هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۸:۴۷ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱

پنه لوپه كلير واترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۳:۳۴ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
باسلام

کینگزلی شکلبوت عزیز ببخشید که دیر اینجا پست زدم، تازه پست درخواست دویل رو دیدم.

و آما...

ما بعد از کسب اجازه از همسر عزیزمان(پرسی ویزلی) و کلی رفتن کلنجار با هم راضی به این دویل شد. پس من اعلام آمادگی می کنم.

نیست که ما تازه مرگخوار شده ایم؛ باشد که این دویل مشت محکمی بر دهان محفل استکبار و بار دیگر پیروزی در جهت سیاه و سیاهی شود.


ما تشنگان قدرتیم نه شیفتگان خدمت


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۰:۱۷ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
چشم!

بهشون پیام شخصی بدین تا بیان و اعلام آمادگی بکنن، و همینطور داور و زمانش رو هم بگین تا شروع کنیم!


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۰:۰۲ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱

آقای باودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۴ دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸
از جایی که نمودار ناپذیر است
گروه:
کاربران عضو
پیام: 146
آفلاین
نقل قول:
خب من دوباره اعلام میکنم. من درخواست دوئل با پنه لوپه کلیر واتر رو دارم. و یک درخواست دیگه تا اون اماده میشه: درخواست دوئل با جینی ویزلی رو هم دارم.

من میخوام باها شما تو یه گروه باشم
اونا هم تو یه تیم
دوئل تیمی خیلی می چسبه


آقای باود؟
خیلی خسته ام!!!


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۰:۴۴ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
خب من دوباره اعلام میکنم.

من درخواست دوئل با پنه لوپه کلیر واتر رو دارم.
و یک درخواست دیگه تا اون اماده میشه:
درخواست دوئل با جینی ویزلی رو هم دارم.


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۸:۲۵ جمعه ۱ دی ۱۳۹۱

آقای باودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۴ دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸
از جایی که نمودار ناپذیر است
گروه:
کاربران عضو
پیام: 146
آفلاین
اولا از آقای الفیاس دوج عذر خواهی میکنم چون دوئل اولم بود متوجه نشدم
دوما دوئل دوستانه بود یعنی تا حد مرگ نبود
به همین علت حق خودم میدونم که بگم:
برای شادی روح مرحوم تازه گذشته، آقای باود، چند دقیقه ای سکوت کنیم
چون من نمرده ام
ممنون از داوری خوبتون


آقای باود؟
خیلی خسته ام!!!


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۵:۰۹ جمعه ۱ دی ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
نتیاج جنگ برادر کشان

جدال بین دو نیروی تازه وارد و وزارتی ریونکلاو به پایان رسید!

نکته) امتیاز از 20 میباشد!

نتایج:

آقای باود: 5 امتیاز

آقای باود عزیز، وقتی که شما میخوایین دوئلی رو انجام بدین، باید با توجه به سوژه ای که داور دوئل میده، یه رول تک پستی بنویسید، که بسته به سلیقه ی خودتون میتونه جدی باشه و یا طنز. ولی باید و حتما باید با توجه به سوژه ای که داور داده رولتون رو بنویسین، در غیر اینصورت هر قدر هم خوب بنویسین بازم امتیازی نمیبره! در اینجا سوزه خیانت یکی از ریونی ها بود که شما اصلا اون رو نادیده گرفتین! از بار بعد حتما توجه داشته باشید که بیاد بر حسب سوژه رولتون رو بنویسید!
اون 5 امتیاز هم به خاطر پایان و همینطور شروع جالب پستتون بود و قانونا امتیازتون باید صفر میشد!

کینگزلی شکلبولت: 10 امتیاز
آدم مرده به حماقت خودش میخنده؟
پستت از نظر شروع خیلی خوب بود، ولی ظاهر پستت به شدت داغونه! که باعث میشه خواننده در همون اوایل از خوندنش خسته بشه!
همینطور یک سری ایراد توی جلو بردن سوژه داشتی که خیلی سریع سوژه رو جلو برده بودی! پست های دوئل تکی هستن و رول های تکی باید در یک پست هم سوژه آغاز بشه و هم ادامه داشته باشه و هم به پایان برسه! که این لازمه ی کار زیادی بر روی پسته!


یه توصیه به هر دو ی شما، پست های رول بیشتری بنویسید و بدین تا براتون نقد بشه، توصیه ی من لرد ولدمورت هستش.


برنده ی دوئل:

کینگزلی شکلبولت

برای شادی روح مرحوم تازه گذشته، آقای باود، چند دقیقه ای سکوت کنیم!


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ جمعه ۱ دی ۱۳۹۱

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
پست دوئل من و باود


موضوع : خیانت

هوا افتابی بود و به نظر می رسید وضعیت هاگوارتز خوب و قانع کننده باشد، دانش اموزان زیادی امسال به کلاس ها هجوم بردند و سوروس مدیر هاگوارتز از روند فعلی مدرسه راضی بود.
اما ریونکلاوی ها در حول و ولا بودند، تری بوت دوست پسرش را از دست داده بود و بانو هم از الفی جدا شده بود.
به نظر می رسید برج ریونکلاو پر اظطراب ترین برج هاگوارتز است و این به هم خوردن دوستی ها تنها مشکل ریونی ها نبود.

- این دهمین باره که من دارم از ریونکلاو نمره کم میکنم؛ خطای بعدی قابل بخشش نیست.

این صدای مدیر بود که چانگ را می لرزاند.

- بله رییس... حتما.... جلسه بعدی بی وقفه اجرا خواهد شد.

****

- گلرت این اخرین باره که سر کلاس حواست پرتی...
10 امتیاز از ریون کم میشه.

****

کینگزلی تمام اینها را هنگام گذر از قلعه اصلی هاگوارتز و بخش کلاس ها می دید، همه چیز به هم ریخته بود، باید فکری میکرد.

تا به حال چند بار با مستر وزیر و بقیه اعضای اصلی ریون جلسه گذاشته بودند ولی نتیجه بی نتیجه...

فکری به سرش زد باید پیش حلال مشکلات یعنی دامبلدور که الان در خانه درحال استراحت بود می رفت.

دو روز بعد

- شما فکر میکنید چه خبر شده پرفسور؟

دامبلدور اهی کشید، این قدر ناامیدی از او بعید بود.

- دقیقا نمیتونم بگم اما؛ شاید یک توطئه!!!

- چی؟؟ توطئه کی؟؟ کی دوست داره ریون...

کینگزلی با خوردن ادامه حرفش به فکر فرو رفت؛ او به دو نفر مشکوک شد؛ گودریک گریفیندور و اعضاش و سالازار استلیترین و گروهش!!

اما به سرعت فکر خیانت دوستان و هم کلاسی هایش را از ذهن بیرون کرد.

دامبلدور که موشکافانه به کینگزلی می نگریست و انگار که ذهنش میخواند گفت:
- همیشه اون کسایی که ما فکر میکنیم خوبن، خوب نیستن، شاگرد خوب.
فکر کن شاید این تنها ریشه در قلب یک تیزهوش داشته باشه.

کینگزلی بی هیچ حرفی خانه دامبلدور را ترک کرد و در راه به سخنان دامبلدور فکر می کرد؛ سخنانی که شاید اگر دیر انرا می فهمید ریون از هم پاشیده بود.

***

افت شدید ریونکلاو حالانرا به ضعیف ترین و پست ترین گروه ها تبدیل کرده بود دیگر هافلپاف هم به انها طعنه می زد!!

کینگزلی گفتگویش با دامبلدور را با اعضای قابل اعتماد ریونکلاو درمیان گذاشت؛ همه به یک نفر مشکوک شدند؛ لودو بگمن.

روز ها گذشت و مشکلات ریونکلاو افزوده می شد کم کم صحبت های اخراج اعضا به میان امد تا اینکه یکروز باود و کینگزلی که در حال قدم زدن در کناره جنگل بودند و درباره مشکلات اخیر بحث می کردند گفتگویی مرموز را شنیدند:

- بله بله ارباب؛ تمام ریونکلاو در هرج و مرجه!!
اعضاش به هم مشکوک شدن اما نمیدونن که این شمایید که گروه های دیگه رو بر علیه اون شها شوروندید.

- احمق این قدر بلند بلند موضوع را نگو؛ شاید یکی بشوند.

صدای اشنایی بود؛ چهره باود در هم رفت و ناگهان گفت:
- لودو بگمن.

کینگزلی به نشانه تایید سر تکان داد و گفت:
- اماده باش وقتی پریدم جلو، از پشت محاصرش کن.
مراقب باش.

- باشه باشه حواسم هست.

اظطراب و نگرانی در چهره هردو موج میزد.

کینگزلی جلو پرید و چوبدستی بلندش را کشید و لودو را صدا کرد:
- چجوری تونستی به گروهت خیانت کنی...

صدای کینگزلی با فریاد ابراکادابرا ی شخصی اشنا در گلو خفه شد و لحظه ای بعد جنازه خود را بر دستان شخص قاتل دید؛ اقای باود.

کینگزلی در لحظات مرگ صدای ان دو را میشنید:
- خوب گول خورد؛ درسی برای اون که دیگه فوضولی نکنه.

- حواست به وزیر دیگر باشه خطرناکه..

- باشه... کارشو میسازم.

- مطمئن باش با این اغتشاشی که راه میوفته جنگ داخلی عظیمی میشه که مطمئنا پیورش ماییم.

- فلور دلاکور داره نظزدیک میشه؛ جادوهای اون قویه، کارشو بساز.

باود سریعا می رود و کینگزلی به حما قت خود می خندید....


پایان.

-----------------------------
ببخشید اگر فیلم هندی شد اما غیر منتظره ترین اتفاق همین بود...

باسپاس توجه داور محترمه
کینگزلی شکلبوت
کاراگاه مرده


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۹:۱۰ جمعه ۱ دی ۱۳۹۱

آقای باودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۴ دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸
از جایی که نمودار ناپذیر است
گروه:
کاربران عضو
پیام: 146
آفلاین
موضوع:دوئل دوستانه

آقای باود کنار رینگ دوئل بود و دوئل سالاز و گودریک رو نگاه میکرد و

گفت: کی میخواد با من دوئل دوستانه بکنه؟

کینگزلی شکلبوت گفت:من میتونم با شما تمرینی و اموزشی دوئل کنم.

آقای باود گفت:باشه تو محوطه ی مدرسه شب میبینمتون



کینگزلی شکلبوت وارد محوطه ی هاگوارتز شد همه جا را تاریکی بود کمی منتظر ماند انگار خبری از آقای باود نبود...

کمی گذشت کینگزلی شکلبوت

با خود گفت: نکنه نمیاد

ناگهان صدایی شنید که انگار در گوشش شخصی گفت: دارم میام ... کینگزلی شکلبوت به سرعت پشتش را نگاه کرد...کسی نبود!!

ناگهان از سمت جنگل ممنوعه شخصی در حال آمدن بود او آقای باود بود اما آن صدا که بود؟؟:worry:

کینگزلی شکلبوت گفت : آقای باود دیر کردین

آقای باود گفت: مگه نگفتم دارم میام؟

کینگزلی شکلبوت گفت : ولی شما...اون صدا ...چطوری؟

آقای باود دیگر حرفی نزد...بدون آنکه چوبدستیش را در بیاورد با دستش کینگزلی را نشانه گرفت و ناگهان از وسط بارانی اش طلسمی به سمت کینگزلی رفت!!!!!

کینگزلی شکلبوت که جاخورده بود گفت:چه جوری این کارو کردین؟؟

اما آقای باود دیگر حرفی نمیزد بار دیگر کینگیزلی را نشانه گرفت و این بار از آستین کتش پرتوی نوری به سمتش رفت!!!!!!!!!!!!!!

آنگاه بود که کینگیزلی توانست آن را منحرف کند و به شاخه ی درختی خورد...

این بار افسون بعدی از داخل دست باود بیرون رفت و دست باود کنده شد!!!

سپس دست دیگری جای آن را گرفت دستی که چوبدستی داشت...

کینگزلی شکلبوت که مات و مبهوت شده بود جارویش را با یک ورد ساده خواند و سوار آن شد و پرواز کرد...

ولی آقای باود نیازی به جارو نداشت او با اطلاعاتی که در زمینه ی جادو های ابری داشت به راحتی پرواز کرد...گویی از انتهای پاهایش بخار در می آمد...

کینگزلی به سمت برج نجوم رفت و باود هم به دنبالش...

باود یک افسونی اجرا کرد و کینگزلی از جارویش لغزید و افتاد ولی در لحظات آخر باود را بیهوش کرد و دو نفر سقوط کردند ...

یک دوئل دوستانه تبدیل شد به...

فردا تیتر پیام امروز این بود:

مرگ دامبلدور دوباره تداعی میشود...


ویرایش شده توسط آقای باود در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱ ۱۱:۰۲:۴۶
ویرایش شده توسط آقای باود در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱ ۱۱:۰۳:۵۶
ویرایش شده توسط آقای باود در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱ ۱۱:۱۰:۳۴
ویرایش شده توسط آقای باود در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱ ۱۳:۲۳:۴۸

آقای باود؟
خیلی خسته ام!!!


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
پست دوئل بنده با سالازار اسلایترین



« واقعا اینکارو کردی گودریک؟ »

گودریک لبخندی زد و گفت: « آره! این یکی از تونل های مخفی هست که تو هاگوارتز گذاشتم! بیشتر هم هستن! »

رونا نیز شروع به خنده کرد در حالی با چشمان ابی خودش گودریک را نظاره می کرد. گیسوان خود را مقابل شانه هایش ریخته بود و گاهی انها را تکان می داد. از اینکه همراه گودریک قدم بزند بسیار لذت می برد. همراه گودریک به او خوش می گذشت.

گودریک و رونا در حاشیه های جنگل ممنوعه در حال قدم زدن بودند. این روز ها که کار های مدرسه روند خوبی پیدا کرده بود ، چهار بنیان گذار وقت ازاد بیشتری داشتند و می توانست کار های دیگری بکنند. هوای صاف و تمیز ، نسیم سرد زمستانی هر کس را به یاد پیاده روی های عاشقانه می انداخت. گودریک و رونا نیز این روز ها بسیار این کار را می کردند. حرف می زدند و خوشحال بودند.

در همین حوالی ها کسی با حسرت ان دو را نظاره می کرد. در لا به لای درختان تنومند جنگل ممنونه ، سالازار در حالی که از عصبانیت خونش به جوش امده بود ، گودریک و رونا را نظاره می کرد. دلش می خواست در همان لحظه یک طلسم مرگبار را نثار گودریک بکند و کار او تمام کند. دلش نمی خواست کنار رونا کسی باشد. کنار کسی وقتی به چشمانش نگاه می کرد ، ارزو می کرد این چشم ها بجز او به کسی نگاه نکنند.

دیگر تحملی برایش نمانده بود. چند روزی بود که همین طور گودریک و رونا را دنبال می کرد. نمی دانست چکار کند اما دیگر تحملش تمام شده بود. ازپشت درخت بیرون امد و چوبدستیش را بیرون اورد.

با صدای بلند داد زد: « کروشیو »

گودریک قبل از این که سالازار وردش را بخواند ، چوبدستیش را در آورد و یک حفاظ دور خود و رونا درست کرد. رونا چرخید و سالازار رو مقابلش دید و شکه شد. گودریک همینطور چوبدستیش را بالا و به سمت سالازار گرفته بود.

سالازار با خشم گفت: « گودریک گستاخ! دیگه حق نداری کنار رونا باشی وگرنه ... »

گودریک وسط حرفش پرید و گفت: « وگرنه چی سالازار؟ هان؟ چی؟ فک کردی می تونی با یه طلسم منو کنار بزنی؟ »

سالازار پوزخندی زد و گفت: « من اگه بخوام می تونم شکستت بدم گودریک! خودت هم خوب می دونی که قدرتم بیشتر از توئه! »

سالازار چوبدستیش که حالا پایین بود ، بالا اورد تا وردی را بخواند که ناگهان چوبدستیش همانند چوبدستی ، گودریک از دستش خارج شد. هر دو به سمت هلگا نگاه کردند که چوبدستی به دست به طرف انها می آمد.

هلگا با عصبانیت گفت: « این چه مسخره بازی ای هست؟ شما بنیان گذاران هستین! »

سالازار توجهی به حرف هلگا نکرد و به طرف رونا رفت و دورش چرخید و در گوشش گفت: « رونا دور و بر گودریک نچرخ! اون برای تو خیری نداره! »

گودریک با دستان خالیش یقه ی سالازار رو گرفت و او را از رونا جدا کرد و گفت: « ببین سالازار! دوست ندارم ببینم حتی به رونا نگاه می کنی! فهمیدی؟ »

هلگا با وردی عجیب ان را از هم جدا کرد و خودش میان ان دو ایستاد و گفت: « اگر مشکلی دارید ، طبق رسم ها دوئل کنید و مشکل خودتون رو حل کنید. خوب نیست بنیان گذاران اینطوری به جون هم بیفتن! »

سالازار پوزخندی دیگر زد و گفت: « عالیه! » رو به رونا کرد و گفت: « بهت نشون میدم این گودریک گستاخ لیاقت با تو بودن رو نداره! » و به طرف هاگوارتز رفت! »


زمان دوئل



سراسری عمومی که حالا در ان بجای میز های غذا خوری ، سکویی بزرگ قرار داشت ، فضای گرفته ای داشت. بعد از ظهر غم انگیزی بود و دل هر کسی رو می گرفت. سالازار در طرف از سکو روی صندلی جادوی که خودش پدیدار کرده بود ، نشسته بود و پای راستش را روی پای چپش گذاشته بود. یک پسر بچه ی رنگ پریده که مشنگ نیز بود در حال تمیز کردن کفش های سالازار بود.

در همین حین نوری به پسر بچه برخورد کرد و او غیب شد. سالازار به طرف منبع نور نگاه کرد. گودریک از در بزرگ سراسرا وارد شد. در حالی که از پله های سکو بالا می رفت ، گفت: « چند بار باید بگم مشنگ ها برای خدمتگذار جادوگر ها نیستن؟ »

سالازار از صندلی بلند شد. صندلی خیلی زود ناپدید شد. سالازار چوبدستیش را بیرون اورد و همینطور داشت به جلو قدم بر می داشت. بعد از چند قدم ایستاد و گفت: « نگران نباش! از این به بعد اینو نمیگی! » و چوبدستیش را بالا برد و گفت: « آواداکدورا »

نور سبز رنگی از چوبدستی سالازار بیرون امد اما بجای برخورد به گودریک به دیوار راهروی منتها به دروازه سراسرا برخورد کرد. سالازار کمی تعجب کرد اما بعد از اینکه صدای گودریک ا از پشت سرش شنید که می گفت: « استیوپیفای » خیلی زود سپر دفاعی برای خودش درست کرد.

دو نفر کل سراسرا را نورباران کرده بودند. یکی از یکی زرنگ تر بود و بعد از گذشت دو دقیقه کسی هنوز اسیب ندیده بود. در همین حین سالازار چوبدستی خود را به طرف دهن خود گرفت و دهنش را باز کرد. توپی اتیش از دهنش بیرون جهید و بزرگ و بزرگ تر شد تا اینکه اندازه یک سنگ یک تنی شد. سالازار چوبدستیش را تکانی داد و توپ اتیش به طرف گودریک روانه شد.

گودریک لبخندی زد و چوبدستیش را مقابل توپ اتیش گرفت و ناگهان توپ قبل از اینکه به او برخورد کند ، تغییر جهت داد و از کنار سالازار رد شد و به دیوار برخورد کرد. سالازار بسیار شکه شده بود. گودریک نزدیک تر امد و گفت: « فک کنم برنده دوئل مشخص شد سالازار! » و از سراسرا خارج شد.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱

آقای باودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۴ دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸
از جایی که نمودار ناپذیر است
گروه:
کاربران عضو
پیام: 146
آفلاین
نقل قول:

کینگزلی شکلبوت نوشته:
با درود

اقای باود
من میتونم با شما تمرینی و اموزشی دوئل کنم.
موضوع هم با شما.
داور هم الفیاس دوج.


پ.ن : باشه الفی، من منتظ امادگی پنه هستم.

باشه بنده آماده هستم


آقای باود؟
خیلی خسته ام!!!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.