تكاليف اين هفته:
1-چگونگي دوست شدن راونكلاو و اسليترين رو در يه رول شرح دهيد.20 امتيازدانش آموزان همه با هم در يك روز آفتابي در محوطه هاگوارتز قدم ميزدند به جز يك نفر, سالازار اسليترين. در گوشه اي از حياط گودريك گريفندور و روونا ريونكلاو نشسته بودند:
-هي روونا اونجا رو نگا كن, باز هم اسلي داره غاز ميچرونه!
-خب پس چي فكر كردي, يكي بايد تو رو بياره براي چريدن يا نه؟
گودريك گريفندور مي خواست جواب دندان شكني بدهد كه بلد نبود اما مثل هميشه اين كنايه را هم به حساب دوستي عميقش با روونا گذاشت.
-گودريك جون اينجات چيزي ريخته؟
-كجا عزيزم؟
-اينجا! روونا محكم با انگشتش زير دماغ گودريك ميزند و صداي خنده ملت, همه به جز اسلي, به هوا ميرود.
اما گودريك اين را هم به حساب دوستي طويلش با روونا مي گذارد.
نيمه شب گودي در تختخواب
به ياد روونا در رختخواب وول مي خورد و خاطرات خوش گذشته جا يادآوري ميكند:
-تو رو براي چريدن بياره!
-گودي خيكي بيا اينجا پول اين نوشيدني ها رو بده!
-گودي جون امروز در مقابل اسلي شكل ماهي مركب درياچه ميدي!
گودريك به ياد آخرين خاطره مي افتد و دماغش را مي مالد و فكر مي كند: چرا اينا خاطرات خوشي اند ولي براي من خوش نيستند؟ هي هي "شاتي" پا شو! پاشو! گودي اين جمله آخر را به هم اتاقي اش مي گويد.
-هااااااا؟
-ميشه چند تا از خاطراتت با دوست صميميتو براي من بگي؟
-گوشتو بيار جلو!
گودي:
پس چرا من از اين خاطرات ندارم؟ گودي چند دقيقه تامل مي كند: دو دوتا چها تا! اول مرغ؟ بي نهايت؟ (صداي فكر كردن گودي) و ناگهان: آره! خودشه روونا با اسلي رابطه داره! چي؟ روونا با اسلي رابطه داره
؟ […] […] (فحش ها گوديه!) الان مي رم حالشو ميگيرم! نه اول موبايلمو بردارم!
چند دقيقه بعد در اتاق سالي:
گودي چند دقيقه اس كه داره فيلم ميگيره :bigkiss: كه ناگهان يادش مياد اوني كه اونجاس رووناس! دوست اون!
-آهاي روونا...! چطور تونستي؟
-چي؟ تو اينجا چيكار ميكني؟ سالي اين را گفت.
-روونا! جواب منو بده!
-هيچي عزيزم خودتد عصباني نكن! من تقصيري ندارم!
-تو تقصيري نداري؟ اما تو الان اينجايي
! (اند فيلم هندي-عشقي-پيزوري!)
-عزيزم گوش كن! من دليل دارم! خب سالي منو با يه فلسفه جديد آشنا كرد "مرد ها سر و ته يه كرباسن"! بنا به اين فلسفه هيچ كسي با اون يكي فرق نداره! همه با هم ...!
گودي:
سالي: گودي اگه بخواي مباني اين فلسفه رو بهت ميگم, گوشتو بيار جلو!
سالي: پچ پچ پچ!
گودي:
گودي: ايول يعني الان من مي تونم با "فلور, ماري, آنا و آني" رابطه داشته باشم؟
روونا: چـــــــــــــــي؟
گودي: هيچي!
فرداي آن روز گودريك اشتباهي فيلم سالازار و روونا را پخش كرد و به اين ترتيب باعث ترويج فلسفه سالي شد اما بعد ها گفته شد كه اين مسئله باعث كاهش ارتباطات شد!
و اين گونه بود كه فلسفه داني يا فلسفه بافي "سالي" باعث دوست شدنش با ريونكلاو شد!
2-
آيا جن هاي خونگي هم حق اين ارتباطات رو دارند؟10 امتياز!(اين سوال رو به صورت تشريحي و با دليل جواب ميديد.خب از چند منظر ميشه به اين مسئله نگاه كرد:
از ديدگاه كسي كه به فكر بچه جن هاي بي سرپرست است: البته واضح و مبرهن است كه جن ها به ارتباط نياز ندارن! اونا مي تونن براي بقاي نسلشون برن و از پرورشگاه بچه بگيرن!
از نگاه يك جن دانشمند: جن ها مي تونن برن و شيوه هاي نوين شبيه سازي رو ياد بگيرن تا نيازي به ارتباط نداشته باشن!
از نگاه يك جن آزاد: البته كه جن ها به ارتباط نياز دارن مگه اونا دل ندارن؟
از نگاه يكجن جامعه شناس: ارتباط جن ها باعث استحكام پايه هاي خانواده ميشود!
ازنگاه جن ناقلا: البته كه جن ها با ارتباط نياز دارن, من حتي با اربابم هم رابطه دارم! البته نبايد اينو ميگفتم!
از نگاه يك جادوگر: اگه به پول نياز نداره مانعي نمي بينم!
از نگاه يك ساحره:
از نگاه دامبلدور: ارتباط آزاد با همه!
نتيجه: تمام موجودات در داشتن ارتباط آزادند و به خود آنها مربوط است! اما با توجه به بدقوارگي جن ها
اگه فيلمشون در نياد بهتره! چون اون وقت زن هاي زشت به شوهرا تجديد فراشيده شون ميگن: نگاه كن عزيزم! مگه من چيم از اين جنه كم بود؟
در پايان توجه كنيم؟"
بچه كه عمر و نفسه يكيش خوبه دوتاش بسه!"