جیمز : چکار میخوای بکنی آخه ؟ بگو ببینم ...
مری : چرا یه ذره فکرت رو بکار نمیندازی ؟ مورفین رو به صلیب کشیدن ، بنظرت چطور میتونیم آزادش کنیم ؟
جیمز : خب معلومه باید یه کاری کنیم که این طلسمها از بین ...
مری : نخیر احتیاج به زحمت ما نیست ، فقط کافیه کاری بکنیم که لرد به مورفین احتیاج داشته باشه ، بعد خودش به راحتی آزادش میکنه
مری و جیمز دیگر به داخل آشپزخانه رسیده بودند ، اما مشکلی که وجود داشت آن بود که آنی مونی مغموم و ناراحت در گوشه ای از آنجا نشسته بود و ظرف غذای اربابش را نیز در دستانش گرفته بود . کف زمین با ظرفهای غذایی که احتمالاً توسط لرد به داخل آنجا پرتاب شده بود پوشیده شده بود اما گویا آنی مونی بر تصمیمش استوار بود .
مری : ببینم جیمز برای یه علیات انتحاری آماده ای ؟
جیمز : مگه میخوای چکار ...
هنوز جیمز آخرین کلمات را از دهان خود بیرون نداده بود که مری به طرف آنی مونی حمله ور شد ، او که هنوز در افکار شکست خورده خود غرق بود نتوانست هیچ گونه مقاومتی از خود نشان دهد و برای همین به سرعت تسلیم حمله دو محفلی و یا به عبارتی دیگر یک محفلی و یک فرد ِ ... فرد ِ فرد
شده بود .
مری : خب جیمز چرا هنوز آنجا خشکت زده ؟ خودتو سریع آماده کن باید به شکل آنی مونی در بیای !
جیمز : به شکل آنی مونی در بیام که چی بشه ؟
بـــــــــــــــــــــــــــــــــنگ ! ( صدای برخورد ماهیتابه با مغز جیمز )
مری : خب ... حالا فهمیدی چکار ...
جیمز : آره ، آره ... غذای لرد رو به مواد پر میکنیم تا خودش به یه مورفین دوم تبدیل بشه ، خودمم در نقش آنی مونی تا وقتی که یه اصیل زادهی کچل موادی ( تیریپای جمشید هاشم پور ) بشه همراهیش میکنم .
مری : آفرین ... میبینم که درست رو خوب یاد گرفتی .
جیمز : تنها مشکلی که وجود داره اینه که لرد غذای آنی مونی رو نمیخوره !
مری : برای این کار هم راهکار جالبی دارم ، لرد غذای آنی مونی رو برای این نمیخوره که خیلی مزخرفه و اینم بهانهی جدیدش برای در رفتن از این غذائه ، حالا من غذایی درست میکنم که لرد خودش بیاد التماس کنه برای غذا
دقایقی از حادثه گذشته بود و جیمز سریعا خود را با معجونی به شکل آنی مونی ر آورده بود و آنی مونی پیچ درپیچ واقعی درون فرد کوچیکه خانه ریدل قرار داده شده بود .
بوی عذای لذیذی خانهی ریدل را پر کرده بود ، مری بامهارت تمام و با کمک جیمز غذایی را درست کرده بود که گویی خانهی ریدل تاکنون به چشم خود ندیده بود ، حتی اتفاقاتی که بعد از این در این محل رخ داد را نیز میتوان به عجایب هفتگانه سوق داد .
لرد: آنی مونی ببینم مادرت زنده شده ؟ اینجا چه خبره ؟
بلیز : آنی ... آنی ... شرلی
... نه ... نه ... مونی ...
.
.
.
.
لحظاتی بعد تک تک مرگخواران پشت در آشپزخانه جمع شده بودند و در اول صف لرد با یک بشقاب دست به سینه ایستاده بود تا غذای خود را بگیرد ، در این میان جیمز که به آنی مونی تبدیل شده بود ظرف غذای پر مخدر را تقدیم لرد کرد تا نوش جان کند ...