سیریوس:هوی..مگه خودتون خوار مادر ندارین
گودریک:بالاخره اینو نتونستی ورداری
سیریوس:نه بابا مثل کنه چسبیده .تو فکرشم که کاملا دیوار بریزم
مرلین:سلام سیریوس
سیریوس:ا... :ygrinمرلین تویی به خاطر تو یه توالت ترو تمیز سوپر لوکس سفارش دادم
گودریک:سیریوس تو کجا بودی؟؟
سیریوس:من.. هیچ جا طبقه بالا بودم
مرلین:پس چرا از شومینه اومدی
سیریوس:آخه پام در میکنه نمیتونم از پله ها بیام
شپلخ!
جمیز ظاهر میشه
سیریوس:خاک تو سرت الان وقت ظاهر شدنه
گودریک:خوب .. خوب..جمیزم که اومد..جمیز از انتظار نداشتم
مرلین:باید شما رو تنبیه کنیم
سیریوس یواش طوری که فقط جمیز بشنوه:مرتیکه پیر تو برو به توالت برس
جمیز:بابا بیخیال مرلین ما الان دیگه بزرگ شدیم
گودریک:شما فقط هیکلتون بزرگ شده اما هنوز فکر میکنید 16 سالتون بیشتر نیست مثل بچه ها فقط تو فکر بازی هستید
یک ساعت بعد
_شما باید الگویی برای دیگران
سیریوس
گوردیک: ما بچه بودیم مثل شما ها نبودیم
دو ساعت بعد
مرلین:سال 42 دبود ما با دسته جارو 57 داشتیم دور میزدیم همین رسیدیم به کوچه مهران یکی برامون شیشکی کشید.ما رومیگی یه نگا به این ور یه نگا به اونور رفتیم تخت سینه یارو طلسم اول نه طلسم دوم روخوردیم دیدیم هوا پسه الفرار
گودریک:بله..بله..بذار من براتون بگم از شکار آژده هام تو مجارستان
که با کلی تلاش کوشش فقط تونستیم یه مارمولک مرده پیدا کنیم.
جمیزو سیریوس
سه ساعت بعد
گودریک:بذار من از مکتبم براتون بگم که چطوری آلو های استادم رو پیچوندم البته بعدش یه کتک مفصل خوردم
سیریوس:ایناکه الان گرم حرفن. ما بریم اینا نمیفهمن
سیریوس و جمیز
مرلین:آقایی که شما باشید یه بار بابام به من گفت پاشو برو از سر قنات آب بیار ما هم بچه سال...
گودریک:اینا کجا رفتن
مرلین:گوشت با منه..ترس خوف مارو ورداشت که چی