هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۰۲ شنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۵

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
کالباس و سوسیس،همیشه ماسیس....

نه کلاس داریم و نه کنکور آزمایشی.فقط همین تخصص را داریم....

چه یونجه ی خوش مزه ای.مارکش چیه؟
-حمیییییییییددددددددددد
-حمید:تبرکه

پدر:تا یه سوژه رو خز نکنند،دست از سرش بر نمیدارند.دو بار میخندی پر رو میشن.
پسر:اصلا این فرهنگ خزپیلاسیون در نهاد ملت حک شده!
پدر:پسر جان سرت رو بنداز پایینو دنبال سیاست نرو .بزن جی تی وی.جی تی وی ر.پ اواردز داره
پسر:

تغییر پیام بازرگانی +تغییر پوشش جسمانی=در قابلمه ای بر روی سقف منزل(تیریپس کنکورز)

اگر به دنبال یک سرمایه گذای مطمئن هستید،اگر میخواهید که سرتان را کلاه بگذارند،اگر دوست دارید اقامت یک ساعته بگیرید ،با ما تماس بگیرید...

کرم های دکتر ماراتون شما را بیش از پیش زیبا میکنند.کرم قبل از خواب،کرم بعد از خواب،کرم صبح،کرم بعد از ظهر،کرم قبل از خوردن غذا،کرم بعد از خوردن غذا،کرم گونه،کرم زیر چشم،کرم ضد آفتاب،کرم روده،کرم معده،کرم..بوق.. و انواع کرم با تایید وزارت بهداشت میدان شوش.
در طول یک ماه، به کرم ریز ترین جادوگر دنیا تبدیل خواهید شد....


پیام بازرگانی به اتمام میرسه و تصویر نیکلاس که پشت به مردم ،در انتهای سالن ایستاده ،نمایان میشه.
بیکله:همون طور که میدونید، جی تی وی ر.پ اواردز در حال برگزاریه و تا به این لحظه گروه قق بازی آهنگ جدید خودش رو خونده.و الان مونتاگ مشغول خوندنه
روح ساکت میشه تا صدای انی مونی واضح تر شنیده بشه.

انی مونی:شهری که توش ر.پ میکنند چند تا از بروبچس.بعضی خوب ر.پ میکنند بعضی برعکس

گنجشکی از بالای سر نیکلاس عبور میکنه و نامه ای را بر سرش پرتاب میکنه.
بیکله:همین الان هدی نوک طلا به من خبر داد که فقط اجازه ی پخش یک اهنگ دیگه رو داریم.پس اخرین اهنگ رو گوش کنید.خدافظی میکنم فعلا.
نیکلاس ناپدید میشه و دوربین تصویر فردی رو نشون میده که در میان لیزر ،فلش و مه گم شده.


بلر:
توی گاراژ چشما رو سی جی منه
لای دفتر خاطرات دا.فت عکس منه

بچس من میزنند مخ....های تو
منم میشکونم سریع شاخ های تو

بادارد:
کی گفته بچه های تهران نمیشن جواد؟
نمونه هاش کنارمند:«مونتاگ و بادراد»

میگی بادررررراد،بچست کجان؟بادررررراد، بگو زود تر بیان
میگی بادررررراد، بچست کجان؟بادررررراد، بگو زودتر بیان

مرلین:
نوبتی هم باشه حالا نوبت منه
توی خیلی گاراژا صحبت منه
من جواتم لاستیک جوانانم سفیده
فرق بین من و تو همینه

آرشام:
میتونید صدام کنید جفنگ نما.قیافم کریه کمی به گرگ شبیه
دارم پا میذارم تو سن بیست. هنوز هم رو دست من کسی نیست
لات نیستیم لات بیخطر.میتونی صدام کنی کبریت بیخطر

لوییس:
سین .ر.واو.شین.
وقتی من پست میفرستم،همه ..بوق...شین
بچه گربه ها میدونستند اسم منو
چون که تا حالا ندیدن مثل منو
بگو فنچ ها در نیارن شاخ بازی بوسشون کن بگو:«نازی»

در این لحظه چهره ی بعضی از فمن های موجود در سالن نشان داده میشه که در حال جیغ جیغ هستند.


ویرایش شده توسط آرشام در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۲۰ ۰:۰۷:۲۲

[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
راز بقا
صدای گوینده: در میان درختان انبوه جنگلهای تاریک و سیاه آمازون، ما گونه ی عجیبی از جاندار یافتیم که با اینکه پستاندار است، با تخم گذاری تولید مثل میکند. برای همین کشف این راز شگفتی خلقت، جوزف، یکی از اعضای گروه کاوشگر سگ ماستیان، با وی مصاجبه ای انجام داد.
ج: سلام خانم موجود. میتوناید در چند کلمه خود را معرفی کنید؟
م: من موجودی کمیاب هستم که گونه ی من به هزاران سال پیش برمیگرده و این گونه پوفولوف متمدن نام دارد.
ج: میتونید بگید چرا با اینکه پستاندارید، ولی باز تخم گذاری میکنید؟
م: خوب ما موجوداتی هستیم که به مردها علاقه نداریم و ازدواج نمیکردیم و وقتی دیدیم نسلمون تو خطره...
پسر بزرگ موجود: هوی یره تو به ننه ی ما چیکار داری؟
ج: خوب....
بنگ... بینگ... بونگ....
صدای گوینده: اینک گروه سگ ماستیان به سراغ تاریخ رفته است... دایناسورها...
غیژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ
سرژ تانکیان: اووووو هووووو لای لای لای
صدای گوینده: بله مثل اینکه گروه سگ ماستیان به سراغ اینگونه موجود رفته...
ببند بابا!
بوووووممممم


I Was Runinig lose


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۵

تام ریدل پسر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۴۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 233
آفلاین
دوربین وارد استدیوی برنامه نود میشه

عادل با لبخند همیشگیش :سلام عرض میکنم به علاقمندان کوییدیچ خصوصا طرفداران برنامه نود...با دو کارشناس در خدمتتون هستیم برای بررسی بازی بین دو تیم پوپیتر و ترانسیلوانیا......جناب جوزف ورانسکی کارشناس کوییدیچ و جناب کینگزلی کارشناس داوری.....اگر صحبتی دارید بگید

ورانسکی:منم سلام عرض میکنم خدمت بینندگان ...در خدمتتون هستم

عادل:جناب کینگزلی؟

کینگزلی که یه پیپ دستش هست:منم سلام عرض میکنم خدمت بینندگان....خدمت مرلین عزیز هم میرسم!!

عادل:خب جناب ورانسکی بازی رو چطور دیدید؟

ورانسکی:آقای فردوسی پور اگر شانس و داوری همراه تیم پوپیتر بود مطمئنا شکست نمیخورد چرا که درک درستتری از کوییدیچ داشتند!!!....پست اول هر دو تیم رو ببینید....درک میکنید که چی عرض میکنم...در پست اول پوپیتر بازی کوییدیچ آغاز شده ولی شما در پست دوم ترانسیلوانیا((عادل تو گوش ورانسکی یواشکی میگه:تریسیلوانیا نه ترانسیلوانیا!!!)).... تازه می بینید که افراد میخوان بازی رو شروع کنند

عادل:خب میریم سراغ تصاویر کارشناسی جناب ورانسکی رو تصویر صحبت میکنند!!!

تصاویر بازی.....

ورانسکی:بله اینجا میبینید تیم پوپیتر چه تعداد زیادی به هم پاس میدند ...البته در تصاویر سریع مشخص نبود!!!...ولی اینجا مشخصه به جای سرخگون دارند به هم مک بون رو پاس میدهند!!! ...من معذرت میخوام میریم سراغ صحنه بعد....

عادل میپره وسط:متاسفانه کارگردان اشاره میکنه که فیلم مسابقه نباید صحنه دار باشه!!....تصویر بعدی لطفا!!!

ورانسکی :اینجا همون صحنه ایه که چو چانگ با ساشی هاش((ساشی یا سوشی ،هم اسم یک سوپ ژاپنیه و هم اسم چوبهای غذاخوری ژاپنی ها)) سرخگونو به طرف دروازه تیم پوپیتر پرتاب میکنه!!! و توپ وارد دروازه میشه... ببینید چه فضای خالیی وجود داره!!

تصاویر تموم میشه و دوربین باز روی عادل میاد...عادل تو فکره که چه کارشناسی رو اورده تو برنامه

عادل:از ورانسکی عزیز ممنونیم میریم سراغ داوری....جناب کینگزلی داوری این بازی پر از حرف و حدیث بود

کینگزلی با عصبانی میگه:از اول هم مشخص بود که کمیته داوران از عهده این بازی سنگین بر نمیاد....رئیس کمیته داوران، همون پیرمردی بود که هی ضد من کودتا کرد تا خودش بشه جانشینم!!!اینم نتیجه کاراش!!

عادل که سعی میکنه اوضاع رو بخوابونه:البته این موضوع ربطی به بحث حال جاضر نداره ......به نظر شما این خطاست؟

صحنه کریچر رو نشون میده که چوب چوبدستیشو وارد دماغ مونتاگ میکنه!!!

کینگزلی:من که چیزی نمیبینم!!!
عادل:اینو داور خطا گرفته؟!!
کینگزلی:نه ..بازی باید ادامه پیدا میکرد
عادل:به نظر شما این عجیب نیست که یک جن خونگی از چوبدستی استفاده میکنه!!!
کینگزلی:کجای این دنیای جادوگری قانون رعایت میشه!!...ایشونم یک ریونی هست!! وخب داور هم هواشو داره و......
عادل:اهم!!...بریم سراغ تصویر بعدی

صحنه داره نشون میده لرد ولدورمت داره به هدویگ هی آوداکداورا میزنه

عادل:اینو چجور تفسیر میکنید؟
کینگزلی:برخورد عادی بازیه!!!کوییدیچ بازی خشنیه!!!
عادل:داره سعی میکنه هدویگو بکشه!!!اقدام به خطا هم نیست!!
کینگزلی:من که چیزی نمیبینم!!!
عادل با حرص: بریم سراغ صحنه بعدی!!

بین دو نیمه.....کاپیتان چو چانگ داره دو کیسه گالیونو بزور به دست مرلین میده!!مرلین به اطراف نگاه میکنه و کیسه ها رو توی رداش مخفی میکنه

عادل: راجب این صحنه توضیح بدید!!
کینگزلی:من واقعا برای این کوییدیچ متاسفم!!که رئیس کمیته داورانش رشوه بگیره!!!

عادل:اتباط مستقیممون با جناب مرلین برقراره...سلام جناب مرلین!

مرلین:به نام یزدان بخشاینده!!....منم عرض ادب دارم خدمت بینندگان عزیزتون

کینگزلی: میبینید چقدر بی ادبه که به من سلام نمیده؟

عادل:جناب مرلین....امشب جناب کینگزلی مهمان ما هستند...بهشون سلام نمیکنید؟

مرلین:من ایشونو ریز میبینم!!!

کینگزلی به زور خودشو کنترل میکنه

عادل:جناب مرلین راجب این صحنه چی دارید بگید؟....صحنه تکرار میشه

مرلین: آهان اینو میگید...من حقیقتش چند وقت پیش به چو چانگ یه مقدار پول قرض دادم ...بین دو بازی به من پس داد!!!

عادل:بین دو نیمه پس داد؟ .....بنظرتون این رشوه نیست؟
مرلین:مردک حرف دهنتو بفهم!! ....من عمری با وجدان ابرو زندگی کردم....من نمیام به خاطر این بازی کل آبرومو بذارم در خطر محض....من همونجور که گفتم داشتم قرضی که بهش داده بودم رو صاف میکردم همین!!!اینا همه توظده های دشمنان منه!!

عادل: خیلی ممنون از تماس شما......من هنوز نفهمیدم سیستم گرفتن اسنیچو!!...اسنیچ رو پوپیتر گرفت ولی امتیازشو به تریسیلوانیا دادن!!!

کینگزلی:تا وقتی حقوق داوران همینقدر باشه....همین وضع پیش میاد!!!!

عادل :خب دیگه وقت ما تموم شده .....ادامه صحبت درباره این بازی رو برای قسمت بعد میذاریم!!!....ممنون از بینندگان عزیزی که تا پاسی از شب با من بودند!!


ویرایش شده توسط ارباب لرد ولدمورت کبیر در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱۷ ۱۷:۰۵:۵۲
ویرایش شده توسط ارباب لرد ولدمورت کبیر در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱۷ ۱۷:۱۰:۳۳

[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
سینما 1.... هر هفته... یک فیلم سینمایی... آما!... این بار... نقد...

نگاهی به روند فیلم های هالی ویزارد !!

دهه 50:
نام فیلم:کدخدای قلب عاشق!

بازیگران:فردین پاتر و فروزان گرنجر

شرح فیلم:یه دختری داره تو خیابون راه میره که یه دفعه 4 تا لات مست بهش گیر میدن و چادرشو از سرش میکشن دختره جیغ میزنه و فردین یه دفعه پیداش میشه و اون 4 تا لات و رهگذر ها و عوامل فیلم و … همه رو یه جا له و په میکنه و دختره رو میبره خونه و ازش نگهداری میکنه ... بعدشم دختره(توجه کنید دختره) عاشقش میشه و میره پیش فردین و میگه بیا پسر عموی نامرد منو بزن و باهام ازدواج کن بعدش با هم ازدواج میکنن و همه چی به خوبی تموم میشه!...

نکته کلیدی:فردین پسر فقیر و باقالی فروش و دختره تریپ مایه دار ...

نکته کلیدی2: بعد هفت سال هم تازه فروزان گرنجر یادش میوفته که میتونسته از چوبدستیش هم استفاده کنه... ولی کار خدا که بی حکمت نیست!

نکته کلیدی 3:مرحوم پرویز ویزلی هم این وسط واسه اینکه تماشاچی ها حوصله شون سر نره هی تو فیلم شکلک در میاره و کلمات ویتامین و اون با من را به شدت!بیان میکند.

پیام فیلم: فقط آدمای فقیر و درویش مسلک لیاقت عشق دخترای مایه دار رو دارن !
----------------

نام فیلم:اسی خفن!
بازیگران:هری وثوق-گوگوش

شرح فیلم:اسنیپ خفن یه پسر فقیر و خوش تیپه که کارای خلاف میکنه تا خرج 6 تا خونواده رو در بیاره و این وسط یه دختر پولدار میاد که اسنیپ محل فنگم(سگم) بهش نمیذاره و به دختره بر میخوره و میخواد حال اسنیپ رو بگیره اما یه دفه عاشقش میشه و اسنیپ بازهم نگاه سگ بهش نمیکنه ولی ساحره هه اینقد سیریش میشه که داش اسنیپ قبول میکنه و بله رو میگه و فیلم تموم میشه در حالی که اسنیپ و دختره دست در دست هم به همه چیز های مادی پشت میکنند و میرن تو بیابون با هم زندگی کنند!

نکته:رضا کرم رضایی نقش پرویز ویزلی رو در این فیلم بازی میکنه !!
نکته2:این اسنیپ خفن بعد از این که دختره(گوگوش) رو طلاق میده میره امریکا بهش میگن اسی امریکایی!

پیام فیلم:به دختر که رو ندی عاشقت میشه.

***پیام کلی هر دو تا فیلم:تنها کاری که دخترا بلدند عاشق شدنه!
----------------
دهه 60:

نام فیلم:قاچاق مرگ

بازیگران:جمشید مالفوی پور-بازیگر ساحره هم نداریم!
شرح فیلم:یه عده قاچاقچی هرویین با یه عده دیگه دعواشون میشه و همدیگه رو میکشند و پلیس هم اینجا هیچ کاری نمیکنه و آخر سر پلیسا میان وسط و همه مرده ها رو جمع میکنن (تریپ نعش کشی) و داستان تموم میشه!
نکته:صحنه پایانی فیلم همیشه یک گل در حال جوانه زدن یا صدای شرشر آبه! تا اینجوری ما بفهمیم که گل امید در حال جوانه زدنه!!!

نکته 2:جمشید مالفوی پور همیشه آخر فیلم باید بمیره و البته اول آدم خوبی میشه بعد میمیره.

نکته3:ردپای هدویگ توی همه خرابکاری ها به چشم میخوره.

نکته4:صحنه درگیری آخر فیلم حتماً باید وسط صحرا باشه.
پیام فیلم:پیام خاصی ندارد!

----------------
نام فیلم:به خاطر یک گونی تریاک !!

بازیگران:جمشید مالفوی پور- بازیگر ساحره در حد سیاهی لشگر
شرح فیلم:یه پدری یه کامیون داره که باهاش مواد قاچاق میکنه و اصلاً وجدان نداره ولی به جاش یه پسر با وجدان داره و یه روزی این پدره به همراه محموله ای که داره جا به جا میکنه لو میره و بالاخره جناب سرهنگ کمالی میگیره و میندازتش زندان و فیلم تموم میشه! پسره هم این وسط نقش هویج رو بازی میکنه!!!!

نکته :در چند صحنه فیلم پدره باید حسابی اون پسر مثل دسته گلشو بزنه تا انزجاز ما از پدره در حد انفجار بشه و از زندان رفتن پدره دلمون خنک شه!

نکته 2:طبق معمول مادر پسره به رحمت خدا رفته!

پیام فیلم:زنده باد سرهنگ کمالی!

***پیام کلی:ایول جمشید مالفوی پور!
----------------
دهه 70:

نام فیلم:حاجی سیدت هنوز زنده است !

بازیگران:تعداد زیادی بازیگر...

شرح فیلم:عراقی ها 70 تا تانک و شستاد تا سرباز و 200 تا موشک و 900 تا تفنگ دارن ولی ایرانی ها دو تا چاقو و نیم کیلو موز (ایول ...) و یه تفنگ با ۴ تا تیر دارن و در نهایت همه اون تانکا منفجر میشن و عراقی ها یا میمیرن یا اسیر میشن و ایرانیا فقط دو تا زخمی میدن که یکیشون زخمش در حد کشیدگی عضله چهارسر رانه !!!

نکته:عراقی ها باید شخصیتی پپه و نفهم و بیناموس داشته باشند ...

نکته2:هیچ اسمی از نیروهای نوشابه ای در فیلم برده نمیشه!
پیام فیلم:جنگ خیلی چیز راحت و آب خوردنی بوده و این همه شهید که ما دادیم احتمالاً توهم بوده!
----------------
دهه 80(1380-1389):

نام فیلم:آبی راه راه خاکستری مایل به صورتی با نقطه های قرمز!

بازیگران:گری‌رضا گلزار- مهناز اوانز
شرح فیلم:یه پسر خیلی پولدار(چون نیمبوس7000 داره!!!) و احتمالاً گیتار هم داره وقتی داره تو کافه‌ی هاگزهد "هات چاکلیت جاماییکایی" میخوره خیلی خیلی اتفاقی میبینه که یه دختره داره از خیابون جولوی کافه رد میشه و از اونجایی که پسره خیلی مایه دار بوده و هرکاری که میخواسته میکرده پس عاشق دختره میشه و میره جولوش گیتار میزنه و دختره هم حال میکنه میگه بیا دوست پسرم بشو و فیلم تموم میشه!

نکته:پسره بابا نداره!

نکته2:دختره به احتمال 90 درصد فقیره و آه نداره با ناله سودا کنه!
پیام:با نیمبوس 7000 هر گونه غلطی میتونی بکنی!
----------------

نام فیلم:بیا تنفس مصنوعی... جیگر نانازم!
بازیگران:لوسیوس حیایی- بلاتریکس فولادوند

شرح فیلم:هم پسره و هم دختره جفتشون پولدارند و از اول فیلم هم قراره ازدواج کنند و آخر فیلم هم ازدواج میکنند!جریان فیلم بیشتر حول و حوش وقایع روزانه این دو تا زوج عاشق میگذره و نصفشم پشت تلفن!

نکته:این وسط حتماً باید این دختر و پسر یه روز ببرن اماکن بخوابونند وگرنه فیلم فروش نمیکنه(بخش اعتراضی فیلم!!!)

نکته2:پدر و مادر پسره و دختره در این فیلم نقش هویج رو ایفا
میکنند!

نکته3:ماشین و موبایل نقشی حیاتی رو در فیلم ایفا میکنند!

***پیام کلی:عشق مشق سرش گرده !!!
----------------

دهه 1390:

نام فیلم:دوست دختر پدرسگ !
بازیگران:شروین و شرمین و پدی!(همون پدرام پتی‌گرو)

شرح فیلم:پسره دوست دخترشو میبره خونه و با هم میشینن تلویزیون نگاه میکنن و چیپس "با تو" میخورن !شب هم دختره زنگ میزنه به خونش و میگه فردا صبح بیاید دنبالم من امشب پیش شروینم کار داریم...!(یه چیزی تو مایه های جلب مخفی !! )و آخر فیلم هم دختره پسره رو قال میذاره و با یه پسر دیگه دوست میشه و میره خونه این پسر جدیده که تلویزیون فلترون دارند!

نکته:پسره و دختره به هیچ وجه با هم ازدواج نمیکنند!

پیام:علم بهتر است یا دختر!!!؟

***ضمناً فیلم "دیشب دهن بابات بو سگ مرده میداد آیدا" به عنوان فیلم برگزیده 100 سالگی سینمای هالی‌ویزارد(که توسط هدویگ در دهه‌ی سی زده شد!) برگزیده شد!


شک نکن!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۸ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
پیام های بازرگانی!

آخرین مهلت شرکت در قرعه کشی حسابهای جادوگری بانک گرینگوترز لندن 29 اکتبر بود. من ثبت نام نکردم!
حیف شد!
مهلت ثبت نام تمدید شد. آخرین مهلت باز کردن حساب و یا تکمیل موجودی 10 اکتبر!

مامانی شنلم لطفا!... شنلم نوئه؟
_نه اصلا!
_آخر هیچ وقت اینقدر نرم نبوده! _این یه کاره خاصه!
کار خاصه این مادر مهربون استفاده از پودر لباسشویی 10 آنزیمه ولدی و رفقاست که باعث نرم شدن و لطافت لباس های شما می شود!
_مامان کفشای جادویی (!) ام هم فرق کرده! _یه شنل نرم و تمیز برای یک پسر خوب و باهوش!

ولدی: این سره ماله کیه؟ آنی مونی: بیــــــــــــــلیــــــز! بلیز: سره دامبلدوره!
ولدی: این رو از کجا آوردی؟ آنی مونی: بیــــــــــــــلیــــــــــز! بلیز: از سر قبر بابام!
ولدی: ناقلا چجوری کلکشو کندی؟ آنی مونی: بیـــــــــــــــــلیــــــــــــــز! بلیز:(!)


اثبات واقعیاتی در مورد تغییرات زندگی عمو ولدی جون جدید!
ادامه پست پیام امروز!

_"با سلام خدمت بینندگان عزیز! اینجا دژه مرگه و من الان در مقابل جمعیتی ایستادم که مشتاقانه اینجا جمع شدن تا نحوه وارد شدن سارا اوانز رو به داخل رو ببینن!
قرار است من هم به همراه خانم اوانز به عنوان فیلم بردار و دستیار وارد دژ بشیم و از نزدیک همه چیز رو براتون شرح بدیم! امیدوارم تا آخر برنامه با ما همراه باشید."
و سپس دوربین سارا رو نشون می ده که کنار جمعیت ایستاده و در حال امضا دادنه! اون یه شنل مشکی پوشیده و کلاه اون رو روی سرش کشیده به طوری که صورتش پیدا نیست. مثل همیشه هم یک آرم به رنگ سفید پشت شنلش حک شده : white lady
بعد از چند دقیقه سارا خودشو آماده می کنه بعد از تشکر کردن از جمعیت ، همان طور که دوربین به دنبالش میره، به طرف دژ رفته و نزدیک کسی می شن که اونجا ایستاده!
_خودتونو معرفی کنید!
کسی که دوربین دستشه می گه:
_ایشون خانم اوانز هستن...زود باش در رو باز کن بینم!... وگرنه...!
اون یارو یه نگاهی به لیستی که توی دستشه می ندازه و میگه:
_ببخشید، متأسفانه اسم شما در لیست نیست!
سارا کلاه شنلو از روی سرش بر می داره و میگه:
_چی گفتی؟ جرئت داری یه باره دیگه بگو!اسم سارا اوانز توی لیست تو نیست؟؟؟
طرف تا قیافه سارا رو می بینه از ترس لیست از دستش می افته و همان طور که به صورت سارا خیره شده بود روی زمین میافته و با تته پته می گه:
_بفرمائید...درسته من اشتباه کردم...اسم شما اولین نفر نوشته شده. خواهش می کنم بفرمائید!
صدای سوت و تشویق جمعیته که به گوش می رسه. همه با هم:
_سارا...اوانز...سارا...اوانز!
سارا و فیلم بردار وارد دژ می شن. حالا دیگر به جای داد و فریاد های زندانیان زجر کشیده صدای ساز و نقاره است که به گوش می رسه! فیلم بردار:
_حالا ما وارد حیاط اصلی دژ شدیم! همان طور که ملاحظه می کنید اینجا با وجود اینکه خیلی تاریکه ولی کم و بیش یه چیزایی توی هوا دیده می شه که داره این ور اون ور می رن! به احتمال زیاد این ها همون چراغونیایی هست که می گفتن به در دیوار وصل کردن! بهر حال ما که چیز زیادی نمی بینیم! اونجا رو که می بینید فکر میکنم محل برگزاری جشن باشه! پس با هم به آن سو می ریم!
سارا دوباره کلاهشو روی سرش می کشه و به سوی در همون تالار راه میافته! سارا با دیدن روبان های بسته شده در دل به سلیقه ولدی می خنده!
دو نفر جلوی درب بودن که با نزدیک شدن سارا به اون ها کنار رفتن و در رو باز کردن! هنگامی که سارا از کنارشان گذشت و دور شد دو مأمور با دیدن آرم او به لقا لله پیوستند!
هر دو وارد سالن شدند. توجه همه به آن ها جمع شد که در میانه سالن چقدر راحت و ریلکس قدم می زدند.
فیلم بردار:
_اینجا رو که می بینید یکی از معدودات مکان های ست که اصلا این تغییر شکل بهش نمی آد. افراد زیادی اینجا جمع شدن که همه شون از افراد برجسته در امر آدم و کشی و یا بی پدر و مادر کردن مردم هستند. ولی خودمونیم ها! تا حالا هیچ کدوم از اینا رو اینقدر شاد ندیده بودیم!
صدای جک گفتن یکی از آن ها می آید:
بادراد: یه روز ولدی می ره دم خونه هری اینا میگه منم منم لیلی! هری می گه: برو بابا آیفونمون تصویریه!
و همه شروع می کنند خندیدن! فیلم بردار:
_جالب این جاست که با این حال که الان اینا مثلا اومدن جشن ولی باز هم با همون ریخت و قیافه اومدن! خدا رحم کنه این بوی دهن و پایی که من می شنوم فکر نکنم تا شب دووم بیارم!
در بالای سقف چراغ های متعددی به رنگ های مختلف قرار داشت که شکسته شدن بعضی از آن ها جای بحثی را ایجاد می کرد که آیا این هم نتیجه همین شادمانی ست یا خیر!!!!
در رو به روی سالن و کمی بالاتر از سطح زمین ولدی در حالی که بروی یک صندلی به رنگ قرمز نشسته بود داشت با یه بچه بازی می کرد. آن دو نزدیک و نزدیک تر میشن تا جایی که صدای آن دو به خوبی شنیده می شه:
ولدی: بیا عزیزم! بیا اینو بگیر بخور! آفرین!
کودکه: مرسی عمو ولدی جون!
و ولدی روی سره بچه دست می کشه و اونو می بوسه!
فیلم بردار:
_اوه خدای من چقدر رویایی! باورم نمی شه این همون ولدی باشه! یعنی واقعیت داره؟ هم اکنون بینندگان عزیز همه مشاهده کردید که ولدمورت شده محبوب بچه ها!
فیلم بردار با خودش:
_چه ناقلا شدم ها! دیگه از به زبون آوردن اسم ولدی نمی ترسم!!! هه هه هه هه!
حالا دیگر سالن خاموش شده بود! زیرا دیگر همه متوجه شده بودند چه کسی به میان آن ها آمده است. ولدی ناگهان متوجه این موضوع می شود و به شخصی که رو به رویش ایستاده می نگرد!
سارا:
_به به دشمن قدیمی ! دوست جدید!
ولدی که از اون باهوشای روزگار بوده سریع مخیله اش را به کار اندازه و میگیره چه کسی رو به رویش است.
_بـــــه .... وایت لیدی! تو کجا ...اینجا کجا؟ ناقلا زود باخبر شدی چی کار کردم ها!
بعد اشاره می کنه که برای سارا یه صندلی بیارن!
ملت مرگ خوار و ملت پای تلوزیون و فیلم بردار:
ولدی:
_سارا اوانز می دونی آنی مونی به من چی هدیه داده؟
و آن گاه بود که توجه سارا و همراهش به آنی مونی جمع میشه! اون تنها کسی بود که متوجه موضوع نبود و آن قدر در میان میوه ها و شربت ها و غذاهای رنگارنگ غرق شده بود که حس می کرد دیگر وارد بهشت شده است!
_آخی چقدر بهم چسبید! هوی پسر یکی دیگه هم بردار بیار!
دیگه بگی این آنی مونی اون آنی مونی بود نبود! اصلا روی زمین نبود! خلاصه ولدی یه جعبه رو از کنارش برداشت درش رو باز کرد و به طرف سارا گرفت!
دوربین هم همزمان روش زوم کرد!
آن هدیه چه بود؟ کلید یک آپارتمان جدید؟ یا یک اتومبیل مدل بالا؟ یا بلیط یک هفته ایی سفر به اسپانیا؟
نه هیچ کدام از آن ها نبود!
چیزی که درون جعبه بود یک شاخه به اصطلاح گل رز بود که فقط یک گلبرگ داشت! یا گلبرگ هایش ریخته بود و یا از اول همین جوری بود!
ولدی:
_گذاشتمش اینجا که یه دفعه از بین نره! این برای من خیلی با ارزشه!ببینم تو هم از این خوشت اومده؟
سارا دلش نیومد دل ولدی رو بشکونه پس گفت:
_آره آره خیلی! خیلی قشنگه! خب ولدی بهت تبریک می گم که فهمیدی چقدر سفید ها آدمای خوبین!و خوش حالم که فهمیدی ملت هم آدمن باید زندگی کنن و نباید فرت و فرت(فرط؟!) آدم کشت!
ولدی گفت:
_خیلی ممنون! حالا امشب شام نمی خوای بمونی! شام گوشت بریون شده 5 6 تا از این فضولای هست که یه بار از طرف وزارت خونه اومدن اینجا ها! خیلی خوش مزن! دراکو خیلی قبلا بهشون رسیده!
ملت پای تلوزیون، سارا و فیلم بردار:
سارا:
_نه مرسی دیگه رفعه زحمت می کنیم! من خودم چند جای دیگه کار دارم! با اجازه!
و دوباره از میان مرگ خوارانی که هنوز هیچ نگفته بودند و با ترس رفتن سارا را نگاه می کردند رد شدند و بیرون آمدند!
فیلم بردار:
_این بود اصل قضیه! امیدوارم از برنامه ما خوشتون اومده باشه! تا فرستاده شدن مثال گلی دیگر!

و برنامه پایان می یابد!



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵

جوزف ورانسكي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۵۹ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
از دارقوز آباد !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 916
آفلاین
دينگ دوننگ دونگ ... ( صداي شروع اخبار ورزشي ) رود داد دود دود !
و صدا و تصوير يك آقا با سبيل ارزشي ! ديده مي شود .
آقاهه : با سلام و صلوات بر مرلين و آل و خاندان ارزشيش ! خبر هاي ورزشي را به شما ملت بوقي تقديم مي كنيم . خبر اول :‌ تيم كوييديچ بوقاسيان يونايتد ، با نتيجه 280 _ 130 از تيم ارزشيوس ماروليوس شكست خورد . در پي اين خبر خبرنگار ما با سرمربي تيم بوقاسيان يونايتد صحبت كرده و گزارشي ارزشي تهيه نموده كه تا لحظاتي ديگر مي بينيد !
( بعد از 5 دقيقه كه مجري دستشو كرد تو دماقش ) مثل اينكه متاسفانه در تصوير اشكالي پيش اومده و همكاران من دارن به سختي كار مي كنن . ( 1 دقيقه يعد ) خوب مثل اينكه گزارش آماده شده و حالا آن را مي بينيد .
خبرنگار : دليل باخت تيمتون چيه ؟
سرمربي بوقاسيان : دليل باخت ما اين بود كه دروازه بان اول تيممان به دليل مصدوميت وحشتناك با بازدارنده نتونست در اين بازي حضور پيدا كنه و تيم ما باخت ، من ديگه حرفي ندارم مي خوام برم بوق بزنم !
اخبار گو : و خبر دوم و مهم دنياي كوييديچ ، تيم كوييديچ ايرلند با نتيجه 380 _ 380 با تيم افغانستان مساوي كرد و جوزف ورانسكي به دليل بد بازي كردن و بوقي شدن در اين بازي توبيخ شد . خبرنگار ما مصاحبه نيز با ورانسكي انجام داده كه از اين قرار است :
خبرنگار : دليل بد بازي كردنتون در اين بازي چه بود ؟
ورانسكي : والا عمه ي ، خاله ي ، مادر ، پدربزرگ ، پسر خواهر عمه بزرگم فوت كردن و تحت تاثير اين بد بازي كردم .
خبرنگار : خبر تكان دهنده اي براي شما بوده ! مرگ يكي از اقوام بسيار نزديك در بازي تاثير گذاره .
ورانسكي : من ديگه حرفي ندارم ! تو تلويزيون ديدم هركي ميبازه مي گه حرفي ندارم ! منم جوگير شدم .
اخبار گو : و پايان خبر هاي ورزشي دنياي كوييديچ . مرلين نگهدار شما باشد . هميشه ارزشي باشيد و بريد به كارتون برسيد !



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
کتابهای کمک درسی داش(دداش ازینا ش) را بخوانید عوض اینکه برید کنکور بدهید!
________
هدویگ زنده با قصاب!
09159498988989585
________
قتل زیر لاین...
فیلمی از مالدبر
________
آیا میدانید مادولین میتواند جوانا شما را سیگاری کند؟

ستاد مبارزه با مادولین

بلاخره فیلم شروع میشود:
بررسی سینما درین ماه!
به مجریگری اناگین مونتاگ
و
سارا اونز
بنگ بینگ
تهیه کنده: مالدبر
سارا اونز: بله! ما درین ماه گیشه های پری داشتیم که غیر ارزشیهای آن را برایتان می آوریم! اولین فیلم ما فیلمیست از استاد مالدبر پرستویی به نام پالپ فیکشن 2!
با هم قسمتی از فیلم را میبینیم!
""""""""""""قسمتی از فیلم""""""""""""""
آناگین مونتاگ: خوب! نظر من اینه که فیلم چرتیه دلیلم نمیارم! کسی حال اره با من در بیفته
سارا: منم حالشو ندارم. فیلم بعد فیلم ساعت شلوغی از هدویگ!
"""""""""قسمتی از فیلم"""""""""
آنی مونی: به نظر من پسره نباید دخرته رو ترک میکرد! مگه مادولین زدن بده؟
سارا: کو این چیزا که میگی؟
آنی مونی: اهان من خواب دیدم! ببخشید! فیلم بعد از کریس کلمبه به نام کلمبه در خانه!
"""""قسمتی از فیلم"""""""
آنی مونی: خرو پوفففف
سارا: هوی پاشو!
آنیم ونی: ها؟ بذار بخوابم بابا...
آنتن قطع میشود....
بقیه هم نداره!


I Was Runinig lose


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۵

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
دینگ دینگ .ارزشی بازی هر روز بیشتر از دیروز.دینگ دینگ
......
کاج
14 پست ارزشی بازی....
به جای اینکه چند پست ارزشی بخوانید،پست ارزشی ما را چند بار بخوانید.
کاج
کلوپ ارزشی جواتان....
......


گوشه ی تصویر ،در سمت چپ ،نوشته شده«مدت فیلم:پنج دقیقه»
از خر تا جوانان
بازیگران:آناکین مونتاگ،ادوارد جک،نیکلاس استنبرگ و ایگور کارکاروف
با حضور مرلین کبیر
فیلمبردار:بادراد ریش تپه
تهیه کننده و کارگردان:آرشام
در میان صدای پرندگان و شر شر آب ،چهره ی پیرمردی بر روی صفحه ی تلویزیون نقش میبنده ودر کنار او تصویر دو کودک بر روی خری دیده میشود.عنان خر را همان پیرمرد در دست گرفته است.
در سمت چپ خر،درخت بلوط کهنسالی دیده میشود و در پشت درخت بلوط منظره ی مه آلود کوه های شمالی،با پوششی از درختان کاج و راش قابل تشخیص است.تصویر بر روی این منظره ثابت میشه و سرعت فیلم افزایش پیدا میکنه.
چمن های موجود در اطراف درخت بلوط کمی قبل از خشک شدن خود درخت،زرد شده وتراکم درختان روییده بر روی کوه ها کاهش پیدا میکند.در کنار کنده ی درختی کهنسال ،کارگاه های ساختمان سازی سر از خاک بیرون میاورند و آواز پرندگان در میان جیغ اره های برقی گم میشود.
ساختمان های کج و ناموزون در دامنه ی کوه های مه الود و بدون درخت رشد میکنند.
دیگر حتی آوازی برای گم شدن در میان صدای بوق و ترمز اتومبیل ها نیست.
دوربین میچرخه و تصویر دو جوان 25 ساله را نشان میدهد که به پیکان جوانان گوجه ای رنگ تکیه داده اند.پیرمردی ریش سفید با چشمان ابی خود به دوربین خیره شده است.


[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
ریدن دین دیش دین دیدین دیش دین(مثلا آهنگ قبل پیام بازرگانی ... شما فرض کنید همون !)

مهلت پیام بازرگانی دادن ، تا 15 آبان بود ... من ، پیام بازرگانی ، .... نساختم !

صدای مردونه : مهلت ساختن پیام بازرگانی ، تا 15 آبان تمدید شد !

جوایز : یک دستگاه گلدن بیل برای نفر اول ... یک سال اشتراک هالی ویزارد با مشتقات به همراه بازی در فیلم ها ، برای نفر دوم ... یک فروند مگس کش مجهز به سیستم مگس یاب فوق پیشرفته برای نفر سوم ... و هزاران جایزه نقدی و غیر نقدی ، مادی و معنوی ، با ناموسی و بی ناموسی دیگر !

هنوز فرصت هست ! ... بشتابید !

دیش دیش دین دین ریدین (مثلا صدای تموم شدن پیام های بازرگانی ... بسته به خوانندش داره !)


گزارش بیجه

- سلام ... اسم من بیجه است ... همونطور که می دونید ، دیروز روز مبارزه با مگس ها ، روز بهداشت جهانی بود ! ... من به همراه فیلمبردار عزیزمون ، باجه ، می خوایم برای شما گزارشی تهیه کنیم .

پیتیکو پیتیکو پیتیکو پیتیکو !(صدای ملخ هلیکوپتری که داره مثل اسب می چرخه !)

- بینندگان عزیز ما الان از روی همین هلیکوپتر می پریم رو شونه گراوپی ... تا براتون گزارش رو تهیه کنیم .

پااااااق .

- غریبه کی هست ؟
- سلام آقای گراپی ... از جی تی وی مزاحمتون می شیم .
- مگس ... هست ... بد !
- آقای گراوپی شما با چه انگیزه ای توی این راهپیمایی شرکت کردین؟ ... می شه توضیح بدین ؟
- پشت من ... خارید .
- بزار الان می خارونمش ... شما بگو به چه انگیزه ای شرکت کردی ؟
- مگس ... هست بد ... من کشت ... همه آنها ... هرمی .. نیش زد ... مگس !!!
- بله ممنون .

بیجه و باجه از پشت گراوپی پریدن پایین .
- بله بینندگان عزیز ... جمعیت مشتاقو می بینید که دارن بر علیه مگس ها شعار می دن ... واقعا شور و شوق در جمعیت موج می زنه ... من ... اوه اوه ... یکی زیر دست و پا داره له می شه ... بـــــله ! ... گیلدی قهرمان از راه رسید ... تنفس مصنوعی ! ... ساحره بلد شد ! ... نجاتش داد ! ... آفرین گیلدی !
گیلدی رو به دوربین :

بیجه : بله بینندگان عزیز ... واقعا آدم این صحنه ها رو می بینه به خودش افتخار می کنه که توی این جامعه زندگی ...
- آواداکداورا !
ولدی میاد جلوی دوربین .
- این سوسول بازیا همش سوسول بازیه ! ... من حمایتمو از جامعه مگسها اعلام می دارم ! ... تازه ، اتحادیه کچل های بی خانمان ، وابسته به سازمان حمایت از فشفشه های تندرو هم ما رو از پشت ساپورت می کنه ! ... مگه نه لوسیوس ؟!
لوسیوس مالفوی میاد جلوی دوربین .
- بله بله تایید می کنم !
ولدی چوب دستیشو به سمت دوربین می گیره .
- آواداکداورا !
فیششششششششششش(تصویر برفکی می شه )
............................................................


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱۴ ۱۳:۴۲:۱۰



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۵

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
دین دین دیرین دین دین... دین دین... دیری رین!

پیام‌های بازرگانی

- خانوم بار نیسان چیه؟
- اینا مایع ظرفشویی تاژه
- چرا اینهمه خریدین؟
- والا من تاژ رو با تریلی هم میخرم. یه تریلی تاژ تو خونه باشه ضرر نداره.
مایه ظرفشویی تاژ بهترین در دنیا.
گفتار صادقانه در تبلیغات تاژ افتخار ماست


========================
اینجا عطارده، ما بچه های عطارد والیبال رو خیلی دوست داریم. ولی بدون آب معدنی دماوند که نمیشه والیبال بازی کرد.
دماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااوند بنوش.

میدونی سه چهارم حجم اون هیکلتو آب تشکیل داده؟
میدونی آب لوله کشی با آب فاضلاب قاطی میشه؟
میدونی اگه آب بدنت پر از فاضلاب باشه چی میشه؟
دماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااوند بنوش.

========================
به مناسبت فرارسیدن روز دوشنبه شرکت مجیک خودرو در نظر دارد تا با شرایط ویژه ای که برای پیش فروش خودرو در نظر گرفته بار دیگر گامی در جهت خدمت به شما هموطنان عزیز بردارد.
آخرین مهلت ثبت نام فروردین ماه سال 1427.
تنوع در محصولات، تهوع در خدمات

========================
گفتی اسمش چی بود؟
موسسه مالی و اعتباری قوامین.
-نشنیدم
موسسه مالی و اعتباری قوامین
-یه بار دیگه
موسسه مالی و اعتباری قوامین
چی جایزه میده؟
1395 خودروی زامبیا
1395 کمک هزینه سفر به پاریس
1395 کمک هزینه عمل دماغ
و هزاران جایزه دیگر...
موسسه مالی و اعتباری قوامین.


شک نکن!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.