هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۸:۲۱ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷

گراوپold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۳ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از لای ریشای هاگرید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 156
آفلاین
1.گیاه «دارک پرسیکا» به چه نامی معروف است و اولین بار در کجا دیده شد؟ (2 نمره)

معروف به گیاه قاتل - این گیاه برای اولین بار در جنگل سانیا در جنوب انگلستان دیده شد. سانیا یکی از مکان های گردشگری مشنگ هاست.

2.چه مدت زمانی کافیست تا گیاه «ژیگانتوس نومونیا» انسان را مبتلا به ذات الریه کند و این گیاه در چه مناطقی رشد میکند؟ توضیح دهید. (2 نمره)

فقط سه دقیقه وقت لازم است تا این گیاه قربانی خود را مبتلا به ذات الریه کند. تفاوت های آب و هوایی برای این گیاه مهم نیست و هر جا که خواست می تواند رشد و نمو کند...

3.نتیجه ی تحقیقات دانشمندان وزارت بر روی «دارک پرسیکا» چه بود و آن ها چند نمونه از این گیاه را در اختیار داشتند؟ (2 نمره)

در حال حاضر هفت تا از این گیاهان در سازمان اسرار نگهداری میشن و دانشمندان در حال تحقیق بر روی اونها هستن. بعضی از اون دانشمندان موفق به کشف خواص مفیدی شدند که در تضاد کامل با ماهیت وحشی این گیاه بود.

4.در جلسه اول دلیل وحشت ناگهانی دانش آموزان و پناه بردن آنها به زیر میز و خروج از کلاس چه بود؟ (2 نمره)

دانش آموزان بلافاصله با دیدن گیاه دارک پرسیکا از بیم جانشان فرار کردند.

5.در جلسه ی دوم هنگامیکه آلبوس سوروس وارد گلخانه شد چه چیزهایی در دست داشت و کدام یک از دانش آموزان را به بوته خیارچنبری تبدیل کرده بود؟ (2 نمره)

مربوطه به گزینه اول : چندین پوستر سبز رنگ و زیبا از گیاه ژیگانتوس نومونیا
مربوط به گزینه دوم : باب آگدن


6.مشکلات گلخانه شماره سه چه بود و آلبوس سوروس چه راه حلی برای برطرف شدن آن داد؟ (2 نمره)

تاریکی بیش از حد و گم شدن بعضی از داف های گرانقدر و راه حل از بین بردن تاریکی ، کنترل + اف 5

7.قدرت کشتن گیاه «ژیگانتوس نومونیا» را با تعریف یک حادثه نشان دهید! (وقایع سال 1963) (2 نمره)

این گیاه در سال 1963 تمام ساکنین دهکده بانیک رو مبتلا به ذات الریه کرد و تا یک ماه بعد همه اونها مردن! تک به تک!

8.در اولین جلسه ی کلاس فضای حیاط سرشار از چه ویتامینی شد و دانش آموزی که تبدیل به کاکتوس شد که بود؟ (2 نمره)

به ترتیب : ویتامین D و بارتی کراوچ!

9.سوالی را بیان کنید که جوابش هیچ ربطی به شما ندارد و توضیح دهید که چرا «ژیگانتوس نومونیا» از «دارک پرسیکا» خطرناک تر است؟ (2 نمره)

مربوطه به گزینه اول : گیاه شناسی چیست!؟
مربوط به گزینه دوم : ابتدا به خاطر اینکه ژیگانتوس نومونیا بسیار زیبا تر از دارک پرسیکا می باشد و دارک پرسیکا فاقد این زیبایی است بنابراین تمامی علاقه مندان به ژیگانتوس که جذبش شده اند بدون این که بفهمند ذات الریه می گرفتند. دلیل بعدی این هست که دارک پرسیکا اصولاً در اعماق جنگل و مکان های پرت و دور افتاده رشد می کرد ولی گیاه ژیگانتوس نومونیا برایش محدودیتی در رشد کردن در مکان های مختلف تعریف نشده است.


10.کورنلیوس مشنگ و خواهرش در کجا و چه سالی ناپدید شدند؟ (2 نمره)

در فوریه سال 1973 یک پسربچه مشنگ به نام کرنلیوس به همراه خواهر پنج ساله اش ، که برای گذراندن تعطیلات به جنگل سانیا رفته بودند با یک گیاه دارک پرسیکا مواجه شدند و ...

11.دلیل اعتماد مردم دهکده پوسکو به گلرت گریندوالد چه بود؟ (2 نمره)

در آن زمان گلرت گریندلوالد هنوز به به آن جادوگر سیاهی که آوازه اش تا به اینجا رسیده تبدیل نشده بود یا حداقل آن رویش را نشان نداده بودند ، بنابراین مردم وی را به عنوان یک جادوگر سفید و قابل اعتماد می شناختند.

12.دلیل سفر مردم دهکده پوسکو به کوهستان ماریس چه بود؟ کامل توضیح بدید! (4 نمره)

بعد از اتفاقاتی که برای دهکده بانیک افتاد ، مردمانی که کمی بالاتر از دهکده مجهول زندگی می کردند ، به فکر نجات جان خود افتادند و شب و روز مشغول فکر کردن شدند تا اینکه سرانجام گلرت گریندلوالد وارد دهکده آنها شد و گفت که تنها راه نجات آنها خوردن گیاه لاندرا پریسکا هست و اضافه کرد که خوردن این گیاه زندگی جاودان هم می بخشد.بنابراین مردم دهکده برای نجات جان خودشان به کوهستان ماریس رفتند تا بلکه از گیاهان لاندرا پریسکا بیابند و بخودند.

13.ویژگی منحصر به فرد هر یک از گیاهان زیر چیست؟ تاکید می کنم: ویژگی منحصر به فرد! (3 نمره)

دارک پرسیکا: این گیاه کوچک سبزرنگ با برگ های آبی ، قبل از شکار همانند دیگر گل ها آرام است ، ولی بعد از نزدیک شدن شکار ، با تابش اشعه ای قرمز از خود جان قربانی را می گیرد.

ژیگانتوس نومونیا: زیباترین گیاه در روی کره زمین ، این گیاه با واسطه زیبایی بی حدش شیفتگان را جذب خود می کرد و سپس بعد از سه دقیقه ، فقط سه دقیقه ، مشاهده کننده بی نوا به ذات الریه مبتلا می کرد.و همچنین تنها دو دانشمند فرانسوی ژیگولی ژیگانتوس و نینی نومونیا بودند که توانستند بر این گیاه غلبه کرده و خاصیت نفرت انگیزش را پیدا کنند.

لاندا پرسیکا: از خانواده دارک پرسیکا و دارای شباهت هایی با آن گیاه ... تنها تفاوتش با گیاه دارک پرسیکا این است که با زج و درد می جان قربانی خود را می گیرد.


[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۷

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
سوالات امتحان میان ترم گیاه شناسی

1.گیاه «دارک پرسیکا» به چه نامی معروف است و اولین بار در کجا دیده شد؟ (2 نمره)

2.چه مدت زمانی کافیست تا گیاه «ژیگانتوس نومونیا» انسان را مبتلا به ذات الریه کند و این گیاه در چه مناطقی رشد میکند؟ توضیح دهید. (2 نمره)

3.نتیجه ی تحقیقات دانشمندان وزارت بر روی «دارک پرسیکا» چه بود و آن ها چند نمونه از این گیاه را در اختیار داشتند؟ (2 نمره)

4.در جلسه اول دلیل وحشت ناگهانی دانش آموزان و پناه بردن آنها به زیر میز و خروج از کلاس چه بود؟ (2 نمره)

5.در جلسه ی دوم هنگامیکه آلبوس سوروس وارد گلخانه شد چه چیزهایی در دست داشت و کدام یک از دانش آموزان را به بوته خیارچنبری تبدیل کرده بود؟ (2 نمره)

6.مشکلات گلخانه شماره سه چه بود و آلبوس سوروس چه راه حلی برای برطرف شدن آن داد؟ (2 نمره)

7.قدرت کشتن گیاه «ژیگانتوس نومونیا» را با تعریف یک حادثه نشان دهید! (وقایع سال 1963) (2 نمره)

8.در اولین جلسه ی کلاس فضای حیاط سرشار از چه ویتامینی شد و دانش آموزی که تبدیل به کاکتوس شد که بود؟ (2 نمره)

9.سوالی را بیان کنید که جوابش هیچ ربطی به شما ندارد و توضیح دهید که چرا «ژیگانتوس نومونیا» از «دارک پرسیکا» خطرناک تر است؟ (2 نمره)

10.کورنلیوس مشنگ و خواهرش در کجا و چه سالی ناپدید شدند؟ (2 نمره)

11.دلیل اعتماد مردم دهکده پوسکو به گلرت گریندوالد چه بود؟ (2 نمره)

12.دلیل سفر مردم دهکده پوسکو به کوهستان ماریس چه بود؟ کامل توضیح بدید! (4 نمره)

13.ویژگی منحصر به فرد هر یک از گیاهان زیر چیست؟ تاکید می کنم: ویژگی منحصر به فرد! (3 نمره)
دارک پرسیکا:
ژیگانتوس نومونیا:
لاندا پرسیکا:

یک نمره هم به خاطر جواب دادن به سوال ها و شرکت در امتحان!

موفق باشید!


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۹ ۲۳:۵۲:۱۷
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۹ ۲۳:۵۹:۵۷
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۰:۰۹:۱۲



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۷

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
جلسه سوم گیاه شناسی

لاندا پرسیکا، زندگی جاودان یا پایان دردناک؟


گلخانه شماره سه!

فضای تاریک و گرفته گلخانه شماره سه بیش از هر چیز دانش آموزان را اذیت می کرد تا اینکه با باز شدن در باریکه نوری در گلخانه افتاد و استاد گیاه شناسی وارد شد. در همان لحظه صدای فریادهای اعتراض آمیز دانش آموزان بلند شد.
-این چه وضعشه؟
-خفه شدیم!
-داف من گم شده!
-هیچ جا رو نمی بینم!
آلبوس سوروس نیشخندی زد و گفت: خب یک کنترل اف پنج بزنید درست میشه.
دانش آموزان: کنترل اف پنج!
بلافاصله نور خیره کننده فضای کلاس را در بر گرفت. دانش آموزان با تردید و اندکی هیجان به آلبوس سوروس خیره شده بودند که کلاه سبز رنگ همیشگی اش را بر روی سرش گذاشت و با جدیت به دانش آموزان خیره شد. پرسی ویزلی دستش را بالا برد و به آرامی گفت: ببخشید پرفسور! شما خودتون بالای همین پست گفتید فضای تاریک و خفه گلخانه! الان دیگه تاریک نیست ولی فضای خفه رو می خواید چجوری درست کنید؟
آلبوس کمی فکر کرد و گفت: اینجوری!
چوبدستیش را به سمت پرسی گرفت و صدای بلندی به گوش رسید و پرسی تبدیل به بوته هویج شد!
خنده دانش اموزان کل کلاس را در برگرفت و با صدای انفجاری که توسط آلبوس سوروس ایجاد شد سکوت مطلق بر کلاس حکمفرما شد!
آسپ فریاد زد: بوقی ها! بی جنبه ها! مسخره ها! هویج ندیده ها! واسه چی دوستتون رو مسخره می کنید؟
دانش آموزان ابتدا به قیافه درهم آلبوس نگاه کردند، سپس به چوبدستی او و بعد به بوته هویج خیره شدند و دوباره به آلبوس نگاه کردند. آب دهانشان را قورت دادند و با اضطراب به آسپ خیره شدند و همزمان گفتند: ببخشید پروفسور!

آلبوس:
دانش اموزان:
آلبوس:
دانش آموزان:
آسپ رویش را از آنها برگرداند و شروع به قدم زدن در کلاس کرد!
-گیاهی که امروز می خوایم راجع بهش صحبت کنیم لاندا پرسیکا هست. یک گیاه خطرناک دیگه از خانواده پرسیکا. جلسه پیش راجع به دهکده بانیک باهاتون صحبت کردم. دهکده ای که تمام ساکنین اون بر اثر بیماری ذات الریه مردند. بعد از اون مردمان دهکده پوسکو، دهکده ای واقع در شمال بانیک به فکر نجات خودشون افتادند. اونا نمی خواستن فنا بشن و از طرفی قدرت مبارزه با ژیگانتوس نومونیا رو نداشتن. روزها و شب به دنبال راه چاره گشتند تا اینکه گلرت گریندوالد به دهکده پوسکو اومد. حتما همتون اسم اون رو شنیدید. گلرت گریندوالد سیاه ترین جادوگر زمان خودش بود که البته ولدمورت رو سفیدش کرد. البته طبق گفته های آلبوس دامبلدور، گریندوالد از اولش هم سفید بود.

بوته هویج صدای مرموزی از خود در آورد. آلبوس ادامه داد: ولی گریندوالد اون زمان هنوز چهره واقعی خودش رو نشون نداده بود و همه اون رو به چشم یک جادوگر قدرتمند و خوب میدیدن. مردم دهکده پوسکو مشکل خودشون رو با گریندوالد در میون گذاشتن و اون هم بلافاصله جواب داد. به کوهستان ماریس در غرب دهکده پوسکو برن و گیاه لاندا پرسیکا رو از اونجا به دهکدشون بیارن. خوردن اون گیاه هرگونه بیماری و مشکلی رو رفع می کنه و به عبارت دیگه به انسان زندگی جاودان می بخشه. این حرفی بود که گریندوالد به اونها زد و طبیعتا همه باور کردند. صبح روز بعد تمام مردم دهکده حتی زن ها و کودکان برای یافتن زندگی جاودان به سمت کوهستان ماریس رفتند. افسوس!

آلبوس اندکی مکث کرد و به چهره های متعجب دانش آموزان خیره شد. دستی به کلاهش کشید و با صدای آرامی ادامه داد: سه روز بعد از سفر مردم دهکده پوسکو به کوهستان ماریس وزیر سحر و جادوی وقت از سمتش استعفا داد. فکر می کنید اون بعد از اینکه شنید در طول یک هفته دو دهکده جادوگری خالی از سکنه شده چه واکنشی میتونست نشون بده؟ استعفا بهترین راه بود. حالا بشنوید از سرگذشت مردم پوسکو! اون ها خیلی زودتر از زمانی که تصورش رو می کردن با منطقه ای وسیع از گیاهان لاندا پرسیکا خیره شدند. لاندا پرسیکا تقریبا مثل دارک پرسیکا میمونه با این تفاوت که اول زجر میره بعد می کشه!
«ساکنین پوسکو با دیدن تعداد بی شماری از گیاهان لاندا پرسیکا کنترل خودشون رو از دست دادند و بدون فکر شروع به خوردن لاندا پرسیکا و دستیابی به زندگی جاودان کردند. هیچکس جانب احتیاط رو رعایت نکرد. طمع زندگی جاودان تمام اونها در برگرفته بود ولی لاندا پرسیکا این رویا رو نمیتونست برآورده کنه. تک تک اونها از اون گیاه خوردند، به مدت یک روز کامل زجر کشیدند و بعد مردند! همین!»

ریتا دستش را بالا برد و گفت: پروفسور آسپ! هدف گریندوالد از این کار چی بود؟ با زجر کشیدن و مردن مردم دهکده پوسکو چه سودی بهش میرسید؟
آلبوس چشمکی زد و گفت: همون سودی که هرکس با داشتن یک خونه خالی بهش میرسه فقط این دفعه فرقش این بود که گریندوالد یک دهکده خالی رو در اختیار داشت!

تکالیف:

یک رول بنویسید و در اون سفر مردم دهکده پوسکو و رویارویی آنها با گیاهان لاندا پرسیکا و اتفاقی که افتاد رو توصیف کنید!
رول شما باید این سه موردی رو که گفتم کامل داشته باشه: شرح سفر، مواجه شدن با گیاهان لاندا پرسیکا، زجر کشیدن و مردن مردم دهکده پوسکو!
30 امتیاز


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۶:۰۰:۵۹
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۶:۰۴:۱۴



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۷

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
امتیازهای جلسه سوم گیاه شناسی

کاساندرا تریلانی: رولت عالی بود. فقط توی جمله بندی هات خیلی مشکل داشتی ولی به خاطر جدی نویسی فوق العادت نمره زیادی کم نمی کنم! 28 امتیاز
گابریل دلاکور: منم موافقم! برگ گیاه رو نمیشه بکنیم! 30 امتیاز

پیتر پتی گرو: دو تا تکلیفت خوب بود! 30 امتیاز

جیمز سیریوس پاتر: رولت عالی بود. کلی خندیدم! 30 امتیاز

پیوز: خوب بود! 30 امتیاز

آراگوگ: لهجه هاشون خیلی باحال بود! خوشم اومد! 30 امتیاز
اینیگو ایماگو: به جرئت میتونم بگم یکی از بهترین جدی نویس های سایت هستی اینیگو! فقط این تکلیف دومت من هیچی ازش نفهمیدم! 30 امتیاز

فرد ویزلی: سوژت زیاد خوب نبود و مهم تر از اون، این دو دانشمند اولین کسانی بودن که با ژیگانتوس نومونیا مقابله کردن ولی توی رول تو جفتشون مردن!! 18 امتیاز

پرسی ویزلی: یک دفعه دیگه یک گیاه رو با کروشیو نابود کنی ده امتیاز کم می کنم! مرگخوار بوقی! 30 امتیاز

تد ریموس لوپین: به تدریسم توجه نکردی! توی پستم گفتم که اون دو نفر اولین کسانی بودن که با ژیگانتوس نومونیا مقابله کردن در نتیجه نباید به ذات الریه مبتلا بشن و باید نشون میدادی که بر گیاه غلبه کردن! اشتباه بدی بود! 22 امتیاز
چارلی ویزلی: گورکن مرده رو نادیده گرفتم! 30 امتیاز

مورگانا لی فای: رولت خیلی خوب بود ولی یک اشکال بزرگ داشت. اولین برخورد اون دو نفر با ژیگولی ژیگانتوس رو توصیف نکرده بودی و فقط راه مقابله با گیاه رو نشون دادی! 22 امتیاز

ریتا اسکیتر: خیلی خوب بود! 30 امتیاز

درک: عالی بود درک! 30 امتیاز
پرفسور پومانا اسپروات: اوه... شما که خودتون استاد گیاه شناسی هستید! عالی بود! 30 امتیاز

هافلپاف: 30 امتیاز
گریفیندور: 27 امتیاز
اسلیترین: 16 امتیاز
راونکلاو: 6 امتیاز


در مورد تکلیف دوم:
این دفعه رو چون به حرف استاد احترام گذاشتید استثنائا به همه امتیازش رو دادم ولی جواب درست این سوال اینه:
ژیگانتوس نومونیا به دو دلیل خطرناک تر از دارک پرسیکاست! اول اینکه این گیاه با زیبایی منحصر به فردش همه رو جذب خودش می کنه و هرکس هم که بهش نزدیک بشه بدون اینکه همون موقع بفهمه به ذات الریه مبتلا میشه ولی دارک پرسیکا هیچ جذابیتی نداره و فقط عده کمی به خاطر کنجکاوی بهش نزدیک میشن و درجا کشته میشن! دلیل دومش اینه که دارک پرسیکا فقط در اعماق جنگل ها و جاهای خیلی کمی وجود داره ولی ژیگانتوس نومونیا هرجا که بتونه به وجود میاد، رشد می کنه و می کشه!


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۵:۲۷:۵۶
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۵:۵۳:۵۲



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷

پرفسور پومانا اسپراوت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۷ سه شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۵۷ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
از Dark Side Of the moon
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 96
آفلاین
در یک روز ابری که خورشید میدرخشید(!) ژیگولی و نینی داشتن راه میرفتنند و از طبیعت اطراف خود کمال لذت را می یردند که ناگهان ژیگولی یادش آمد و از نینی بپرسید:
- میگم چیزه؛ نینی، کفش هات رو از کجا خریده بودی؟
- مامانم گفتم بهت نگم! شرمنده!
- واه واه! میخواستم بهت بگم خیلی زشتن! دیگه از اون جا کفش نخری.
- آره اتفاقا یه دختر خاله ی خیلی حسود دارم، اونم همینو بهم گفت!
- باز اون عقلش بیشتر از تو کار میکنه صد در صد.
...
و همونطور که داشتند در رابطه با کفش های نینی بحث بسیار گرمی می کردند، وارد یک جنگل خیلی مخوف شدند. رفتند و رفتند. همانطور که بحث دو دوست به موهای ژیگولی رسیده بود که کدوم آرایشگاه به اصلاح آن پرداخته و این که اینقدر موهای وی زشت است که به سلمانی رفتن، حرام کردن وقت و پول است، به وسط های جنگل رسیدند.قطره شبنم بسیار بزرگی به زمین گل آلود پایین پای نینی افتاد و کفش های وی را با گل یکسان کرد.
ژیگولی: تصویر کوچک شده
نینی : تصویر کوچک شده آخه بی ادب، آخه بی تربیت، مامانت بهت یاد نداده وقتی یه خانوم متشخص رد میشه چطوری رفتار کنی؟ ای به حق مرلین شوهر گیرت نیاد! چرا آب میپاشی؟
و این بار ژیگولی: تصویر کوچک شده
نینی که داشت به کفش هاش نگاه می کرد و سعی داشت نشان بدهد که کفش ها پسیژی برایش ارزش نداشتند، به یاد لحظه ای افتاد که مادر گرام کفش های وی را ببیند... و بغضی بس عجیب را گلویش را بست.
- اصلا تخسیر توئه ژیگولی، منو آوردی به این نقطه ار جنگل که من به این وضع ...
هنوز حرفش تمام نشده بود که مجددا تاپ، قطره شبنم دیگری بر روی موهای ژیگولی افتاد و کلا استایل موهارو پاچید به هم. ژیگولی که انگاری برق دویست ولت گرفته باشد اش. رو به نینی برگشت:
- تصویر کوچک شده تو همیشه میخواستی یه جوری این موهای زیبای من رو خراب کنی. تو خیلی آدم بدی هستی. نمی بخشایمت. ایییییی وااااای خدا نکشت! ببین موهارو آخه.
- برو بابا، کفش های من رو نگاه کن. ببین من هیچی نمی گم. کفش های من که خیلی از این موهای تو مهم تر بودن!
ژیگولی سر خود را بالا گرفت که بگوید با موهای به هم ریخته هم همچنان زیباست؛ ناگهان چشم هایش به نقطه ای در رو به رو خیره ماندند. همانطور قیافه اش از حالت مبهوتی به در می آمدند، ابروی راستش به سمت بالا می رفت.
- نینی اینو نگاه کن.
نینی به بالا نگاه کرد و دهانش تنها برای چهار ثانیه باز مانده بود. رو به روی آن ها گیاهی با برگ هایی که تمام رنگ های زیبای دنیارا چنان در خود جای داده بود که انسان نمیتوانست چشم از آن بردارد. نینی پشت چشمی نازک کرد گفت:
- واه واه! حتما فکر میکنه خیلی خوشگله! نگاش کن تورو خدا! یه چهار تا رنگ دیگه هم اضافه می کرد. چقدر خزه! هیچیش با هم ست نیست.
- آره. فکر کنم همین پدر سوخته موهای منو به هم ریخته. نگاه نکن که اینقدر اون ور تره ها! از قیافه اش معلومه که خیلی حسوده. از اون جا آب پاچیده به ما.
- اگر این فسقلی جرائت کرده که روی کفش های من آب بپاچه که خیلی بی تربیته!
گل برگ های زیبای گل در برابر نسیم حرکت مواجی داشتند و انسان را هر چه بیشتر مشتاق می کردند که تنها یک لحظه به آن ها دست بزند و لطافت آن ها را حس کند. ژیگولی به سمت گل که حدود ده متر با آن ها فاصله داشت فریاد زد،
- خیلی بی تربیتی. گل زشته بی ریخته بد ترکیب! بیا بریم نینی. ارزش نداره واسه این بی فرهنگ که شعور رفتار نداره اینجا بیاستیم.
نینی هم که دیگر نمیتوانست یک لحظه ی دیگر در برابر آن گل بیاستد و زیبایی آن را بنگرد، دست ژیگولی را گرفت و به خارج از جنگل فرار کردند.
سال ها بعد، نینی و ژیگولی به دانشمندان بزرگی در عرصه ی کمبود ها و عقده های روانی اجتماعی تبدیل شدند و در یکی از تحقیقات خود ، آن گلی که به نظر آن ها دچار عقده ی خود بزرگ بینی بود را مجددا کشف کردند و باز هم از نزدیک شدن به آن امتناع ورزیدند. پس از مشاهده ی پسرک جوانی که به سمت گل می رفت و هرچه نینی و ژیگولی سوت و گل و فریاد و سنگ و از این قبیل ابزار برای جلب توجه وی حواله کردند و پسرک توجهی نشان نداد و یا نخواست که نشان بدهد ، متوجه مرگبار بودن آن گیاه و خطراتی که در پی دارد شدند.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
معلوم می باشد که ژیگانتوس نومونیا!
و تها دلیلی که برای اثبات این سخن وجو دارد و تا کنون به ثبت رسیده است، سخن گران بهای وزیر است که سرشان به سلامت باشد.
وزیر همیشه خوبی مردم رو میخواهد. مگر میشود که غیر از این باشد؟تصویر کوچک شده
اصلا وقتی که وزیر می گوید، چه دلیلی وجود دارد که شما بخواهید آن را تکذیب کنید و یا به بعده دیگری از این مساله بیاندیشید؟
سرتان به سلامت بادا آلبوس سروس پانر. تصویر کوچک شده


I will leave the sun for the rain...


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۳۱ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷

درکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۶ یکشنبه ۳ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۴:۱۱ پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴
از اون بالا کفتر که هیچ، کرکس هم نمیاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 299
آفلاین
ژیگانتوس نومونیا

ژیگولی (با اسم مستعار ژیگول) مرد و نینی زن فرض شده
------------------------------------------
- ببین نینی، تو حتی اگه نتونی نینی بیاری هم من دوست دارم، تو خودت نینی منی! ()
-
- ببین ...
ولی نینی دیگر طاقت نیاورد، با حداکثر سرعتی که می توانست بدون خطر دیده نشدن مدل جدید لاک ناخونش (یه چیزی تو مایه های یک متر در دقیقه )، راه برود، از ژیگول دور شد و در میان جمعیت گم شد.
ژیگول هم سعی کرد با بیشترین سرعتی که می توانست به دنبال او برود و البته حسابی مواظب بود تا النگوهایش نشکند!
- ایـ...نجا پرر نامحرمه، دا...منتو بکش رو پات! (چیه؟ چته؟ خب زنگ اس ام اس موبایلش بود )
ژیگول موبایلش رو در میاره و اسمس(!) رو می خونه. نقل قول:

آه، عشق من، افسوس که ما دو نفر برای هم ساخته نشده ایم. به جون شیشی، گربه ام که از تو هم بیشتر دوسش دارم، من می خواستم با تو ازدواج کنم ولی خودت شنیدی که دکتر گفت اگر من حامله شم، چند ماه چاق می مونم!!! آه، عشق من، باور کن من حاضر بودم این رنج را به خاطر تو تحمل کنم ولی چه کنم که سوسول، بی اف دیگرم، می گوید اگر چاق شوم دیگر مرا دوست نخواهد داشت. آه عشق من، دست نامرد ایکبیری بد بی ناموس با ما سر دعوا دارد. آه، عشق من، افسوس که این پایان عمر من است ولی به جان همان شی شی که گفتم اگر عمری دوباره داشتم، به جای دوست شدن با سوسول با چوقول دوست میشدم که خودش هم چاق است و با چاق شدن من مشکلی ندارد. آه، من می دانم این سزای ان روز هاییست که چوقول را به خاطر چاق بودنش مسخره می کردم! آه خداحافظ عشق من، می خواهم خودم را از این دره به پایین بیندازم تا برای همیشه از این زندگی فلاکت بار راحت شوم.
پ.ن: من می خوام خودمو از دره گوگول پایین بندازم، بوقی پاشو بیا نجاتم بده، دیر هم نکن من از بلندی می ترسم نمی تونم زیاد این بالا صب کنم تا برسی!

-------------> خارج از رول <-------------
خواننده:
درک: بوقی یه خورده جنبه داشته باش! حالا من یه چیز نوشتم تو که نباید اینجا رو به گند بکشی حیف دوباره سایت خراب میشه وگرنه میگفتم عله بیاد با سیم سرور حالیت کنه
-------------> داخل در رول <-------------
ژیگول: اوا، خاک عالم! پاق


نینی لبه جوبی (همون دره مذکور) ایستاده است و به آن نگاه می کند، چمن ها سرسبز، گل ها شاد و خرم، پرنده ها خوش آواز و هوا خوش خوشان(!!!) است و فقط نینی است که با اندوهی به بزرگی همان چیزی که در قسمت بالای پست وصف شد، به دوردست ها خیره شده است و افکارش جایی ماورای آنچه که می شود نوشت و بلاک نشد سیر می کنند
دوربین که تا آن لحظه مدام روی جاهای خاصی زوم می کرد و ما اصلا هدف فیلمبردار را از آن کار نمی دانیم () به طور ناگهانی می چرخد و جایی پشت سر نینی را نشان میدهد.
پاق
ژیگول ناگهان از غیب ظاهر می شود، به اشاره کارگردان افکتی خوف به صحنه داده می شود چنان که ژیگول خوف می کند و روی نینی می افتد و هر دو درون جوی آبی که گوگول خوانده می شود می افتدند
-------------> خارج از رول <-------------
درک: اه باب فیلم خراب شد، یکی یه جوری اینو درستش کنه! شما نمی فهمید من حال ندارم دو ساعت صب کن لباسای اینا خشک شه دوباره فیلم رو پر کنیم؟ اصلا به من چه، یکی یه جوری فیلم رو درستش کنه!
-------------> داخل در رول <-------------
ناگهان به همت صدابردار صدای سلین دیون پخش می شود و جو رمانتیک می شود و اینا، همین الآن گفتم من حال توضیح ندارم
نینی روی تخته ای دراز کشیده و ژیگول در حالی که فقط بالا تنه اش بیرون از آب است، به او زل زده است.
- عسیسم چه چیزی توی من این قدر تو رو جذب کرده؟
- هیچی، دارم به اون گلی که اون طرف روده نگاه می کنم، وای چقدر قشنگه


فردای آن روز
ژیگول به همراه دختر زیبایی به نام کوشول در حوالی دره گوگول در حال قدم زن است.
- عسیسم، من این جا رو فقط به تو نشون میدم، این گلی که اینجا هست رو خودم با دستای خودم برات کاشتم! حتی یه بار نزدیک بود النگوهام بشکنه!!!
-

نی نی به همراه سوسول در حال قدم زدن است و در حالی که ... هیچی ولش، در همون حال داره با سوسول حرف می زنه:
- سوسی جون این گله رو خودم برات کاشتم، می دونی که من از هر انگشتم هوشصدتا هنر می باره!
-

ژیگول به همراه کوشول از یک طرف و نینی به همراه سوسول از طرف دیگه همزمان به جایی می رسن که روز قبل اون گیاه قشنگ رو دیده بودن. نگاه ژیگول و نینی روی هم قفل می کنه و همزمان شروع می کنن به گفتن دیالوگ های زیر:
- ببین نینی جون، این کوشول اون دوست تو نیست که تو همیشه با چشم و هم چشمی داشتی ها، این یکی دیگه است که فقط و اسم و قیافه و نام پدر و شماره شناسنامه و تاریخ تولد و شماره کاربری و یوزرو پسش مثل اونه، همین! این اون نیست!
- ببین ژیگول جون، این سوسول پسر خاله منه ها، نه یعنی چیزه، داداشمه، آی پی و ایناش هم اصلا مثل اون سوسول که اون روز تو خیابون جلوی تو بهم متلک گفت و تو موهاشو کشیدی نیست ها! این یکی دیگه است!
ولی در همین حال سوسول و کوشول بی توحه به آن دو تا، محو زیبایی گیاه شده اند و به ان سو می روند، همچون ... همچون ... هیچی ولش تو بذار رو حساب همون حال نداشتن من توی توصیف!
ژیگول و نینی همچنان به یکدیگر خیره شده اند و به این می اندیشند که آیا دیگری آنها را خواهد بخشید یا باید تا فردا برای آشتی بعد صبر کنند. (چقدر هم زیاد!) که در این میان ناگهان صدایی جو عشقولانه را بهم می ریزد:
- اهمممممم!
سوسول و کوشول شروع می کنند به سرفه کردن!
- وای ی ی ی ی!
ژیگول و نینی دیدن این صحنه وحشتناک و دلهره آمیز را طاقت نمی آورند و پا به فرار می گذارند!

دو ماه بعد، سنت مانگو، بخش اعصاب و روان
- دکتر، دکتر، نینی نومونیا و ژیگولی ژیگانتوس بالاخره بعد از دو ماه وضعیتشون بهتر شده و می تونن حرف بزنن!
دو ساعت بعد، اتاق نینی نومونیا و ژیگولی ژیگانتوس (چی؟ چرا دو ساعت طول کشید؟ خب اینو دیگه از پرستاره بپرس! به من چه به خدا من کاره ای نبودم! )
- خب، نینی جون، عزیزم، جیگرتو برم، تعریف کن ببین اون روز شما چی دیدین؟
- خیلی ترسناک بود دکتر! خیلی! من هنوز می ترسم، کوشول و سوسول به اون نزدیک شدن، و ... و ... بعد شروع کردن به سرفه!!!
دکتر به این حالت به این حالت به اون دو نگاه می کنه. پرستار که فک می کنی نینی قاپ دکتر دلبندشو دزدیده، یه چک می زنه زیر گوش دکتر و میگه:
- دکی، هوی، دکی با تو ام! چی شد؟
- به گینس جادوگری زنگ بزن، اینا اولین نفرهایی هستن که گیاه گوگول رو دیدن و زنده موندن!

صبح فردا، بخش اخبار پیام امروز
گیاهی که تا کنون گوگول (گوگول یه عدده با کلی صفر که تعدادش یادم نیست) نامیده میشد و این نام به این علت است که تا کنون گوگول نفر پس از دیدن آن مرده اند، از این پس ژیگانتوس نومونیا نامیده می شود زیرا دو جوان با نام های ژیگولی ژیگانتوس و نینی نومونیا موفق شده اند پس از دیدن آن زنده بمانند!




-------------------------
ببین، بر همگان واضح و مبرهن است که ژیگانتوس نومونیا بسی بسیار خطرناک تر است، باور نداری امتحان کن!!! آخه می خوام بدونم خودت یه گل به این خوشگلی ببینی راتو کج می کنی میری یه ور دیگه؟ ببین تو خودت تو هافلی و پنجره مجازی رو دیدی، می دونی که زیبایی این گل حتی از دنیای بی ناموسی پشت پنجره هم بیشتره!!! خب معلومه که خطرناکه دیگه، هر بنی بشری رو جذب می کنه. دلیل نمی خواد که! دهه!



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷

ریتا اسکیتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰
از تو اتاقم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 568
آفلاین
وسط ظهر بود، سر چندين جادوگر و ساحره، از شيشه پنجره هاي خانه شان بيرون امده بود و با تعجب به خانه اي در انتهاي کوچه زل زده بودند. صداي داد و بيداد بلندي از ان خانه به گوش ميرسيد و هرزگاهي صداي خرد شدن يک وسيله ي چيني و به دنبال ان صداي اخ و اوخ فضاي کوچه را پر ميکرد! ناگهان گلداني شيشه ي پنجره را شکست و بيرون پرتاب شد در نتيجه صداهاي داخل خانه واضح تر به گوش رسيد؛ پيرزني جيغ ميکشيد و با هر کلمه اي که ميگفت صداش بيشتر اوج ميگرفت.

پيرزن: چقدر بکشم از دست تو؟ اخه يک عمر بچه بزرگ کردم که بشي اين؟؟ اخه چقدر جلو درو همسايه بگم بچم علافه! اخه من از دست تو چيکار کنم؟!

ليواني به بيرون پرتاب شد!

مرد: ننه() نزن بابا...همه چي رو شکوندي اه.
پيرزن:ساکت باش ذليل مرده، که هرچي ميکشم از دست تو ميکشم!

و دوباره صداي خرد شدن شيشه به گوش رسيد.

مرد:ننه الان ميخورد تو سرم بي ژيگول ميشدي.
پيرزن:به درک...مگه زندت چه گلي به سر من زده که مردت بزنه!!
مرد:بابا ننه ابرومونو بردي! چقدر جيغ ميکشي...دهه
پيرزن:ساکت باش لندهور... يکسره يا ميخوره يا ميخوابه. برو بيرون تا ادم نشدي هم برنگرد.

در خانه باز شد و پيرزن فوق، پس گردن مرد فوق را گرفت و او را بيرون پرتاب کرد؛ بعد داخل خانه شد و در را کوبيد. ژيگول که از اين همه ناجوانمردي قلبش زخمي بود، اشک چشمانش را پاک کرد، دماغش را بالا کشيد و به راه افتاد. دو کوچه بالاتر خانه ي دوست چندين و چند ساله اش بود؛ ميخواست دنبال او برود و هردو از اين شهر ستم به شهر ارزوها بروند با دلتنگي در خانه ي دوستش نيني را زد.

نيني در حالي که يک پيژامه گل منگلي پوشيده بود و يک بسته پفک هم در دستش بود دم در امد، نگاهي به ژيگولي انداخت و گفت:

-سلام چرا مثل اداماي مفلوک شدي؟
_مامانم انداختم بيرون گفت برو ادم شو!
_
_نيشتو ببند ميخواستم بگم بيا بريم با هم ديگه ادم شيم.

نيني کمي فکر کرد و گفت:

-باشه بزار من برم حاضر شم بعد بريم با هم ادم بشيم.

بدين ترتيب نيني و ژيگولي راه ادميت را پيش گرفتند، رفتند و رفتند تا به جنگلي رسيدند. ژيگولي عرق روي پيشانيش را پاک کرد و در حالي که وسايل سفر را روي زمين مي انداخت زير سايه ي درختي نشست.

نيني که با تعجب نگاهش به قسمتي از جنگل دوخته شده بود، کوله پشتي اش را روي زمين گذاشت و پيش ژيگول رفت و به او گفت:

-ژيگولي اون گل رو ببين...عجب خوشگله ها نه؟

ژيگولي دستش را از روي چشمانش برداشت و به نقطه اي که نيني اشاره کرده بود خيره شد؛ گياه فوق العاده زيبايي در زير انوار طلايي خورشيد مثل پري ميدرخشيد و با حالت(( ببينين من چه خوشگلم ))به نيني و ژيگولي نگاه ميکرد.

نيني با حيرت کمي به گل نزديک شد و دستش را روي سر ان کشيد.

-اخي تو چه نازي!

گل با اين حالت به نيني نگاه کرد اما همان لحظه داشت تو دلش به خودش ميگفت:

-بزار سه دقيقه بگذره بهت ميگم ناز يعني چي

ژيگول پيش نيني رفت و گفت:

-نيني اين قيافش خطري ميزنه ها بيا بريم.
-کجاش خطريه ببين چه خوشگله.

ژيگولي با شک و ترديد نگاهي به گل انداخت بعد شانه بالا انداخت و به سمت کوله اش رفت و کتابي از ان بيرون کشيد.

ژيگولي نگاهي به صفحه ي اول کتاب انداخت بعد با هيجان نيني را صدا کرد.

_نيني...نيني...بدو بيا عکس اين گله، تو اين کتابي که از شهر خريدي هست!

نيني به سمت ژيگول برگشت و هردو عنوان زير عکس را خواندند:

گياهي فوق العاده زيبا. در مقابل او محتاط باشيد. در صورتي که فرد اورا ديده و مجذوبش شود، سه دقيقه وقت دارد از زندگي خود لذت ببرد، بعد از گذشت اين زمان به طرز اسفناکي توسط ان کشته ميشود! اين گياه خاصيت وحشتناکي دارد که هرکسي را که به مدت سه دقيقه به او خيره شود به ذات الريه مبتلا کرده و در صورتي که...

نيني ادامه نداد و نگاهي به گل انداخت که اکنون با حالت به انها خيره شده بود. ژيگولي نگاهي به ساعتش انداخت، پنجاه ثانيه ديگر فرصت داشتند که از زندگي لذت ببرند!!

ژيگول:نيني؟
نيني:بله؟
ژيگول:چهل ثانيه ديگه وقت داريم.
نيني:ژيگول؟
ژيگول:بله؟
نيني:چماق داري؟
ژيگول:اره
نيني:بدش به من.

دنگ و اينگونه بود که نيني و ژيگول زندگي خود را درست پنج ثانيه قبل از اينکه به مصيبت دچار شوند نجات دادند!!

بعد از گذشت يک سال، نام ژيگولي و نيني، به عنوان تنها کساني که راه مقابله با اين گياه وحشتناک را کشف کردند، در کتاب گينس جادوگري ثبت شد و همچنين نام اين گياه را به افتخار ان دو از روي نام فاميلشان نام گذاري کردند : ژيگانتوس نومونيا.

در زير نام اين گياه با خط برجسته اي چاپ شد:
در هنگام رويارويي با ژيگانتوس نومونيا از چماق استفاده کنيد

2)
اهم... خب راستش پروفسور پاتر گوشزد کردند که ژيگانتوس نومونيا از دارک پريسکا خطرناک تره و من هم چون ميدونم که ايشون گياه شناس فوق العاده اي هستند حرفشون رو تمام و کمال قبول دارم


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۶ ۱۷:۱۰:۱۸
ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۶ ۱۷:۱۷:۲۶
ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۶ ۲۳:۰۰:۲۷
ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۶ ۲۳:۴۴:۳۱

... بگذرم گر از سر پیمان
میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم...


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۴۵ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷

مورگانا لی‌فای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹
از یه دنیای دیگه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 516 | خلاصه ها: 1
آفلاین
1-یک رول بنویسید و در اون اولین برخورد ژیگولی ژیگانتوس و نینی نومونیا رو با گیاه "ژیگانتوس نومونیا" و طرز غلبه اونها بر گیاه رو نشون بدید! (25 امتیاز)


- ژیگولی ژیگانتوس ، دانشمند شهیر فرانسوی اعلام کرده ، به زودی راز غلبه بر گیاه مرموز عامل ذات الریه را کشف خواهد کرد ، اطلاعات رسیده حاکی از اینست که ایشان در پی مسافرتی طولانی به مناطق قطبی ، به نقطه ضعف این گیاه پی برده و در مجمع آینده جادوگران دانشمند ، نظرات جامع خود را ارائه خواهد نمود ...

نینی نومونیا با عصبانیت ، چوبدستی خود را حرکت داد و رادیو را خاموش کرد . در حالی که سرتاسر اتاق را با قدمهای تند می پیمود ، خشم خود را با ترکاندن وسایل اتاق خالی می کرد :

مردک ..... ( سانسور ) خیال کرده من ....... ( سانسور ) میشم که باور کنم اون تونسته این رازو کشف کنه ، حیف که باید بارو بندیلمو ببندم برم یه توک پا تا خط استوا ببینم مشکل این مردم دهکده بانیک چیه ! تو این دو روز یک سومشون از پا افتادن ! وگرنه می موندم و خفن حالشو تو مجمع جادوگران دانشمند می گرفتم ! اینطوری ...

لگدی محکم به سطل زباله می زند ، سطل دو متر به هوا پرتاب می شود و نینی با یک حرکت چوبدستی آنرا در هوا منفجر می کند . این بلا را برای ژیگانتوس بینوا مجسم می کند و با لذت می خندد :

حالا بره دعا کنه من سرم گرم بمونه و تا یه هفته دیگه که مجمع برگزار میشه برنگردم ، وگرنه من می دونم و اون

--------

یک هفته بعد : مجمع جادوگران دانشمند


ژیگولی ژیگانتوس درحال توضیح دادن روش غلبه خود بر گیاه عامل ذات الریه است :

خوب همون طور که همه می دونین ، من خیلی حالیمه و خیلی مخم و اینا ، واسه همینم آخر دانشمندام . حالا یه کم بیشتر بدونین چیزی ازتون کم نمیشه پس بدونین که من خیلی مخم و آخر دانشمندام و خیلی حالیمه و اینا .

البته لازم نیس بهتون ثابت شه ، ولی خوب واسه اینکه بدونین من خیلی حالیمه و اینا ، بهتون میگم که عامل ایجاد ذات الریه تو این گیاه ، امواج صوتی هستن ، این گیاه یه سری امواج صوتی از خودش منتشر می کنه که به اشعه ماوراء بنفش مشنگا گفته زکی ! تو سه سوت ریه طرفو داغون می کنه هلوووووووووووو !

همچین تیکه پارش می کنه که نفهمه از کجا مرده ... روش غلبه به این گیاهم بلدم ! جون به جونتون کنن نمی فهمین چیه ... ها ها ها ... خیال کردین به این راحتی بهتون میگم ؟ نخیر ! باید کلی مزایا بهم بدین ! اول از همه اون نوه نوه نوه منو باید بکنیدش پروفسور کلاس نجوم ! بعدشم دختر خاله مو که قربونش برم باید بکنین وزیر سحرو جادو ، بعدشم ....

ناگهان درب سالن به شدت باز شد و نینی نومونیا با غرور و لبخندی رذالت آمیز وارد شد .

نینی نومونیا : آهای مردک ............ ( سانسور ) از اون بالا بتمرک پایین من میخوام نطق ( notogh ) کنم ! من رازشو پیدا کردم !

ژیگولی ژیگانتوس : اواااااااااااااا ! کی گفته ؟ من خودم میدونم ، رفتی از رو دست من تقلب کردی ؟ یادداشتام ... یادداشتای عزیزمو دزدیدی ؟

نینی نومونیا : برو بابا بچه ........... ( سانسور ) ، کی میره خط بیسوادی مث تو رو بخونه ! من بدبخت تو دهکده بانیک با مردمی بودم که ظرف یه هفته تمامشون مردن ! اگه می بینی من زنده موندم به خاطر اینه که راه از بین بردنشو پیدا کردم

ژیگولی ژیگانتوس : نخیرم ! من می دونم ( با حالتی اوا خواهری ) با افسون سانراس صدای خودمونو تقوبیت می کنیم تا امواج صوتی اون گیاهو از بین ببره ! بعد کم کم گیاه ضعیف میشه و وقتی به اندازه کافی ضعیف شد با یه دلتریوس ساده نابودش می کنیم !

نینی نومونیا :

ژیگولی ژیگانتوس : واسه چی می خندی ؟

نینی نومونیا : راه من بهتره ! وقتی این گیاه رو یه جا دیدی فوری بهش طلسم فورنان کالاس می زنی ! جوش های بی ریختی که بهش وارد میشه و زیباییش رو از بین می بره ، روحیه شو تضعیف می کنه ( آخه این گیاه رو زیباییش خیلی حساسه ) بعد که روحیه شو تضعیف کردیم خفن ، یه افسون انگورجیو بهش می زنیم ورم میکنه ! بیشتر و بیشتر متورمش می کنیم تا بترکه ! دیدی حالا چه بیسوادی ؟ کروشیو

ژیگولی ژیگانتوس : سکتوم سمپرا

نینی نومونیا : تصویر کوچک شده

ژیگولی ژیگانتوس : تصویر کوچک شده

نینی نومونیا : تصویر کوچک شده

ژیگولی ژگانتوس : تصویر کوچک شده

.
.
.
.
بعد از دقایقی هر دو دانشمند بر اثر مبارزه شدید و خطرناکی که انجام دادند ، کشته شدند

سایر جادوگران گیاهشناس هر دوی این راهها را بررسی کردند و چون مفید بودن هر دو روش به اثبات رسید ، این گیاه را به نام این دو دانشمند نامگذاری نمودند

-------------

2-دارک پرسیکا خطرناک تره یا ژیگانتوس نومونیا؟ با دلیل توضیح بدید! (5 امتیاز)


طبیعتا چون استاد گفتن ! پس این گیاه از پرسیکا خطرناکتره ! ولی دو تا دلیل ناقابل هم هست اینجا که باید بیان بشن :

1- همون طور که می دونیم این گیاه بسیار زیباست و زیبایی اون ، رو افرادی که عقل درست و حسابی ندارن تاثیر میذاره و باقی قضایا .

2- گیاه پرسیکا خیلی نادره و فقط تو نقاط محدودی در جهان پیدا میشه ولی این گیاه تو هر منطقه آب و هوایی می تونه رشد کنه ، حتی زیر پنجره اتاقمون ، و حتی اگه نخوایم جذبش بشیم ، اون ممکنه ما رو پیدا کنه و پخ پخ !


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۵ ۲۲:۵۰:۳۵


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۲۱ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
نمایشنامه ای بنویسید که در آن اولین برخورد ژیگولی ژیگانتوس و نینی نومونیا را با گیاه "ژیگانتوس نومونیا" و طرز غلبه آنها بر گیاه را نشان دهید؟
درون سلول عایق صوتی!
- نی...نی...نومونیا!این چه کاپشن با...باحالیه!دستامونم توشه!انقدر هم سف،سفته که نمیشه توش تکون خورد!به درد گاز گرفتن می خوره!
نی نومونیا از نوشابه بدون گازی که توی لیوان پلاستیکی روی میز بود خورد :pint:و گفت:ژیگولی!من فکر کنم به یه مشکلی برخوردیم!روی سردر این جا نوشته بود امین آباد مخصوص بیماران روحی روانی!
ژیگولی کمی درون کتف بند جا به جا شد و با لکنت همیشگی اش پرسید:یـَ یعنی این جا گرینگوتز نیست؟باب ما رفتیم بانک بزنیم خوردیم به امین..امین آباد؟
- داداشی من،غلط نکنم تو دنیای مشنگ ها گیر افتادیم!با ردا هامون همین جوری بهمون مشکوک میشن،چه برسه اون قورباغه ها و چشم های سوسک و توپک تو رو هم ببینن!
- نی..نی نومونیا!یادته من همیشه چوبدستیمو تو پو،پوشکم نگه می داشتم؟!یه جوری باید از اون تو درش بیاری!گاز گاز!(افکت گاز گرفتن!)این کاپشنه داره میره تو اصابم داداشی!الان قاطی می کنم!
-نه!اخه!اینو گاز نگیر بزار الان چوبدستیتو در میارم.
بعد از عملیات انتحاری (که از توصیف آن خودداری می کنیم!)آن ها موفق شدن چوبدستی را به دست آورده و از پنجره اتاق فرار کنند.
درون پارک پشتی امین آباد!
بوی گل های زیبا که با طرح ها و نقش های مختلف دیده میشد ،درون پارک پیچیده بود.نومونیا حدس میزد گیاهان جادویی باشند،چون بو هایی که از آن ها به مشام انسان میرسید اصلا عادی نبود!بوی کلم،عطر های مشنگی،گلاب،کبد گورکن مرده!(در راستای تضعیف روحیه هافل!)شیرموز و...!
در یکی از قسمت های خلوت پارک ژیگولی گفت:نی ...نی نومونیا،ببین این گلا چه خگشلند!برگ هاشو بکنیم و گا..گاز بگیریم!ببین چه قدر پهن و کپله!
نومونیا درحالی که سرش رو بین برگ های گیاه فرو برد و گفت:داداشی،این حس گیاه دوستی تو منو کشته!ببین چه قدر قشنگه!نه!گازش نگیر دیگه!تف کن!تف کن!
ژیگولی برگ های گیاه رو کند و دندان های تیزش را برای برادرش به نمایش گذاشت!
نویسنده:باب!سه دقیقه شد دیگه!یا زود تر یه کاری بکنین یا همین الان بمیرین!
نومونیا از لای برگ های گیاه خود را بیرون کشید و نفس نفس زنان گفت:ژیگولی نمی توونم نفس بکشم!داداشی!من...
ژیگانتوس چهار دست و پا به سمت گیاه رفت و در کمتر از یک دقیقه تمام برگ های آن را گاز گرفت و کند!سپس چکی ملایم به برادرش زد و گفت:داداشی!بی،بیدار شو!من گیاه رو شپلخ کردم!داداشی نمیر دیگه!
چند روز بعد، پیام امروز
در پی اقدام شجاعانه ژیگولی ژیگانتوس که برادرش را از خطر مرگ نجات داد بعد از سال ها طرز غلبه بر خطرناک ترین و زیبا ترین گیاه دنیا کشف شد.یکی از گیاهشناسان مشهور عنوان کرد:"تنها کاری که باید در مقابل این گیاه انجام می شد این بود که باید بدون لمس کردن آن توسط دست ، یک جوری کلک آن را می کندیم!آن هم در کمتر از سه دقیقه!فکرش رو بکنید تا به حال چند هزار انسان و جادوگر به علت لمس کردن اون با دست جان باختند؟!"
گزارش شده ژیگولی ژیگانتوس و نی..نی نومونیا!دو سارق غیر حرفه ای (لات بی خطر!)بودند که به طور کاملا تصادفی به آسایشگاه مشنگ ها رفتند و بعد از فرار از آن جا با این گیاه رو به رو شدند.هنوز اطلاعی در مورد عفو آن ها در دست نیست اما امکان دارد نام این گیاه به |یگانتوس نومونیا تغیر کند!
دارک پرسیکا خطرناک تره یا ژیگانتوس نومونیا؟ با دلیل توضیح بدید!
استاد!با عرض سلام خدمت شما و بعد از گفتن این که ژیگانتوس خیلی خطرناک تره باید بگم کجای کارید قربان؟!سوالا لو رفت!ولی من چون خیلی باهوشم و اینا متن درستون رو کپی نمی کنم!فقط می گم چون ژیگانتوس خیلی آدم هارو مجذوب خودش می کنه کسی که میبینش حاضر نمی شه کمتر از سه دقیقه اونو نگاه کنه!در نتیجه به دار باقی می پیونده!


دلم تنگ شده برات
چون نیستی اینجا برام
من فرشته ی قصه گو تو بودی تو شبام

تصویر کوچک شده


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
نمایشنامه ای بنویسید که در آن اولین برخورد ژیگولی ژیگانتوس و نینی نومونیا را با گیاه "ژیگانتوس نومونیا" و طرز غلبه آنها بر گیاه را نشان دهید؟

- لالا لالا نینی جونم... لالا لالا
- نخواستیم بابا... بسه... سرم رفت.. دیگه لالایی نگو!

نینی توی کیسه ی خوابش غلتی زد و پشت به ژیگولی خوابید. ژیگولی با نا امیدی به تازه عروسش نگاه کرد و در حالی که آه می کشید از چادر خارج شد. ماه کامل در آسمان می درخشید و نسیم ملایم درختان را به اهتزاز در می آورد. خاطرات چند ماه گذشته از مقابل چشمان ژیگولی عبور می کردند. تیتر روزنامه ها، خبرها و مصاحبه ها، عکاسهای فضولی که یک لحظه آرامش برای آنها نگذاشته بودند و او شک نداشت حداقل یکی از آنها تا این جنگل هم تعقیبشان کرده است. صدای خش خشی از پشت یکی از بوته ها شنید. چوبدستیش رو بیرون کشید و در حالی که مطمئن بود یکی از همون روزنامه چی های بیکار اون پشت قایم شده، به سمت منبع صدا حرکت کرد.

- هر کی هستی خودتو نشون بوده تا طلسمت نکردم!

بوته ها دوباره خش خش کردند و تکانی خوردن و بعد دو تا خرگوش از پشت آنها بیرون پریدند، نگاهی شرمسار! به ژیگولی انداختند و به سرعت از آنجا دور شدند.

- ای کوچولوهای کلک...

و دوباره به مسیرش ادامه داد. چند قدمی نرفته بود که گیاه کوچک سبز شده در پای درخت توجهش رو جلب کرد؛ نفسش بند آوده بود، توی عمرش همچین چیزی ندیده بود. شاید طول گیاه به سی سانتی متر هم نمی رسید ولی ده ها شاخه ی کوچک از آن خارج بود و در انتهای هر یک گلی زیبا با گلبرگ های هفت رنگ دیده میشد.
- باید اینو واسه نینی ببرم!

-----

نینی تازه به خواب رفته بود که داد و فریاد های ژیگولی باعث شد دوباره از خواب بپره.

- نینی... نینی جونم...ببین واست چی آوردم!
- خبرت بیاد! تازه خوابم برده بود.

ژیگولی بدون توجه به ابراز محبت همسرش، گیاه را که پشت سرش قایم کرده بود به او نشان داد.

- وای ژیگولی این خیلی خوشگله، از کجا آوردیش؟!
- اینو کنار جنگل پیدا کردم... تو میدونی اسمش چیه؟
- خب می دونی که من همیشه گیاه شناسیم خوب بود و کمتر از O ( صفر نیستا بوقی! ) نمی گرفتم ولی هیچوقت همچین گیاهی ندیدم.
- یعنی من کشفش کردم! من... من ژیگولی ژیگانتوس اسم خودم را با افتخار بر این گیاه...
- زندگی مشترکی که می گفتی اینه؟ پس سهم من چی میشه؟اسم منو باید روش بذاری

ژیگولی به فکر فرو رفت... اینطوری که خیلی نامردی بود، باید اسمش خودش رو به ثبت می رسوند... هر کی بهش گفت مگه عقلش کم شده زن گرفته، ظاهرا" راست میگفت. در حالی که سوزش وحشتناکی در گلو حس می کرد، گفت:

- فهمیدم! ترکیب اسم من و تو از همه چی بهتره... میذاریم ژیگولی نومونیا! نظرت چیه؟
- خوبه ولی احساس بدی دارم... گلوم میسوزه... نمی تونم نس بکشم...

ژیگولی هم دستی به گلو کشید و در حالی که سرفه می کرد، گفت:

- نکنه این گیاهه عامل بیماری باشه؟ یه وقت ما نمیریم...
- اوههووو... اوهههووو ....
- میگم بیا آپارات کنیم سنت مانگو... من احساس خوبی ندارم...

تیتر روزنامه های پسون فردا!

چنانچه در گزارش های روزهای قبل ما خوانده اید ( و اگر نخوانیده اید هم به ما هیچ ربطی ندارد و مسئولیتش با خودتان است)، قرنطینه ی کامل در سنت مانگو به علت اپیدمی ذات الریه هنوز برقرار است که مسئول پذیرش بیمارستان اطلاع داده به علت آپارات دو چهره ی خبرساز عالم هنر و موسیقی یعنی ژیگولی ژیگانتوس و نینی نومونیا که به تازگی با ازدواج غیر منتظره بار دیگر به صفحه ی اول روزنامه ها آمده بودند، به همراه گیاهی مشکوک به بیمارستان می باشد. مدیریت سنت مانگو ضمن ابراز تاسف و خشم خود از این بی مبالاتی، از وزیر درخواست کرده که حکم این دو نفر، یک سال کار اجباری در مرکز تحقیقات سنت مانگو بر روی خواص این گیاه جدید باشد که خودشان ادعا می کنند آن را کشف کرده اند و اسم "ژیگانتوس نومونیا" را روی آن گذاشته اند. همکاران ما درتلاشند که با خود این افراد گفتگویی را ترتیب دهند....

دارک پرسیکا خطرناک تره یا ژیگانتوس نومونیا؟ با دلیل توضیح بدید!

خب البته و صد البته که ژیگانتوس خطرناک تره چون با اون چهره ی زیبا و دوست داشتنی و گول زنک توجه هر بی خبری را به خود جلب می کند و در حالی که در دستان شخص بخت برگشته، جا خوش کرده، به تک تک سلول های او بیماری ذات الریه را منتقل می کند که اگر درمان نشود می تواند مرگ تدریجی وحشتناکی را رقم بزند، در حالی که دارک پرسیکا از شونصد کیلومتری داد میزنه که آره داداش، اینکاره ام و ضمنا" شخص مورد تهاجم زیاد قبل از مرگ درد نمیکشه... درست مثل آواداکداورا!


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.