باشد که مدیریت نباشد !صفحه ی هالی ویزارد بعد از پایان فیلم " سیمای دروغها " تیره و تار میشه و بعد از چند لحظه برای نمایش ِ تبلیغ ِ پر سودِ جدیدی که از طرف جادوگر تی وی بهش پیشنهاد شده دوباره جون میگیره !
دستمال های سحر آمیز همه کاره اسکاور همزمان با پخش تصاویری از فردی مجهول الهویه که بصورت نیمه برهنه روی تختی مقابل ِ صندوق های انتخابات سال دراز کشیده و در حال آفتاب گرفتن هست و دستمالِ برنده شدن در انتخابات رو هم بالا و پایین میندازه و به سیل ِ جمعیتی که پای صندوق ها دارن بهش رای میدن نگاه میکنه ، صدای زننده ی پیرمردی شنیده میشه :
آیا از انجام فعالیت های روزانه ماگل گونه خود خسته شده اید ؟!
آیا وزارت سحر و جادو برای انجام امور به کمک جادو شما را منع کرده است ؟!
آیا نمیتوانید به سادگی به خواسته های خود برسید و مجبورید رشوه بپردازید ؟!
آیا به مقامی که مایل هستید هنوز دست نیافته اید و هنوز هم در صدد بدست آوردن آن هستید ؟!
آیا به رنک ِ مورد ِ نظر ِ خود در انتخابات سال دست نیافته اید ؟!
نگران نباشید !! هم اکنون میتوانید به یکی از 145 شعبه ی کارخانه ی دستمال سازی اسکاور در سراسر دنیای جادوگری مراجعه کرده و با خرید ِ دستمالی که نوع کارش با نیاز شما مطابقت دارد ، به خواسته هایتان به سادگی دست یابید . باور نمیکنید ؟! به همین جهت با یکی از خریداران خود که اظهار داشته دستمال های اسکاور بی نظیر هستند ارتباط برقرار کردیم و فیلم هایی را برای شما تهیه نموده ایم که تضمین ِ کار ِ ما هستند !
صدای مرد ِ مجری به گوش میرسه : این فیلمی هست که این دوست ِ عزیز قبل از استفاده از دستمال های همه کاره برای ما ارسال کرده ! با هم تماشا میکنیم .
مرد که سر و وضع فوق العاده نامناسب و زننده ای داره ، با بی حوصلگی در خیابون راه میره که گوشی همراهش زنگ میزنه .
مرد : اوه تویی ؟! نتیجه انتخابات چی شد ؟! چند تا رای آوردم ؟!
- متاسفم ! همه گفتن که اصلا خوبی نیستی ، با کلی منت کشی و رشوه دادن ، تونستیم 3 تا رای برات جمع کنیم ! اونم توی انتخابات هفتگی ! انتخابات سال که بیخیال دیگه !
مرد آهی از ته دل میکشه و گوشی رو قطع میکنه و به قدم زدن ادامه میده ، تا اینکه برای دومین بار گوشیش شروع به زنگ خوردن میکنه .
مرد : بفرمایید ؟
- من مدیر جادوگران هستم ! گفته بودید که نظارت یک انجمن رو میخواید ! متاسفم ، با همه ی مدیران صحبت کردیم و همه مخالف بودن که حتی نظارت یک انجمن ِ خالی رو به شما بدیم ! خدا نگهدار !
صدای مرد مجری مجددا به گوش میرسه : این فیلمی هست که این دوست ِ عزیز بعد از استفاده از دستمال های همه کاره سحر آمیز برای ما ارسال کردن !
مردِ جوانی در پیاده روی لندن مشغول قدم زدن هست که گوشی موبایلش با پخش ِ یکی از آهنگ های فوق العاده زننده ، زنگ میخوره !
- قربان ! تبریک میگم بهتون ! هفتصد و پنجاهمین رای رو در انتخابات سالِ جادوگران آوردید ! فقط تا چند روز ِ دیگه رنک بالای سرتون هست !
مرد : هفتصد تا رای ؟ اه چقدر زیاد شده رایا ! دیگه خسته کننده شده برام انقد رای ! برای انتخاباتِ بعدی یادت باشه با رایِ زیره پنجاه تا ببرم ! به قول ِ این یارو منیژه هه تو این تبلیغای ماگلی ، کلاس داره گویا !
گوشی موبایلش رو قطع میکنه ، ولی مجددا بلافاصله گوشیش زنگ میخوره !
- سلام دوست ِ عزیز ! ما بلیت شما توی سایت جادوگران رو الان خوندیم ! شما الان نظارت ِ 12 تا انجمن رو دارید ، گفته بودید که نظارت دو انجمن ِ دیگه رو هم میخواید ، به چه دلیل ؟!
مرد : هوم ، از تو چه پنهون آنیتا خسته کننده شدن دیگه اونا ! گفتم یه تنوعی داشته باشم تو نظارتم !
- بله ! متینه ! خوب نظارت کدوم انجمن ها مد نظرتون هست ؟!
مرد : من نظرم روی انجمن ِ خصوصی اسلیترین و انجمن ِ خصوصی مدیران هس ! آره فعلا همینا خوبه !
- امم ، باشه ، تا آخر ِ امشب دسترسیتونو میدیم ! موفق باشید
مرد گوشی رو قطع میکنه و شماره ی شعبه 15 کارخانه دستمال سازی رو میگیره !
مرد : سلام ! من ایکسم ! میخواستم بگم کار ِ دستمالاتون خوب بود ! یه کامیون دیگه از دستمالای همه کاره تا آخر ِ امشب بفرستید دمه در ِ خونم !
- چشم قربان !
برای اینکه صاحب بهترین ها شوید ، برای یک بار هم که شده از دستمال های همه کاره ی سحر آمیز اسکاور استفاده کنید ! ما برتری شما را از همین حالا تضمین میکنیم !
بعد از پایان فیلم تبلیغاتی هالی ویزارد ، نوبت به نمایش فیلم میرسه ... صفحه ی نمایش تیره میشه و با نمایش نام فیلم روشن میشه :
باشد که مدیریت نباشد !بازیگران : آنتونین دالاهوف
پرسی ویزلی
هری پاتر
پرفسور کوییرل
آلبوس سوروس پاتر
مورگانا لی فای
آنیتا دامبلدور
لورا مدلی
فیلمبردار :ریموس لوپین
صدا بردار : ایوان روزیه
اماکن : گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
گفتگوی ناظران با مدیران
صفحه کمک و راهنما
پرسی همه ی عوامل و دست اندر کاران برنامه رو جمع کرده و مشغول توضیح دادن ِ نحوه ی فعالیت هر کدوم از اونها هست !
پرسی : خوب ، اول از همه ریموس ازت میخوام که هر موقع دیالوگ حساسی گفته شد ، تا اونجایی که به کیفیت کار صدمه نزنه روی صورت گوینده دیالوگ زوم کنی ! و تو ایوان ، سعی کن یه فیلمنامه پیشت داشته باشی تا زمانی که دیالوگ مهم گفته شد تا اونجایی که ممکن شد ، صداش رو بالا ببری که برای مخاطب جذابیت داشته باشه ، البته انقدر زیاد نه که توی ذوق بزنه ها !
و با نگاهی گذرا عوامل پشت صحنه رو از نظر گذروند و ادامه داد : و تو آنتونین ! میخوام که اصلا استرس نداشته باشی ، من خودم هم جزو بازیگران هستم ، و به همین دلیل میدونم که این کار چه استرسی به بازیگر وارد میکنه ، انتظار دارم فقط خیلی راحت چیز هایی که توی فیلمنامه نوشته شده رو اجرا کنی !
بعد از هماهنگی های لازمه ، همه ی عوامل سر جای خودشون قرار میگیرن و با اشاره ی دست کارگردان میرن برای ضبط : سه ، دو ، یک ! دوربین ، نور ، صدا ، ممد های تدارکات و سایر همکاران ! حرکت !
پرسی که از حرکات ِ عوامل ِ پشت صحنه و ممد های بی شمار تعجب کرده با عصبانیت میگه : هوووی بوقیا ! چیکار میکنین ؟!
یکی از ممد ها با لهجه ی شیرینی میگه : خب شما گفتی حرکت قربان !
پرسی : آآآآ ! من منظورم این بود که میریم سر ِ ضبط ! نه اینکه بیل و کلنگتونو بغل کنین حرکت کنین تو خونه !
ممد ها : :yeyebrow
پرسی : خیله خب ! بریم سر ِ ضبط !
آنتونین با ژست خاصی به سمت ِ تاپیک ِ گفتگو با مدیران انتقادها ، پیشنهاد ها حرکت میکنه تا پست های جدیدی که زده شده رو بخونه .
Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...بلاتریکس نوشته :
چرا مدیران ِ انجمن به پست ِ من تو ضروریات رسیدگی نمیکنن !؟ عهه !
آنتونین :
Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...آنتونین نوشته :
رسیدگی کردم بلا ! چرا ناراحت میشی الکی ؟!
چند دقیقه بعد
Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...لورا مدلی نوشته :
ببخشید پست های این تاپیک رو مدیران ِ انجمن جواب میدن یا همه مدیرا ؟!
آنتونین :
Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...آنتونین نوشته :
بله لورا مدلی عزیز ! مدیران انجمن در این تاپیک جواب میدن !
پرسی : کات ! خوب جواب دادنت توی گفتگو با مدیران خسته کننده شد ! بریم گفتگوی ناظران با مدیران ! با یه اطلاعیه شروع کن !
آنتونین لبخندی میزنه و با وقار خاصی وارد گفتگوی ناظران با مدیران میشه و اطلاعیه جدیدی رو میفرسته .
Re: گفتگوی ناظران با مدیران آنتونین نوشته :
سلام
ناظرای عزیز توجه کنند ! سعی کنید انجمن های تحت نظرتون رو فعال نگه دارید ! و ضمنا گزارش کارتون رو هم اینجا بدید !
چند دقیقه بعد
Re: گفتگوی ناظران با مدیران سوروس نوشته :
من از نظارت دیاگون میخوام استعفا بدم ! لطفا یه مدیر انجمنی من رو برداره ، ممنون
آنتونین :
Re: گفتگوی ناظران با مدیران آنتونین نوشته :
باشه سوروس عزیز ، ممنون از فعالیتی که توی این مدت داشتی ، برداشتمت
پرسی : کات ! خسته شدم دیگه ازین صحنه ! برو تماس با ما !
آنتونین لبخند دلنشینی میزنه و به سمت صفحه کمک و راهنما حرکت میکنه و آخرین بلیتی که فرستاده شده رو باز میکنه .
جزییات بلیت شماره 62378 پرسی نوشته :
من رو برای اون مورد بذارید ! موافقم خودم !
آنتونین :
پاسخآنتونین نوشته :
آمادگی شما رو مد نظر میگیریم ، هر وقت نیاز شد خبر میدیم !
اون بلیت رو میبنده و در صفحه ی بلیت ها ، بلیت شماره 62379 رو باز میکنه !
جزییات بلیت شماره 62379 آلبوس سوروس نوشته :
برای لندن من برنامه هایی در نظر دارم ! میتونم اجراشون کنم آنیتا ؟!
آنتونین :
پاسخآنتونین نوشته :
برنامه هات رو اعلام کن تا ببینیم چطوره !
پاسخآلبوس سوروس نوشته :
ولی من منظورم با آنیتا بود ! آنیتا ؟!
پاسخآنتونین نوشته :
جانم ؟!
پاسخآلبوس سوروس نوشته :
پرفسور کوییرل ؟
پاسخآنتونین نوشته :
جانم ؟!
پاسخآلبوس سوروس نوشته :
عله ؟!
پاسخآنتونین نوشته :
عهه ! بگو دیگه حرفتو !
پاسخآلبوس سوروس نوشته :
باب خب من با اینا کار دارم !
پاسخآنتونین نوشته :
برو ببینم باب ! اصن من بلیتتو میبندم !
پرسی با شیطنت دست میزنه و میگه : کات ! عالی بود آنتونین ، عالی ! به کارت ادامه بده ، به کارهای مدیران رسیدگی کن !
پیام شخصی هری پاتر مورگانا لی فای | آنتونین دالاهوفمورگانا نوشته :
سلام هری پاتر عزیز ! چرا همه مسائل مربوط به مدیران رو آنتونین دالاهوف جواب میده ؟! مگه مدیر ِ اخبار نیست ؟!
چند دقیقه بعد جواب پیام شخصی مورگانا میاد !
هری پاتر | Re: آنتونین دالاهوفهری نوشته :
سلام مورگانا ! من آنتونینم ! فعلا جواب ِ پیام شخصی مدیرا رو هم من میدم
مورگانا :
!!!
موبایل شخصی هری پاتر پرسی با عصبانیت شماره هری رو میگیره و دمه گوشش میذاره و تا تلفن جواب داده میشه بدون ِ سلام و احوالپرسی شروع به حرف زدن میکنه : عهه ! این چه وضعشه عله ؟! همه چی دسته آنتونین افتاده که !
صدای مردانه ای از پشت ِ تلفن شنیده میشه : اوه سلام پرسی ! من آنتونینم ! یادم رفته بود که بگم گوشی عله هم دسته منه فعلا !
سایت رسمی زوپس دات او آر جی پرسی وارد شناسه PercyWeasley توی سایت رسمی زوپس میشه ، و پروفایل irmtfan رو باز میکنه و صفحه پیام شخصی رو باز کرده و به زبان ِ لاتین شروع به نوشتن میکنه که ترجمش به این صورت میشه : اه ! عله ! گفتم چرا همه چی دست ِ آنتونین افتاده !
چند لحظه بعد ، جواب ِ پیام شخصی با زبان ِ لاتین میرسه که ترجمش به این صورت هست : اوه ! تویی پرسی جان ؟! من آنتونینم ! خوبی ؟!
پرسی :
پرفسور کوییرل که از این قضایا با خبر شده و به نظر میرسه تنها کسی هست که آنتونین هنوز بهش دست نیافته ، با تلفن ِ منزل ِ عله تماس میگیره ! ولی این بار واقعا خود ِ عله گوشی رو بر میداره
کوییرل : ببینم عله ! این چه وضعشه ؟! ملت راس میگن دیگه ، چرا همه چی دست ِ آنتونین افتاده ؟! چرا آنتونین فکر میکنه پیام های مدیران ِ انجمن رو باید خودش جواب بده ؟!
عله از فرط ِ خنده ریسه ای میره و میگه : خب ببین ! تقصیره آنتونین نیست ! من کاری کردم که هر اسمی که ملت مینویسن خطاب به مدیران ، برای دالاهوف ، "آنتونین" نمایش داده بشه !
کوییرل : هوم ؟! متوجه نشدم !
عله : ببین ! من توی سانسور کلمات اسامی ای مثه مدیران انجمن رو " آنتونین " وارد کردم! یعنی وقتی یکی بلیت میزنه میگه لطفا مدیر انجمن جواب بده ، برای آنتونین به این صورت نمایش داده میشه که لطفا آنتونین جواب بده !
کوییرل :
عله : گفتم اینطوری یه مدت میتونیم استراحت کنیم ! ضمنا ! لیست ِ کامل سانسور کلمات رو برات فرستادم ! همه ی اسامی که توی لیست سانسور هستن ، برای آنتونین ، همون آنتونین نمایش داده میشن !
دقایقی بعد - پیام شخصی کوییرل هری پاتر | لیست سانسور کلمات جادوگران مدیر انجمن => آنتونین
آنیتا => آنتونین
کوییرل => آنتونین
مدیر اخبار => آنتونین
مدیر گالری => آنتونین
مسئول سایت => آنتونین
ناظر انجمن => آنتونین
بهترین مدیر => آنتونین
سلام => آنتونین
چطوری => آنتونین
چه خبر => آنتونین
چیکارا میکنی => آنتونین
آهان => آنتونین
باشه => آنتونین
ایول => آنتونین
خوبه => آنتونین
سایر کلمات => آنتونین