ژیگانتوس نومونیا
ژیگولی (با اسم مستعار ژیگول) مرد و نینی زن فرض شده
------------------------------------------
- ببین نینی، تو حتی اگه نتونی نینی بیاری هم من دوست دارم، تو خودت نینی منی! (
)
-
- ببین ...
ولی نینی دیگر طاقت نیاورد، با حداکثر سرعتی که می توانست بدون خطر دیده نشدن مدل جدید لاک ناخونش (یه چیزی تو مایه های یک متر در دقیقه
)، راه برود، از ژیگول دور شد و در میان جمعیت گم شد.
ژیگول هم سعی کرد با بیشترین سرعتی که می توانست به دنبال او برود و البته حسابی مواظب بود تا النگوهایش نشکند!
- ایـ...نجا پرر نامحرمه، دا...منتو بکش رو پات! (چیه؟ چته؟ خب زنگ اس ام اس موبایلش بود
)
ژیگول موبایلش رو در میاره و اسمس(!) رو می خونه. نقل قول:
آه، عشق من، افسوس که ما دو نفر برای هم ساخته نشده ایم. به جون شیشی، گربه ام که از تو هم بیشتر دوسش دارم، من می خواستم با تو ازدواج کنم ولی خودت شنیدی که دکتر گفت اگر من حامله شم، چند ماه چاق می مونم!!! آه، عشق من، باور کن من حاضر بودم این رنج را به خاطر تو تحمل کنم ولی چه کنم که سوسول، بی اف دیگرم، می گوید اگر چاق شوم دیگر مرا دوست نخواهد داشت. آه عشق من، دست نامرد ایکبیری بد بی ناموس با ما سر دعوا دارد. آه، عشق من، افسوس که این پایان عمر من است ولی به جان همان شی شی که گفتم اگر عمری دوباره داشتم، به جای دوست شدن با سوسول با چوقول دوست میشدم که خودش هم چاق است و با چاق شدن من مشکلی ندارد. آه، من می دانم این سزای ان روز هاییست که چوقول را به خاطر چاق بودنش مسخره می کردم! آه خداحافظ عشق من، می خواهم خودم را از این دره به پایین بیندازم تا برای همیشه از این زندگی فلاکت بار راحت شوم.
پ.ن: من می خوام خودمو از دره گوگول پایین بندازم، بوقی پاشو بیا نجاتم بده، دیر هم نکن من از بلندی می ترسم نمی تونم زیاد این بالا صب کنم تا برسی!
-------------> خارج از رول <-------------
خواننده:
درک: بوقی یه خورده جنبه داشته باش! حالا من یه چیز نوشتم تو که نباید اینجا رو به گند بکشی
حیف دوباره سایت خراب میشه وگرنه میگفتم عله بیاد با سیم سرور حالیت کنه
-------------> داخل در رول <-------------
ژیگول: اوا، خاک عالم!
پاق نینی لبه جوبی (همون دره مذکور) ایستاده است و به آن نگاه می کند، چمن ها سرسبز، گل ها شاد و خرم، پرنده ها خوش آواز و هوا خوش خوشان(!!!) است و فقط نینی است که با اندوهی به بزرگی همان چیزی که در قسمت بالای پست وصف شد، به دوردست ها خیره شده است و افکارش جایی ماورای آنچه که می شود نوشت و بلاک نشد سیر می کنند
دوربین که تا آن لحظه مدام روی جاهای خاصی زوم می کرد و ما اصلا هدف فیلمبردار را از آن کار نمی دانیم (
) به طور ناگهانی می چرخد و جایی پشت سر نینی را نشان میدهد.
پاق ژیگول ناگهان از غیب ظاهر می شود، به اشاره کارگردان افکتی خوف به صحنه داده می شود چنان که ژیگول خوف می کند و روی نینی می افتد و هر دو درون جوی آبی که گوگول خوانده می شود می افتدند
-------------> خارج از رول <-------------
درک: اه
باب فیلم خراب شد، یکی یه جوری اینو درستش کنه! شما نمی فهمید من حال ندارم دو ساعت صب کن لباسای اینا خشک شه دوباره فیلم رو پر کنیم؟ اصلا به من چه، یکی یه جوری فیلم رو درستش کنه!
-------------> داخل در رول <-------------
ناگهان به همت صدابردار صدای سلین دیون پخش می شود و جو رمانتیک می شود و اینا، همین الآن گفتم من حال توضیح ندارم
نینی روی تخته ای دراز کشیده و ژیگول در حالی که فقط بالا تنه اش بیرون از آب است، به او زل زده است.
- عسیسم چه چیزی توی من این قدر تو رو جذب کرده؟
- هیچی، دارم به اون گلی که اون طرف روده نگاه می کنم، وای چقدر قشنگه
فردای آن روز ژیگول به همراه دختر زیبایی به نام کوشول در حوالی دره گوگول در حال قدم زن است.
- عسیسم، من این جا رو فقط به تو نشون میدم، این گلی که اینجا هست رو خودم با دستای خودم برات کاشتم! حتی یه بار نزدیک بود النگوهام بشکنه!!!
-
نی نی به همراه سوسول در حال قدم زدن است و در حالی که ... هیچی ولش
، در همون حال داره با سوسول حرف می زنه:
- سوسی جون این گله رو خودم برات کاشتم، می دونی که من از هر انگشتم هوشصدتا هنر می باره!
-
ژیگول به همراه کوشول از یک طرف و نینی به همراه سوسول از طرف دیگه همزمان به جایی می رسن که روز قبل اون گیاه قشنگ رو دیده بودن. نگاه ژیگول و نینی روی هم قفل می کنه و همزمان شروع می کنن به گفتن دیالوگ های زیر:
- ببین نینی جون، این کوشول اون دوست تو نیست که تو همیشه با چشم و هم چشمی داشتی ها، این یکی دیگه است که فقط و اسم و قیافه و نام پدر و شماره شناسنامه و تاریخ تولد و شماره کاربری و یوزرو پسش مثل اونه، همین! این اون نیست!
- ببین ژیگول جون، این سوسول پسر خاله منه ها، نه یعنی چیزه، داداشمه، آی پی و ایناش هم اصلا مثل اون سوسول که اون روز تو خیابون جلوی تو بهم متلک گفت و تو موهاشو کشیدی نیست ها! این یکی دیگه است!
ولی در همین حال سوسول و کوشول بی توحه به آن دو تا، محو زیبایی گیاه شده اند و به ان سو می روند، همچون ... همچون ... هیچی ولش تو بذار رو حساب همون حال نداشتن من توی توصیف!
ژیگول و نینی همچنان به یکدیگر خیره شده اند و به این می اندیشند که آیا دیگری آنها را خواهد بخشید یا باید تا فردا برای آشتی بعد صبر کنند. (چقدر هم زیاد!) که در این میان ناگهان صدایی جو عشقولانه را بهم می ریزد:
- اهمممممم! سوسول و کوشول شروع می کنند به سرفه کردن!
- وای ی ی ی ی! ژیگول و نینی دیدن این صحنه وحشتناک و دلهره آمیز را طاقت نمی آورند و پا به فرار می گذارند!
دو ماه بعد، سنت مانگو، بخش اعصاب و روان - دکتر، دکتر، نینی نومونیا و ژیگولی ژیگانتوس بالاخره بعد از دو ماه وضعیتشون بهتر شده و می تونن حرف بزنن!
دو ساعت بعد، اتاق نینی نومونیا و ژیگولی ژیگانتوس (چی؟ چرا دو ساعت طول کشید؟ خب اینو دیگه از پرستاره بپرس! به من چه
به خدا من کاره ای نبودم!
)
- خب، نینی جون، عزیزم، جیگرتو برم، تعریف کن ببین اون روز شما چی دیدین؟
- خیلی ترسناک بود دکتر! خیلی! من هنوز می ترسم، کوشول و سوسول به اون نزدیک شدن، و ... و ... بعد شروع کردن به سرفه!!!
دکتر به این حالت به این
حالت به اون دو نگاه می کنه. پرستار که فک می کنی نینی قاپ دکتر دلبندشو دزدیده، یه چک می زنه زیر گوش دکتر و میگه:
- دکی، هوی، دکی با تو ام! چی شد؟
- به گینس جادوگری زنگ بزن، اینا اولین نفرهایی هستن که گیاه گوگول رو دیدن و زنده موندن!
صبح فردا، بخش اخبار پیام امروز
گیاهی که تا کنون گوگول (گوگول یه عدده با کلی صفر که تعدادش یادم نیست) نامیده میشد و این نام به این علت است که تا کنون گوگول نفر پس از دیدن آن مرده اند، از این پس ژیگانتوس نومونیا نامیده می شود زیرا دو جوان با نام های ژیگولی ژیگانتوس و نینی نومونیا موفق شده اند پس از دیدن آن زنده بمانند! -------------------------
ببین، بر همگان واضح و مبرهن است که ژیگانتوس نومونیا بسی بسیار خطرناک تر است، باور نداری امتحان کن!!! آخه می خوام بدونم خودت یه گل به این خوشگلی ببینی راتو کج می کنی میری یه ور دیگه؟ ببین تو خودت تو هافلی و پنجره مجازی رو دیدی، می دونی که زیبایی این گل حتی از دنیای بی ناموسی پشت پنجره هم بیشتره!!! خب معلومه که خطرناکه دیگه، هر بنی بشری رو جذب می کنه. دلیل نمی خواد که! دهه!