مرد شروع به داد و فریاد کرد تا ماموران روان خانه بیاند و آن دو رو به سلولهاشان ببرند.
- آهای د بیایید دیگه !!!
هدویگ : این چرا این شکلی میکنه ، ما که دیونه نیستیم
استر : اوهوی عمو چی میگی ما دیونه نیستیم
مرد: ساکت باشید ببینم
ناگهان از تح راهرو دو نفر که به سرعت در حال دویدن هستن پدیدار میشن
استر : هدی ..هدی
هدویگ: ها چی میگی ؟!!
استر : اونجا رو نگاه دو نفر دارن میان اینجا
هدویگ : وای استر بدو الانه که بیان ما رو هم بندازن پیش این دیونه ها
صدای گرومپ پاهای ماموران که دردست هر یکی لباس مخصوص برای دیونه هاست دیده میشه
همین که استر و هدویگ شروع به دویدن میکنن ناگهان به چیزی برخورد میکنن
شترق
- آخ ...اوخ دماغم شکست!!!
- وای نوکم ... مامان جون
و هر دو نقش زمین میشن چون دیونه ای که قبلاً خواسته بودن بیارنش تو یا همون آنی مونی خودمون جلویشان ظاهر شده سد راه اونها شده بود
آنی مونی :
استر : ای آنی مونی دیونه بکش کنار!!
دیونه : اومدین منو ببرین پیش پاپام!!
هدویگ : پاپا!!؟ ... پاپات کیه؟
دیونه : ولدی پاپامه
استر : این کلاً مخش کلاً تعطیله
در همان لحظه آن دو مامور به استر و هدویگ میرسند و اونا رو میگیرن
گرومپ...شترق ...تق توق ...بومب
- ولم کنید بابا من دیونه نیستم !!!
هدوی با یک حرکت انتحاری شروع به پرواز میکنه تا از دست اونا فرار کنه اما به جای اینکه مامور اونو بگیره آنی مونی میگیردش
- هوهوووو...خخررررر( در حال خفه شدن)
استر : کشتیش دیونه!!!
هدویگ شروع به بال بال زدن میکنه اما فایده نداشت آنی مونی به این شکل
درمیاد و نظاره گر جون دادن هدویگ میشه
در آن لحظه یکی از مامورا یه چوب نثار دیونه میکنه و اونو بیهوش رو زمین میندازه
شترق ...
- هه هه هه ... ه ه ه...
هدویگ با کله با زمین برخورد میکنه و بیهوش میشه
استر : وای بدبخت شدم ...هدی بلند شو ...هری منو میکشه
مامور دومی شروع میکنه به گرفتن دستای استرمیکنه تا لباس مخصوص دیونه ها روبهش بپوشونه !!
استر: ای نفس کش بکش کنار ...این چیه من نمی پوشم
مامور : بپولش وگرلنه میزلم بیهوشت میکلم!!
هدویگ به صورت کله پا بر روی زمین افتاده وپاهاش رو به هوا قرار داره چشمانش هم بسته هست
استر : هدی جون بلند شو...وای بد بخت شدم
ناگهان هدی چشمشو باز میکنه و یه چشمک به استر میزنه
استر :
- ای نفله... منو نگاه دارم خودمو براش میکشم
در همان لحظه بوی سوختنی باز به مشام میرسه و چند لحظه بعد ...
بومب
ناگهان یکی از اتقاقهای روان خانه باز میشه و دو سه دیونه با داد و فریاد خارج میشن و بعد آتیش از همان اتاق زبانه میکشه و شروع به سوزاندن همه چی میکنه
بعضی از دیونه ها شروع به دست زدن میکنن
- اها دست دست...
بعضی ها شروع به گریه و داد و فریاد میکنن
آن دو مامور بیخیال استرو هدویگ میشن و به طرف اتاق در حال سوختن میدوند
استر و هدویگ :
دیونه :
هوووم ... سوژه های خوب خوب ... ایول ... خیلی خوبه ... بازم غلط املایی ! ... پستتو مرور کن !
فعلا همینا ... اگه ایرادی دیدم بعدا تذکر می دم !
به نظر من بهتره هم محفلی های دیوونه باشن هم مرگخوارا ... یعنی همه محفلی ها و مرگخوارا اینجا دیوونه ان و مسئولان اینجا کلا آدمای نا آشنایین ... اینطوری به هیچ کدوم از گروها توهین نمی شه !
3.5 از 5