هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱:۱۱ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۳

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هاگرید که برای این که به گراپی بفهمونه که باید صبحها که از خواب پا میشه باید صورتش را بشوره عصبانی و خسته ب لباسهای پاره پاره وارد میشه و یکدفعه چشمش به مانیا میفته !
====================================
هاگرید : زود برای من یه دست لباس کامل تهیه کنین ! زد باشین و الا ...
مانیا :
رودی :
هاگرید : زود باشین مگه کر هستین ؟
مانیا : ببـ...ببخشید و...ولی پارچه تموم شده نمیتونیم لباش بدوژیم !
هاگرید : مانیا تو هم ؟
مانیا : اهم ... اهم .... چی نه ! فقط صدام گرفته بود !
رودی : بعد به من میگه معتاد !
هاگرید : ببین اگه همین الان یه دست لباس برام بدوزین یه حال اساسی بهتون میدم ! چون من خودم هم خمارم !
مانیا : بــ...اشه ! ژود باش رودی که وقت تنگه !

بعد از پنج دقیقه
مانیا : بفرمائید این هم لباس !
هاگرید : حالا شدی یه دختر خوب !
مانیا : جنش چی شد ؟
هاگرید : بشین بینیم بابا جنسم کجا بوده !
مانیا :
هاگرید :


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۲۷ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۳

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
مانیا خسته و کوفته با لباس گوجه ای وارد ردا فروشی شد
مانیا:رووووووووووووووووووووووووووووووووووودی
رودی کنارش ظاهر شد
رودی:بله؟
مانیا:دارم دیوونه میشم اولش هرمیون که میخواست بیهوشم کنه...بعدشم که این نماینده ها گوجه بارونم کردند...وایسا ببینم اون چیه دستت؟
رودی:هیچی...
مانیا:ووووووووووووووووووووووووووونووووووووووووووس این رودی که هنوز آدم نشده
.........................................


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...(
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳

هلنا گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۵۶ یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 443
آفلاین
هلنا:مانیا یه دونه از آن رداباهالاشو بده

مانیا:چه خبرته

هلنا:بدو هری منتظر(تو خحواب دیدم شما جدی نگیرین)

مانیا:بیا

هلنا:هری حساب کن زود باش

مانیا :30 گالیو ن بدوووو

هری:چه خبره هلنا از کیسه خلیفهمیبخشی

هلنا:حرف نباشه پولو بده

هری :چشب


««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱:۵۸ یکشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۳

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
توجه...توجه
این پست هیچ ربطی به سکانس 9 صد و یک پست خالدار نداره
=-=-=-=-
مانیا:رووووووووووووووووووووودی
رودی از ته چاه:بله؟
مانیا:بیا
رودی:نمیشه
مانیا:چی گفتی؟
رودی:گفتم اومدم
مانیا:خوبه
یک ساعت بعد
رودی:خوب بله؟
مانیا نگاهی به ساعت جادوییش میکنه
رودی:بله؟
مانیا: تو خجالت نمیکشی؟
رودی:نه
مانیا:تو غلط میکنی تو....(سانسور)
رودی:آخه واشه چی؟
مانیا:یک ساعت پیش گفتم بیا
رودی:خوب نشد
مانیا زیر لب:من میدونم چی کارت کنم
رودی:چیژی گفتی؟
مانیا:گفته باشمم به تو ربطی نداره
رودی:آها
مانیا:بیا جلو
رودی:وای...چی کارم داری نمیایم
مانیا:
چی؟
رودی:اومدم
و میره جلو
مانیا یه چیز عجیب در میاره و میگه :خوب رودی اینو بزن به لباست
رودی:هان؟
مانیا:رودی عصبانیم نکن
رودی:باشه...حالا این چی هست؟
مانیا:دستگاه کنترل از راه دور
رودی: چی؟
مانیا:حرف نباشه من با این دستگاه میفهمم که تو کجایی و هر وقت صدات بزنم چه بخوای چه نخوای کنار من ظاهر میشی
رودی توی دلش:نمیزنم به ردام
مانیا:از این فکرا به سرت نزنه چون یه دستگاه دیگه هم هست که اگه اگه اونو نزنی به ردات من میفهمم
رودی با غرولند:ای خدا...چه گیری کردم
مانیا:بله گیر گردی و صدات هم در نیاد میخوام برم سالن آرایشی پادما و بعدشم برم رستوران پرنل غذا سفارش بدم اینجا رو میکنی مثل دسته گل
رودی با ناله:چشم...
مانیا:بای بای
=-=-=-
راستی من یک عالمه از این دستگاهای کنترل از راه دور دارم کسی نمیخواد؟


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۱۷ شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۳

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
صد و یک پست خالدار در ردا فروشی
فیلمی از:کاری
تهیه کننده:نداریم(ما همه افتخاری و بدون امکانات بازی میکنیم)
بازیگران:مانیا.رودی.حاجی.هاگرید
=-=-=-=-
سکانس 9
و حالا ادامه ماجرا:
رودی بعد از خوردن اون چرخ ردا دوزی داشت کم کم حالش خوب میشد که مانیا اومد
مانیا:خوب اعتراف کن
رودی:یه جون مادرم من بیتقصیرم
مانیا:بگو سوسک
رودی:شوشگ
مانیا:خوبه قبلا میگفتی سوسگ پاشو باید ببندمت به تخت
رودی:نه
مانیا:سخن بیهوده موقوف رودی خستم خودت بلند میشی یا با جادو بلندت کنم؟
رودی:تقصیر حاجیه
مانیا:چه ربطی به حاجی داره؟
رودی:اون بود نوشابه بهم داد این مدلی شدم
مانیا:راست میگی؟دروغ بگی زنده نمیذارمت
رودی:راشت راشت
مانیا با فریاد:حاجیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
=====
جلوی دفتر حاجی
مانیا:راست میگی دیگه؟نرم اونجا دعوا بیخودی راه بندازم
رودی:نه دیگه دعوا نکن
مانیا:ایش...
و میره داخل حاجی سرش رو روی میز گذاشته و خوابیده بود
حاجی:
مانیا:حاجی...
حاجی:
مانیا با صدایی بلندتر:حاجی...
حاجی:
مانیا با فریاد:حاجییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
حاجی:هان؟چیه؟کی آتیش گرفت؟
مانیا:رودی
حاجی:وای...رودی از دشت رفتی...رودی کی آتیش گرفتی من نفهمیدم؟رودی...
مانیا:هه؟
حاجی:تکرار کنم؟
مانیا:نه...میشه بگید سوسک؟
حاجی:نه نمیشه
مانیا:مسئله ایی نیست
حاجی:خوبه
مانیا از در میره بیرون
رودی:دعوا راه انداختی؟
مانیا:نه
رودی:چرا؟
مانیا:هیس...ببینم صدای چیه که میاد...
صدایی از داخل دفتر حاجی:ژندگی آی ژندگی...
مانیا:چی؟
رودی:دیدی گفتم
مانیا با عجله میره داخل
حاجی:هان؟کاری داشتی خواهر؟
مانیا:نه
رودی میاد داخل:مانیا این بود
حاجی:به رودی شلام
مانیا:
هاگرید از وارد میشه
هاگرید::pint:حاچی دیگه از اون نوشابه هاتون نداری؟(هاگرید به علت گنده بودن بیش از حد مانیا و رودی رو ندیده بود)
حاجی:باشه بعد و با چشماش شروع میکنه به هاگرید علامت دادن
مانیا:
هاگرید:چی میگی حاجی؟
حاجی:خوبی مانیا؟
هاگرید:مانیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کو؟
مانیا:سلام هاگرید
هاگرید از جا میپره
هاگرید:شلام...شلام...خوبی؟
مانیا با لبخند مرگبار:مرسی
هاگرید:ننه
=-=-=-
ادامه دارد


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۵۷ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۳
#99

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
این همش دروغه
اینا همش دروغ بود حالا واقعیت:
رودی و هاگرید مشغول بودند که
مانیا:به به
رودی:هوم؟
مانیا:ای بترکی تو پاشو...
رودی:هین؟
مانیا:بلند نمیشی؟...نشونت میدم...
شترق
یک چرخ ردا دوزی به طرف رودی و هاگرید پرتاب شد
رودی و هاگرید:
مانیا:حیف که حال ندارم وگرنه میکشتمتون
بقیه این ماجرا رو در صد و یک پست خالدار دنبال کنید
=-=-=
شاهین با اینکه هاگرید پستت رو ویرایش کرد ولی خوندمش آمادست بیا ببرش


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۹:۵۴ چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۳
#98

رون ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۲۰ سه شنبه ۳ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۲ چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶
از آيزن گارد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 313
آفلاین
رودی اصلا آدم نیست !
===========================
هاگرید : رودی ببین چند بار بهت گفتم این ما انیا به درد تو نمیخوره ؟ حالا بکش ! بدبخت معتاد !
رودی : به خدا نفهمیدم ! این دختره منو اغفال کرد ! همش تقشیر مانیاشت !
هاگرید : یه مقداریش هم مال ذغال خوب و رفیق بده !
رودی : پش بابا تو هم اهل حالی ؟
هاگرید : دهنتو آب بکش ! مردیکه شیره ای ! من از این آشغالها که تو میکشی نمیکشم ! من فقط سناتوری میکشم ....
رودی :
هاگرید : بابا با مرام ! داری یه دو مشقال به ما هم بدی ! پول ندارم !
در این لحظه یه دفعه مانیا وارد میشه !
مانیا : اینژا چه خبره ..؟
هاگرید :
رودی :
مانیا : رودی یه شوسک اونجا هشت برو بکشش !
هاگرید : ای بابا ! پش برو اون ژغال را آتیش کن ما اومدیم !
===============
ببخشید من اشتباهی به جای این که پست بزنم پست شما را ویرایش کردم !
هاگرید
===============
یه نمایش نامه به نفع شما !

پیوست:



jpg  26.jpg (55.94 KB)
2845_41d253e524a08.jpg 355X231 px


ویرایش شده توسط رون ويزلي در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۰:۰۰:۰۸
ویرایش شده توسط رون ويزلي در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۰:۲۱:۱۷
ویرایش شده توسط هاگرید در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۲ ۰:۰۰:۵۷
ویرایش شده توسط هاگرید در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۲ ۰:۰۳:۱۴

COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۷:۴۵ چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۳
#97

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
کريچر در حالي که دست رودي رو گرفته وارد مغازه ميشه
کريچر: ماني چشمت روشن
و در حالي که چند تا ردا ميريزه رو ميز ميگه
اين آقا داشت اينا رو کنار خيابون مي فروخت
مانيا:
رودي : من فقط داشتم کمک ميکردم
کريچر: دروغ ميگه داشت به نصف قيمت ميفروخت
مانيا:
مانيا: رودي ديگه حق نداري از مغازه بري بيرون
کريچر: بايد ببنديش که نتونه در ره
رودي : کشي از تو چيزي پرشيد
مانيا: رودي ساکت
کريچر: تبليغاتتم امروز پخش ميکنم
مانيا: ممنون
کريچر: مواظبش باش


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۳
#96

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
صد و یک پست خالدار در ردا فروشی
فیلمی از:کاری
تهیه کننده: ...
بازیگران:مانیا.رودی.هرمیون.پری های خیاط.کاری()
=-=-=-=-
سکانس 8 (رودی بیرون ردا فروشی مانیا داخل)
مانیا:گفتم پری ها کجان؟
رودی:نمیدونم به ریش مرلین قسم
مانیا:حالا که اینطوره همون بیرون بمونی بهتره
رودی:مانیا بیام تو؟
مانیا با صدایی خشن:نه
رودی:خواهش میکنم
مانیا:دونت اسپیک
رودی: اااااااا مانیا چرا اینگلیش شدی؟
مانیا:به تو هیچ ربطی نداره
رودی:ولش کن اصلا مانیا تو رو به ریش مرلین قسم میدم بذاری بیام...
مانیا:ادامه نده میگم نه یعنی نه
تق
در محکم باز میشه
مانیا با جیغ:رودی مگه نگفتم نیا تو
صدایی ظریف:خانم سلام ما رودی نبود ما پری و هرمی بود
مانیا سرش رو بلند میکنه و چهره خندان هرمیون رو میبینه
هرمیون:سلام...خوبی؟
مانیا: پری ها پیش تو بودند؟
هرمیون:هه..هه..هه...آره دیگه من رفتم
و به سرعت میره
مانیا که عذاب وجدان گرفته:رودی جون بیا داخل
رودی:نمیام
مانیا:ناز میکنی واسه من؟اصلا نمیخواد بیای داخل
در باز میشه و رودی میاد تو
مانیا زیر چشمی نگاهش میکنه
رودی::bigkiss:
مانیا:آخی...
کاری میاد وسط:اا یعنی چی؟این فیلم رو بچه ها هم میبینند
مانیا:کی گفت تو حرف بزنی؟
کاری:هان؟یعنی چیزه...نه اصلا من رفتم
و میره
مانیا:بهتر
رودی::bigkiss:
مانیا:هی تو داری با احساسات من بازی میکنی پاشو برو زمین رو تی بکش
رودی:اااااااااااااا
مانیا:همین در ضمن من میخوام برم آرایشگاه پادما برگشتم ردا فروشی باید عین دسته گل باشه
رودی زیر لب غرولند میکنه
مانیا:چیزی گفتی عزیزم؟
رودی:گفتم چشم
مانیا:خوبه بای بای
و میره بیرون
کاری میاد داخل:رودی جون چند بار بهت گفتم دست از سر این مانیا بردار ببین آخر عمری بد بخت شدی
رودی:تو یکی برو بیرون تا با این تی نزدم تو سرت من مانیا رو دوست دارم
=-=-=-
مانیا پشت در:
=-=-=-=-=---
منتظر سکانس های بعد باشید
=======
مشتریان محترم بر طبق قوانین ایالت هاگزمید شما باید سفارش های خود رو هم نمایشنامه ای بنویسید
با تشکر


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۲۱:۰۰ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۳
#95

پادما پتیلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۶ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۶ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۴
از لندن(india town)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 67
آفلاین
رودی:اااااااااااادارم خفه می شم یکی منو بکشه بیرون....
مانیا:انقدر اون تو بمون تا بپوسی
تق
پادما با هرمبون اومدن
رودی:پادما و هرمیونن
مانیا:تو که اون زیری از کجا فهمیدی؟
رودی:من صدای پاهاشونو می شناسم مثل اینکه یادت رفته ما یه عمر با هم دوست بودیم و....

رودی فرصت حرف زدن پیدا نمی کنه و با ضربه ی مانیا ناکار میشه
هرمیون میاد تو:چی شده چه کارش کردی این رودی بد بختو
مانیا:ببخشید از کی تا حالا شما برای هم دل سوزی می کنین؟؟؟؟
هرمیون:از همون وقتی که با هم دوست بودی
پادما و مانیا باهم:چی؟؟؟ رودی تو هم زمان چند نفرو تور می زنی
رودی:من هیچ کاره بیدم اینا منو اغفال کردن من پشیمونم
مانیا:
پادما:oh oh هرمیون وضع وخیمه باید بریم... ولی نمیدونستم شما دو تا هنوز با هم دوستین
هرمیون:کی ما؟ چرا حرف میندازی تو دهنم
پادما: اینجا چه خبره؟


Just green day







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.