بررسی پست شماره 130 زندگی به سبک سیاه ریموس لوپینریموس عزیز
یک امتیاز مثبت به خاطر عوض کردن سلام!
نسبت به پستهای قبلی پیشرفت خوبی داشتین.
از نظر رول نویسی پیشرفت محسوسی کردین ولی بی نظمی نوشته از بین نرفته(هر چند کمتر شده).مشکل دیالوگها و گوینده اش همچنان وجود داره.مثلا:
نقل قول:
بعد از زمانی دوباره روابط مورفین با پسرک به حالت عادی بر می گرده .
روشن کن اون لامشب , ارباب داره درمی کشه برو طرف خانه ریدل.
اینجا باید مشخص کنین گوینده کیه.گرچه از لحن صحبت میشه فهمید ولی در پستهای دیگه با جایی که چند نفر حضور دارن خواننده رو دچار مشکل کنه.
نقل قول:
پسرک :
پسرک درحالی که جاشو با مورفین عوض می کرد استارت زد و کامیون رو روشن کرد .
خوب شرا راه نمیره اشلا این گردالی واشه شی ؟
قبلا هم توضیح دادم که بین کار یه نفر و حرف خودش لازم نیست فاصله وجود داشته باشه.مثلا:
مورفین استارت زد و کامیون روشن شد.
-شرا راه نمیره؟
اینجا فاصله نذاشتن مشخص کرده که گوینده مورفینه. ولی وقتی میخوام برم سراغ نفر بعدی(چه حالت و چه دیالوگ)باید یه فاصله کوچیک بذارم که نوشته منظم بشه.مثلا:
مورفین استارت زد و کامیون روشن شد.
-شرا راه نمیره؟
پسرک جاشو با مورفین عوض کرد.
-چون تو بلد نیستی روشنش کنی.
این روش نوشتن پستتونو منظم و خوندنشو خیلی راحتتر میکنه.اگه نمیخوایین فاصله بذارین باید در تمام دیالوگها گوینده رو مشخص کنین و دیگه هیچ فاصله ای وجود نداشته باشه.البته در این حالت هم باید پاراگراف بندی کنین.وقتی موضوعی تموم شد(یا تقریبا تموم شد)برین سراغ پاراگراف بعدی.
وقتی قصد دارین یه مکانو مشخص کنین(مثل محفل ققنوس) بهتره اون مکانو با فونت دیگه ای یا با ضخیم( bold)کردن حروف از بقیه نوشته جدا کنین.
دیالوگاتون خیلی خوب بود.عکس العملها و حالتها بجا و مناسب بودن.
نقل قول:
به صورت ماموران گمرک در بیاید و مرز ایران وافغانستان رو ببندید .
سوژه خیلی خوبی به نفر بعدی دادین.سوژه جدید و جالبیه.این کارتون که ماجرای محفلیا و مورفینو درست در جای مناسب به هم متصل کردین سوژه رو کاملا نجات داد.پستتون خیلی خوب تموم شده.
کلا اگه مشکلات ظاهری پستتونو(که به نظر من زیاد هم مهم نیست)در نظر نگیریم پست خوبی بود.
موفق باشید.
----------------------------------------------------------------
بررسی پست 223 کافه تفریحات سیاه بارتی کراوچبارتی عزیز
نقل قول:
ولدمورت با خشم به اطرافش نگریست و فریاد زد : خب یه بوقی ای بره اینو بگیره . یعنی هیشکی نمی تونه اینو بره و بگیره ؟
شروع پستتون با پایان پست قبلی اصلا هماهنگی نداره.وقتی به میل خودمون حرکات و رفتار شخصیتها رو عوض کنیم این ناهماهنگی پیش میاد.در پست قبلی(که توسط جادوگر خیلی محترمی نوشته شده!) ولدمورت داشت به طرف هدویگ میرفت ولی در پست شما بدون دلیل از این کار منصرف میشه.بهتر بود حداقل برای این انصراف یه دلیل میاوردین.
نقل قول:
ولدمورت با خشم به اطرافش نگریست و فریاد زد : خب یه بوقی ای بره اینو بگیره . یعنی هیشکی نمی تونه اینو بره و بگیره ؟
ملت مرگخوار : :no:
ولدمورت به مرگخوارا میگه برین جغد رو بگیرین و مرگخوارا میگن نه؟؟!!عجیب نیست.مرگخوارای پست شما زیادی شجاع به نظر میرسن!
نقل قول:
لرد به سرعت چوبدستیش را بیرون کشید و با یه حرکت مخوف که فقط خودش قادر به اون کار بود انواع و اقسام ورد ها رو به اطراف فرستاد که ناگهان یکی از وردهایش به هدویگ برخورد کرد . لرد که از مسئله بی اطلاع بود روی یکی از صندلی ها نشست و برای آخرین بار رو به جغد گفت : بیا اینجا دیگه بوقی !
ایده خوب بود ولی طرز نوشتنش نه.اینکه یه ورد اشتباهی به هدویگ بخوره جالبه ولی کمی عجولانه توضیح دادین.حرکات ولدمورت کمی عجیب و ناشیانه از آب دراومده.
نقل قول:
لرد که هیچ چیز را باور نمی کرد رو به مرگخوارانش گفت
هیچ چیز را باور نمیکرد در اینجا اشتباهه.چنین چیزی را باور نمیکرد،این اتفاق را باور نمیکرد یا...
حفظ سوژه خیلی خوب بود.این قضیه جغد جای کار بیشتری داشت ولی ممکن بود سوژه کلا بطرف جغد منحرف بشه که خوشبختانه نشده.
موفق باشید.
-------------------------------------
نقد مری رو گذاشتم برای بعد از امتیاز دهی داورا.