هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۰ دوشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۴

لوسیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 229
آفلاین
جادوگر تی وی هم جالبه حالا برنامه کودک

مجری (هری پاتر): سلام بر بچه های مشنگ عزیز, سلام به همه فشفشه ها
سلام به همه جادوگر کوچولوها خوب امروز براتون برنامه السون و السون
رو داریم امیدوارم که خوشتون بیاد. خوب اگه اخماتون رو باز کرده باشین
بریم سراغ اولین و آخرین برنامه

برنامه السون و ولسون
رزن مالفوی در نقش السون
لوسیوس مالفوی در نقش ولسون
دامبلی و هوکی در نقش کبوترها
کرام در نقش دون دون

یک یک و یک و یک رزن دو و دو و دو لوسیوس
سه تا می شن با کرام
کرام: کرام کرام می خونم هر چی بخواین می خونم
گوش کنین گوش کنین
رزن, لوسیوس پسته دارم براتون فندوق و گردو دارم
بادوم بچه ها جون بادوم بچه ها جون
رزن: بیا بخوریم بیا بخوریم
لوسیوس: نه نخوریم قول می خوریم
کرام: رزن بیا و بگیرش از من با دندونات زود بشکن
کرام: بشکن
رزن: نمی شکنم
لوسیوس: نمی شکنیم.
کرام: بشکن
دامبلی و هوکی با هم: نه نمیشکنن نمیشکنن.
دامبلی:چی بود چی بود شیشه شکست
هوکی: شیشه نبود
دامبلی: پس چی شکست
کرام: رزن و لوسیوس قلب منو شکستن چه شیطونهایی هستن.

خوب جادوگرهای عزیز دید که رزن و لوسیوس قول کرام رو نخوردند و
دامبلی و هوکی هم هی تو کارشون دخالت می کنن.
خوب تا روز بعد و برنامه بعد همتون رو به خدا می سپارم.


من برگشتم


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ دوشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۴

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
(ساعت داره 8 و 58 ثانيه رو نشون مي ده... 59... و ساعت 9 مي شه):
دينگ... دانگ... دونگ....
بعد از يه آهنگ، صدايي مي آد:

خلاصه‌ي خبر‌ها:
*اعلام قونين جديد از سوي وزارت سحر و جادو،
*آرامش در شهر در چند روز اخير،
*بيانات وزير سحر و جادو در مورد مذاكرات هسته اي!،
*غيبت چند ماهه‌ي سرژ تانكيان، خواننده‌ي معروف،

تصوير سياه و بعد سفيد مي شه...

يه مرد نشسته جلوي دوربين و دوربين رو نگاه مي كنه...
مرد مي گه: خوب... حالا مي پردازيم به مشروح خبر ها...

مسئولان قانون گذاري در وزارت سحر و جادو، اعلام كردند كه قوانين جديدي در خصوص استفاده از چوبدستي و سن قانوني و همچنين رفتار با موجودات جادويي، به تصويب رسيده اند... قرار است اين قوانين پس از تاييد توسط شوراي نگهبان(!)، ابلاغ و اعلام شوند... فعلا رئيس مجلس(!)، اطلاعاتي در اين خصوص در اختيار ما نگذاشت...

در چند روز و حتي چند هفته‌ي اخير، هيچ گونه اغتشاش و يا حمله‌اي از سوي مرگخواران و اسمشو نبر اتفاق نيافتاده است.... به گفته‌ي بعضي از گزارشگران ما، اسمشونبر، در يك ماهه‌ي اخير رفتار عجيبي از خود نشان داده، و بعضي ها مي گويند حتي اعلام استعفا كرده و از خود را از كشت و كشتار كنار كشيده است... همين عده مي گويند يك بار او را در حالي كه عروسك خرس دوران كودكي اش را در بغل گرفته بود و گريه مي كرد، ديده اند و معتقدند او در يكي از نبردها دچار ضربه شده و احساسات او تغيير يافته اند!!!

و بشنويد از مهم ترين عناوين امروز... وزير سحر و جادو، جناب رافس اسكريمجر، اعلام كرده كه در مذاكراتي كه با وزير سحر و جادوي بلغارستان و افغانستان ترتيب داده بود، اعلام كرده كه انگليس نيز بايد انرژي هسته‌اي داشته باشد... بلغارها مي گفتند كه به آنان خبر رسيده مرگخواران انگليس، داراي نيروگاه هسته اي مي باشند و به ساخت بمب هاي غير قانوني مي پردازند... وزير سحر و جادو با شنيدن اين اعتراضات، به فكر افتاد كه فناوري صلح آميز هسته اي را در ايران به راه بياندازد و براي همين مذاكرات و تصميمات، به بلغارستان سفر كرده بود... افغان ها نيز مي گويند: اگر انگليس از اين فناوري دست نكشد، پرونده‌ي او را به شوراي امنيت خواهيم فرستاد!!!!

سرژ تانكيان، خواننده‌ي محبوب نسل جوان، چند ماهي است كه ديده نشده است... او كه فردي بسيار فعال و محبوب بود، مدتي است كه هيچ فعاليتي ندارد و اين وضع مردم را غمگين و افسرده ساخته است... به عقيده‌ي بعضي از مردم، اين خواننده به علت دلايل دپرسياليستي خودكشي كرده، ولي نظر بيش تر مردم اين است كه وي در خانه‌ي خود و دور از دغدغه هاي زندگي و مسائل آن به سر مي برد... قرار است مردم در جنبشي سرژ طلبانه، فردا به خانه‌ي او حمله كنند و او را از اين حالت انزوا گرايانه خارج سازند...

مرد بعد از خوندن اين خبر ها گفت: خوب... تا دقائقي ديگر و بعد از بخش ديگر خبري، همكاران من در بخش هواشناسي وضع هوا را تا چند روز آينده اعلام كرده و سپس اوقات شرعي به اطلاعتان خواهد رسيد... فعلا با ما باشيد در بخش ورزشي خبر ها...
**********************************
علاقه دارم نظرتون رو راجع به اين پست بدونم!! با شماره هاي: پيام شخصي و پيام كوتاه با ما تماس بگيريد!!!


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ شنبه ۲۴ دی ۱۳۸۴

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
مي بينم كه سوژه ام خيلي تكراريه... ولي يه ذره فرق داره... خيلي هم بي مزه است!! البته اين موضوع خيلي با اون برنامه‌اي كه تلويزيون نشون مي ده فرق داره ها... واسه دفعه بعد يه سوژه دارم.. اينو چون تايپ كرده بودم مي فرستم...ممنون مي شم اگه يكي لطف كنه و اشكالات پستمو بهم بگه... در صدد هستم كه پستام رو درست و حسابي بنويسم!! نه مثل هميشه چرت و پرت...و اين چنين آغاز مي كنيم!:
---------------------------------
ديش دام درام، بوم با بو ديمبرا... ديش دام درام، بوم با بو ديمبرا... ديش دام درام، بوم با بو ديمبرا...
دارا راااام... دارا راااااام( آهنگ بالاتر از خطر!!) ... دين دين دين، بام بيم رو رمبرا، دين دين دين بام بي رو رمبرا...( در اين جا صدا كم كم قطع مي شه و صداي جذّاب مردي مي گه):
"مستند "W
" اين قسمت: راز بقا: تك شاخ "
گوشه‌ي تلويزيون نوشته: زنده
مردي از آن سوي جنگل جلو مي آد... و كم كم شروع به صحبت مي كنه: خوب.. آيا در دنياي جادوگري چه مي گذرد؟‌آيا مي دانيد چه جانوراني هستند كه شما نمي شناسيد؟ آيا مي دانيد جانوران جادويي چگونه تغذيه مي كنند و خود را پنهان مي كنند؟ اگر مي دانيد، خوب كه چي؟ اهم... ببخشيد... خوب اگر مي دانيد، يا اگر نمي دانيد، با ما همراهي كنيد در: مستند زنده‌ي راز بقاي ويزارد!
( دوربين حالا يه جنگل رو نشون مي ده... صداي مرد هنوز به گوش مي رسه...)

- امروز مي خواهيم ببينيم تك شاخ ها چگونه موجوداتي هستند؟ چه مي خوردند و چه رفتاري دارند؟
صدا قطع مي شه و دوربين هم چنان جلو مي ره... ناگهان چهره‌ي زيباي يه ميمون در حالي كه لبخندي زيبا و حجيم به لب داشت از بالا ظاهر مي شه...
- وووووي... اي واي... اين چي بود؟! خوب... ا... ببخشيد بينندگان عزيز، خوب بالاخره توي جنگل از اين موجودات هم پيدا مي شه ديگه... خوب، داريم نزديك مي شيم... دارم صداش رو مي شنوم... بله... صداي تك شاخ، صدايي ملايم و دلنواز و آرام است... تك شاخ ها موجوداتي آرام ولي ترسو هستند... سرعت بسيار زيادي دارن...

در اين لحظه يه صدا مي آد: بي بيب...! و موجودي آبي رنگ به سرعت رد مي شه...
-بله... اين چنين... سرعتشون يه ذره كم تر از ايشونه! تك شاخ ها معمولا شب ها ديده مي شوند و غذايشان برگ ها وميوه‌هاي درختان است ولي غذاي اصلي آن ها گوشت حيوانات است... ملاحظه مي كنيد كه كم كم ماه در آسمان ظاهر مي شه و ما مي تونيم به زودي آن موجودات زيبا و دوست داشتنيـ
در اين لحظه ميمون مذكور باز هم با همون لبخند مليح مي پره جلوي دوربين!!!
- بله... داشتم مي گفتم... تك شاخ ها يا يونيكورن ها موجوداتي بسيار زيبا هستند... كرّه تك شاخ به رنگ طلايي، تك شاخ كودك و قبل از بلوغ، به رنگ نقره اي و تك شاخ بالغ به رنگ سفيد و كاملا درخشان... بله.. آه عجب تشبيه زيبايي... درخشان مانند ماه... مانند سايه‌ ي آب در ماه... چيز.. نه ... سايه‌‌ي ماه در آب... اوهو اوهو اوهو(گريه كردن!) ...داريم به بركه مي رسيم... شايد بشه اون جا تك شاخي ديد... تك شاخ ها اصولا از انسان ها خوششان نمي آد... كشتن تك شاخ، باعث ذلّت بزرگي در زندگي و ادامه‌ي زندگي با خواري و خفّت مي شه... البته خون تك شاخ خاصيت جادويي و جاودانه سازي داره... تك شاخ ها معمولا ميا بوته‌هاي درختان خودشون رو قايم مي كنن... ببينيم شايد اين جا يكي باشه...

و بوته ها رو كنار مي زنه... اون تو يه جسد ديده مي شد... يه جسد كه سفيد شده بود...
مرد سريع بوته رو ول مي كنه و جيغ كوتاهي مي كشه و مي گه: ب...ب...بينندگان عزيز... از همراهيتون ممنونم... همكاران به من اشاره مي كنند كه وقت برنامه در حال اتمام است... در قسمت هاي بعدي ما را همراهي كنيد... ت... تا برنامه‌اي ديگر و هفته اي د...ديگر، خداحافظ...

ديش دام درام، بوم با بو ديمبرا... ديش دام درام، بوم با بو ديمبرا... ديش دام درام، بوم با بو ديمبرا...
دارا راااام... دارا راااااام( آهنگ بالاتر از خطر!!) ... دين دين دين، بام بيم رو رمبرا، دين دين دين بام بي رو رمبرا...( در اين جا صدا كم كم قطع مي شه و صداي جذّاب مردي مي گه):
"مستند "W


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ شنبه ۲۴ دی ۱۳۸۴

لوسیوس مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 807
آفلاین
هنوز هم امیدی دارم..........

سلام خدمت همه شما بیندگان عزیز شبکه جهانی جادوگران بخش lord tv این شبکه در حال حاظر به صورت تست از روی امواج یو اچ اف و از طریق ماهواره های تل ویزارد12. هات ویزارد 6. عرب ویزارد. و همچنین از طریق شبکه جهانی اینترنت از طریق آدرس : www.jadoogaran.org\tv\lordtv.tv.home.marg.tv
پخش می شود ببنید و به دیگران هم معرفی کنید.

برنامه که همکنون برای شما در نظر دارمی پخش مستند خانه ریدل ریر آستکبار است.

که بصورت گزارش برای شما پخش میشه:

(بووووووق در هالی ویزارد بخونید.)

خوب بیندگان عزیز کماکان در پخش لرد تی وی در خدمت شما هستیم.... و همکنون دوستان اشاره میکنن که پیام های بازرگانی آماده پخش است... پیام ها را با هم میبینم بعد مجددا در خدمت شما هستیم.......

پیام غربی زده میشه

آفتاب ه آفتابه آقا آفتابه دارید بله اونم آفتابه مرلین.....

آفتابه مرلین محصول ایرهری پاتر.کام آفتابه مرلین با مهر کیفیت برتر.

آهنگ غربی

خوب ببیندگان عزیز باز هم در خدمت شما هستیم دقایقی پیش به ما اطلاع دادن که دریافت شبکه lord tv در مناطق محفل به علت پخش پارازیت غیر قابل دریافت شده... مسئولین فنی در تلاش برای رفع این مشکل هستن.
دوستان در اتاق دنده اعلام میکنند که مسابقه تک جمع آغاز شده میریم و با هم این مسابقه رو میبینیم:

با سلا به مسابقه جغدی (تلفنی) تک جمع خوش آمدید سئوال امروز مسابقه این است...بله سئوالی که روی تصویر میبینید:

اولین چوب دستی ساز چه کسی بود؟
الف: مرلین کبیر ب: پرفسور کوییرل ج: سرژ د: سالراز اسلیترین


خوب چوچانگ از دیاگون روی خط هست. سلام چو بفرماید...

بوووق....خششش.....الو...و..الو سلام

سلام صدای شما رو می شنویم بفرمایید:
چو: سلام من چو هستم 17 ساله از دیاگون میخواستم در مسابقه شما شرکت کنم....

بله خوش آمدید به مسابقه ما جواب درست رو بگید....

بله خوش آمدید به مسابقه ما جواب درست رو بگید....

چو: بله جواب.....
لطفا صدای تلویزیون ها خود رو کم کنید و از تلفن با ما صحبت کنید...
چو: بله ...ببخشید.....جواب درست میشه مرلین کبیر...!

نه اشتباه هست ممنون از تماستون.... خدا نگهدار.
خوب دوست دیگری هم روی خط هست....سلام لندن بفرمایید...

الو سلام....
سلام دوست عزیز اگه میشه خودتون رو معرفی کنید.

بله من کرام هستم از لندن جواب درست میشه سالی خودمون.

نه متاسفم ولی به رقم یاد بود یک گوشت کوب برقی با مارک لرد تی وی به شما هدیه میدهیم.(پاچه خواری) خدا نگهدار.

خوب شرکت کننده دیگری روی خط هست الو سلام بفرمایید...

الو سلام ببخشید آش فروشی.....!

آه هاهاها نه عزیزم اشتباه گرفتید.....
خط بعدی الو سلام بفرمایید ....
سلام من الو...
الو بفرمایید..
الو صدا میاد...
بله ...
الو صدای تو نمیاد....
صدای شما میاد دوست عزیز جواب درست رو بگید...

بله...ولی صدا نمیاد.... میاد؟
اومد صدا بگو عزیزم...
بله جواب درست میشه سرژ

نه اشتباه هست......

خط بعدی زمان زیادی نداریم....

الو...
سلام من لوپین هستم از کفه سیخترنگون( صحرای حذف کاربران) من خیلی از اول برنامه فکر کردم احتمال 1 % میدم که پرفسور کوییرل باشن .

بله کاملا درست هست....آفرین شما برنده دسترسی وب مستر + یک دستگاه پشه گیر برقی... وجایزه ویژه ما یعنی 1 گالیون شدید. لطفا پشت خط بمونید...

لوپین: وای مامان بدو بدو بیا من برنده شدم....

گوینده: اه بیندگان عزیز میبنید ذوق خوشحالی برنده شدن دوست عزیزمون رو... لوپین برنده خوش شانس ما بود لوپین سلام برسون پشت خط بمون تا دوستان شماره و ادرس شما رو بگیرند.

خوب این هم از مسابقه امروز تا هفته آینده خدا نگهدار.


دی دی دی دی نی نین نی دینگ!

خوب یک بار دیگه سلام عرض میکنم خدمت شما بیندگان.

وقت برنامه ما هم بر روی شبکه جادوگر تی وی پایان یافته از همه شما خدحافظی میکنم تا دیدار دیگر خدا نگهدار.


جادوگران


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۵۲ سه شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۴

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
يه تيتر مياد ميزنه:
برنامه چهره ها

صداي الن دلون رو مجسم كنيد:
اين هفته به سراغ يكي از اعجوبه هاي سينما خواهيم رفت
بيگانه....متولد سال((اگه اون طرف از پشت بهش حمله نميكرد يادش بود چه سالي به دنيا اومده)).....وفات:مشخص نيست

او را درحالي كه بر كنار دري گذاشته بودند پيدا كردند و چون نميدانستند از كجا امده ((بيگانه)) ناميدندش

او از عنفوان جواني استعدادهاي ذاتي خود را بروز ميداد و سر و صداي همه همسايه ها را در اورده بود
موجودي عجيب و با لبخندي كريه:

گفته ميشود در جواني يك عدد نامرد از پشت به او حمله كرده و باعث شد حافظه خود را از دست بدهد

در همين حال و احوال بود كه هالي ويزارد تاسيس شد و شخص معلوم الحالي به اسم ويكتور كرام شهرك سينمايي بر پا نمود و در بدر به دنبال بازيگر ميگشت

بيگانه هم از انجايي كه دنبال كار ميبود به انجا مراجعه كرد و به خاطر پشتكار!!فراوانش اشك كرام را در اورده و در آنجا استخدام شد

طولي نكشيد كه استعداد نهفته او بارور شد و شخصيت محبوب سايت در تمام دوران شد
از ابتكارات او ميتوان:ادغام ((طنز و سينماي موذيكال و پشت صحنه فيلمها)) در خود فيلمها اشاره كرد
همچنين او تيتراژ را در سينماي نوين جادوگري باب نمود

زوج او و كرام به اوج محبوبيت رسيد و همه اين محبوبيتها به خاطر بلايايي بود كه بيگانه بر سر كرام در مياورد!!

بيگانه كه ديگر او را با نام هنري ((بيگي))ميشناختند بعد از گرفتن جايزه اسكار..تصميم به عيالواري گرفت و با شخصي به نام ((غريبه))نكاح نمود

از علاقمنديهاي بيگانه ميتوان به ((در!!...سواري از كرام!!...گاز گرفتن پاي ابرفورث!! و...))اشاره نمود

صداي گوينده عوض ميشه!!و يه زن مياد جاي گويينده قبلي:
يك سال بعد خبر پدر شدن بيگي را به او دادند و جالب اينكه غريبه يك شش قلو به دنيا اورد!!....و خانواده پر جمعيت او همچنان در خانه كرام!!!زندگي خوب و خوشي را ميگذراندند كه ناگهان بيگانه تصميم عجيبي گرفت

او تصميم گرفت كه از عالم هنر كناره بگزيند
با كناره گيري او از سينما كه دليل ان هم بر كسي معلوم نشد..ويكتور كرام هم از ادامه كار منصرف شد و هالي ويزارد را رها كرد...افسردگي كرام او را از پاي در اورد

تا كنون هيچ خبري از بيگانه به دست ما نرسيده است
اگر كسي او را ديد بداند كه زماني مشهورترين شخصيت سايت را به چشم خود ديده است
در برنامه هاي بعدي قسمتي از كارهاي او را نشان خواهيم داد


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۰۴ سه شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۴

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
سرژ


سلام بينندگان عزيز...امروز يكي از ستارگان «مجيك متال» رو با التماس كشونديم اينجا تا باهاش در مورد اتفاقات اخير كمي تا حدي صحبت كنيم
تصوير فلور دلاكور رو نشون ميده كه داره صحبت ميكنه...دو عدد پا روي زمين و هوا معلقه و تكون هاي ناگهاني و ريزي ميخوره و اين حس رو منتقل ميكنه كه كسي خودش رو دار زده

فلور:خب اقاي سرژ تان...كو؟ اي؟ جيييييييييييييغ...اه اه اييييييييي(غش كرد)
صداي يكي مياد: اين سرژ چرا خودكشي كرد؟
صداي كرام:همون قضيه ميرن آدم هاست زياد توجه نكنين...دارون كشته شد اينم جنبه غم نداشت خود كشي كرد...اهاي گراپ...بيا اينو جمش كن الان سالن بو گند ميگيره
گرومپ گرومپ گرومپ
گراپ وارد ميشه: ويكي ويكي...اين هنوز داشت جون
كرام:ولش كن...مرده...ميگم ولش كن خيلي وقته مرده (تو دلش)اگرم نمرده باشه خودم ميكشمش.مرتيكه پر رو ميزنه تاپيك سه دسته جارو رو پاك ميكنه.
صداي خس خس ناهنجار سرژ مياد...دوربين روي صورت قرمزش زوم ميكنه...سرژ بزور فقط اين جمله رو ميتونه بگه:نجاتم بديد...من هنوز نمردم...غلط كردم

سرژ رو ميارن پايين و بعد از تنفس مصنوعي هاي دكتر گيلدي جون ميگيره و با صداي گرفته اي :من شكايت ميكنم...اين صندلي زير من رو موريانه خورده بود پوكش كرده بود

كرام:



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ چهارشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۴

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مستند توهمياليستي 2

در توهم... در تولد!


دودي سياه و غليظ به ناگه وارد توهم اسنيپ شد و وي را به سرفه افكنداند و در اين اثنا مرلين كبير با توربو به ميدان آمد!
پس از محو شدن دود سياه و كنار زده شدن ريش مرلين دوباره تصوير واضح شد كه اي كاش نميشد! آخه اين چه ذهنيه كه اين پيرمرد داره؟
دامبلدور با چشمان عشقولانه به پنلوپ گرنجر! خيره نگاه ميكرد و از آن طرفش در ميرفت!
تق!
مرلين: هوي چيكار ميكني سرژ؟
دامبلدور به اطرافش خيره شد: اين صداي دنگ گيتار از كجا اومد؟
ققي: دنگ چيه بابا تق تق بود... ولي گيتار هم بود! نكنه بروبچ بالاخره اومدن برا تولد؟
دامبلدور با آه و ناله گفت: نه... زوده هنوز... بابا ما تازه جفتمونو پيدا كرديم! ا... كي ريش منو گرفته؟ اهه... بي كمك ققي... كيه؟ هوي كيه؟ بابا ولم كن! كيه اينجا؟
مرلين ريش دامبل را كشان كشان به سمت لاي در برد و در را محكم بست و نگه داشت...
در دل: ها حالا ديگه چشمات رو قبل از اينكه سه بار آب بكشي اين ور اون ور ميچرخوني؟
صداي ويزويز: مرلين پاتو از رو گيتار من وردار... اسنيپ تو يه كاري كن!
- خب ميگي چيكار كنم؟ اا... آآآآآآآآآآآآآآآآ.... مرلين اون پاي گندتو از رو انگشتام بردار!!!
دامبل كه صداها رو شناخته: ها فهميدم! مرلين و سرژ و اسنيپ زود وردارين بياين بيرون!
مرلين رو به اسنيپ و سرژ:‌ تسليم نشيد! اينجا فقط دامبل ما رو شناخته! يه لحظه صبر كنيد الان توهمو عوض ميكنم



هوا در هم پيچيده شد و دامبل دوباره روي ميز نشسته بود و اين بار با نگاه عشقولانه چشم در چشم ققي انداخته بود :bigkiss:
شترق!
همه رو به در شيشه اي اتوماتيك طبقه دوم برگشتند و نگاه كردند. عله پاتر با سر به در خورده بود (گويا هوس مچ گيري داشت)
پشت سر او ريموس و برادر حميد و دو دختر بسيار مشكوك مي آمدند
اسنيپ سري به اطراف چرخاند..
مرلين: تو به چي نگاه ميكني؟ ها؟ چشاتو درويش كن!‌ هوي سرژ با توهم هستم! اوهوييي!!!
عله پاتر كه حالا كله زخمي نيز شده بود با ملايمت در را گشود. و وارد شد
پشت سرش ريموس، دختر مشكوك 1.. دختر مشكوك 2... دختر مشكوك 3!!!‌ و چهار پنج پسر ديگر وارد شدند!

عله بلافاصله بر يك ميز جهيد و قبل از هر سلامي و عليكي شروع به سخنراني كرد..
- خوش آمديد به تولد دوسالگي جادوگران!
- برو سر اصل مطلب!
- كي بود؟ كي همچين شوخي بيمزه اي با من كرد؟ آخه بچه جان تو كه مدرك نداري چرا اومدي اينجا واسه من متلك ميپروني؟
صدا: ها من فوق ليسانس مترجمي دارم! مگه نميدونستي؟
- مدرك كه كاري نداره! ميخواي الان صد تا مدرك برات رو كنم؟ مهم تجربس!
دختر مشكوك 2 كه كاپشن سفيد پوشيده بود به صدا درآمد: اين پيتزامونو بده بخوريم گشنمونه
و اينچنين شد كه سخنراني عله پاتر نيمه كاره ماند و مجبور به نزول كرد...

-------------------------------------
با تشكر از:
توربو مديا،
توهم مرلين،
توهم اسنيپ،
گيتار سه رژ،
سرژ،
جنبه افرادر مشکوک
جنبه اون یکی مشکوکه
جنبه همه !
مايكروفر بوتان...


نقل قول:
من امروز اينقدر فيزيك و شيمي خوندم دارم گيج ميزنم

اين رو هم من گفتم!
با عرض پوزش از بي مزگي محض محظ محز مهز مهظ مهض اين چيزي كه خوانديد!


ویرایش شده توسط سوِروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۵ ۱۰:۰۱:۰۳

هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ چهارشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۴

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
مستند توهمیالیستی

در توهم ... در تولد!!


مظنونین این برنامه : سوروس.ا ، مرلین.کـ و سرژ.تـ
مجری برنامه : هلگاهافلپاف
-نگیر آقا فیلم نگیر !
-نه فیلمو بگیره معروف شیم ولی شطرنجی کن !
-کدوم بی ناموس بوق بوقی مارو لو داده !؟
مجری : لطفا سکو کنید ! خب به بررسی موضوع یک کنفرانس نیمه شبانه می پردازیم ... تعریف کنید اون شب چه شد و چه اتفاقاتی افتاد .
مرلین : اول من بگم ؟ بگم بگم ؟؟؟
م : بفرمایید.
مرلین : همش تقصیر این دو تاس ... اینا منو اغفال کردن همین اسنیپ خائن بود ! خودش گفت !
م : از اول تعریف کنید که چه شد .
مرلین : هیچی ، من نشسته بودم داشتم فیلد می ساختم برا سایتم یهو اینوایت شدم به یه کنفرانس ...
م : خب ... ؟
تو کنفرانسه فقط دو نفر بودن .. اونم این دو تا خائن بودن ...
سرژ : دروغ می گه ! دروغ می گه بوق بوقی بوق بوقی ] سانسور[
م : خب مثل این که هیچ جوره نمی شه ...
- من بگم ؟
همه : تو کی هستی ؟
-من وجدان مرلینم !
مرلین : جون مادرت ... کمک ... این دروغگوی بوقی بوقی ای بیش نیست !
هلگا پس از تامل کوتاه مدت گفت : بگو
-اول اول مرلین داشت فیلد برا سایتش می ساخت بعد اینوایت شد به یه کنفرانس که تو کنفرانسه اسنیپ بود و سرژ ... ( تصویر تار میشه ... سپس خاکستری بر می گرده به چند روز پیش )
مرلین :
-قضییه ی این کنفرانسه چیه !؟
اسنیپ : من تولد می خوام ... می خوام
سرژ : بیا مرلین جان می خوایم بریم توهم تولد !
مرلین : نه ... الان میرم از این کنفرانس !
سرژ : اگه با ما بیای می تونی از عله بپرسی که چطوری میشه از اف تی پی ...
مرلین : منم ببرید ... منم می خوام !
اسنیپ : خب ... سرژ بخون !
سرژ یکی از آهنگایی که مال همین سیستم فلان بسال اش هستو می خونه...
اسنیپ : ما که رفتیم تو فاز تولد ...
مرلین : وایسا وایسا ! گه بخواین در مورد دختراا این سرژ حرف بزنه نمی یام ها !
اسنیپ : بیا من می پامش !
مرلین : اومدین تو فـــــــــاز !
دو دقیقه بعد هر سه خیابوون ونک !
سرژ: ... وک آپ تو دی ...
اسنیپ : اه سرژ ساکت شو دیگه ... دیگه اومدیم تو توهم ... استارت اولو باید خوب میومدی که نیو مدی !
مرلین : ا ! این که همین خیابون شهدای گلزار بوشهر خودمونه !
سرژ : چی می گی بابا ... این جا میدون نفت ساروی یه !
اسنیپ : یه دقه ساکت ! ... ساعت چنده !؟
مرلین : یه دقه صبر کن ...
مرلین یهو می پره وسط خیابون جلو یه موتوری رو می گیره !
مرلین : آقا ببخشید ساعت چنده ؟؟
موتوری یه گاز میده می ره :
- برو بینم بچه ]بوق بوق ![
اسنیپ : ولش ! بیاین بریم ! ... سرژ یه دهن بخون بریم تو توهم بوف ! من درسشو بلد نیستم
دو دقیقه بعد ...
هر سه دم درب بوف !
مرلین : ایول فن آوری ! یادمه زمانی که من هم سن شما بودم باید از دیوار خونه می پریدیم تو خونه ! حالا اینجا در هاش خودشونباز می شن ... ببینید !
و چشم بسته می ره سمت در شیشه ای !
تق !
مرلین با صورت میره تو شیشه ولی چون شیشه هه از قشر نسل سومی ها بود نمی شکنه .. به جاش مرلین دو متر پرت میشه عقب !
مردی نیمه کچل و نسبطا چاق که ظاهرا صاحب رستوران بود با صورتی سرخ مایل به خر دلی ! جلو می یاد و
با عصبانیت فریاد می زنه :
- مگه کوری ! نمی بینی اون تابلو رو ؟ نوشته در خراب است !
صدایی شبیه افادن چیزی از دوردست ها شندیده میشه ! چیزی که شاید صندلی باشه !
سپس مرد با عجله به طبقه ی بالا میره ( از قضا در طبقه ی بالا خبرایی بوده ! )
سرژ و اسنیپ در حال که به مرلین هم کمک می کردند تا بتونه با هیکلش از در رد بشه وارد رستوران شدند !
رستوران نسبتا خلوت بود و زوج مشکوکی با بچه ای پر رو و دریده عشقولانه رو یک میز با هم صحبت می کردند و در باب اهداف راستای زندگی اشون نقشه می کشیدند .
ناگهان بچه ی پررو و دریده ی زوج مشکوک به سمت مرلین حمله ور میشه :
- آخ جون مــ ا مـان ... بــ ابا نوئل اومده !
و ریش مرلینو میگیره و شروع می کنه به کشیدن !
- من ... مـــ ی دونـــ م ... این ریشـــ هــات مصنوعی ان !
مرلین : آی ... اوخ ... نکش بچه ! می زنم اواداکودرا ... بکشتت بچه !
مرد کچل که این بار کاملا تابلو می زد که صاحب رستورانه این بار با صورتی آلبالویی رنگ که انسان رو به یاد سدریک می نداخت فریاد کنان به سمتشون می آمد و در راه با عصبانیت چیز هایی زم زمه می کرد ...
- هی ... مردک ! مگه اون تابلو رو نمی بینینی ؟ ورود گیتار ممنوعه ...
اسنیپ چوب دستیشو بالا میاره و وردی زمزمه می کنه !

یه هو آقا هه روشو می کنه اون ور و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده به کارش پشت میز ادامه می ده !
سرژ : ایول اسنیپ ... این کار هم نمی کردی من عمرا گیتامو بهش نمی دادم !
بچه ی پر روی دریده در حالی که آب دهانش دور دهانش رو گرفته بود با هیجان به اسنیپ نیگاه می کنه و داد می زنه :
- آخ جون ... این شاخ گوزن بابا نوئله ... من می خوامش !
سرژ و اسنپ و مرلین در حالی که با کراهت به زوج جوان مخصوصا خانومه نیگا می کرد دنبال اون دو تا رفت ... انگار که انتظار داشته باشه خانومه ازش معذرت خواهی کنه !!
به سمت طبقه ی بالای رستوران می رن
طبقه ی بالا !
ساحره ای که هیچکی نمی دونست پنه لوپه هست یا هلنا گرنجر روی میز به تنهایی نشسته بود و دامبل زحمت کش ؛ در حال جمع و جور کردن و چیدن صندلی !
اسنیپ با صدای آهسته از توی رداش یه پارچه ی بزرگ در میاره و رو به مرلین و سرژ می گه :
-این ردای نامرئی کننده ی هری یه ! ازش پیچوندم اوندفه ! بیاین این زیر !
سپس ردا رو روی سرش میکشه و با سر علامت میده که زود باشن تا دامبل ندیدتشون !
مرلین : گفته باشم ها اگه بخواین اون زیر دخانیات !!! مصرف کنین کنین نمیام ها !
سرژ می پره ریش میرلین رو می کشه که بیاد زیر ردا !
- از کی تا حالا تو انقدر بچه مثبت شدی ؟؟
اسنیپ: بیاین اینور !
و دو نفر دیگه رو با خودش پرت می کنه اوون ور !
سرژ : دیوونه شدی تو ؟
اسنیپ : تو پول داری ؟ هان ؟ پول داری ؟ ... نه پول داری دیگه !
سرژ : هان ؟ چی می گی تو ؟؟
اسنیپ : خنگولی ریموس داشت مشکوک اینجا رو نیگا میکرد ! اگه بیاد ازمون پول
بخواد تو داری ؟؟
یه دفعه دامبل با یه حرکت Hieastrick میخکوب میشه !
مرلین : بد بخت شدیم دیدمون !
دامبل : عجب توهمی ! این تیکه کلام* منو کی گفت ؟؟
اسنیپ : بیاین اینور ! اوخ اوخ یه کفتر دارم می بینم از دور دست ها داره میاد !
مرلین : این ققی ای که می گن همینه ؟
و به گوشه ی یکی از میز ها پهلو می گیره !
اسنیپ : سرژ بیا اینور دیگه !
...
مرلین : هووی ... سرژ کجا رو داری نگا می کنی ؟
سرژ : هان ؟ هیچ جا ! اِ اِ اِ اِ چی می گی تو ؟
مرلین : نه تو داشتی تو خیابونو نیگا می کردی !
سرژ : نه خیرم ... تو داشتی نیگا میکردی خیابون رو !
اسنیپ : ای بابا ... یه دقه ساکت ! الان اکانتم تموم میشه ها !
مرلین : الان ابنجا چی کار کنیم ما رو ورداشتی اوردی ؟ بیکار که نیستم بشینم سرژ رو ارشاد کنم !
ققی از پله ها میاد بالا و چنان سلامی به دامبل می کنه که دامبل دوباره مجبور میشه مثل Hieastrincking ها سیخ بپره !
مرلین : اسنیپ ... بیل* می زنی !؟
اسنیپ : الان وقت بیلیارد بازی کردنه ؟ ... ؟
مرلین : آخه می خوام یه دست دیگه ببرمت !!
اسنیپ : اهه ... 100 ار من تو رو بردم 1 بار تو ... تازه فکر کردی من نمی فهمم وقتی داری می بازی اینویز می شی الکی می گی من دی سی شدم ؟؟!؟
مرلین : نه دیگــ ...
دست پیرمردی پس کله ی سرژ را نوازش می دهد !
سرژ : ! اِ اِ بره چی می زنی ؟
مرلین : باز که داری اون ور رو نیگا می کنی !
سرژ : خب تو بگو من چه غلطی بکنم ؟
مرلین : چمی دونم ... شماره موبایل دامیل رو داری ؟
سرژ : ها ! دارم !
مرلین : مزاحم تلفنی الان خیلی حال میده ...!!
سرژ : خنگولی ! الان که عصر شما نیست که ! الان عصر موسیقی پاپه !
اسنیپ : چه ربطی داره !؟
سرژ : چون که زنگ بزنی شماره می افته !
دامبل برای سومین بار مانند مریضان صدر آسلام (Hieastrick ها) سیخ می پره !
دامبل : این دفعه 100 دصد دیگه یکی تیکه کلام منو گفت !
ققی : هووومک ؟
دامبل : یکی گفت خنگولی ... خودم شنیدم !!
ققی : اینجا که کسی نیست برادر خودمون دو تاییم ... ریموس هم که اون پایین داره پول در میاره ! زده رو دست سهام دارا !
دامبل : اون ساحره ای که اون طرف نشسته ، اون کیه ؟
ققی : اون ؟ پنه لوپه کرزه فکر کنم ... شاید هم هلنا گرنجر ... نه همون پنه لوپس ... شاید هم هلنا باشه !! تو علامت بزن پنه لوپه ! ... می خوای 10 ، 20 ، 30 ، 40 کنیم ؟
مرلین : ببین ! تقصیر سرژ شد ... هی رو مغز من راه رفت !
اسنیپ : خاصییت جیمز جیگگر همینه دیگه !! اگه شنله نبود ما الان معلوم نبود کجا باشیم !!
----
*تیکه کلام دامبل : خنگولی
*بیل : در چت های خصوصی مراد از بیلیارد !
---
با تشکر از :
جنبه های :
سرژ
دامبل
و همه ی کسانی که در تولد شرکت داشته اند ( همه یه جورایی پاشون گیره )
سازنده کامپیوتر !!
کیبرد فراسو که ما را در حرف حرف این پست یاری کرد !
و آن دو زوج عقشولانه !
----
پی نوشت : 8 دقیقه از عمرت هدر رفت ! فکر کن تو این هشت دقیقه چه کارایی به جز خوندن پست چرت من می تونستی بکنی ؟
----
ادامه دارد ... شاید توسط مرلین !!


ویرایش شده توسط سوِروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۵ ۹:۵۷:۵۷

شک نکن!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ جمعه ۹ دی ۱۳۸۴

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
اینجانب هری پاتر ملقب به عله از آن برنامه محترم تقاضا دارم جوابیه زیر را در همان برنامه و همان ساعت و توسط همان مجری بچاپ برساند.

1- نشان دادن چهره اینجانب بدون شطرنجی کردن آن خلاف مقررات شعبه حمایت از باز پرویی و حفظ آبروی جادوگران خطا کار وزارت سحر و جادو می باشد.

2- سوئ استفاده از معروفیت چهره بنده به بهانه حمایت از خانه و خانواده این جور چیزا برای پر بیننده شدن یه برنامه در پیت ( بنده خودم شاهد بودم که فیلمبردار محترم برنامه سه بار روی زخم من زوم نمود)

3- استفاده از میکروفن خود گو * در برابر بنده که باعث تحریف تمام حرف ها و اعترافات بنده شده است. من بعید نمیدانم که مجری این برنامه نسبتی با ریتا اسکیتر داشته باشد

4- عدم توجه به توضیحات منطقی بنده در مورد نداشتن فرزند از این خانم

5- عدم اطلاع رسانی صحیح در مورد دوست دختر جدید بنده. بنده در جهت تنوری کردن افکار عمومی و محض اطلاع شما باید عرض کنم ایشان جینی هستن هرماینی خودش صاحاب داره ( نمیدو من ببخشید جینی و من چرا همه گیزر میدن به من و هرماینی حالا رولینگم راضی شده اینا راضی نشدن)


6-آخ اونجام ... آها داشت یادم میرفت اجازه دادن برای ورود یک جانور خطر ناک به استودیو

7- خط و نشان کشیدن برای بنده در بیرون استودیو

8- تحریک انجمن زنان و جانوران و غولان و ... علیه بنده

9- پروندن نعشگی بنده در این برنامه که 1000 نات خرج آن شده بود ( رد کن بیاد)

10- تازه به غیر از اون پروندن کسی که به من جنس میرسوند. در این مورد من به انجمن حمایت از معتادان بدون جنس نامه ای نوشته و در خواست رسیدگی دارم.


===============
* ) قلم پر خود نویس دیدی؟ تکنولوژی جادوگرا پیشرفت کرده این یکیم ساختن


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ جمعه ۲ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۴۳ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
هزار راه نرفته

مجری وکارشناس برنامه:پرنسس آنیا دکترای مشاوره و راهنمایی (مشاور خانواده)
-----------------------------------------------------------------------------------
کلوز آپ چهره مجری:
از نمای خیلی نزدیک هم بگیر:

- خب به عنوان اولین سوال از خانم نمید شروع میکنیم.خانم نمید از آشناییتون با این آقا ! بگید.
نمید:انگار همین دیروز بود که به خواستگاریم اومد .منم سر از پا نمیشناختم.زبانزد خاص و عام بود ... پسر برگزیده! خوشبختی ما ادامه داشت تا اینکه...
-تا اینکه چی عزیزم؟

-پسرمو چند ماهه باردار بودم!! تا اینکه همسرم عاشق این دختره هرماینی شد .همه ش دنبال تفریح و خوشگذرونی خودش بود. زمانی هم که پولش تموم میشد سراغ من میومد تا این چند ناتی رو که با هزار زحمت جمع کرده بودم ازم بگیره .خرج اون هرماینی لعنتیش کنه.
هری:
هر روز وضع ما بدتر از روزهای قبل میشد. این اواخرکمی مشکوک هم به نظر میرسید. روحیه خیلی شادی پیدا کرده بود . حتی به یه شخصی مدام تلفن میزد و...
هری: آهان ! اون شبو می گی ... یکی از هورکراکسهای ولدی رو پیدا کرده بودم.به رون ویزلی تلفن زدم تا خوشحالش کنم.
- آقای عزیز لطفا اجازه بدید خانمتون صحبت کنن. به موقعش نوبت شما هم میرسه

- بعد از چند روزبرای گرفتن جواب آزمایش اعتیادش به آزمایشگاه رفتم. دیدم شوهرم اعتیادبه مواد مخدر داره... حسابی مایع ظرفشویی می خورد تا آزمایشش منفی شه. ولی من باید تمام سعیمو میکردم تا به ماهیت اصلیش پی ببرم.و البته موفق هم شدم.

آنیا: یه لحظه لطفا....ببینید آقای محترم با این قیافه تابلو که نمی خوای بگی تا به حال در عمرت این زهر ماری رو ندیدی.هوم؟
-درسته ولی تقصیر من نبود کار اون دومبول گور به گوری بود.اون منو اخفال کرد.البته الان ترک کردم.

(آنیا یواشکی به تصویر بردار اشاره میکنه چهره هری رو بگیره)
فوکوس دوربین رو چهره هری:

-ادامه بده عزیزم.
-همه ش با سیم سرور منو میزد. مدام منو کتک میزد. تو خونه ش مثل یه کلفت بودم که حق هیچ گونه اظهار نظری نداشتم.همیشه و در همه حال حرف اول و آخر رو تو خونه اون میزد.تنها باید میسوختم و می ساختم.

خفه شو ...

آنیا:آقای عزیز لطفا خودتونو کنترل کنید.برنامه زنده س.مردم در مورد شما چه فکری میکنن.
-عزیزم سر من داد بکش. حقمه . بیا بزن منو بکش .حق داری .من همسر خوبی برات نبودم. چقدر التماست کردم چقدر!!....(هق هق گریه نمید).پسرم چند شبه داره تو پارک می خوابه. طفلک 17 سالشه!! با این وضعیت از دست میره.. آخه من دردمو به کی بگم.

ای باب!ببینید خانوم کارشناس شما که حرف ایشونو باور نمیکنی....کدوم بچه ؟جالبه من و پسرم هم سن و سالیم . حتما چند روزهم با هم اختلاف سنی داریم... اون سیم سرور من کجاست .

آنیا- اوا چتونه آقا برنامه رو آنتنه...
هری به سمت نمید حمله میکنه .
(چند دقیقه قطع برنامه و پخش آگهی های بازرگانی به خاطر بد آموزی.....)
- آقای گراوپ! آقای گراوپ !! لطفا ایشون رو به بیرون استودیو راهنمایی کنید...
گراوپ:عله کجاست؟ من عله خواست...

-خب بینندگان عزیزپخش زنده س دیگه چه میشه کرد. صحبتهای دو طرف! رو شنیدیم. واقعا خودتون قضاوت کنید...دیدین؟ در یک طرف یه ساحره مهربون و راستگو رو داریم که از زندگیش خیری ندیده بود و در طرف دیگه یه جادوگر معلوم الحال که کارش تو خونه شده کمربندتو هوا چرخوندن و مبارز طلبیدن. قضاوت روبر عهده شما میگذاریم
-------------------------------
خب همه عوامل خسته نباشید.
نمید: چطور بود آنی؟
آنیا:عالی بود نمید. خوب آتشفشانشوخاموش کردی.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.