. داستان یه جادوگر ارزشی دیگه رو بنویسین که یه سوال ارزشی از یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی پرسیده باشه!آها منم با هم گروهی جون جون جونم بسیار موافقم اینجا معلوم می شه که تنها جادوگر ها ارزشی هستن و ساحره ها تاج سرن و این حرفا معمولا این جادوگر های ارزشی با حرکات نرمشی کلا همیشه ارزشین و از همه چیز ارزشی ترن و غیر ممکنه با یکی از اجرام آسمانی غیر ارزشی حرف بزنن! به همین دلیل این جادوگر های ارزشی با حرکات ورزشی فقط و فقط با اجرام آسمانی ارزشی در حال درخشش لرزشی می پرن! خب یکبار یک جادوگر ارزشی داشت توی دنیای ارزشی خودش سیر و سفر می کرد و بسی حال می کرد که توی دنیای هپروت سیر می کرد و بسیار ارزشی فکر می کرد که گفت به یکی از اجرام ارزشی که ای جرم ارزشی دوست لرزشی می یای با من دووووووووووووست بشی؟
که جسم ارزشی با یک حرکت لزرشی پرید تو بغل ارزشی با یکم حرکات ارزشی و اینا....(خودتون بگیرید!)
که ناگهان طرف ارزشی از عالم هپروت پرید بیرون و دید که نه بابا توی یک گوی قرار گرفته و ستاره های رنگارنگ با نورهای ملنگ و پلنگ کنارشن و در حال فرندشیپ هستن! و معلوم شد هرکی ارزشی باشه بره تو هپرتون با یکی از اجرام آسمانی به نظر خودش ارزشی حرف بزنه که به نظر ما نیست تنها بلایی که سرش می یاد اینکه جواب سوالشو بگیره و در یک گوی حبس بشه! با مفهوم همون سوال ارزشیش و این چنین شد که گوهای ارزشی این گونه ارزشی ها به وجود امد که با ماه الاکلنگ و اینا بازی کنن برقصن و هر چیز دیگه ایی!
. یه نمایشنامه بنویسین و خودتون رو در حالی که یه سوال از اجرام آسمانی می پرسین متصور شین! من: اهو اهووووو عجب توهمی! چه رنگی داره چه بویی داره حمید یکم از اون گرد نخودتو بده می خوام برم فضا!
گزارشگری خودم از تصورم در فضا: با سلام! من حالا در فضا هستم و بسیار احساس خوشگلی بیش از حد دارم و احساس می کنم بسیار زیبا هستم و مانند یک ستاره می درخشم! آها اینم برادر حمید هستن گفتن خوب نیستن دختر تنهایی بره فضا حتما باید یک جادوگر باهاش باشه
خب حالا در میز گرد فضایی ما شرکت کنین
سلام آقای پولوتون خوب هستین ایشالله خانواده و قمرها تون خوبن یخهاتون چطورن؟
پلوتون: با سلام به بینندگان عزیز خب خانم فلور منو معرفی کردن من پلوتون هستم خانواده و قمرها خیلی خوبن سلام دارن خدمتتون و یخهام سلام سرد و خنکی دارن خدمتتون!
فلور: خب کار شما تمومه!
جرم آسمانی بعدی لطفا
اوه سلام آقای شهاب سنگ خوب هستین؟
آقای شهاب سنگ: خوبم شما چطوری؟
فلور: منم خوبم تو چطوریه؟
آقای شهاب سنگ: ها منم خوبم تو چطوریییاییه؟
فلور: منم خوبم شما چطور بیدین!
حمید: فلور جان بقیه ی سوالات!
فلور: بله ببخشید سوالی داشتم ازتون می خواستم بپرسم شما چه نسبتی با شهاب پاتر شهاب گرینجر با شهاب آتشین با شهاب های این دنیای جادوگران دارین؟
شهاب سنگ: عرضم به خدمتتون ما همه باهم پسر خاله ایمم!
فلور: خب سوالام تموم شد بفرمایید به صرف شام
و فلور و شهاب سنگ و پلوتون می رن دور یک میز توی فضا می شینن!
فلور: بفرمایید برنج!
شهاب سنگ: عجب قدی کشیده!
پلوتون: عجب بویی داره!
شهاب سنگ: چی کار کردین اینقدر خوب در امده برنجتون؟
فلور:
چی.... هان ....
حمید!
و حمید از اون طرف: برنجشش برنج تبرکه!
و اینجاست که گفتگوی ما به پایان می رسه
و این تی وی مشنگیا از روی این داستان داستان حمید رو ساختن!
3. یکی از علایم پرسشی که به وسیله ی دود به آسمون میره رو بگین که چه شکلیه!!هوووم!!!!!!! یک شکل بسیار جالب هست که همه چیز رو در بر داره! اونم اینکه یک علامت سوال ارزشی می باشد! که باعث می شه همه ی سوالهارو در بر بگیره! و از اسل گرفته تا دوسم داری؟ تنفس مصنوعی می دی؟ با بوق موافقی؟ خونت کجاست؟ مامان و بابات خونه ان؟ و الا آخر
خانم معلم بسیار ارزشی شد به بزرگی این چو ببخشین همش حمید هست منو اغفال می کنه! من بی گناهم!