ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ساعت 5 بعد از ظهرپشت پرده آسلام :
مردی عبا به دوش و عمامه به سر ، در حالی که با سرعت به داخل اتاق می آید در را با هیجان می بندد و بلافاصله لباس های طلبگی اش را در آورد و با خود گفت : ای بابا! عجب غلطی کردیم این آسلام رو راه انداختیم ها ... اینا هم با این مسائلشون وقت سر خواروندن برای ما نذاشتن!
سر انجام بعد از آنکه آن لباس های طلبگی رو در آورد به طرف یک قالیچه خیلی کوچک نزدیک یک تاقچه گلی رفت و قالیچه رو کنار زد!
فرد مجهول :
استار ست2007! دلم برات تنگ شده بود!
و سپس رسیور رو از زیر قالیچه در آورد و سریع به تلوزیون پارس زمان عصر هجرش وصل کرد و مشغول تماشا شد!
مرد مجهول الحال ( اسمش را خودتان حدس بزنید آسلامی ها! برای اینکه نمیخوام اشاه مستقیم بکنم این ها رو مینویسیم!) :
اِه اِه اِه! عجب بابا... چه فازی میده پاهاتو دراز کنی و به اینجر فیلم ها چشم بدوزی
فرد مجهول که دیگر داشت تازه چشم و گوشش باز میشد ، صدایی به گوشش رسید که گند زد به آن زمان بهشتی ای که تازه به استقبالش رفته بود
تق تق تق تق تق_ حاج ***** ؟ خونه هستید ؟ حاج آقا مشکلی پیش اومده... لطف کنید شرف یاب شوید و به گونه ای آسلامی مشکلی را که پیش آمده است حل کنید... حاج آقا؟
تق تق تق تق تق تقجاج آقای مجهول الحال :
اوووومدم ! اووومدم! اههههههی... تف به این شانس!
مرد ، سریع رسیور را جمع کرد و به مکان قبلی اش باز گرداند و سریع عمامه و قبایش را بر تن نهاد و تسبیحی با ذینت های آبی را در دست چپش گذاشت و دوباره از اتاقش بیرون رفت...
مردی که به دنبال وی آمده بود : اه! حاج آقا گویا ناراحت هستید؟ مزاحم شدم؟
حاج آقا :
نخیر ، داشتم با رسول الله مرلین کبیر راز ونیاز میکردم که شما باعث شدید نتوانم به ادامه ی فیل... عبادتم برسم! حالا مشکل چیست ؟
مردی که به دنبال حاجی اومده بود : قضیه دوباره مال بورگینه ... و گویا این بار جدی تر!! وی تاپیکی تاسیس کرده است که بر علیه محفل آسلامی ما مشتش را گره کرده است...
کالین : امممم... آها فهمیدم!
تو برو بر و ... دیگر آیت الله ها و آسلامیون رو خبردار کن ، چیزی نمیگذره که قدرت واقعی آسلام بر شما ها آشکار خواهد شد!
حاج آقا از کسی که دنبالش آمده بود ، جدا شد و به سمت چپ ، جایی که نوشته بود دفتر مدیران پیچید و دوان دوان به در بزرگ و چوب کاری شده دفترشان دوید.
دفتر مدیریت!تق تق تق تق تق تق تق تق حاج آقا **** با عجله داخل شد و به طرف مدیرانی که در پشت منوی مدیریتشون نشسته بودن رفت و با صدایی که اضطراب در آن موج میزد گفت : ای مدیران گرامی! گویا این بورگین ، دیرینه ترین دشمن ما ، تاپیکی بر خلاف گروه ما زده است که از شما تمنا میکنم اون تاپیک رو پاک کنید زیرا به خطر همه ماست!
یکی از مدیران که نمیخواست نمش فاش شود : البته **** حتماً...
ستاد آسلامحاج **** در حالی که در مقابل جاسمان ، جوادان و ممدان پشروق آسلامی ایستاده بود و مشغول سخنرانی شد.
_ و این قدرت
آسلام و
مرلین بود که باعث شد همچین گروهک هایی بر علیه دین استقبال شده آسلام دوام نیاورد!
0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0
خارج از رول : این پست در جواب پستی بود که ماموران آسلامی شما در گروه من زدند!
میتونید این پست رو پاک کنید ولی این کار شما نا جوانمردانگی نامیده میشود چون آن پست سینستریا هیچ رابطه ای با تاپیک من نداشت و این پست هم بزاریم به عنوان جواب اون!
اي برادر غير آسلامي من پستتو پاک يا ويرايش نمي کنم اما پستت بر خلاف قانون هاي سايت بود و موارد اخلاقي رو توش زير سوال برده بود من جواب پستت رو با يه پست ميدم که موارد ضد اخلاقي پستت رو از بين ببره تو با اين پستت حتي ميتوني سايت رو فيلتر کني من واقعا ازت تعجب کردم،خوب من پاکش نميکنم چون ميگي کالين نامرده خودت ويرايش کن و درستش کن!پست جوابتم همين زير ميزنم