باک بیک که جادوگر ها رو از آداس خارج کرده بود به طرف مکانی مخوف به نام نا کجا آباد حرکت میکرد!!
باک بیک:...این یارو ریش بلنده کو؟!!..اسمش چی بود
این چرا نیست
پاتر:نمی دونم من که همچین کسی ندیدم!!...ولی من به تو افتخار می کنم با بیک...
پاتر داشت وراجی می کرد که شی ء قرمزی مثل گلوله اونو از رو باک بیک بر می داره میره
پاتر تا به خودش میاد میبینه رو دم ققنوس نشسته!!
پاتر:وای ققنوس یادم باشه مدیرت کنم تو هم برای نجات من اومده بود هم تو هم باک بیک هم سرژ
ققی:بیش بینیم باو امشب برو بچ حذب جلسه دارن قول یه وب سمتر کتک خور چرب و نرم رو بهشون دادم!!
پاتر:خدایا...توبه من چرا دو روز یه بار باید بردگی کنم...من چه گناهی کردم آخه...
ققی:راستی گفتی سرژ من سرژو رو بیکی ندیدم
پاتر:مثل اینکه تو آداش جا موند
ققی:مااااااا...تو باز معتاد شدی بچه خوب من 2 راه دارم راه اول تو رو ول کنم و برم سرژو نجات بدم راه دوم تو رو ببرم حذب بعد برم سرژو نجات بدم...
در همین لحظه پاتر فواران کرد وققی بدون درنگ راه اول رو انتخاب کرد...
ققی پاترو تو آسمون ول کرد و به طرف آداس رفت
ققی به پنجره آداس رسید و دید که سرژ تا کمر تو شیپور ماذمول(تو اوتار کاملا شیپورش مشهوده) فرو رفته و دید که دهنه شیپور تو دهن ماذمول بود و داشت سرژ و قورت می داد
ققی که تحمل دیدین این صحنه آدمخورانانه رو نداشت خودش رو کوبید به پنجره...
ناگهان فلور جیغی کشید و جوری به طرف پنجره دویید انگار مرغ عشق دیده
فلور:وای ققنوس سلام تو اومدی اینجا چیکار؟!!
ققی یه دونه محکم می زنه تو سر فلور و میگه :اومدم سرژو ببرم
در همون لحظه فلور بیهوش میشه و میفته زمین
هرمیون:وا ققی تو چقدر خشنی!!
ققی:ماشالله چه جوری اینو تا کمر کردین تو شیپور
ماذمول که این صحنه رو دیدی به طور کاملا طبیعی و مثل همه ساحره های دیگه مخش قفل کرد و دیگه نتونست کاری کنه
ققی همون طور که شیپور تو دهن ماذمول بود فلفل ریخت تو دماغش و ماذمول یه عطسه کرد و سرژ از تو شیپور شوت شد بیرون
بومو سرژ با صدای مهیبی به دیوار بر خورد کرد ققی سرژو بلند کرد و از پنجره بیرون رفت!!
ماذمول:کجا دارین میرین شما
ققی:ما میریم یه دوری این اطرف بزنیم و بر می گردیم
ماذمول:اوکی پس زود بیاین!!
ققی و سرژ که فکشون از این حرف چسبیده بود به زمین به هم یه نگاه کردند:
قق و سرژ:
این ساحره ها هیچی نوفهمن---------------------------------------------------------
ها منم همش می پرم وسط شما و ارزشی بازی در میارم
مگر اینکه از رو جنازه ققی رد بشین...مگر اینکه از رو جنازه ققی رد بشین...بازم می گم تا بشنوین...مگر اینکه از رو جنازه ققی رد بشین...این جمله براتون آشناس نه؟!...مگر اینکه از رو جنازه ققی رد بشین...