سوژه جدید ! - ها ... گلگومات مجوز آورد ! تو باید کارت رو سریعتر شروع کرد !
- مردکه بوقی ! بعده یه عمر بلند شدی یه مجوز بوقی آوردی دستورم میدی تازه ؟ بزنم شپلخت کنم ؟
- گلگو این چیزها نفهمید ! تو باید کارت رو شروع کرد ! اون هم زودتر !
-
گلگومات که خسته به نظر میرسید ، با عصبانیت به سمت میز رئیس سازمان حرکت کرد و حواسش هم به این نکته بود که طوری پاهایش را به زمین بکوبد که گرومپ گرومپ صدا کند باشد تا عصبانیتش بیش از بیش نمایان شود . با ناراحتی دستش را در بخشی ( ؟! ) از شلوارش فرو برد و کاغذ پوستی کهنه و تا خورده ای را بیرون آورد و بدون آنکه نگاهی به آن بیندازد آن را روی میزی که پرسی ویزلی پشت آن نشسته بود کوبید !
پرسی کاغذ پوستی را از مقابلش برداشت و با صدای بلند شروع به خواندن کرد :
- بنام وزارت اعظم و این چرت و پرتاشم که هیچی
وزارت سحر و جادو تصمیم گرفته است که شما که پذیرای ریاست سازمان ورزش و تفریحات جادویی بوده اید ، سریعتر فعالیت خود را در این بخش ها آغاز نموده و فعالسازی لازم را انجام دهید ... هووم بقیشم که چرت و پرت نوشته
هوووم ؟ ... امضا آلبوس سوروس پاتر ؟
چه خز و ارزشی !
و رو به گلگومات کرد و ادامه داد : خوب الان چیکار کنم ؟ صد بار گفتم که سرم شلوغه فعلا ! حالا همه وزارت بیکار نشسته تا من شروع کنم ؟
گلگومات چپ چپ نگاه کرد و گفت : بله ! ما میخوایم همه وزارت همزمان کار کنه !
پرسی : خوب بابا ! شروع میکنم ! به زرزوس پاترم بگو اینو ! ضمنا ، قرار بود مجوز فعالیت شبانه سازمان تفریحاتی رو برای من بیاری ، چی شد ؟
- گلگومات اون رو هم آورد ! و باری دیگر دست در پشت ! شلوارش کرد و کاغذ نسبتا بزرگی را بیرون آورد و مقابل پرسی قرار داد . پرسی که این بار مشتاق تر به نظر میرسید ، کاغذ را باز کرد و شروع به خواندن کرد :
پرسی ویزلی عزیز ، رئیس محترم سازمان ورزش و تفریحات جادویی ، به تقاضای شما بابت دریافت مجوز فعالیت های شبانه سازمان تفریحاتی وزارت رسیدگی شد . این کاغذ پوستی مجوز شما برای فعالیت در آن بخش خواهد بود . امید است که موفق باشید .
پیوست : قوانین رئیس بخش
- کلیه فعالیت ها بعد از ساعت 3.5 شب متوقف بشود .
- برای فعالیت های بیناموسی بخشی مجزا در نظر گرفته شود و در عموم فعالیتی در این راستا انجام نشود .
- در راستای فعالیت های شبانه ، به صورت مرتب دستشویی های عمومی و خصوصی چک شوند .
- ...
دست از خواندن کشید و نگاهی به تعداد زیادی از عناوینی که تحت قوانین فعالیت های شبانه ذکر شده بود انداخت و رو به گلگومات گفت : هووم ، ممنون از بابت این مجوز ، این قوانین هم از نظر من رد هست ! من برنامه های خودم رو دارم .
نیمه شب - باشگاه تفریحاتی وزارت سحر و جادودووپس دووپس گووپس گووپس - دستاتونو بکنید بالا پایین ... خوب صدامو همه دنیا دارید ... ما چرا اینجاییم ؟ ده واسه رقصیم ... حالا سی دیو در بیار از لباس شخصی ... بزار تو ضبط و تو ولوم بده ... اگه خالی بستم واست تو لوم بده !
- آهان آهان ... ایول ایول ! تو میتونی سعیتو بکن !
- آهان آره داره میشه ... واو !
- ای بابا چرا اینطوری آخه ؟ بدبخت به بوق رفت که ، آرومتر باب !
- هوووووی ...
پرسی و آلبوس در دفتر مدیریت باشگاه نشسته بودند و غرق در تماشای فعالیت دوست داران تفریحات سالم (
) شده بودند که تعداد زیادی از افراد شنل پوش وارد دفتر شدند و در حالی که چوبدستی هایشان را در حالت آماده باش قرار داده بودند وزیر سحر و جادو را همراهی میکردند .
آلبوس سوروس : ببینم پرسی ! فکر میکنم توی مجوزی که دادم برای باشگاه ذکر کرده بودم قوانین فعالیت شبانگاهی رو ! فکر میکنم خواسته بودم که فعالیت های بیناموسی به حداقل خودش برسه ! و نگاهی به دختر پسر هایی که همراه با آهنگ به راز و نیاز میپرداختند انداخت و ادامه داد : اینطوری ؟!
- هووم ، به نظرم که مشکلی نداره جناب وزیر ! از این دیگه حداقل تر ؟ نگاه کنید ، بدبختا اصلا روشون نمیشه به هم نزدیک بشن !
« دوربین مجددا به سمت افرادی که در حال رقص ؟! بودند چرخید ، دشوار بود تشخیص اینکه به هم نزدیک شده اند ، یا از بدو تولد به هم متصل بوده اند ! »
و ادامه داد : بله داشتم میگفتم ! دیگه از این حداقل تر نمیشه ! پروفسور دامبلدور نظره شما چیه ؟
دامبلدور :
آلبوس سوروس : :no:
دامبلدور :
آلبوس سوروس : من ؟ اصلا فکرشو نکن !
دامبلدور : اوهوم