داشتیم برای کریسمس خونه تکونی میکردیم من و بلا،یکهو قمه نقره ای قدیمیم پیدا کردم!
گفتم حالا که بعد از مدت ها پیدا شده بیام یه گرگینه هم شکار کنم...
از همین رو این
این گرگ فیروزه ای رو به دوئل_شکار دعوت میکنم!
تدی...بیا در ملا عام قبول کنم تا بکشمت،قال قضیه رو بکنم بره پی کارش!
به بلا قول دادم شب کله پاچه گرگینه ببرم واسش تا بار بذاره برای صبحونه ی فردا!