هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۳ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۳ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۲۵ پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۳
از جنگل سیاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
نام : سانتور

گروه: گریفیندور

جنسیت : مرد

نحوه جادو : با استفاده از تیر و کمان

نحوه جادو با تیرو کمان :
تیر ، کمان سانتور شکل هاله ای از نور که مشنگا و جادوگرای معمولی اگه به طور طبیعی به اون نگاه کنن اونو به صورت تیر معمولی می بینن .روش سانتور اینه که هنگامی که می خواهد حادو کنه طلسم و تو ذهنش جاری می کنه تیر را از کمان و رها می کنه

مشخصات اخلاقی : خشن ، عاشق جادوی سیاه ، عاشق جنگل سیاه ، شجاع ، عاشق گریفیندور ، مرید ولدمرت
،

مشخصات ظاهری : لازم به توضیح نیست

معرفی : سانتور معروف به جرج در گله ی قنطورس ها در جنگل سیاه متولد شد و مانند همه ی کره سانتور ها کودکی را گذراند اما علت تفاوت او سایر کره ها این بود که فکر می کرد چرا باید سانتورا ها با جادوگر ها رابطه نداشته باشند ، چرا باید سانتور ها در جنگل ها باشند ، چرا سانتور ها نباید به مدرسه جادوگری بروند و ...
سالها گذشت تا روزی جرج عده ای از بچه هارا که برای شرط بندی به جنگل امده بودند تا یک غول غار نشین گیر بیاورند و محاسباتشان اشتباه در آمده و غول به آنها حمله کرد نجات داد
بعد از آن همه چیز تغییر کرد قنطورس ها جرج را به خاطر دخالت در کار انسان ها و پیشگویی ها از گله به طور فجیعی طرد شد
اما او از این کار نه تنها ناراحت نشد بلکه با رضایت راه جنگل را در پیش گرفت بعد از مدتی با دامبلدور اشنا شد. این اشنایی تا لجظه ی مرگ دامبلدور ادامه یافت . سانتور با اینکه مرید ولدمرت و عاشق جادوی سیاه بود اما هیچوقت بر ضد دامبلدور حر کتی نکرد . دامبلدور در کتاب آخر خود به نام « بزرگی به انتخاب است نه اصل و نصب » از جرج به عنوان نمونه بارز یاد کرد.

تصویر : این تصویر هنگام جنگ آخر هری با ولدمرت و حمله به هاگوارتز است که سانتور دچار سردرگمی زیادی شد اما در آخر به مدافعین قلعه پیوست اما از عشقش به لرد سیاه کم نشد و تا آخرین لحظه به نوعی بهش وفادار موند

دوست عزیز، سانتور یک گونه ای از حیوانات ـه. شما باید یکی از شخصیت های کتاب که سانتور بودن رو انتخاب کنین.
تأیید نشد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۶ ۱۰:۳۲:۲۷

درمیان برفها کناراتشی کم رمق نشسته وچشمانش رابسته بوددانه های سفید برف از اسمان به ارامی برروی اوفرود .
گرگ بزرگ خاکستری رنگی خون الود درحالیکه یک پایش میلنگیدوازان خون برروی زمین برفی میریخت به ارامی قدم برمی داش بادیدن مرد دندانهای تیزش رابه نمایش گذاشت چشمان زردش پرازوخشونت وسهوت خون بودگرگ به سمت مردحرکت کردقصد داشت دندانهای تیزش رادرگردن این سانتور فروببرد به مردنزدیک شد مردهمچنان بدون حرکت نشسته بود گرگ قصد داشت که به اوحمله کند ناگهان مردچشمانش راگشودگرگ خشکش زدچشمان مردبرخلاف هرانسان دیگری رنگ زرد داشت درست همرنگ چشمان گرگ بود
مرد برخاست
شکار اوکیست
به چه گناهی طعمه او میشود
ارام وبی صدا به گرگ نزدیک میشود
درچشمان او مینگرد
گرگ خود میداند که باید تسلیم شود
صدای شکارچی درون ذهنش می پیچد
واین اخرین صداست برای او
صدای گلوله وسکوت مرگ


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۱۱ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
رز زلر
هم سن هری
هافلپاف
چوب دستی ازچوب خاس وپرققنوس
جارو اذرخش
ویژگی ظاهری :لاغروقدبلندباموهای فرقهوه ای
زندگی نامه:
هیچ جایی اسمی از رزنیامده پس ازخودم می نویسم
پدرومادرم هردوجادوگرهستندمن هم کارهای عجیب انجام می دهم مثلا یه روزکه بامدرسه به اردورفته بودیم من ازروی تاب پرت شد پایین دونفراز بچه هابه کمکم امدن ولی من سالم بودم حتی یه خراش هم برنداشتم!ازاون جا بادوراواگنس دوست شدم
خونه ی ما یک حیاط پشتی خیلی بزرگ داره که من بیشتروقتم رابادوستام انجامی گذرانم .
دوراواگنس به خانه ی مامی ایندبعضی وقت ها هم من به خانه ی ان هامی روم
یه روز توی حیاط پشتی درحالی که دربالای درخت توی خونه ی چوبی ی نشسته بودیم وشیرمی
خوردیم یه جغد به مانزدیک شدهمه به جغدنگاه می کردیم اخه روز بودودرکمال تعجب من جغد به سمت من امدوپایش راجلو اوردمن هم با دستانی که ازشدت هیجان می لرزیدنامه رابرداشتم وخوندم (نامه ی هاکوارتز بود)بعدازتعجب جیغی کشیدم وبه خانه دویدم نامه رابامادرم نشان دادم وچندوقت بعدبرای خریدلوازم به کوچه ی دیاگون رفتیم.ومن به هاگوارتز رفتم
من دیگر دوراواگنس راندیدم ولی توی هافلپاف دوست های خوبی پیداکردم

دوست عزیز شما توی کارگاه نمایشنامه نویسی قبلاً تأیید شده بودید و نیازی نبود دوباره پست بزنید اونجا.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۶ ۱۰:۳۴:۵۸



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۵۸ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳

آشاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۸ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۷ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴
از طرز فکرت خوشم اومد!!!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 162
آفلاین
نام: آشا

گروه: اسلیترین

لقب: آفتاب پرست

وضعیت نژاد: اصیل زاده

چوبدستی: از جنس بید کتک زن با مغز دندان مانتیکور.

پاترونوس:آفتاب پرست

ویژگی های ظاهری: ساحره ای ترشرو و بلند قامت.با موهایی سیاه و مواج، چشمانی درشت و آبی رنگ و نگاهی سرد و خوفناک.lمتخصص رنگ عوض کردن و فریب دادن دیگران.

توضیحات: آشا در خاندانی با اصالت متولد شد و از همان بدو تولد با مفهوم و قداست اصالت آشنا شد. تا پیش از ورود به مدرسه با علوم سیاه جادوگری آشنا شد. کار مورد علاقه اش در دوران کودکی کشتن جن های خانگیشان و رنگ کردن دیوارها با خون قربانیانش بوده است.
آشا بعد از ورود به هاگوارتز بی درنگ به گروه اسلیترین جایگاه واقعی که به آن تعلق داشت پیوست.
او خیلی زود در مدرسه استعداد بی نظیرش را در معجون سازی و دفاع در برابر جادوی سیاه نشان داد به این شکل که معلم معجون سازیش را در پاتیلش جوشاند و از او یک معجون مفید درست کرد که به کمک آن توانست نیمی از دانش آموزان بی اصل و نسب کلاس را به دیار مرلین بفرستد و استاد دفاع در برابر جادوی سیاهش را در جلسه اول به یک اورانگوتان تبدیل کرد. همچنین در این دوران او علاقه بسیاری به آزمایش کردن بر روی مشنگها و مشنگ زاده ها برای پیشرفت در جادوی سیاه پیدا کرد و بارها به خاطر این اقدامات از سوی مدیریت مدرسه متهم شد. اما هیچگاه کسی نتوانست کوچکترین ردی از او در هیچیک از اقدامات اسرارآمیزش بیابد. چرا که به خاطر ویژگی منحصر بفردش در تغییر رنگ و موضع به سادگی قادر به بی گناه جلوه دادن خود بود.
آشا بعد از فارغ التحصیلی به خاطر علاقه شدید به جادوی سیاه و تعصب دیوانه وارش به اصالت و خون خالص جادوگری و نیز علاقه واحترام به ارباب تاریکی ها در تلاش برای ورود به ارتش سیاه است تا بتواند در کنار لرد سیاه به کشتن مشنگ ها و آزمایش کردن بر روی آنها بپردازد تا بلکه بتواند اندکی از عطش درونیش را فرو بنشاند.

تأیید شد.


ویرایش شده توسط jocker در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۵ ۲۰:۲۱:۴۵
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۶ ۱۰:۳۷:۰۷

....I believe I can fly

تصویر کوچک شده



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳

کوین ویتبایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۹ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
اسم: کوین ویتبای

گروه: هافلپاف

جنسیت: مرد

سن : 16

خون : دورگه

پاترونس : پلنگ

نوع چوب جادو: پر عقاب طلایی ، چوب گردو ، 17 سانتی متر

نوع چوب جارو : نیمبوس 2000

ویژگی های اخلاقی و ظاهری:

قد حدودا 175، سفید پوست، موهای سیاه. چشم های قهوه ای. لباس های سیاه. ردا های چروک :دی. اصن آدم شلخه ای هستم.

آدم محطاطیم. اعتماد نمی کنم تا حدی که بشه. تنها کارامو انجام می دم. همیشه تو شبا راحت ترم پس بیشتر وقتا منو در حالی می بینین که قایمکی میام بیرون و تو تاریکی شب نقشه هامو عملی می کنم. دشمن کسی نیستم اما دشمنی رو خوب بلدم. گاهی به آدما بدون اینکه بفهمن کمک می کنم.

داستان زندگی:

تا یازده سالگی که یه پسر ساده بودم. یه دفعه این جغده اومد رو کله م. فهیمدم بابام جادوگر بوده بعد از همه! منم می شم پسر جادوگرش. خوشم اومد ازین حقیقت. پدر و مادرم عادی بودن. اما توی سن کم اتفاقات زیادی افتاد که بی اعتماد و شکاک باشم. همیشه یه شخصیت خوبم تو وجودم هست، اما نمی گذارم زیاد گند به بار بیاره. می دونین که، خوبی آدمو ضعیف می کنه!‌

بگذریم. اومدم هاگوارتز فکر کردم همه شبیه منن. دیدم یه ملتی توی گریفندور با اسلیت ها در حال جنگن. جنگ به این مسخرگی که به من نمی خورد. پس این دوتا شبیه من نیستن. ریون ها و هافلپافا بهترن. حداقل اینطور حس می کنم که به دنبال اثبات چیزی نیستن.

از گروهم راضیم. همین دیه :دی . چی بگم!

تأیید شد.
خوش اومدی.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۵ ۱۵:۱۳:۰۶


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳

Thomas-Andrew-Felton


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۹ شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۲۲ دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵
از خونه مالفوی ها !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
نام: بیل
نام خانوادگی: ویزلی
اصل و نسب: اصیل زاده، ویزلی
سن: بیست و هشت
چوب جادو:
چوب درخت گنجشک
مغز ریسه ی قلب اژدها
سی و یک سانت
انعطاف پذیر
ویژگی های ظاهری:
بلند قد
همراه با زخمی بر روی صورت ناشی از گاز گرگینه
با موهای نارنجی همانند دیگر ویزلی ها
ویژگی های اخلاقی:
مهربان، سخت گیر، دلیر و دلاور، علاقه مند به خانه و خانواده



دوست عزیز معرفی شخصیت ـتون خیلی کمه. سعی کنید یه کم کامل ترش کنید.
تأیید نشد.


ویرایش شده توسط Thomas-Andrew-Felton در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۴ ۱۵:۴۸:۲۷
ویرایش شده توسط Thomas-Andrew-Felton در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۴ ۱۵:۴۹:۲۲
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۴ ۱۷:۰۷:۲۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۳

میرتل گریان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
از مدرسه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
نام شخصيت انتخابي: میرتل گریان
گروه :راونکلاو
ویژگی های ظاهری و اخلاقی: عینکی... عینکی گرد و ته استکانی شبیه عینک هری.... همیشه گریان و نسبتا بداخلاق و رنجور
چوبدستی:خاکستر قلب اژدها
جارو: اذرخش
زندگینامه: میرتل گریان از خانواده ای اصیل بود. پدر وی یکی از بهترین جادوگران زمان خود و در واقع نویسنده کتاب های جادوی سیاه بود که پدر هری همواره از خواندن انها لذت میبرد. او خلق و خوی منزوی و گوشه گیری داشت و ترجیح میداد زمان خود را در اتاقش با کتابخانه اش بگذراند. پس از مدتی دفترچه خاطرات او به دست یکی از دوستانش افتاد و مایه ابروریزی شد. از این پس او برای فرار از دست نگاه های خیره و پچ پچ انها روزش را در توالت دخترانه و همراه کتاب مورد علاقه اش می گذراند. اما روزی دیدن باسیلیسیک، مار غول اسا و افسانه ای هاگوارتز سبب شد او جانش را از دست بدهد و تا ابد یک زوح سرگردان بماند. گویی او تا ابد محکوم به اشک و حسرت بود.

خوش اومدی به ایفای نقش.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط hermion... در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۱ ۱۹:۲۲:۳۴
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۱ ۲۱:۰۳:۳۸


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۳

ملكولم بداكold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۰ سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۰۹ دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
نام: ملكولم بداك


گروه:اسلیترین


خون:اصیل زاده.



چوبدستی:از چوب بید 40سانتی و هسته استخوان جن خانگی مناسب برای جادوی سیاه و دوئل انعطاف پذیر.


جارو:اذرخش.


شکل جانورنما:همستر


پاترونوس:گرگ



خصوصیات اخلاقی:
بسیار رفیق باز.دقیق و برنامه ریز.بد دهن و بسیار عصبانی.


خصوصیات ضاهری:
دماغ عقابی و چشمهایی که سیاهی اون بسیار کوچک و سفیدی چشمش توی ذوق میزنه.کوسه هستش ولی اون قسمت هایی هم که ریش و سیبل در میاد رو هم نمیزنه.


خلاصه ای از زندگی:ملکوم از خانواده ای اصیل زاده هست که همه ی اعضای خانواده اون جزو اسلیترین بودن.خانواده اون پیوند هایی با خاندان بلک و مالفویی دارن.و توی خاندان اون گرایش بسیاری به جادوی سیاه وجود داره و مرگخواران بسیاری توی خانواده اون هستن.البته خود ملکوم علاقه چندانی به این قضایا نداره ولی با توجه به محیطی که در اون قرار داره لاجرم به این قضیا آشنایی داره...اما باز هم با این حال دوستانی از گروه های دیگه داره که البته به مذاق همگروهی های اسلیترینی خوش نیومده...

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۱ ۱۵:۱۳:۴۸


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۵:۲۰ سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۳

سوارز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۸ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۲۰ جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۳
از شرکت گاز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 8
آفلاین
نام: سانی کول

گروه: ریونکلاو

ویژگی ظاهری و اخلاقی:
موهای بور و چهار دندان تیز دارد.نسبت به سنش خیلی ریزه میزه ست و بفهمی نفهمی از یک چکمه بزرگتر است.
بزرگترین سرگرمی سانی گاز گرفتن است.

چوبدستی: نرم و قابل انعطاف و گاز گرفتن، از جنس بید کتک زن، هسته ی دندان تمساح

معرفی کوتاه:
سانی کول دختر خوانده ی خانم کول، مدیره‌ ی یتیم خانه‌ ی وول در شهر لندن است اما چیزی که مادرش وقتی این دختر بچه ی بامزه و شیطان را که یک شب توسط غریبه‌ای جلوی در رها شده بود پیدا کرد و به فرزندخواندگی گرفت نمی دانست این است که این بچه که فقط روی پیش بندش اسمش درج شده بود، در واقع سانی بودلر، ته تغاری خانواده ی بودلرهاست که یک خواهر و برادر بزرگتر به اسم ویولت و کلاوس دارد که تصور میکنند او مرده است. او و خواهر و برادرش والدینشان را در یک آتش سوزی مشکوک از دست داده اند و ارثیه ای عظیم دارند که کنت الاف و دوستان بدجنسش به دنبال آن هستند.
سانی توی سنی است که با جیغ ها و اصوات نامفهوم حرف می زند. (3 سال و خرده ای) به جز وقت هایی که کلماتی مثل "گاز" را پیش از حمله، با حالتی هشداردهنده تلفظ می کند.
مثلا از دیروز صبح مدام می گفت :گگوگا!
که اگر کلاوس یا ویولت اینجا بودند برایتان می گفتند تقریبا به این معناست که: چقد هفت خوان رستم دارین برای ورود به ایفا، ولم کنین بذارین برم دیگه. گازتون میگیرما!
سانی بودلر رابطه ی خوبی با مارها دارد و از آن ها نمی ترسد که خانم کول را یاد یکی از بچه های قدیمی یتیم خانه یعنی تام ریدل می اندازد. بهترین همبازی دوران کودکی اش افعی سیاه مرگبار، حیوان خانگی دایی مونتگمری اش بود. بهترین تفریح فعلی او گره زدن سر و دم ناجینی بهم است.

پیشگویی شده که سانی به خاطر قدرت‌ ها ی جادویی اش روزی ساحره قدرتمندی خواهد شد که خاندان بودلر را از شر کنت الاف نجات می دهد.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳

سیریوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ یکشنبه ۱ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
درود



نام:سیریوس.


نام خانوادگی:بلک.


گروه:گریفیندور.


خون:اصیل زاده.



چوبدستی:از موی هیپوگریف و چوب خاس 35سانتی متر مناسب برای افسون کردن و دوئل انعطاف پذیر.


جارو:اذرخش.


شکل جانورنما:سگ سیاه.


پاترونوس:دوباره سگ.



خصوصیات اخلاقی:
شوخ طبع وبامزه یک دوست عالی و یک جادوگر عالی تر اما حواستان باشد عصبانی اش نکنید چون اگر عصبانی شود منظره ی خوبی به وجود نمی آید.


خصوصیات ضاهری:
مردی جوان و تقریبا هیکلی با چشمانی نافذ به رنگ خاکستری و موهای بلند قهوه ای رنگ که بر روی شانه هایش میریزد بیشتر وقت ها یک کت و شلوار قهوه ای رنگ میپوشد با پوستی سفید.


خلاصه ای از زندگی:
سیریوس بلک، زادهٔ ژوئن ۱۹۵۸، فرزند ولبورگ و اریون بلک و برادر بزرگ ریگولس بلک است.



سیریوس آخرین فرزند خانواده بلک است، والدین وی ولبورگ و اریون بلک نام وی را سیریوس نهادند که نام ستاره‌ای در آسمان است. این نام گذاری بر طبق سنت خانواده بلک برای نام گذاری فرزندان از نام صورت‌های فلکی و ستارگان است. نام‌های ریگولاس، کیگانوس، اوریون و آرکتوروس نیز بر همین اساس انتخاب شده است.
سیریوس یک برادر کوچک به نام ریگولاس، و سه دختر خاله به نام‌های بلاتریکس بلک، نارسیسا بلک، آندرومدا بلک دارد. نارسیسا و بلاتریکس نزد خانواده بلک عزیز بودند چون با خانواده‌های خون اصیل بیعت کرده و با مردان جادوگر ازدواج کردند، در حالی که آندرومدا نزد آن‌ها بی اعتبار بود زیرا با مشنگی به نام تد تانکس ازدواج کرد. برادر کوچک سیریوس، ریگولاس نیز به خاطر پیوستنش به گروه لرد ولدمورت یعنی مرگ خواران مورد تحسین قرار گرفت.سیریوس و آندرومدا به خاندان بلک شباهتی نداشتند. سیریوس از خانواده خود شرمسار بود و خود را بد اقبال می‌دانست.

سیریوس با جیمز پاتر دوست صمیمی بود و با ریموس لوپین و پیتر پتی گرو نیز دوستی داشت.

در سن شانزده سالگی سیریوس از خانه گریخت تا با خانواده پاتر زندگی کند. این بی آبرویی برای خانواده بلک باعث شد که آن‌ها با چالاکی نام سیریوس را از شجره‌نامه خود خط بزنند. آلفارد بلک، برادر ولبورگ (مادر سیریوس)، با سیریوس همفکری کرد و او را با مقدار زیادی پول یاری داد. ولبورگ با فهمیدن این مسئله نام آلفارد را نیز از شجره‌نامه خانوادگی پاک کرد.
جیمز پاتر دوست صمیمی سیریوس با لیلی اوانز ازدواج کرد که در مراسم عروسی آن دو سیریوس بلک ساقدوششان بود. سیریوس بعدها به عنوان پدرخوانده هری پاتر، پسر جیمز انتخاب شد.∗
اسارت

پس از اینکه لرد ولدمورت به خانه لیلی و جیمز پاتر حمله کرد و آن دو را کشت، به هری، پسر آن دو حمله کرد اما طلسم او به ولدمورت بازگشت و ولدمورت از بین رفت. در این میان سیریوس از ماجرا با خبر شده و یک ساعت بعد خود را به خانه پاترها رساند. در آنجا به هاگرید برخورد و هاگرید به وی گفت که از طرف دامبلدور دستور دارد که هری را پیش او ببرد. سیریوس هری را به هاگرید داد و موتور پرنده خویش را نیز به وی قرض داد، سپس در حالی که به سمت خانه پاترها می‌رفت اندیشید که رازدار (کسی که راز مکان خانه را در دل خود حفظ می‌کند و هیچکس تا موقعی که او راز را به فرد نگوید نمی‌تواند مکان را ببیند) پاترها یعنی پیتر پتی گرو آن‌ها را به ولدمورت فروخته است. سیریوس به سراغ پیتر رفت و با گلاویز شد. پیتر با جادو مشنگ‌ها را کشته و خود را به شکل موشی در آورد سپس انگشت خود را قطع کرد و به خانه یک خانواده جادوگر پناه برد. سیریوس به جرمی که پیتر انجام داده بود یعنی کشتن مشنگ‌ها و از بین بردن خود پیتر به زندان آزکابان افتاد.

سیریوس دوازده سال اسیر بود تا اینکه با دیدن یک روزنامه که عکس خانواده ویزلی را درحالی انداخته بود که پیتر هم با شمایل موش همراه آن‌ها بود از زندان فرار کرد و به محوطه هاگوارتز رفت.

خب دیگه الان بهانه ای برای رد کردنم نداری تاییدم کن کار دارم باید برم.


بدرود

تأیید شد.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳

دیوید کراوکرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۶ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸
از تو عبور میکنم . . .
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
نام : دیوید کراوکر

گروه :اسلایترین

ویژگی های ظاهری و اخلاقی:

موهای طلایی و بلند ،صورتی کشیده ، بسیار سرد و باهوش ، جدی و در عین حال گاهی شوخ طبع، لباس های ماگلی پوش ،بسیار شیک پوش و خوشتیپ ، عاشق کتابخواندن به همراه نوشیدن چای ارل گری با لیمو
نویسنده ی مورد علاقه ی او شکسپیر است.

چوبدستی:
چوب دستی کشیده ، قابل انعطاف ، از جنس آبنوس با مغزی ریسه ی قلب تک شاخ

معرفی کوتاه:

كراوكر در سازمان اسرار كار ميكند و مامور فوق سري-نگو و نپرس-است.

وی دربیست ژوئن سال 1982 در کاخ بلنهایم در نزدیکی وودستاک واقع در آکسفوردشایر انگلستان متولد شد . پدرش دوک ادوارد مارلبورو و مادرش ویکتوریا کراوکر نام داشتند .

در 11 سالگی ، زمانی که چندسالی از مدارس اشرافی انگلستان را گذرانده بود به واسطه ی قدرتی که از مادرش به ارث برده بود ، به مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز دعوت شد و از همان زمان نام خانوادگی مادرش را برای خود برگزید.

بعد از گذراندن دوران مدرسه به استخدام وزاتخانه ی سحر و جادو در آمد و در بخش سازمان اسرار ، واحد نگو و نپرس مشغول به کار شد ، وی هم چنین به خاطر مقامی که از جانب خانواده ی پدری اش در دستگاههای دولتی انگلستان دارد شغلی مربوط به نگو و نپرس نیز در ادارات ماگلی دارد تا پلی میان دو دنیا باشد .

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۹ ۲۰:۲۷:۳۶
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۹ ۲۱:۰۸:۰۴

بهشت هایی که تمام شده اند دیگر برنمیگردند.
اگر برگردند، بوی خاکستر جهنم را میدهند.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.