- هوووووی آنی بوقی تو اینجا چی کار میکنی ؟
آنی مونی در حالی که به شدت داره سعی میکنه نشانی از آلبوس پیدا کنه یه لحظه بر میگرده تا ببینه کی چنین جسارتی کرده و یه نظر پیرمردی پشمک مانند رو میبینه که در حالی که یه عصا دستشه داره با زور مشقت عرض راهرو رو میپمایه .
آنی با خودش : شیطونه میگه بر پشمکاشو بکشما !
چند لحظه گذشت
آنی با خودش : حاضرم قسم بخورم این یارو رو یه جا دیده بودم خیلی آشنا میزد ! هوووم ببینم ققی که نبود ، سارا خفنگزم که نبود ! دامبلم که ..... دامبل!!!!
بلافاصله آنی چندین متر شایدم چند صد متر میپره هوا که حیرت همگان رو بر می انگیزه .
آنی دوباره برمیگرده پشتشو نگاه میکنه ولی راهرو خالی بود !
آنی : از این ور !
همه ملت خفن مرگخوار دارن راه اومده رو بر میگردن و در بین راه از روی جسد های قربانی شده بلا میپرند مخصوصا همون ساحره که به وسیله آنی اسی بی جامه شده بود .
همون لحظه اونور راهرو .
- بجنبین از این ور بیارینش
- معلوم نیست زنده بمونه یا نه !
- باید اتاق عمل رو آماده کنیم !
چند پرستار با یک برانکارد دارن یک بیمار رو با عجله به سمت اتاق عمل میبرند .
حالا اینور راهرو
آنی اسی : خودم دیدمش ولی وقتی برگشتم با دقت بیشتری نگاش کنم ناپدید شده بود .
بلا ( خشانت ) : ای خاک بر سرت حقته که همینجا یه آواداکدورا حرومت کنم !
رودولف
بلا : ولی تا رودی هست بی خیل بقیه کروشیو
رودولف : آخیییش چه حالی میده . خیلی نازی
ملت : هووووووق !
دوربین از انتهای راهرو زوم کرده
ملت مرگخوار یه ور راهرو در حال دویدنن . پرستاران همراه با برانکارد از اون یکی راهرو میخوان وارد این راه رو بشن و لحظه به لحظه هم دارن نزدیک میشن .
- نه وایسین وایسین !
اما دیگه دیر شده بود و مرگخواران به پرستاران و برانکارد برخورد کرده و همگی روی زمین می افتند .
- اخخخخخ اوووخخخخ
- هووووم چه جای نرمیه !
- از روم بلند شو ! آواداکدورا !
بلا با خشم از جاش بلند میشه و به این صحنه بی ناموسی نگاه میکنه . آنی اسی بر روی بیمار روی برانکارد افتاده بود و اون بیمار بیچاره جان به جان آفرین تسلیم کرده بود . اما بلا حواسش به آنی اسی نبود بلکه :
بلا : رودولف ! از روی اون ساحره بلند شو ببینم چرا خودتو انداختی روش !
ساحره : خخخ خخخ خخخ
رودولف : عزیزم تصادفی بودش !
بلا : فکر کردی من نمیفهمم مخصوصا خودتو زدی بهش ! کروشیو !
رودولف در حال شکنجه شدن : آخیییییییییییییییی
یکی از پرستاران که خیلی خفن تشریف داشت جلو اومد و همه رو کنار زد !
پرستاره در حالی که به آنی اسی اشاره میکنه که روی بیمار افتاده و نمیتونه بلند شه :
پرستاره : شما بیمار ما رو کشتید باید دیه بدید !
بلیز میپیره وسط میگه :
- این یه اتفاق بود اینجا رو باید یه طرفش میکردیم تازه وقتی کهر اهنما نداره همینه دیگه .... مااااهااااا
پرستار خفنه با یک حرکت بلیز رو از جاش بلند میکنه و میچسبونه به دیوار !
- آواداکدورا پرستاره با صدای شترقی بر روی زمین میخوره و بخاطر اضافه وزنیش زمین از وسط ترک بر میداره و یه عده از پرستاران به همراهش در ترک به جا مانده سقوط میکنند .
بقیه پرستاران
بلا با خشانت تمام بقیه پرستارا رو هم نفله میکنه البته به روشهای گوناگون مثل آتیش زدن و تیک تیکه کردن این چیزا!
همه
همه مرگخواران لباس بقیه پرستاران رو هم میپوشند تا دیگه شناسایی نشند الی رودولف که لباس پرستاریش به وسیله بلا به هزار تکه مساوی تقسیم شد .
آنی اسی : اهههه حتما این پشمک تا به حال خیلی از ما دور شده دیگه امیدی نیست . باید تحقیقات رو از سر بگیریم !
بلا : خوبه تا اون موقع فکر کنم تمام پرستارای این خراب شده رو بکشیم
رودولف : الهی