به نام او
درود
سلام بر هلگا، درود بر ارنی!پشت در ستاد انتخاباتی کل وزارت سحر و جادو ملت در حال شعار دادن بودن.
لحظاتی بعد یک کالسکه ی مشکی رنگ که توسط تسترال ها کشیده می شد به میان جمعیت نشست و ملت در حد تیم ملی کف و خون قاطی نمودند.
یک آقایی که هیکلی به غایت گنـــده داشت و یک دست ردای مشکی و عینک دود استعمال کرده بود در کالسکه را باز کرد و
ارنــی مـــک مـــیــــلــــان در میان ذوق مرگیت یکایک حضار با چهره ای به
شکل از کالسکه خارج شد.
همه جا را سکوت فرا گرفته بود. ملت منتظر سخنی از ارنی کبیر بودند:
- من، ارنی مک میلان، فرزند کوچیک جادوگران، به صحنه آمدم چون روند های آسلامی، اداری و امنیتی موجود را نگران کننده دیدم!دوباره ملت این بار در حد فینال چمپیونز لیگ (که خداییش حق دورتموند باخت نبود) کف و خون قاطی کردند. در حدی که آمبولانس های سنت مانگو چیزی حدود شوفصد و خورده ای نفر را به اولین مرکز امداد رسانی منتقل کردند.
ارنی در میان شعار های هوادارانش به داخل ستاد انتخاباتی رفت و شروع به پر کردن فرم کرد:
مدت زمان عضویت در ایفای نقش :اولین عضویت این بزرگوار( خودم را عرض می کنم
) در سال 86 با شناسه ی پروفسور تافتی بود که چندان فعالیتی نداشتم.
بعد از اون با شناسه ی ارنی مک میلان در سال 88 وارد شدم و فعالیتم رو ادامه دادم. در حین این که همه از حضور اینجانب کسب فیض می کردند شناسه ی گلرت گریندلوالد را بر داشتم و بعد از اون هم مگان جونز
آی مردم شریف، ببینید من با همه ی اقشار جامعه چقدر خوب کنار میام، ببینین من چقدر خوبم :pretty:
برنامه های خود برای وزارت :بنده دوست دارم وزیر بشم که اول از همه سایه م بالا سر ملت جادوگر باشه و بتونن در پناه افاضات من زندگیشونو بکنن.
بعدش میخوام آزادی رو برای مردم به ارمغان بیارم. آیا مشکل ما مدل موی جوون های ماست؟! واقعاً مشکل ما اینه؟ حالا این دلوروس بیچاره دلش خواسته شکل وزغ باشه، به من و تو و بی بی سـ... چیز، نه... میگم به من و تو و دولت چه ربطی داره؟ دولت باید به فکر جیب خودش باشه.
ما باید کار فرهنگی کنیم، من با کار فرهنگی کاری میکنم که کار باشد. کاری که کار نباشد که کار نیست برادر من. با همین کار فرهنگی می شود کاری کرد که اون ولدمورت کچل آرشاد شده و به اندازه ی آلبوس جونم مو و ریش بذاره.
شعار ما اینه، زنده بــــاد مخالف! اصلا ما مخالف ها رو همه رو جمع می کنیم و توی یه نورمنگاردی، آزکابانی جایی جمعشون می کنیم و میذاریم که با هم گفتگو کنند و ضعف های ما رو بگویند!
سوابق در وزارت سحر و جادو:
سوابق اندکی دارم. (گریه ی حضار
)
بدن ناقصی دارم. (خود زنی حضار
)
زبان قاصری دارم. (حضار خودکشی کردن
)
سوابق در ایفای نقش:
یه مدت کوتاه ناظر هافل بودم که بعدش کلا بار و بندیلو بستم و از سایت رفتم
جادوکار هم شدیم که کسی محلمون نذاشت
اوباش هاگزمید رو هم یه مدت دست گرفتیم
در این لحظه بود که ملت مشتاق ارنی را روی دست بردند.