در این میان کور ممد در حالی که هی با در رو دیوار تصادف میکند وارد زمین میشه (سدریک جان، فدای آیکیوت بشه کورممد! وسط زمین کوییدیچ در و دیواااارم کجا بوودد؟)
کورممد پشت به جمعیت می ایستد و فریاد میزند: سلام بچه ها! به من میگن کولممد! منو میشناسین؟
بچه های کلاس یواشکی و بی سروصدا خود را به پشت سر کورممد رساندند و یکصدا فریاد زدند: بععععلههههه!!
کورممد اول متوجه قضیه نشد اما بعد از چند ثانیه فکر کردن به اینکه در چند ثانیه پیش چند دانش آموزی که فکر میکرد جلویش هستند از پشت سرش صدا درآوردند قلبش را گرفت و گفت: آآی قلبم!! این معلم گول به گول شدتون کجا لفته؟؟؟ تو این مدلسه خلاب شده هیچکی نیست شما لو تلبیت کنه؟؟
سدریک دیگوری دست کورممد را به گرمی فشرد و او را به سمت جایی که باید می ایستاد هدایت کرد و سپس گفت: ایشون استاد جدید درس کوییدیچ هستن! من فقط برای تبلیغات اینجا بودم!
ساحره ها: اوو استاد! شما نباید برین ما بدون شما هیچی یاد نمیگیریم
غیرساحره ها: خوش اومدی! آخ بچه ها چه حالی بکنیم با این کورممد
معلم گوشه ای نشست و به نظارت کار کورممد پرداخت.
کورممد دسته جارویش را از زیر پایش کشید و با مخ به زمین افتاد.
- خب بچه ها یاد گلفتین چجولی باید از جالو پیاده شد؟ اگه این کالو بکنین داول یه پنالتی به نفع تیمتون میگیله!
سپس دسته جارو را در سمت راست خود قرار داد و گفت: حالا اینطولی مث من سوال دسته جالو بشین...
پای چپش را بلند کرد و به سمت چپ برد و جایی گذاشت که فکر میکرد چوب جارو آنجاست! اما فراموش نکنید که چوب جارو در سمت راستش بود. بنابراین طبق قضیه فیثاغوره برای بار دوم کورممد با سطح زمین یکسان شد
ملت زدند زیر خنده!
- نخدید! بچه های لوس ننل! این سدلیک بوق نشان به شما هیچی یاد نداده جز مسخله کلدن ملدم؟؟؟ بلای بال سوم علض میکنم! دسته جالوی گلامی بفلما ما لا سوال کن!!
دسته جارو انگار صدای صاحبش را شنیده باشد از انتهای خود دودی غلیظ بیرون داد (سدریک دماغش را گرفت و گفت: امان از دست این دسته جاورهای فرسوده! صد بار بهش گفتم برو بده جاش خروس قندی بگیر!) و آن دودها چیزی شبیه این را در هوا نقش بستند: با اجازه بزلگتلها بله!
و کورممد را بر خود سوار کرد و به آسمان ها گروخت!
==========================
1: به نظر شما آیا نکات مبهی در کوئیدیچ از گذشته تا به حال وجود دارد؟ اگر دارد توضیح دهید:
نکات مبهم که کم نیست! یکیش همین محدودیت استفاده از جادو در زمین! آقا یعنی چه من نمیفمم! این هری پاتر راست راست تو روز روشن وسط زمین کوییدیچ چوبدستی میکشه نفرین ضد دیمنتور ایجاد میکنه؟ یا چمیدونم عینکشو واسه ما تمیز میکنه!! این چه قانونیه؟ نمیگن پس فردا میزنن بچه مردمو لت و پار میکنن کی جوابگوئه؟؟
یه نکته دیگه که خیلی مبهمه قضیه این اسنیچ و جستجوگر و ایناست. اومدیمو وسط کار دو تا جستجوگر با کله رفتن تو ملاج هم! اونوقت چی؟ تا ابد که نمیشه بازی رو ادامه داد!
ابهام بعدی در مورد چماقه! اصلا بازیکن مهاجم که هیچ ربطی به هیچ جا نداره به چه حقی میاد چماق رو از مدافع میگیره میزنه به سر و کله مردم؟؟
و ابهامات دیگه که تو یه کتاب مفصل جای نوشتن داره!
========================
2: درصورت اشتباه سوار شدن چه مشکلاتی بر بازیکنان به وجود می آید :
دسته جاروها مثل اسب میمونن.. شما وقتی اشتباه سوار یه اسب بشی چه اتفاقی ممکنه بیفته؟؟ هر آن امکان داره که اسب رم کنه و با یه تیریپ پرشی بندازتت پایین.. یا مثلا اگه برعکس سوار بشی اصلا کنترلی روی مسیر دسته جارو نخواهی داشت و حتی ممکنه در همون ابتدای کار با زمین برخورد کنی!
اگر بد بشینی روی دسته جارو و نتونی صندلی نامرئی رو پیدا کنی ممکنه خراشهای.........................................
بهرحال سوار شدن بر دسته جاروهای امروزی واقعا هنر نمیخواد و هر بوقی ای میتونه به راحتی سوار بشه! خیالتون راحت شما نگران ما نباشید
===========================
3: مدلی مویی که پروفسور استفاده میکند چه نوعی میباشد : مصری سال 2020
=============================
4: در شرط بندی چه کسی برنده شد و آیا بقیه این باخت را قبول کردن و پول رو پرداخت کردن یا نه ؟
جاسم، باخت رو قبول کردن اما گویا با ورود معلم پرداخت پول به بعد از کلاس محول شد!
زمان ما رسیده است، برادران و خواهران من! دیگر در خفا نخواهیم بود! صدایمان را خواهند شنید و این صدا کرکننده خواهد بود!