هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۷

گراوپold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۳ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از لای ریشای هاگرید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 156
آفلاین
رولی آزاد بنویسید که ترجیحا در مورد نجوم باشد و حتما چندین بار کلمه ی کهکشان در ان ذکر شود . ( بیست و پنج امتیاز )


دختری در سرسرای هاگوارتز با عجله راه میرفت تا خود را به برج شمالی یعن جایی که برج ستاره شناسی قرار دارد برساند به دلیل اینکه پروفسور آلفرد بلک از او خواسته بود تا ساعت پنج بعد از ظهر در برج شمالی به دیدنش برود.

از ردایش که خط های درخشان آبی داشت معلوم بود که عضو گروه راون کلاو است . چشمانش برق میزدند و موهای خرمایی رنگش در پشتش آزادانه به هرجا که میخواستند میرفتند.

کمی بعد
برج شمالی ، یکی از بزرگترین برج های قلعه هاگوارتز بود و دید مناسبی به ماه و ستاره ها داشت . این برج در ابتدای تاسیس هاگوارتز ، به دستور رونا راونکلاو که به هوش و ذکاوت معروف بود ساخته شده بود.

در چوبی برج شمالی باز شد و دختر در آستانه در ظاهر شد.
مردی که به یقین آلفرد بلک بود ، به استقبال دختر آمد و با صدایی گرم و خودمانی گفت :
_ آه خانم دلاکور ! میدونستم که میاید! من ساعت پنج امروز بی کار بودم و گفتم که به شما که علاقه مند به این درس هستید نکات بیشتری یاد بدم.

صورت گابریل دلاکور سرخ شد.
_ ممنونم پروفسور ... البته یکم دیر شده ولی خوب ، چون اینجا نسبت به تالار راونکلاو دور بود کمی طول کشید تا به اینجا رسیدم.

پروفسور بلک به طرف بالکون رفت و گفت : عیبی نداره خانم دلاکور! بسیار خوب... لطفاً بفرمایین اینجا ، اینجا من یک تلسکوپ مشنگی رو جادو کردم تا حداکثر بتونیم باهاش 25 درصد آسمون رو ببینیم.

گابریل ، کیفش را بر روی میز گذاشت و به کنار پروفسور بلک رفت.
آلفرد بلک در حالیکه چشمش را بر روی تلسکوپ میگذاشت زیر لب گفت : بسیار خوب خانوم دلاکور ! این تلسکوپ الان تنظیم شده. اینجا رو نگاه کنید...

گابریل چشمش را بر روی تلسکوپ می گذارد و چینی به پیشانی اش می دهد.
_ اممم ... ماه داره دیده میشه و غروب خورشید هم خیلی خوب و واضحه.

آلفرد بلک گفت : بسیار عالی خانم دلاکور . ما در کهشکانی هستیم که میلیون ها ستاره در اون وجود داره. ماه ، زمین ، خورشید قمر های مختلف و ... همگی در این کهکشان بزرگ وجود دارند.
سپس با سرفه ای صدایش را صاف کرد و ادامه داد :
_ اما چیزی که می خوام بهتون بگم اینه که من یک ستاره جدید رو در این کهکشان کشف کردم ... داغ ترین ستاره کشف شده در کهکشان ما هست. یک لحظه...

سپس دوباره چشمش را بر روی تلسکوپ گذاشت و آن را کمی به طرف چپ انحنا داد.
_ بسیار خوب دوباره نگاه کنید.

گابریل که مشتاق شده بود ، چشمانش را بر روی تلسکوپ گذاشت ، و دوباره مشتقانه نگاه کرد.
_ واو ... این ستاره فوق العاده داغ هست و اینو میشه از رنگ آبیش متوجه شد. دماش باید حدود دویست هزار درجه سانتیگراد باشه!

آلفرد تصحیح کرد : دویست وپنجاه و یک هزار و پانصد و پنج و سه درجه سانتیگراد خانم دلاکور! متوجه شدید ؟ من به زودی به وزارت سحر و جادو میرم و این ستاره رو ثت میکنم ولی از شما میخوام که تکلیف جلسه بعدتون رو در باب این موضوع بنویسید.

گابریل سرخ شد و چشمش را از روی تلسکوپ برداشت ، به طرف میزی رفت که کیفش را بر روی آن گذاشته بود و گفت : بابت راهنماییتون از شما بسیار ممنونم پروفسور بلک.

سپس کیفش را برداشت و از برج شمالی خارج شد.

دلیل اینکه در کلاس نجوم عنکبوت تار بسته بود و کبوتر .... چه بود ؟ آیا نبود پرفسور تد لوپین به این موضوع مر بوط بود ؟ دلیل یه روز عقب افتادن تدریس نجوم چه بود ؟ آیا این هم به دو موضوع قبلی مربوط هست ؟ در هفت هشت خط بنویسید ( پنج امتیاز )
1. این عنکبوت و اینا مربوط به مبعث آلفرد بلک و اینا میشه دیگه ... اینا همش برای فرار از جبار و کفاره

2. نه باو تد که خودش یک پا یزیده

3.هممم ... خوب ممکنه که پروفسور چند تا آدم نادون پیدا کرده باشه و ارشادشون کرده

4.بله

با احترام.


[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95


Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
از كنار آرامگاه سپيد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 197
آفلاین
كلاس نجوم :

آريانا مشغول بادكردن آدامس بادكنكي بزرگ و صورتي رنگش بود و بي توجه به تدريس استاد آلفرد بلك به دفترچه ي نقاشي لونا نگاه ميكرد.
_ راه بيفتين بچه ها! بايد بريم و از نزديك اين ستاره رو ملاحظه كنيم.
به اين ترتيب ، همه از جا بلند شدند و به طرف تلسكوپ هاي بزرگ رفتند.
آلفرد بلك كه انگار از تدريس امروز خسته شده بود گفت: خب بچه ها! توي تلسكوپ هاتونو نگاه كنين. خوب ببينين...
يكي از دانش آموزان گفت: ببخشيد استاد؟ اون ستاره ي بزرگ چيه كه انگار هاله اي قرمز رنگ دورشه؟
آلفرد بلك كه از سوال اين فرد كه لونا بود خوشحال شده بود گفت: آفرين...آفرين! نكته ي اين جلسه همين بود.
_ نكته؟!
آلفرد بلك گفت: بله عزيزم. نكته! اين ستاره همون ستاره اي بود كه من داشتم درباره اش توضيح ميدادم توي كلاس.
آريانا گفت: لونا داشت توي كلاس نقاشي ميكشيد و اصلا هم به حرفهاي شما گوش نميداد!
لونا كه جا خورده بود گفت: من داشتم گوش ميدادم.
آلفرد بلك كه از اين بچه بازي ها خسته شده بود گفت: آروم باشين! 10 امتياز از ريونكلا كم ميكنم تا ياد بگيرين اين بگومگوهاي بچگونه رو با همديگه نكنين.
_ اما...آخه!
_ حرف نباشه! تكليفتون هم دو برابر شده.
_ چرا؟
_ چون سر كلاس من به درس امروز گوش نميدادين. تكليفتون اينه كه بايد 3 صفحه در باره ي كهكشانها تحقيق كنيد.
آلفرد بلك اين را گفت و به طرف تلسكوپ خودش رفت:
اين ستاره ي بزرگ كه هاله اي قرمز در اطرافش داره ، داراي قدرت زياديه. در زمان هاي قديم مردم با ديدن اين هاله ميترسيدند ، اما امروزه ميدانيم كه اين هاله فقط براي زيبايي اين ستاره هست .
ناگهان زنگ به صدا در آمد و بچه ها ، مانند مور و ملخ از كلاس بيرون دويدند.
_ همش تقصير تو شد. اگه تو منو لو نميدادي هردوتامون مجازات نميشديم.
لونا با ناراحتي اين جمله را به زبان آورد.
آريانا كه خودش هم از كاري كه كرده بود پشيمان شده بود گفت: لعنتي! حالا اشكالي كه نداره! براي فردا كار بيشتري ميكنيم.


_ كهكشانها.....براي اولين بار...توسط ...
آريانا مشغول انجام دادن تكاليفش بود. ساعت 12 نيمه شب بود و آريانا مجبور بود كه براي كلاس نجوم درباره ي كهكشانها تحقيق كند.
آريانا صفحه ي 5 را تمام كرد و كتاب را بست و درون قفسه ي كتابها گذاشت كه ناگهان چشمش به كتاب بزرگ و سنگيني افتاد كه در قفسه ي اول قرار داشت.
روي جلد كتاب نوشته شده بود: يادگيري نجوم _ ستاره هاي درخشان
آريانا كتاب را باز كرد و مشغول خواندن فهرست شد.
كهكشانهاي كشف شده...........................................................صفحه ي 1245
ستاره هاي قرمز..................................................................صفحه ي 1258
ستاره هايي با هاله هاي قرمز................................................صفحه ي 1269

آريانا صفحه ي 1269 را باز كرد و مشغول خواندن شد:
اين ستاره ها داراي هاله هايي قرمز رنگ هستند. اما برخي از منجمان بر اين باورند كه اين هاله ي قرمز رنگ فقط براي زيبايي ستاره ساخته شده. اما دليل واقعي بر وجود اين هاله ي قرمز ؛ جلوگيري از ورود غبارهاي موجود در آسمان به اين ستاره است. اين ستاره نميتواند ورود اين غبارها را بپذيرد و اين هاله دفع كننده ي اين غبارهاست. غبارها به اين هاله ميچسبند و به رنگ قرمز در مي آيند و در نتيجه ما اين ستاره را با هاله اي قرمز ميبينيم.
آريانا به ياد حرف آلفرد بلك افتاد:
اما امروزه ميدانيم كه اين هاله فقط براي زيبايي اين ستاره هست .
آريانا با خودش فكر كرد: چه طوره كه علاوه بر تكليف كهكشانها ، اين كتاب رو با خودم ببرم پيش استاد بلك و بهش ثابت كنم كه من خيلي مطالعه ميكنم و از اينجور حرفا...بعدش هم حتما به من امتياز ميده.

صبح آن روز:

_ همون طور كه ميبينين اين كهكشانها ....اوه! خوش اومدين خانم دامبلدور! احساس نميكنين كه يكمي دير رسيدين؟
آريانا گفت: ديشب مشغول نوشتن تكليف نجومم بودم. شما به من و لونا تكليف اضافه داده بودين.
_ حالا يادم اومد. خب؟
آريانا به طرف ميز آلفرد بلك رفت و تكليفش را روي ميز گذاشت.
آلفرد بلك ، مدتي طولاني در سكوت مشغول مطالعه ي تكليف آريانا شد.
_ خوب بود. حالا برو بشين.
_ ببخشيد پرفسور؟ من يه كتاب درباره ي نجوم با خودم آوردم. من توي اين كتاب خوندم كه ستاره هايي كه هاله هاي قرمز در اطرافشان دارند ، وجود هاله هايشان براي زيبايي نيست و طرز فكر شما غلطه.
آلفرد بلك خنديد و گفت: تو داري يه استاد نجوم رو قانع ميكني كه طرز فكرش اشتباهه؟
آريانا كتاب را به دست آلفرد بلك داد. آلفرد بلك مشغول خواندن آن قسمت از كتاب شد. بعد از مدتي طولاني آلفرد بلك گفت: هووووم....چه داستان عجيبي! من تا به حال چنين چيزي نشنيده بودم.ببين آريانا...اين يك فرضيه است.
_ اما...
_ بله. اين فرضيه است و من هم نميگم كه اين فرضيه درست يا غلطه. اما هنوز اين موضوع ثابت نشده. در هرحال...به خاطر تلاشي كه كردي و به اين موضوع اهميت دادي ، 10 امتياز به ريونكلا اضافه ميكنم.
آريانا با خوشحالي از آلفرد بلك تشكر كرد و به طرف ميزش رفت.


ببخشيد ، ديگه موضوع بهتري به ذهنم نميرسيد.


خوشبختي به سراغ كسي مي رود كه فرصت انديشه درباره ي بدبختي را ندارد.


Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۵ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
سال 3000 !

مردم تلویزیون هایی به اندازه ی یک خودکار را در دستان خود نگه داشته بودند و روی ماشین های معلق در هوا نشسته بودند و ماشین در دهانشان پفک و چیپس هایی رژیمی (!) میگذاشت.

- سلام! مردم عزیز لندن، میدونید که امروز روز بسیار بزرگی است! امروز قرار هست اولین سفینه ی فضایی ساخته شده توسط ما به فضا پرتاب شود و از جادوگران عزیز درخواست شده که این سفینه ی بسیار راحت رو که در کهکشان ، کهکشان ، کهکشان ، کهکشان ! ( این هم چند بار کهکشان ! ) بله میگفتم ، که در کهکشان دیگری به نام " بهشت " فرود خواهد همراهی کنند . و سپس، به مریخ میروند ! بی زحمت، کف و برید تو کارش!

ملت : سوووت ، دست .. هورا ! تصویر کوچک شده

سال 3000 ، وسط های هوا !

ملت جادوگر که شامل کل بچه های ریونکلاو بودند ، داخل سفینه ریخته شده و همگی دماغ ها و صورتشان را به شیشه چسبانیده بودند . فیلت ویک پیر نیز وسط سفینه روی هوا نشسته بود .

فیلتی : گراوپ بابا، بیا چهار تا عکس از من بگیر میخوام به دوستام نشون بدم بگم که تونستم زن کنم!
گراوپ : گراوپ به آدم های بوقی ِ خالی بند کمک نکرد !
فیلتی : اه ! این دیگه کیه! گراوپ، ببین، بیا بهت شکلات میدم! آبنبات چی ؟

گراوپ دستش رو در جیب شلوارش فرو برد و تعداد زیادی آبنبات از درون آن بیرون کشید.
- نمیخوام؛ گابر کلی واسم از لیلی کش رفته!
فیلتی : ! !

مدتی بعد تر ، نزدیک های ماه

- هی ! آنتونی، بپیچ به چپ ! به چپ !
- چرا ؟

گابریل با دستش به بیرون اشاره کرد و چهره ی ملت به تابلوی سبز رنگی که زیرش علق سبز شده بود ، نگاه کرد ! روی تابلو عبارت هایی به چشم میخورد .

قزوین >>> چهل کیلومتر !
با رکوع وارد شوید !

رشت >>> پنجاه کیلومتر !
با زنتون وارد شوید !

ماه >>> همین نزدیک ها ، سمت راست !
با لباس وارد شوید !

مریخ >>> همین نزدیک ها ، سمت چپ !
بدون لباس وارد شوید !


- دیدی ، بپیچ به چپ !
- ایول. تره ور، بمون بریم قزوین! تصویر کوچک شده


.
.
.
.

مریخ ، هتل چهارستاره ی مریخ

دم در هتلی با شکوه و بزرگ رنگ کنار دریا ، یک موجود شش سر و جیگر با لبهایی مثال ِ لبای آنجلینا جولی ایستاده بود .
- سلام ! به مریخ خوش اومدید ، اسم من جیگره !
آنتونی : خانم جیگر میشه شما رو پزید و خورد ؟ تصویر کوچک شده
جیگز : بعدا با هم صحبت میکنیم !
آنتونی : تصویر کوچک شده

جیگر دستان ملت ریون رو میگیره و اون ها رو به درون هتل میکشونه!

کره ی زمین ، سال 3020 !

- چلق! چلق!
- آقای فیلت ویک؛ شما الان چند سالتون میشه؟
- بیناموس ای اس ال میگیری ؟ من فیلت ویک هستم؛ 390 ساله از لندن. اِم هم هستم! تصویر کوچک شده

- خانم لاوگود، نظرتون راجع به مریخ چیه ؟
- نرید.. مریخ نرید !!

و تصویر لونا رو سانسور میکنه .. !


دلیل اینکه در کلاس نجوم عنکبوت تار بسته بود و کبوتر .... چه بود ؟ آیا نبود پرفسور تد لوپین به این موضوع مر بوط بود ؟ دلیل یه روز عقب افتادن تدریس نجوم چه بود ؟ آیا این هم به دو موضوع قبلی مربوط هست ؟ در هفت هشت خط بنویسید !

چون کلاس نجوم با عنکبوت خوب است !
بله ، پرفسور تد لوپین به همه چیز ربط دارد !
چون استاد خسته از جلسات بود !
بلی ، باز هم به خاطر عنکبوت و تد بوده است !


[b]دیگه ب


Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
تدریس جلسهی پنجم نجوم و ستاره شناسی

کلاس خالی در سکوت فرو رفته بود گویی هیچ گاه قرار نبود در آن جلسه ای برگزار شود . عنکبوتی بر در ورودی کلاس تارب بافته بود و کبوتری وحشی هم آن جا لانه و تخم کرده بود . چگونه در مدت چند روز این اتفاق ها افتاده بود ؟ هیچ کس نمی دانست .

دوربین به روش فیلم بردارهای ایرانی به سمت کلاس طلسم ها و ورد های جادویی ، که پرفسور آن به دلایلی ناپدید شده است ، حرکت می کنه . در کلاس به شیوه ی فیلم های هیجانی باز می شه و پرفسور بلک رو در حالی که داره به بچه ها تدریس می کنه ، نشون می ده .

آلفرد بلک با ردایی نو تر و زیبا تر ، به رنگ آسمان شب ، جلوی بچه ها ایستاده بود . از این که در این کلاس بود احساس خوبی داشت . نگاهی به کلاس بزرگ و جادار انداخا و با خود فکر کرد ، که چه می شد اگر این روزی کلاس نجوم و ستاره شناسی شود ؟ نگاهی به دانش اموزان انداخت که به آن ها آزادی کامل داده بود ، همه به جز ویکتوریا خوش حال بودند .

دیگر باید درس را شروع می کرد ، نمی خواست پس از یک روز دیر شدن تدریس اخطاری دیگر هم به دستش برسد . قدمی جلو گذاشت و شروع به توضیح دادن درس کرد ، با این کار او دانش آموزان متوجه درس شدند .

- درس امروزمون یه جورایی مهم ترین درس این ترمتونه ! همونطور که می دونید می خواهیم در مورد کهکشان ها صحبت کنیم … مجموعه ای از میلیارد ها ستاره ، خوشه های ستاره ای و سحابی ها ، همگی کهکشان را تشکیل می دهند ؛ بر اساس بر آورد های انجام شده ، در عالم حدود صد میلیلرد کهکشان با ابزار های فعلی قابل مشاهده است . خورشید ، زمین و مجموعه سیارات منظومه شمسی در کهکشانی به نام راه شیری یا راه کاهکشان قرار دارند . کهکشان ما حدود 200 میلیارد ستاره و صد هزار سال نوری قطر دارد ، یعنی نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه ، صد هزار سال طول می کشد تا از یک سر کهکشان ما به سر دیگر آن برسد . شاید در آسمان تاریک و دور از نور شهر ها ، نوار شیری رنگی در آسمان شب دیده باشید .

پر هایی که برای آموزش وینگاردیوم له ویوسا ( نه له وی اوسا ) در کلاس بودند رو با دستش لمس کرد و چند تا از آن ها را به اتاقش فرستاد ، باید جاهای دیگر کلاس را می گشت . این کلاس بزرگ را حق خود می دانست ، حالا که دیگر معلمش هم نبود چه بهتر . درس دادنش را ادامه داد .

- شکل ظاهری کهکشان ها ، مشخص ترین تفاوت میان آن هاست . بر همین اساس اختر شناس امریکایی به نام ادوین هابل ، ماگلی ستاره شناس که یکی از دوست های خانوادگی ما بلک هاست ، کهکشان ها را در سه گروه : بیضی شکل ، مارپیچی و نا منظم رده بندی کرد . حدود 70 % از کهکشان های عالم بیضی شکل هستند .بزرگ ترین کهکشان های بیضی شکل حدود پنج برابر و کوچکترین آن ها فقط یک صدم کهکشان ما قطر دارند . کهکشان ما از گونه ی کهکشان های مار پیچی است . فاصله ی ما از مرکز کهکشان حدود 30 هزار سال نوری است . همه ی ستاره های کهکشان به دور مرکز کهکشان می گردند .

با پایان تدریسش زنگ به صدا در آمد ، نمی توانست از کلاس دل بکند ولی باید به دفتر اساتید می رفت تا با مدیر حرف بزند و به او بگوید که پرفسور تد ریموس لوپین معلوم نیست کی باز گردد . به طرف در رفت و تکلیف جلسه ی بعد را روی هوا نوشت .

تکلیف ( از اون جا که همه می گن تکالیف سخته آسونش کردم ) :

رولی آزاد بنویسید که ترجیحا در مورد نجوم باشد و حتما چندین بار کلمه ی کهکشان در ان ذکر شود . ( بیست و پنج امتیاز )

دلیل اینکه در کلاس نجوم عنکبوت تار بسته بود و کبوتر .... چه بود ؟ آیا نبود پرفسور تد لوپین به این موضوع مر بوط بود ؟ دلیل یه روز عقب افتادن تدریس نجوم چه بود ؟ آیا این هم به دو موضوع قبلی مربوط هست ؟ در هفت هشت خط بنویسید ( پنج امتیاز )




Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۱۰ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
امتیازات جلسه ی سوم

گریفندور= 29 تقسیم بر پنج = 5.8 = 6
پرسی ویزلی = 29
تکلیف دومت خوب بود . تکلیف اولت خوب بود فقط سوزه ی خاصی نداشت ، اینکه چند نفر پاشن برن پشت بام و رصد کنن بعدش چیزی کشف کنن سوژه ای خاص نیست . به همین دلیل یک امتیاز کم کردم ابته خودت استادی نیاز نبود بگم خودت بهتر می دونی گفتم برای دیگران !

هافلپاف = 27 تقسیم بر پنج = 5.4 = 5
پیوز = 27
تکلیف دومت خوب بود . تکلیف دومت اشکال خاصی به جز اینکه کوتاه بود و سوژه ی خاصی نداشت ، نداشت . به دلیل کوتاه بود دو امتیاز کم کردم و به دلیل سوژه ی خاصی نداشتن یک امتیاز کم کردم .

ریونکلاو = 115 تقیم بر پنج = 23

گراوپ = 30
واقعا عالی بود ! یاد رابینسون افتادم ! می تونستی وجه ی طنزش رو هم بیشتر کنی اگر چه این طور هم خوبه ! تکلیف دومت فقط قابل قبول بود .

گابریل دلاکور = 30
مثل همیشه خوب بود ! اون قسمت فلور هم جالب توجه . پس از این کتاب های خز روان شناسی می خونی ؟ چه کسی نیر مرا دزدیده ؟ باز جای شکرش باقیه چگونه یک دانش آموز نمونه باشیم نمی خونی ؟ تکلیف دومت هم خوب بود

لونا لاوگود = 25

تکلیف اولت بد نبود ، سوژه ت زیاد جالب نبود و یکمی ژانگولری بود . سعی کن انقدر در پست هات اسامی یک سری خاص آدم نباشن . تازه زصد نه رسد . تکلیف دومت جالب نبود برای همین یک امتیاز از اون کم کردم و از اون 4 بهت دادم .فضا سازی هم زیاد نداشتی .

لیلی پاتر = 30
خوب بود ، اشکالی نداشت و براش وقت گذاشته بودی ! اگر همیشه وقت بذاری همیشه 30 می شی ! تکلیف دومت هم خوب بود !


اسلیترین
شرکت کننده نداشت


امتیازات امتحان میان ترم

گریفندور = 58 تقسیم بر پنج = 11.6 = 12
پرسی ویزلی = 29
تو هم اشتباه لونا رو داشتی به توضیح اون برو !

تد ریموس لوپین= 29
تو هم اشتباه پرسی ، آریانا ، لیلی ، لونا رو داشتی یه سر به توضیح لونا به زن ! البته سوال یکت هم به زور درست بود !
هافلپاف
شرکت کننده نداشت

ریونکلاو = 147تقسیم بر پنج = 29.4= 29

گراوپ = 30
همش درست بود !

لونا لاوگود = 29
در سوال سه نوشته بودی بعد از انفجار ابر نواختری به ستاره ی نوترونی تشکیل می شود ولی یادت رفته بود بنویسی گاهی سیاهچاله درست می شه !

گابریل دلاکور = 30
خوب بود !

لیلی پاتر= 29
اشتباه لونا رو داشتی !

آریانا دامبلدور = 29
تو هم اشتباه لیلی و لونا رو داشتی !



اسلیترین

شرکت کننده نداشت



Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۲۵ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
1 . در جلسه ی اول آلفرد بلک چگونه معرفی شد ؟

موهای مدل جوات پاتری ( سیاه و بهم ریخته!) دخترکش، دراز و با شنل آبی نقتی

2 . خورشید چند سال دیگر و بر اساس چه فرایندی از حالت پایداری خارج می شود ؟

5 میلیادر سال - سپس به خاطر کم شدن ذخیره ی هیدروژن هسته ی آن، ناپایدار خواهد شد.

3 . بعد از مرحله ی غول سرخی ستاره های کم جرم و ستاره های پر جرم تر به چه چیزی تبدیل می شوند ؟

ستاره های کم جرم...> کوتوله ی سفید....> کوتوله ی سیاه
ستاره های پر جرم....> ابر نوار اختری.......> ستاره های نوترونی

4. کدام پرفسور به دانش آموزان برپا را یاد داده و آلفرد دلیل گفتن برپا توسط آن پرفسور را چه می داند ؟

پروفسور تدی لوپین و پروفسور بلک کاملا" درست فهمید که علت آن حضور ویکتوریا ویزلی در کلاس بوده!

6 . تفاوت های دو نوع خوشه را نام ببرید ؟

خوشه های کروی بزرگ:معمولا" شامل چند صد هزار ستاره - اندازه ی بزرگ - تراکم بیشتر ستاره ها تا حدی که تلسکوپ های قوی هم قدر به تفکیکشون نیستند - درخشان ترین ستاره های آن ا به رنگ قرمز و بزرگ و سرد هستند
خوشه های باز: بیشتر شامل چند صد ستاره - معمولا" کوچکتر از خوشه های کروی بزرگ - تراکم کمتر ستاره ها و قابلیت تفکیک حتی توسط تلسکوپ های معمولی - درخشان ترین ستاره های آن به رنگ آبی و کوچک و داغ هستند.

7 . معروف ترین خوشه ی باز چه نام دارد ، در کدام صورت فلکی هست و از چند ستاره تشکیل شده ؟

خوشه ی پروین درصورت فلکی ثور که شش تا هفت ستاره اش به آسانی قابل رویته.

8 . دانش آموز جدید در جلسه ی سوم چه کسی بود و چرا آلفرد این جلسه بچه ها را به محوطه ی هاگوارتز برده بود ؟
توحید ظفر پور

به علت بد رفتاری در جلسه ی قبل میخواست از دلشون دربیاره! ( چه مهربون!)

9. سحابی چیست ؟

سحابی به معنای ابره. در بسیار از نقاط فضای میان ستاره ای ابرهایی بزرگ از جنس گاز و غبار وجود داره که بهشون سحابی میگن.

10 . سحابی ها را به سه گروه رده بندی می کنند آن ها را نام ببرید ؟ 1- نشری 2- بازتابی 3- تاریک

11. سحابی مورد علاقه ی پروفسور آلفرد بلک چه نام دارد و از کدام نوع از سحابی هاست ؟

سحابی سر اسبی از گروه سحابی های تاریک


تصویر کوچک شده


Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۰۰ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۵ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 389
آفلاین
تکلیف اول .1. رولی بنویسید که در آن سحابی ای را کشف می کنید ( 25 امتیاز )

لیلی و لونا به اردوی تفریحی که مشنگا ترتیب داده بودند رفتند. به تازگی لیلی دوست مشنگی پیدا کرده بود و با او خیلی صمیمی شده بود ، بنابراین به همراه دوستش و لونا به ایستگاه نجوم رفت.

بعد از نیم ساعت به ایستگاه نجوم و ستاره شناسی رسیدند. در راه لونا چندین بار آبروی لیلی را جلوی دوستش برد ، از بس گفت این چیه و اون چیه!

وارد ایستگاه شدند و به تالار اصلی رفتند. سقف دایره ای شکلی داشت که پر از ستاره و ماه درخشانی بود. درست مثل این بود که در حال نگاه کردن به آسمان شب بودند.

لیونا که نام دوست مشنگی لیلی بود ، گفت: اینجا محل کاره بابای منه. خیلی راحت می تونیم هر کار می خوایم بکنیم. بیاین اول بریم یه گشتی بزنیم و ماکت ها و این جور چیزا رو ببینیم ، بعد که هوا تاریک شد میریم بالا ، با تلسکوپ به آسمون نگاه می کنیم!
لیلی با خوش حالی گفت: وای یعنی می تونیم از تو تلسکوپ به آسمون نگاه کنیم؟!
لیونا که تعجب کرده بود گفت: معلومه که میشه.
لیلی چشمکی به لونا زد و پشت سر لیونا از هر راهی که او می رفت جلو می رفتند.

لیلی آهسته در گوش لونا گفت: یادته اون روز بابات چی گفت؟!
لونا کمی فکر کرد و گفت: کدومو میگی! بابام تا حالا صد تا چیز گفته. تو کدومشو میگی؟!
لیلی: یادت نیست چی گفت؟! همون روز که داشت مطالب مجلشو آماده می کرد.
لونا بشکنی زد و گفت: آهان منظورت همون روزیه که گفت تو روزنامه پیام امروز یه مسابقه گذاشته شده؟!
لیلی با خوش حالی گفت: آره همون روزو میگم. یادته مسابقه چی بود؟

در آن لحظه آن ها به تالاری کوچک رسیده بودند که ماکت هایی از هر رنگ و قیافه ای وجود داشت.

لونا: آره مسابقه کشف یک سحابی بود. حالا این چیش مهمه که اینجا داری میگی؟
لیلی: احمق جون! ما الان می تونیم با اون تلسکوپا به آسمون نگاه کنیم ، شاید تونستیم یه سحابی پیدا کنیم که کشف نشده!
لونا: مگه به همین راحتیاس؟! تو هر کار می خوای بکن ولی می خوام لذت ببرم از دیدن آسمون!
لیلی نگاهی ناامیدوارانه () به لونا انداخت و دنبال لیونا جلوتر رفت.

بعد از دو سه ساعت گشت و گذار در تالارهای مختلف ، بالاخره هوا تاریک شد و نوبت به دیدن آسمان با تلسکوپ شد.

هر سه به دنبال پدر لیونا به پشت بام رفتند. وقتی رسیدند پدر لیونا سه تلسکوپ خالی را به آن ها نشان داد و گفت:

- شما فقط می تونین از این سه تلسکوپ استفاده کنین. لیونا کار با اینو بلده ، اگه بلد نباشین کمکتون می کنه.
- درسته من کمکتون می کنم. حالا بیاین تا شلوغ نشده اینجا یکم لذت ببریم!

هر کدام جلوی یکی از تلسکوپ ها قرار گرفتند و مشغول شدند.

لیلی به آرامی تلسکوپ را حرکت می داد. جلو و عقب می برد ، چپ و راست می برد ولی چیزی پیدا نمی کرد.

لیلی رو به لونا گفت: تو تونستی سحابی پیدا کنی؟

لونا که غرق در تماشای آسمان بود حرف او را نشنید.

لیلی بلندتر از قبل پرسید: تونستی سحابی پیدا کنی؟

و باز هم جوابی نشنید.

لیلی بلند شد ، لونا را تکانی داد و گفت: می فهمی چی میگم؟

وقتی دید لونا جوابی نداد او را کنار زد و گفت: چی این توئه که این قدر بش زل زدی؟!
لونا با عصبانیت گفت: اه چرا اذیت می کنی؟ داشتم یه چیز عجیب رو نگاه می کردم. خیلی باحاله شکل ابره ، مگه تو فضا هم ابره؟

با این حرف لیلی با خوش حالی به درون تلسکوپ لونا نگاهی انداخت.

بعد از چندین دقیقه لیلی بالا و پایین پرید و گفت: لونا می دونی این چیه؟ این یه سحابیه! زودباش بیا بریم!
لیلی دست لونا رو گرفت و هر دو به سمت پله ها رفتند. لیونا با تعجب تلسکوپ را ول کرد و به سمت آن ها آمد.

لیونا: کجا دارین میرین؟
لیلی با خوش حالی در حالی که می دوید گفت: متاسفم ما دیگه باید بریم. بعدا می بینمت.

هر دو از ایستگاه خارج شدند و به درون یکی از کوچه های باریک و تاریک رفتند و خودشان را درون خانه لونا ظاهر کردند.

لیلی وارد خانه شد و فریاد زد: آقای فیلیوس ، آقای فیلیوس! ما یه سحابی گشف کردیم.
از گوشه آقای فیلیوس در حالی که برق خوش حالی درون چشم هایش نمایان بود گفت: یه سحابی؟ قیافه و همه چیزشو ...
لیلی با خوش حالی گفت: آره همه چیزشو حفظ کردم.

آقای فیلیوس کاغذ پوستی و قلمی برداشت و شروع به یادداشت کردن هر چیزی که لیلی می گفت کرد:

- دایره ای شکل بود ، مثل یه تار بود و یک در میون تاراش خالی و سیاه بود. درست شبیه ... شبیه ...
لونا خیلی عادی گفت: شبیه توپ فوتبال!

تکلیف دوم:دو سحابی را با تخیل خودتون نام ببرید(5 امتیاز)

سحابی توپ فوتبال: این سحابی رو که در تکلیف اول بهش اشاره کردم ، به این دلیل این نام را گرفت چون شبیه توپ فوتبال بود. قسمت های سیاه توپ فوتبال خالی از ابر بود و بقیه ی قسمت های آن پوشیده از ابر بود.

سحابی جوجه تیغی: دلیل نام گذاری این سحابی به این اسم به این دلیل بوده است که همانند دایره ای پر از تیغ بوده است.



Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۲ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
رولی بنویسید که در آن سحابی ای را کشف می کنید


- بچه ها بیاید دیه ! فقط یک ساعت وقتتونو میگیره !

- من ترجیح میدم این یک ساعت رو صرف خوردن شام مورد علاقم کنم تا اینکه با یه دوربین ور برم !!

- اول اینکه دوربین نه و تلسکوپ ! دوم اینکه این واقعا شاهکاره ، دیشب بابام برام خریده !

- حالا به چه درد میخوره ؟!

- خیلی کارا میشه باهاش کرد ! من به بابا قول دادم که باهاش ستاره ها و سحابی های جدید کشف کنم ! حالا میاید یا نه ؟ پرسی ؟؟

- عزیزم من علاقه ای به این چیزا ندارم ! ستاره شناسی هم شد علم ؟

- بهتر ! نیاید ! راستی دیشب یه ستاره خوشه ای پیدا کردم ! حدس بزنید شبیه کی بود ... دامبلدور !

- چیزه ، میگم میخوای یه سر بریم پشت بومتون ! فکر میکنم هواش بهتر از اینجا باشه ها !!

- دیدی ! من اگر رگ خوابه تو رو ندونم که ویولت نیستم !


پشت بام خانه ویولت اینا

ریموس و پرسی و گابریل با دهان باز به تلسکوپ جدید و عظیم ویولت خیره شده بودند . جالب به نظر میرسید و تا حدودی ... شاید ترسناک بود ! یا بهتر هست بگیم پر ابهت !

- بیا بشین پشت این پرسی تا اون ستاره ها رو بهت نشون بدم !
-

با علاقه خاصی روی مبل راحتی ای که پشت تلسکوپ قرار داشت نشست و با کمک ویولت زاویه دیدش را تنظیم کرد . زبانش را از گوشه لبش آویزان کرد و همانطور که با دو دست به بدنه ظریف تلسکوپ چنگ زده بود ، حریصانه آن را به این طرف و آن طرف حرکت داد تا بتواند ستاره های خوشه ای ای را که ویولت تعریف کرده بود ببیند .

- عزیزم ! اینطوری نباید تکونش بدی که ! صبر کن ... آهان ، روبرو رو نگاه کن !

پرسی با دقت نگاه کرد و بعد از چند لحظه تصویری شبیه را دید ! عجیب بود ، کمی زاویه دید را به جلوتر برد و به هاله های سفید رنگی که در اطرافش بود نگاه کرد .

- اممم ... چیزه ویولت ! واقعا حیرت انگیزه ، فقط این هاله ای که کناره این هست چیه ؟

ویولت با تعجب تلسکوپ را از دستش گرفت و به چیزی که پرسی به آن اشاره کرد دقت کرد ... با دست کمی زاویه دیدش را جلوتر برد ، شبیه چیزی شبیه شکم بود ! در حالی که نفسش به شماره افتاده بود فریاد زد : واییی ! این یه سحابیه ! یه سحابیه شناخته نشده ... من در مورد همه سحابی ها خوندم ، دقیقا شکلشون توی ذهنم هست ، ولی چیزی شبیه این رو ندیدم ! اوه آی لاو یو پرسی ، آی لاو یو !

و با عجله به سمت قلم و کاغذش هجوم برد تا شکلک آن را رسم کند .



نیم ساعت بعد

پرسی : ا ! اینم یه سحابیس ! نگا کن شبیه ماندانگاسه !
پرسی : ا ! اینم یه سحابیه دیگه ! شبیه عمامه کوییرله !
پرسی : ا ! وای باورم نمیشه ، این سحابیه شبیه سیم سروره علس !

ویولت :



بوسیله ی تخیل خودتون دو سحابی نام ببرید ( اسمشون رو خودتون خلق کنید ) و باز هم با استفاده از تخیلتون دلیل نام گذاری آن ها را به طور خلاصه نام ببرید !

1- سحابی یک چشم : دلیل نامگذاری این سحابی این است که شبیه دایره ای است که در وسط-بالای آن یک دایره کوچک تو خالی به چشم میخورد . برای کسی که اولین بار آن را نگاه کند ، مردی یک چشم تداعی میشود !

2- سحابی خالدار : دلیل نامگذاری این سحابی این است که شبیه توده ابر عظیمی است که دایره ها و نقاط کوچک تو خالی و تیره رنگی در بین آن به چشم میخورد و در واقع خالدار به نظر میرسد .


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۲۳ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
امتحان



1 . در جلسه ی اول آلفرد بلک چگونه معرفی شد ؟
فردی با موهای سیاه آشفته ، قد بلند و خوش ظاهر که شنلش به رنگ آبی نفتی بود


2 . خورشید چند سال دیگر و بر اساس چه فرایندی از حالت پایداری خارج می شود ؟
تا 5 میلیارد سال دیگر نیز خورشید مانند امروز می درخشد اما سرانجام با کم شدن ذخیره هیدروژن در هسته آن از حالت پایدار خارج می شود.


3 . بعد از مرحله ی غول سرخی ستاره های کم جرم و ستاره های پر جرم تر به چه چیزی تبدیل می شوند ؟
ستاره هایی که جرم کمی دارند و کوچک هستند ابتدا به کوتوله سفید و بعد از میلیارد ها سال به کوتوله سیاه و ستاره های پر حجم به ابر نواختری و سپس به ستاره های نوترونی تبدیل می شن


4 . کدام پرفسور به دانش آموزان برپا را یاد داده و آلفرد دلیل گفتن برپا توسط آن پرفسور را چه می داند ؟
تد ریموس لوپین و آلفرد دلیل آن را حضور ویکتوریا ویزلی در کلاس میداند !


5 . خوشه های ستاره ای چیست توضیح دهید و به دو نوع خوشه تقسیم می شوند آن ها را نام ببرید ؟
تمام ستاره هایی که در کهکشان هستن مانند خورشید جدا و تک نیستن ... بعضی از اونها بصورت مجموعه هستن ، حالا مجموعه های دو تایی ، سه تایی ، چند تایی و بعضی از اونها مجموعه های خیلی بزرگتری هستند که به خوشه های ستاره ای معروفند که لازم به ذکره این خوشه های ستاره ای به دو گروه اصلی تقسیم میشن ... خوشه های باز یا کهکشانی و خوشه های کروی


6 . تفاوت های دو نوع خوشه را نام ببرید ؟
خوشه های کروی بزرگ ممکن هست چند صد هزار ستاره در بر داشته باشن ولی خوشه های باز عموما بیش از چند صد ستاره ندارن . از لحاظ اندازه هم خوشه های کروی بزرگتر هستند . ضمنا در خوشه های کروی ستاره ها نزدیک تر هستند ، یعنی تراکم ستاره ها توی واحد حجمشون بیشتره . از مهمترین تفاوت هایی که بین این مجموعه های ستاره ای هست که موجب تفاوت شکل ظاهریشون میشه ، اینه که تراکم ستاره ها توی مرکز خوشه های کروی اندازه ای زیاد هست که حتی تلسکوپهای بزرگ هم به آسانی قادر به تفکیکشون نیستن ! اما ستاره های خوشه های باز حتی تلسکوپ های کوچک هم میتونن تفکیکشون کنن . ضمنا درخشان ترین ستاره های خوشه های کروی سرخ رنگ ( بزرگ و سرد ) اما درخشان ترین ستاره های خوشه های باز به رنگ آبی هستند ( کوچکتر و داغ )


7 . معروف ترین خوشه ی باز چه نام دارد ، در کدام صورت فلکی هست و از چند ستاره تشکیل شده ؟
معروف ترین آن ها خوشه ی پروین در صورت فلکی ثور یا گاو هست که شش یا هفت ستاره ی آن را به آسانی می توان دید .

8 . دانش آموز جدید در جلسه ی سوم چه کسی بود و چرا آلفرد این جلسه بچه ها را به محوطه ی هاگوارتز برده بود ؟
اوه ! آی لاو دانش آموز جدید ! اون دانش آموز دوست داشتنی کسی نبود جز ... توحید ظفر پور !
آلفرد هم برای اینکه از بچه ها دل جویی کنه و به خاطره اینکه توی جلسه گذشته رفتار خوبی نداشت اون ها رو به فضای باز آورده بود .


9 . سحابی چیست ؟
سحابی در لغت به معنای ابر هست و در بسیاری از مناطق فضای میان ستاره ای ، ابرهای بزرگی از جنس گاز و غبار وجود دارن که اونها رو سحابی میگن .


10 . سحابی ها را به سه گروه رده بندی می کنند آن ها را نام ببرید ؟
1- نشری
2- بازتابی
3- تاریک


11 . سحابی مورد علاقه ی پروفسور آلفرد بلک چه نام دارد و از کدام نوع از سحابی هاست ؟
سحابی مورد علاقه پرفسور ، سحابی سر اسبی هست و از گروه سحابی های تاریک


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۲۶ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
تکلیف دوم . 2. بوسیله ی تخیل خودتون دو سحابی نام ببرید ( اسمشون رو خودتون خلق کنید ) و باز هم با استفاده از تخیلتون دلیل نام گذاری آن ها را به طور خلاصه نام ببرید ! ( 5 امتیاز )

1- سحابی جمجمه : مثل اکثر سحابی ها به خاطر شکلش این نام به آن داده شده ! شکل ان درست مانند یک جمجمه سفید رنگ انسان است که دو سوراخ مانند دو چشم و دو سوراخ ریز مانند سوراخ های بینی به همراه قسمتی شبیه به آرواره در آن موجود است !
2- سحابی سنت ویزوئل : یک سحابی تاریک که مانند بعضی سحابی ها به خاطر محل کشف شدنش که دهکده جادویی سنت ویزوئل در فرانسه بود به این نام گذاشته شد !

تکلیف اول .1. رولی بنویسید که در آن سحابی ای را کشف می کنید ( 25 امتیاز )

حوصله ام سر رفته بود ! مثل همیشه ، آسمان پر ستاره شب تنها مونس من بود ! در ایوان وسیع اتاقم را باز کردم و پا به سطح سنگی آن گذاشتم ! سومین شبی بود که از شدت بی حوصلگی اجرام مختلف و تکراری را برای خودم مرور می کردم و به رصد آنها می پرداختم !

با دلی گرفته باز هم به آسمانی خیره شدم که سیاهی شب بر آن دامن گسترده بود و ستارگان ریز و درشت و اجرام دیگر که در نظر رصدگران غیر حرفه همه ستارگانی خسته کننده و تکراری می آمد در آن دیده میشد. در گوشه ای از آسمان هلاله نقره فام ماه دیده میشد. دوربین را مقابل چشمم گرفتم و به چاله ها و دهانه های آتش فشانی ماه نگاه کردم ... دریچه کوپرنیکوس (که من عاشقش هستم) برایم چشمک می زد. ماه به من احساس آرامش می داد ... تا اینکه ناگهان متوجه چیزی شدم ! قدرت بزرگنمایی دوربین را بالا بردم و به چند درجه راست تر از ماه نگاه کردم ...

چیز عجیبی بود ! یک اسکلت سفید در آسمان یود ! ابتدا به یاد مرگخواران افتادم اما وقتی به یاد آوردم که آن نماد سبز رنگ و همراه با یک مار است متوجه شدم چیزی که میبینم یک سحابی ناشناخته است ! اولین چیزی که در ذهنم تداعی کرد جمجه بود ! جمجمه یک انسان ! سحابی جمجمه !!

می شد حدس زد که یک سحابی بازتابی است ... دوربین را کنار گذاشتم و به محل خیره شدم ! درست در مرکز صورت فلکی اژدها ! باید سریع آن را ثبت می کردم ...


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.