هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (لایتینا.فاست)



پاسخ به: فروشگاه لوازم جادويي ورانسكي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۷
#81
هکتور بی توجه به این که نصف محتویات ظرفی که دستش بوده، از شدت ویبره‌هاش توی راهروها ریخته، وارد اتاق لرد شد.
- ببینید هکتور چــی برای ارباب آورده.

هکتور اینو گفت ویبره زنان و درحالی که با پس لرزه‌هاش ملتیو که سعی میکردن ببینن "هکتور چی برای ارباب آورده" کنار میزد به تخت لرد نزدیک شد.
- غذای مقوی و سالم عمو هکتور!
- میشه بگی چی ریختی توش؟
- فلافل...

- خوبه ما فلافل دوست داریم. بالاخره یه بار کار درستو...

- کلم بروکلی.

- ما از بروکلی متنفریم هکتور. از اون بوته‌ی سبز غیراسلیترینیش حالمون بهم میخوره. تو حق نداری اون محتویاتو وارد دماغ ما کنی. کلی تلاش نکردیم دماغ به این خوش فرمی داشته باشیم که بعدش تو بیای توش بروکلی فرو کنی.

لرد سعی کرد به هکتور بفهمونه که از بروکلی و بوته‌ش بدش میاد، اما باز هم نتونست تکون بخوره. پس نتیجه‌ش این شد که هکتور بالا سر لرد وایستاد.

- مطمئنی اون برای ارباب مفیده هکتور؟
- صد البته، از رز هم پرسیدم که کلی رفته دانشگاه و ارباب خرجشو داده. اون صبحونه‌م رو تاییدم کرد.

مرگخوارا چشماشونو دور تا دور اتاق چرخوندن تا رز رو پیدا کنن و منتظر موندن که حرف هکتور تکذیب کنه، اما اثری از رز نبود. مطمئنا وقتی هکتور از کسی تاییدیه گرفته بود پس اون فرد نباید صحیح و سالم میبود.

- خب نی کجاست؟

مرگخوارا یه بار دیگه بهم دیگه و هکتور نگاه کردن. از اولین مواقع بود که هکتور سوال به جایی رو پرسیده بود!


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: عتیقه فروشی و فروشگاه لوازم جادوگری گل نیلی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۲ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۷
#82
خلاصه:
لادیسلاو زاموژسلی صاحب مغازه‌ی «عتیقه‌فروشیِ گل نیلی» شده. تو مغازه، يه کُمُد رویاگردی وجود داره. کمدی که با استفاده از اون میشه تو خواب هر کسی رفت و باعث شد طرف هر خوابى كه ميخواى، ببينه.
مردم دم در صف بستن براى استفاده از اين كمد. وسط دعواهای ملّت سر صف و نوبت، گریندل‌والد میزنه کمد رو می‌شکنه!
این وسط دَنگ (دینگ) از لادیسلاو به‌علّت سد معبر عابرین پیاده شکایت کرده و لاديسلاو همراه آرسينوس براى رسيدگى به اين شكايت، به وزارتخونه ميرن.
ماندانگاس فلچر، سر صف ايستاده و تنها كسيه كه متوجه خروج لاديسلاو از مغازه ميشه.


***


ماندانگاس یه نگاه به این ور و یه نگاه به اونور کرد و وقتی متوجه شد کسی حواسش نیست و همه به سمت در پشتی روونه شدن، پاورچین پاورچین وارد مغازه شد. ماندانگاس کلی به خودش امیدواری داده بود که شاید لادیسلاو خواسته بپیچونتش و الکی بهش گفته کمد شکسته، اما واقعا با یه سری چوب خرد شده مواجه شد.
- ای لعنت.

اما ماندانگاس مرد تنهای شب بود، حتی مرد روزای سخت بود. پس به این فکر کرد که شاید اون چوب ها روزی به کمکش بیان، دست رد به مال مفت و بی صاحاب رو نزد و با خاک انداز، چوب ‌ها رو جمع کرد و ریخت تو کیفش.

و بعد همون طور که پاورچین پاورچین وارد شده بود، از پنجره‌ی پشت مغازه هم در رفت.

محل دستفروشای کوچه دیاگون

ماندانگاس که چهارزانو روی زمین نشسته بود، چوب‌های کمد رو روی زمین ریخت و همین طور بهشون زل زد تا شاید راهی برای استفاده از چوب‌ها به ذهنش برسه.
بازم زل زد.
همچنانم زل زد.
و بله... بازم زلـ...

- داداش بسه دیگه. انقد زل زدی داریم آب میشیم زیر نگاهت. یه ریپارو بزن بمون درس میشیم دیگه. این زل زدنا رو نداره که.

به اذن مرلین، چوب‌های کمد وقتی دیدن ماندانگاس دست از زل زدن بهشون بر نمیداره، به حرف اومدن. ماندانگاس هم خوشحال از این که راه حل پیدا کرده، چوبدستی‌ای که نمی‌دونست از کی دزدیده رو بیرون آورد و به سمت چوب‌ها گرفت.
- ریپارو

در یک ثانیه چوب‌ها به جنب و جوش افتادن و سرهم شدن و دوباره شکل کمد به خودشون گرفتن.

- بدو بدو حراجش کردم! کمد رویاگردی برا اولین بار تو دیاگون. با خرید این کمد میتونید تو خواب هرکسی که بخواین برید.

خونه ریدل

- ارباب!

پیکسی آبی رنگی پروازکنان از سوراخ در وارد اتاق لرد شد.
- دانگ یه کمد رویاگردی رو میفروشه.
- ما اون کمدو میخوایم. باهاش میتونیم خوابای اون دامبل رو دستکاری کنیم.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: آرایشگاه عمو آگریپا
پیام زده شده در: ۱۶:۱۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷
#83
رودولف تک تک چرخ دنده‍‌های ذهنش به کار افتادن. همین طور تو ذهنش می چرخیدن و می چرخیدن که یه راهی پیدا کنن. از طرفی نگاه بلاتریکس جوری بود که رودولف ترجیح میداد دست یه ساحره با کمالات رو بگیره و تو زمین فرو بره. اما به هرحال اون باید اربابش رو میکشت.
- ارباب؟
- نمیبخشیم رودولف.
-

خاطراتی توی ذهن رودولف تداعی شدن. خاطراتی از لرد که تو همشون بخشیده نشده بود و بغض کنان از لرد دور شده بود.
- نمیبخشیم.
- نخیر... نمیبخشیم.
- اصرار نکن، نمیخوایم ببخشیمت رودولف.
- لایق بخشیدن ما نیستی.


اما اون لایق این حجم از نبخشیده شدن هم نبود. اون جادوگر با جذبه‌ای بود، جاذبه‌ی ساحره‌ها بود! اگر ارباب میشد اونوقت نیازی به بخشیده شدن نداشت، اون موقع خودش باید بقیه رو نمیبخشید!

- فرزندم حالا نمیشه کسی نمیره؟ درسته که تام کلا به راه راست و عشق هدایت نمیشد ولی لایق مرگ هم نیست. تام نمیخوای عشـق بورزی تا شاید از این سرنوشت شومت رهایی پیدا کنی؟
-
- مطمئنی نمیخوای؟ انقده خوبه، شکلک قلبت هم میتونی قرمز کنیا.
-

دامبلدور هم بعد از دیدن نگاه لرد ساکت شد و منتظر رودولف شد. رودولف سینه‌شو باد کرد و همین طور که سعی میکرد شکمشو نگه داره روی سکو و جلوی لرد وایستاد.
رودولف یه صدم ثانیه تو چشمای اربابش زل زد. تو عمرش انقد طولانی با لرد چشم تو چشم نشده بود و از این حجم از ابهت تو چشمای لرد، قمه‌هاش ریخت. اما سریع خودشو جمع و جور کرد و در همین حین یادش اومد که اون به دنبال راه کشتن لرد بوده و کل زمان رول رو هدر داده.

حاضرین:

رودولف که زیر نگاه حاضرین مشتاق تحت فشار بود، سعی کرد بغض کنه و جوری چوبدستی شو بیرون آورد که به نظر بیاد با اکراه داره این کارا رو انجام میده. با لرزش ساختگی، دستش رو بالا آورد و نوک چوبدستش‌شو به سمت لرد گرفت.
- آواداکداورا.

طلسم سبزرنگ رودولف مستقیم به لرد خورد. لرد هم یه کمی عقب رفت و بعدی یکهو ناپدید شد. رودولف درحالی که سعی میکرد لبخندشو پنهان کنه اطرافشو نگاه کرد و وقتی که مطمئن شد لرد اطرافش نیست به سمت ملت مرگخوار برگشت.
- من بر خلاف میلم اربابم رو کشتم. مطمئنم ارباب هم نمیخواست مرگخوارا بدون رهبر بمونن پس من خودمو به عنوان لرد..

رودولف تا اومد جمله‌شو کامل کنه متوجه شد که سنگ بزرگی داره محکم خودشو به پای رودولف میکوبه. در لحظه‌ی اول رودولف متوجه نشد سنگ تکون میخوره پس اهمیتی نداد و به سخنرانیش ادامه داد.

این بار سنگ محکم تر خودشو به ساق پای رودولف کوبید. رودولف از درد به خودش پیچید و پای مصدومشو بالا گرفت و لی لی کنان بالا و پایین پرید.
نجینی که متوجه سنگ شده بود، به سمت سنگ خزید و کنارش چنبره زد. سنگ دست از چست و خیز برداشت و به سمت مار قل خورد. در همین لحظه نجینی متوجه هویت سنگ شد.
- همیشه میدونستم هورکراکس های پاپا نجاتش میده.

مرگخوارا با تعجب به سمت نجینی برگشتن که دور سنگ میچرخید و در آخر سنگ رو بغل کرد. رودولف هم دست از لی لی کردن برداشت و به سنگ نگاه کرد.
انگار کشتن لرد با چندین هورکراکس کار راحتی نبود.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۱/۹ ۱۹:۰۵:۴۱

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ جمعه ۳ فروردین ۱۳۹۷
#84
- اسکل شدیم؟
- کی جرات میکنه ما رو اسکل کنه؟
- عووووم.

آرسینوس و لایتینا به نقاب نگاهی کردن.

- حرف راستو از فرزندمون بشنو معاون.
- من اصن نمیفمم چی میگه.
- صرفا گفتم بشنو.
-

همین طور که آرسینوس و لایتینا روی صحبت‌های نقاب بحث می‌کردن، به یه قبردیگه رسیدن.

- وینـ..ک؟ "ی" ـش کو پس؟

لایتینا اینو گفت و یه نگاه به آرسینوس و نقاب انداخت.

- نمیدونیم. نکه ندونیما، ولی همه‌ی اطلاعاتو که به هرکسی نمیدیم. فرزندم تو میخوای بگی؟
- عووم عومه.
- راست میگه معاون، باز کن ببینیم کی تو قبره.

لایتینا پوکرفیس برگشت تا قبر رو باز کنه. اما در یه ثانیه خود سنگ قبر کنار رفت.

- اینا همه از قدرت ما‌...
- داداچ برا چی نصف شبی مزاحم ما میشی؟

لایتینا، آرسینوس و نقاب به مورفینی نگاه کردن که از تو قبر دراومده بود. مورفین همین طور که شعله‌ی فندکی تو دستش بود، گفت:
- ببین داداچا، من تازه یه جایه خلوت و بدون پلیس پیدا کردم، جنس منس میخواین هس. بدم؟

و بدین ترتیب بود که لایتینا قبل از این که کسی جواب مورفینو بده و البته چون نگران بود که برا نقاب بداموزی داشته باشه، سنگ قبرو سر جاش گذاشت تا به راهشون ادامه بدن.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۱/۳ ۱۴:۴۷:۳۱

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۴:۳۹ یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۶
#85
سلام ارباب.

ارباب خیلی میام اینجا؟ نیام دیگه؟

میشه اینم نقد شه لطفا؟
ارباب فکر کنم اولین بار بود که انقدر مستقیم خودمو وارد سوژه میکنم. اشکال نداشت ارباب؟
و به طرز عجیبی و نسبت به پستای طنز من دیالوگاشم کم بود. ارباب هنوزم توصیف تو پست طنز سختمه.

پیشاپیش مرسی.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۴:۳۵ یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۶
#86
روح تو هوا معلق بود و همین طور چشماش رو دور تا دور اتاق می‌گردوند. نمیدونست کی رو انتخاب کنه که شکنجه‌ی کمتری بشه. با خودش گفت که شاید بتونه از این مخمصه فرار کنه، و در همین لحظه چشمش به پنجره‌ی خیلی خیلی کوچیکی افتاد که گوشه‌ی اتاق بود.

بنابراین، روح با دستاش دامن نداشته شو بالا گرفت و با نوک پاهاش روی هوا پاورچین پاورچین شروع به راه رفتن کرد، تا به پنجره برسه

- اوناهاش!

مرگخوارا در یه لحظه و همه با هم، به سمت روح شیرجه زدن تا اونو تو چنگشون گیر بندازن.

مرگخوارا:

روح زرنگ تر از مرگخوارا بود و وقتی دید همه به سمت شیرجه میزنن، با یه حرکت به سمت بالا پرواز کرد و مرگخوارا با هم برخورد کردن و بعدش تا به خودشون اومدن، متوجه ستاره‌هایی شدن که دور سرشون می‌چرخید.

اما روح، متوجه دختری نشد که برعکس از لوستر آویزون بود و همزمان با آهنگ متالی که از هدفونش پخش می‌شد در حال هد زدن بود. و روح وقتی که فکر می‌کرد از دست مرگخوارا فرار می‌کنه، وارد بدن دختر شد.

-

مرگخوارا با شنیدن این جیغ به خودشون اومدن و همگی سرشون بالا کردن تا منبع جیغ رو ببینن. و در همون لحظه لایتینا هدفونشو در آورد و به دیوار کوبید. خودش هم جیغ زنان از لوستر پایین افتاد.

- حقت بود، بالاخره نفرین قهر من یقه‌تو گرفت.

با این که لیسا روشو برگردوند اما بقیه‌ی مرگخوارا نگاهی شیطانی به هم دیگه و بعدش به لایتینا انداختن.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مدیریت جام آتش
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶
#87
خوب شد ویرایشتون رو دیدم، نزدیک بود کلا یه جواب بی ربط بدم برم.

به هرحال چهارچوب و قوانین رو برگزارکننده مشخص میکنه و کاملا منطقیه که بهش پایبند باشین. خیلیم خوبه که مسابقه روندش تغییر نمیکنه در هرحالتی.

منم واقعا قصدم اعتراض یا قهرمانی یا اینجور چیزا نبود، چون هدف تفریحه اصن، ولی همونطور که گفتم کنجکاو شدم بدونم که دلیل داور چی بوده که گفتین ریزنمرات داده میشه. اینجوری میشه به اشکالات هم پی برد. همینو میخواستم منم والا، بد منظورو رسوندم لابد.

همینا دیگه، مرسی بابت مسابقه و ایده‌هاش که جدید و خلاقانه بودن.



The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مدیریت جام آتش
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶
#88
منظور منم این نبود که آرسینوس بوده داور سوم. چون قطعا و حتما از رو اسم و گروه نمره ندادن هیچ کدوم از داورا. هرکسی معیار و منطق خودشو داشته و مطمئنا رفاقتی نبوده.
کاریم ندارم که کی بوده. صرفا خواستم بدونم که جریان چیه و کجای راهو کج رفتم از نظرش.

و لحنو اشتباه متوجه شدین شما. نیومدم اعتراض که جامو ببرم. جامو که فوقش میذاری رو طاقچه توش گل میذاری لذتشو میبری.
صرفا کنجکاویم یقه مو گرفت پرتم کرد تو تاپیک.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مدیریت جام آتش
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶
#89
سلام. خوبین؟ احوالتون چطوره؟ خونه تکونیا خوش می گذره؟

آقا والا من گرخیدم. نه به خاطر باختا، به خاطر امتیاز داور سوم. حالا مورد نداره که 27 داده، اصن 27ـشون رو چش من جا داره. ولی نگا میکنم به بقیه امتیازا بازم میگرخم.

یه نگا کنین به امتیازای بقیه، اصولا با این کار ندارم که تو رنج 29 هستن و این صبتا، چون شاید اصن یه داور سخت گیر باشه و کلا کم بده به بقیه هم، اما همون طور که میبینین و اگه قیاس کنین متوجه میشین که با اختلاف خیلی خیلی فاحشی به من کم داده. والا سر همین قضیه‌هاس که آدم گرخیده میشه.
سه نفر یه نظر و یه نفر یه نظر کاملا مخالف؟ انقدر سخت پسند؟ سه به یک؟ داور بدبختو تک گیر آوردین؟

خلاصه که توضیحی؟ جوابی؟ انتقادی؟ برو گمشو و نگرخی؟


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: فروشگاه زونکو
پیام زده شده در: ۱۸:۳۶ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶
#90
مرگخوارا به درخت نگاه کردن و تو دلشون شاخه و برگ‌هاش رو مورد عنایت قرار دادن. از طرفی رودولف که صندلی لرد رو حمل می‌کرد، از موقعی که شروع به درخت نوردی کرده بودن، وزنش نصف شده بود، میخواست مثبت بین باشه و به خاطر لاغر شدنش، مرلین رو شکر کنه؛ چون میدونست حالا جذابیتش چندین برابر شده و ساحره‌های خیلی بیشتری به سمتش جذب میشن.

- منتظر چی هستین؟ بریم بالا دیگه.

لرد این رو گفت و دست‌هاشو روی دسته‌های صندلیش فشار داد.

رودولف:

و همون فشار کوچیک لرد به صندلی باعث شد رودولف پخش زمین بشه.

- چرا ارتفاعمون کم شد؟

لرد که متوجه شده بود، صندلی یکهو پایین تر رفته، با خشم به مرگخوارا نگاه کرد.

- چیزه ارباب، لابد به دلیل این که اینجا سینوسش نصف زمینه، ارتفاعتون کم شده.
- سینوس؟ کی به تو اجازه داد نصف شی؟

آرسینوس که درمرحله‌ی اول، با کراوات دار زدن مرگخوار خودشیرین رو توی ذهنش یادداشت کرد و در مرحله دوم به این فکر کرد که چجوری از زیر بار نگاه سنگین لرد فرار کنه.
- چیز ارباب، چیز.. چیز...
- با مورفین گشتی سینوس؟

- ارباب رودولف کتلت شده.

درست در لحظه‌ای که آرسینوس داشت با نقابش خداحافظی می‌کرد، لینی نجاتش داد.
- دیگه رودولف نیست که صندلیتون رو روی هوا نگه داره.

لرد تازه متوجه شد رودولف با زمین یکی شده و در نتیجه صندلی لرد هم روی هوا نیست و ارتفاعش کم شده. اما لرد، ارباب بود!
- خودمون می‌دونستیم دلیلش اینه، میخواستیم امتحانتون کنیم.

مرگخواران که از پاسخگویی به لرد معاف شده بودن، نفسشون رو با خیال راحت بیرون دادن.

- کی می‌خواد افتخار حمل صندلی ما نصیبش بشه؟


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.