چه سوژه ی جالبی و چه حلال زاده ام من!
برای گرفتن سوژه پست قبلی رو بوخونید!
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
- آخ... جونم در اومد... بالاخره تونستم لمسش کنم... بالاخره گرفتمش!
فلش بک:
نقل قول:
"نظارت دنیس و دانگ"
- دانگولی این چکش برای چیه؟
"شق...ترق...دیش دام...بومب!"
- بار آخرت باشه به چکش نظارت نزدیک میشی ها... این متعلق به ناظر بزرگتره!!
-
خیلی آروم چکش رو برمیداره و به آغوش میکشه و بالا پایین میپره.
- بوی قدرت میدی عزیزم!
فلش بک:
نقل قول:
"نظارت دنیس و مرلین"
- خب ببین این چکش واسه ناظر بزرگتره. الان باید...
مرلین: آره من و بچه ها تصمیم گرفتیم بزاریمش تو یه محفظه شیشه ای ضد گلوله و افسون تا میراث هافل حفظ بشه!
-
چکشو میزاره رو زمین و از تو کوله اش یه پوست قدیمی بیرون میاره و بهش نیگا میندازه:
:no:
:bigkiss:-------->
=
- هیوم... من کشفش میکنم... میگه که... بغلش نکن... باهاش یه نفرو بزن... تا قفل یه جا باز بشه... اونجا تاریکه... یه متصدی اونجا منتظرمه... اونجا میرسم به معنای دقیق این چکش و بعدم گولاخ میشم!! هوووف... گمونم همین باشه!
چکشو میگیره دستش و میخواد از دفتر نظارت بیاد بیرون که تا پاشو از در میزاره بیرون آژیر امنیتی پیوز به صدا در میاد!
- دیری دیری دیری دیری دیری...دیری دیری دیری دیری (صدای ماشین بازیافت!!)
- چه پیشرفته!!
توجهی بهش نکرد و ادامه داد که به سمت در خروجی تالار بره که یه نفر با پتک زد تو سرش!
-
- دزد... بگیریدش!
- چیکار میکنی پیوز! منم باو... دنیس!
- جیــــــــــــــــــــــــــغ! روح دنیس!!
- فحش نده ها! روح خودتی!
- اگ روح نبودی با ضربه پتک باید الان میمیردی!!
- برو بابا!
به سمت در خروجی تالار میره که یهو یه دختر با پنجول (!) چکشو از دستش میگیره!
- هووو... رد کن بیاد تو دیگه کی هستی!
- لورا ناظر هافل... داشتی کجا میبردیش این واسه منه!
دنیس جفت پا میره تو دهن لورا ولی فقط باعث میشه که خودش کوبیده بشه به سقف و نیمی از مغزش بپاشه رو دیوار!!
- ماااااع... جفت پای من عمل نکرد!
لورا نیم نگاهی به چکش میکنه و
!
دنیس از روی سقف خودشو میندازه روی لورا...
- بده به من اونو... من شونصد کیلومتر به خاطر این اومدم... تو در جریانش نیستی....
لورا میاد با چکش بزنه تو دهن دنیس که چکش از دستش در میره و میخوره به در خوابگاه و در پودر میشه و از پنجره مجازی خوابگاه پرت میشه بیرون!
-
تموم شد! بدبخت شدیم!
دنیس عصبانی انگشتاشو دور گردن لورا فشار میده و سعی میکنه تلافی کاری که کرده رو در بیاره که یهو چکش از لبه ی پنجره ظاهر میشه... وبه همراه اون یه دست که بالا گرفته اش!