هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خانهٍ شماره دوازده گریمالد
پیام زده شده در: ۸:۰۱ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۴

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سیریوس:هوی..مگه خودتون خوار مادر ندارین
گودریک:بالاخره اینو نتونستی ورداری
سیریوس:نه بابا مثل کنه چسبیده .تو فکرشم که کاملا دیوار بریزم
مرلین:سلام سیریوس
سیریوس:ا... :ygrinمرلین تویی به خاطر تو یه توالت ترو تمیز سوپر لوکس سفارش دادم
گودریک:سیریوس تو کجا بودی؟؟
سیریوس:من.. هیچ جا طبقه بالا بودم
مرلین:پس چرا از شومینه اومدی
سیریوس:آخه پام در میکنه نمیتونم از پله ها بیام
شپلخ!
جمیز ظاهر میشه
سیریوس:خاک تو سرت الان وقت ظاهر شدنه
گودریک:خوب .. خوب..جمیزم که اومد..جمیز از انتظار نداشتم
مرلین:باید شما رو تنبیه کنیم
سیریوس یواش طوری که فقط جمیز بشنوه:مرتیکه پیر تو برو به توالت برس
جمیز:بابا بیخیال مرلین ما الان دیگه بزرگ شدیم
گودریک:شما فقط هیکلتون بزرگ شده اما هنوز فکر میکنید 16 سالتون بیشتر نیست مثل بچه ها فقط تو فکر بازی هستید
یک ساعت بعد
_شما باید الگویی برای دیگران
سیریوس
گوردیک: ما بچه بودیم مثل شما ها نبودیم
دو ساعت بعد
مرلین:سال 42 دبود ما با دسته جارو 57 داشتیم دور میزدیم همین رسیدیم به کوچه مهران یکی برامون شیشکی کشید.ما رومیگی یه نگا به این ور یه نگا به اونور رفتیم تخت سینه یارو طلسم اول نه طلسم دوم روخوردیم دیدیم هوا پسه الفرار
گودریک:بله..بله..بذار من براتون بگم از شکار آژده هام تو مجارستان
که با کلی تلاش کوشش فقط تونستیم یه مارمولک مرده پیدا کنیم.
جمیزو سیریوس
سه ساعت بعد
گودریک:بذار من از مکتبم براتون بگم که چطوری آلو های استادم رو پیچوندم البته بعدش یه کتک مفصل خوردم
سیریوس:ایناکه الان گرم حرفن. ما بریم اینا نمیفهمن
سیریوس و جمیز
مرلین:آقایی که شما باشید یه بار بابام به من گفت پاشو برو از سر قنات آب بیار ما هم بچه سال...
گودریک:اینا کجا رفتن
مرلین:گوشت با منه..ترس خوف مارو ورداشت که چی


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: خانهٍ شماره دوازده گریمالد
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۴

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
يه دفعه تابلوي مادربزرگ زرد ميشه و كم كم يه نور سبز تبديل به يه آدم ميشه... آروم آروم نور تبديل به انسان ميشه...كودريك از تابلو مياد بيرون!
گريفندور : سلام دوست عزيز...خوش اومدي! بشين!
مرلين كه اين جور اتفاقا براش عجيب نبوده ميگه : تو اينجا چكار ميكردي؟
: داشتم اليور رو وارسي ميكردم در ضمن هواي خونه روهم داشتم چند ثانيه پيش وزارت بودم چه خبر بود...طبقه اول كلا اعتصاب كرده بودن طبقه سوم رو در هر اتاقي نوشته بود “ حمايت از انتخابات” ...
مرلين : آره ميدونم... راستي بستني خوشمزه بود؟
:آره ممنون...
ـبريد گمشيد بيرون...اينا كين؟ جديدا؟ يعني چي هركي دلش ميخواد مياد خونه من! انگار كاروانسراس!!!
مرلين :‌مثل اينكه بايد اين پرده رو بكشيم...
گريفندور چوبدستيشو در مياره مرلين هم دستاشو آماده ميكنه كه يهو...
پيرزن : نه نزنين...يه لحظه وايسين! بياين جلو...
...


وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده


Re: خانهٍ شماره دوازده گریمالد
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۴

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۳:۵۱ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
تق! مرلین ظاهر میشه..
الیور: اوه سلام! خوبی؟
مرلین: چی شده؟ چه خبر؟
الیور: هیچی خوب شد اومدی داشتم از تنهایی دق میکردم.. خونه رو سپردن دست من که تمیز کنم.. خودشون رفتن خوشگذرونی. آخه این انصافه؟
مرلین دستی به ریشش میکشه و میگه: خب تو هم برو پی خوشگذرونی. من اینجا رو تمیز میکنم.
الیور: نه بابا اختیار دارین.. امکان نداره.. بفرمایید براتون چایی بیارم.
مرلین: نه خیالت راحت من اینجا رو تمیز میکنم تا شما برگردین چایی هم حاضر میکنم.. فقط مواظب سیریوس باش بیرون موندن خیلی براش خطرناکه.
الیوره میپره و مرلین رو میبوسه: مرلین خیلی باحالی..
و مثل جت از خونه خارج میشه..
مرلین نگاهی به خانه در هم ریخته میکنه و بعد بشکن میزنه..
ظاهرا وسائل در جای خودشون قرار گرفتند.
ناگهان صدای وحشتناکی فضای اتاق رو پر میکنه.
مرلین: ای وای!! صدای کیه؟
صدا: خون کثیفهاا! از خونه من برید بیرون! خائنا! برید گم شین بیرون!!
مرلین به سمت صدا میره که از درون جعبه ای می آمد.
با تابلویی که عکس مادر سیریوس درون آن قرار داشت روبرو میشه..
مرلین: چیزی گفتی؟
مادربزرگ: نه
مرلین: خوب شد.. اگه قول بدی ساکت بمونی یه بستنی میوه ای اعلا بهت میدم..
مادربزرگ:
مرلین وردی میخونه و یه بستنی مخلوط از جیبش در میاره و به تابلو میده و در جعبه رو روی تابلو قرار میده..
مرلین: خوب حالا باید ببینم این گودریک کی میاد. .


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: خانهٍ شماره دوازده گریمالد
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۴

الیور وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۶ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 325
آفلاین
الیور و لوپین مشغول تمیز کردن محفل میشن و گودریک هم مواظبشونه.
الیور: ای اردل(سیریوس) نامرد. نامردا مارو گذاشتن خودشون رفتن هیپوسواری.
لوپین فکر می کنه ومیگه:گودریک جان من باید برم.
گودریک : کجا؟
لوپین: امروز روزه گرگینه شدنمه. باید زودتر برم.
لوپین هم یه چشمک به الیور میزنه ویواش بهش میگه: خداحافظ الیور من رفتم هیپو سواری.سپس طوری که گودریک بشنوه میگه: الور جان تا وقتی من نیستم خوب اینجا رو تمیز کن. ومیره



بدون نام
سیریوس و جیمز :
ولی گودریک به اونا نگاه نمیکرد. جیمز به پشت سرش نگاه کرد و ریموس و الیور رو دید که داشتن از در میومدن بیرون.
جیمز و سیریوس:
ریموس و الیور برمیگردن تو و گودریک هم پشت سرشون میره.
جیمز: بزن قدش!
سیریوس: ایوول! بریم هیپو سواری!
داخل محفل:
گودریک: شما خجالت نمیکشین داشتین محفل رو تنها میذاشتین میرفتین؟ لوپین:
گودریک: یه ذره از این رفقات یاد بگیر!
لوپین:
گودریک: بیا ! وقتی من نیستم هم خودشون به فکر محفل هستن! جغد فرستادن به من که دارن میرن به تپه های هولولو که دامبلدور رو پیدا کنن!
لوپین و الیور:
گودریک: ساکت! به جای این الافی ها پاشین یه کم به سر و وضع این خونه برسین!
لوپین زیر لب: میکشمتون نامردا! مگه دستم بهتون نرسه!



Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۸:۴۰ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۴

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
هوی هوی!اد همشهری تو خونه من جنگ دعوا؟؟
شیطونه میگه بیل جادویی ور دار بیارم رو تک تک سراتون خورد کنم
استیو جان هی مثل این خاله زنک نیا دعوا را بنداز (چی گفتم).
سوسک آخه تو چی میگی بیا کنار الان زیر دست پاشون له میشی


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۸:۲۰ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
تو كه خودت مي دوني قصد من چيه از اين كار اما انتظار نداشتم كسي كه دو روزه اوومده سپاه سفيد با مني كه اين پرهامو تو سپاه سفيد قرمز كردم...حالا مهم نيست قضيه رو تو شورا مي گم


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: خانهٍ شماره دوازده گریمالد
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۴

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سیریوس:مرتیکه پیر مردنی از قاب عکس در اومده ادعای ریاست میکنه
لوپین: بیایید بریم یه جایی که گودریک دستگاهی کار نذاشتنه باشه
سیریوس:توالت!
لوپین:نه اونوقت فک میکنه که ما میخوام یه کارایی کنیم
الیور:زیر سینگ ظرف شویی
»زیر سینگ ظرف شویی«
جیمز:ببینم تغییر شکل بدیم شاید حیوون شدیم دستگاه ماگلی کار نکن
لوپین:من و الیور چیکار کنیم
سیریوس:الیور الان با ما الکی خداحافظی میکنه سر کوچه منتظر ما میمونه
جیمز:لوپین چی؟؟!
سیریوس مثل اکیوسان چهار زانو میشنه....
_یافتم!یافتم
***
سیریوس:بزن به پیرز
جیمز:پیرز!؟
همون:که دوتا سوراخ داره..نه اون که سوراخ دماغ کریچره اونکی به دیوار چسبیده
بیزززززززز!
جیمز:یالا زور بزن زور بزن گرگینه شو
لوپین نمیشه
یک ساعت بعد
سیریوس:لوپین واقعا متاسفیم نمیتونیم تور ببریم
جیمزبا سرش حرف سیریوس رو تایید میکنه
.............بیرون در خونه........
شپلخ!شپلخ!(سیریوس جمیز تغییر شکل میدن)
سیریوس:مااآعععععع
جیمز:ماآآآعععععع
سیریوس:این از کجا پیداش شد
جمیز:این کجا پیداش شد
گودریک:آقایون کجا تشریف میبرن


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: خانهٍ شماره دوازده گریمالد
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۴

الیور وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۶ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 325
آفلاین
گودریک: بچه ها من میرم یه سر به هاگوارتز بزنم.
سیریوس: خداحافظ.
لوپین به سیریوس: حالا چکار کنیم؟ حوصلم سر رفته.
سیریوس: صبر کن. حالا که مگی و گودریک نیستن. الیور رو خبر کردم با هم بریم کوئئیدیچ بازی کنیم. جیمز هم که هست.
..................نیم ساعت بعد
سیریوس: خب بچه ها بریم.
در همین لحظه یک جغد در حالی که یک نامه ی سرخرنگ به پاش بسته شده بود از پنجره وارد شد و نامه رو انداختو رفت.
نامه منفجر شد و با صدای گودریک فریاد زد: خجالت نمیکشین می خواین برین بازی کنین. ناسلامتی شما عضو محفلید. من انواع و اقسام وسایل جاسوسیه ماگلی تو این خونه گذاشتم سما هر کاری کنید من میفهمم.
همه:



Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۹:۱۰ سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
...سوسك:هيچي ديگه يه دونه تور انداختم رو سرش و گرفتمش
سيريوس:بعدش چي شد؟
سوسك:ها..اه..بعدش...بعدش رو تو چيكار داري؟
سيريوس: بگو مشتاقم
سوسك:بعدش...آهان...بعدش روش طلسم فرمان رو اجرا كردم...و..و.و...گفتم برو اسمشو نبر رو بكش
جيمز: گفتي بره ولدمورت رو بكشه...
سوسك:اه...نگو اسمش رو...آره گفتم بره بكشه
ققنوس:خوب بعدش چي شد چرا ولدمورت نمرد...
سوسك:اه...گير دادينا من ديگه از بقيش خبر ندارم...همين جا تموم شد
سيريوس: خوشم مي اد خالي مي بندي
سوسك:اه...از دست شما من ميرم خيلي نامردين...
(سوسك ميره بيرون)
جيمز:بوودي حالا...
ققنوس و جيمز و سيريوس:


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.