هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۲

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
(1) : تحقیق کنید هورکراکس اولین بار توسط چه کسی استفاده شد؟ (5 نمره) او چطور روحش رو دو تیکه کرد؟! (3 نمره)

اولین هورکراکس به سنه‌ی ۲۰۵۷ قبل از میلاد مرلین توسط گیلگمش استفاده شد. برخلاف باور عموم، حماسه گیلگمش تنها یک قصه‌ی مشنگی باستانی نیست و ریشه‌‌اش برمیگرده به اولین نسل جادوگران. در واقع گیلگمش جادوگر خیلی پرزوری بود، هم از نظر زور گفتن هم پول زور گرفتن . زور بازوش هم زیاد بود و از هیچی و هیچکس نمی‌ترسید به جز مرگ.
هر دری زد که بتونه راز جاودانگی رو بفهمه نتونست... خودشو کشت تا به جاودانگی دست پیدا کنه! نه جدی جدی، خودشو کشت یعنی سوار بر اسب با سرعت شونصد کیلومتر در سرعت خودشو کوبوند تو دیوار. نتیجه اینکه از وسط نصف شد، نه فقط خودش، که روحشم از وسط نصف شد. لال بشم اگه دروغ بگم! نصف روحش که فرتی رفت اون دنیا، اون یکی نصفه روحش پررو بود، فهمید که نمیتونه برگرده سر جاش برای همین رفت توی تنها موجود زنده‌ای که اون اطراف بود یعنی اسب گیلگمش که هنوز نصفه جونی داشت. ولی متاسفانه هیچکس نبود که خون و گوشت و اینا بهش برسونه و همیشه همونجا اسیر موند تا نصفه جون اسبه هم در رفت و کلا قصه ما به سر رسید، گیلگمش به جاودانگی نرسید!


(2) نوشته ای در هورکراکس تقلبی خطاب به لرد سیاه بنویسید (5 نمره) و بذارید سرجاش!
ولدکی دارم خشگله، فرار کرده ز دستم
کله‌ش کچل و تابلوئه، کاشکی اونو نداشتم!
مرلینا چیکار کنم؟ هورکراکسو پیدا کنم؟

عهه پیدا کردم که... حالتو گرفتما ولدک! برات مخفف و اینا هم نمی‌نویسم که ملت تو کف بمونن ینی این ت.ر.ل کی میتونه باشه! مردم آزار نیستم که. من الان سعی میکنم این هورکراکس رو نابود کنم تا چشت درآد... بعدشم میذارم سرجاش تا آینده‌‌گان در جستجوش اسگل بشن و دور همی بخندیم

قربونت
تدی لوپین


(3) یه راه نابود کردن هورکراکس زهر باسیلیسکه! حداقل 2 راه دیگه پیدا کنید که بتونید یه هورکراکس رو نابود کنید.(8 نمره)

۱. جیغ جیمز: نه تنها قدرتش اونقدر زیاده که دیوار صوتی رو میشکنه که به علت اثرات پاترمنشانه‌ای که داره به شدت ضد ولدکه و هوش از سر خودشم میبره چه برسه به روح نصفه نیمه‌ی توی هورکراکس!

۲. کره‌گی مداوم: اخیرا اثرات خیلی خفن‌ناکی برای این گیاه دست‌پرورده مرگخوارا کشف شده که یکیش همین هورکراکس بکش بودنشه. البته هنوز ولدک خبر نداره مار تو آستنیش پرورش داده وگرنه باهاش به زبون مارها حرف میزد و سوءتفاهم‌ها حل میشد. فعلا که معجزه میکنه آقا!


تکلیف اضافی اول: کتابی که هرمیون با اون به سر رون زد چه نام داشت؟! (3 نمره)

کتاب "شوهرجونم عاشق شده" نوشته مودب میم پور که برای حل اختلافات زناشویی راهکارهای خیلی موثری ارائه میده، از جمله همین عمل نیک با کتاب تو سر شوهر کوبیدن طوری که صدای تسترال بده!

تکلیف اضافی دوم: اگر میتوانستید، چه چیزی را برای ساختن یک _ فقط یک_ هورکراکس انتخاب میکردید؟! ( 3 نمره) و آن را کجا مخفی میکردید؟! ( 3 نمره)

یحتمل کلاه گروه‌بندی رو انتخاب میکردم هر چند که این کارا اصلا با روحیه‌ی من سازگار نیست بهرحال در دوران طلایی محفل کلی توی جبهه‌ی حق علیه باطل جنگیدیم :pretty: حالا چرا کلاه گروه بندی؟ اولا که انقدر مهمه که کسی سعی نمیکنه نابودش کنه حالا ولدک یه بار سعی کرد آتیشش بزنه ولی خو ضایع شد و اینا پس شک دارم بشه به این راحتیا نابودش کرد. دوما انقدر تابلوئه که کسی سعی نکنه بدزدتش تازه بخواد بدزده مطمئنا انقدر کلاه جیغ و ویغ میکنه که یارو پشیمون بشه از این عملش. پس جواب قسمت دوم سوال هم اینه که برای چی مخفیش کنم اصلا؟ اون زندگیش رو میکنه خوشحال و خندون در کنار نیمچه روح من تا روزی که بهش احتیاج داشته باشم.
البته بازم تاکید میکنم اینا همه فرضی هست و من در دل هنوز سفیدم و اینا!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۲

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین
تکلیف (1) : تحقیق کنید هورکراکس اولین بار توسط چه کسی استفاده شد؟ (5 نمره) او چطور روحش رو دو تیکه کرد؟! (3 نمره)

باور کنید یا نکنید، اون شخص کسی نبود جز شخص ناشخیص دامبلدور‍‍‍!!

اینطوری نیگا نکنین! یه لحظه فکر کنین... به نظرتون این مشکوک نیست که دامبلدور که هیچ وابستگی عملی به ماده ی خاصی نداشت این قدر عمر کرد؟ اونم سالم و سلامت؟(از نظر جسمی البته، ذهن ایشون از همون اولش ناسالم بوده. )
چطوری؟ خو هممون می دونیم که دامبلدور یه زمانی تو کار جادوی سیاه بوده. یه روز به سرش می زنه(همیشه به سرش می زنه البته! ) که یه هورکراکس برا خودش بسازه. یه عینک شیشه نیم دایره ای گیر میاره، می پره تو خونه و آریانا، خواهرش، رو به ناجوان جادوگرانه ترین حالت ممکن می کشه و تیکه روحشو تو عینک جاسازی می کنه.
البته بعد ها، بعد از یه دوره آلزایمر مزمن قضیه ی هورکراکس یادش می ره ولی چون احساس می کرده حال و هواش با عینک بهتره تصمیم می گیره اونو پیش خودش نگه داره.


تکلیف (2) نوشته ای در هورکراکس تقلبی خطاب به لرد سیاه بنویسید (5 نمره)


پروفسور! خودتونو به اون راه نزنین!! شما نمی میرین که! :zogh: دردم نمی کشین حتی! ما که ذهن شما رو می خونیم!!

خب... می دونیم شما بد خطین! واسه همین نسخه ی صوتی نامه رم ضمیمه کردیم!

"موهاهاهاها!!
جا خوردی لردسیاه؟ محض اطلاعت باید بگم که من، ر.ا.ب. ، قاب آویز اصلیو دزدیدم و این نمونه ای که دست شماست تقلبیه.دنبالم نگرد...مُردم!

حالا دیدی نباید به هیشکی اعتماد کنی؟ حتی به راز دار ترین مرگخوارت؟ خب... الان که دارم این نامه رو می نویسم اطرافم پر دوزخی شده! ولی... قاب آویز اصلی رو هم نابود کردم و جسدشو با خودم به اعماق این آب می برم!

حداقل اینجوری یه قدم به سرنوشت مقدر خودت،‌مرگ، نزدیک تر شدی.

امضا
مرحوم ر.ا.ب. "

نامه در اینجا به پایان می رسد اما فایل صوتی همچنان در حال پخش است.


کریچـ...ر! اومدی؟ چمدونامونو..هن..بستی؟ عینک...هن هـــن...آفتابی یادت... نرفته؟ خوبه..هن... اون قمقمه رو بده... قولوپ قولوپ قولوپ...هـــــــــــی!
حالا دستمو بگیر که بریم! پیش به سوی جزایر قناری! پاق!




تکلیف (3) یه راه نابود کردن هورکراکس زهر باسیلیسکه! حداقل 2 راه دیگه پیدا کنید که بتونید یه هورکراکس رو نابود کنید.(8 نمره)

نفرین آتیش...که آتیش جادویی خاصی رو به وجود میاره. به وسیله ی اونم میشه جانپیچ نابود کرد.

آواداکداورا!! بله...لرد با این روش اون تیکه ی روحش رو که تو هری بود نابود کرد!


تکلیف اضافی اول: کتابی که هرمیون با اون به سر رون زد چه نام داشت؟! (3 نمره)


چگونه از چشم زخم دور بمانیم!


تکلیف اضافی دوم: اگر میتوانستید، چه چیزی را برای ساختن یک _ فقط یک_ هورکراکس انتخاب میکردید؟! ( 3 نمره) و آن را کجا مخفی میکردید؟! ( 3 نمره)

حرف "الف" یکی از پست های قدیمی و مهم عله پاتر در اعماق جادوگران!!
نیازی به مخفی شدنم نداره!یه جورایی مخفی هست!

حالا چرا اینو انتخاب می کنم؟ به چند دلیل...
1. کسی جرات پاک کردنشو نداره.
2. چون در معرض دیده چندان مشکوک نیست.
3. اگه یه نفر اونقدر از جونش سیر بشه که قصد کنه جانپیچمو نابود کنه انقدر سر مدت زمان لود شدن صفحات مختلف سایت زجر می کشه که بالاخره زجر کش می شه! .



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۹ جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۲۸ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶
از امدن و رفتن من سودی کو!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 674
آفلاین
تکلیف (1) : تحقیق کنید هورکراکس اولین بار توسط چه کسی استفاده شد؟ (5 نمره) او چطور روحش رو دو تیکه کرد؟! (3 نمره)

خرم سلطان!

خو چیه تعجب کردید؟ بعله! ایشون جادوگر بودن!همه مردم اینو میگفتن ولی ایشون انقدر زیبا بود بهش نمیومد(چون اون زمان همه مردم جادوگرها رو ادم های زشتی میدونستن)

ایشون به شاه هم معجون عشق داده بودن چی فکر کردین ؟خرم با عمه جدم! توی هاگ داخل ریون درس میخوندن:)

هورکراکس هم زیاد داشتن در حد المپیک!

ملاحضه بفرمایید خواهر و مادر سلطان چند بار قصد جون خرم رو کردن ولی نمرد! یعنی شما مشکوک نشدید؟ هر سری از هورکراکس هاش استفاده میکرد دیگه

این همه ادم کشت باید دونه دونه نام ببرم؟ روحش همون طوری تیکه تیکه کرد!

تکلیف (2) نوشته ای در هورکراکس تقلبی خطاب به لرد سیاه بنویسید (5 نمره)

لردا!

میدونم الان داری میسوزی!

هی گفتم منو تائید کن ولی گوش نکردی! دیدی چی شد؟ حالا راحت شدی؟ دیدی هری کولم زد جان پیچ رو ازم گرفت؟
تا الانم دیگه نابودش کرده!
تا چند روز دیگه هم میاد خودت رو شپلخ میکنه

منم احتمالا تا الان به خودم اواداکداورا زدم مردم.

خلاصه دیگه عرضی ندارم

شما هم خودت رو مرده بدون!

بای

چ.چ (ch.ch)


تکلیف (3) یه راه نابود کردن هورکراکس زهر باسیلیسکه! حداقل 2 راه دیگه پیدا کنید که بتونید یه هورکراکس رو نابود کنید.(8 نمره)


اتش شیطانی

پشیمانی شدید شخص سازنده جان پیچ

اینو از منابع معتبر خوندم


تکلیف اضافی اول: کتابی که هرمیون با اون به سر رون زد چه نام داشت؟! (3 نمره)


اضافی القضایا برای بچه های سطح خر خوان!


تکلیف اضافی دوم: اگر میتوانستید، چه چیزی را برای ساختن یک _ فقط یک_ هورکراکس انتخاب میکردید؟! ( 3 نمره) و آن را کجا مخفی میکردید؟! ( 3 نمره)


یه چیز ساده ولی با ارزش و انو توی دید عام قرار میدم که کسی متوجه نشه


فراست بیش از هرچیزی، بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر نهاده شود، هوش و خرد می آورد ...

Only Raven


هیچ چیز غیر ممکن نیست


جادوگران ، ریون ، ارباب=♥♥♥

تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
تکلیف (1) : تحقیق کنید هورکراکس اولین بار توسط چه کسی استفاده شد؟ (5 نمره) او چطور روحش رو دو تیکه کرد؟! (3 نمره)

الیزابت بتوری! تکذیب میکنم ایشون مشنگه. یک ساحره س که همه خیال میکنن مشنگ بوده، دلیلشم واضحه چون اون شاهزاده ی مجارستان بود و به هر حال از بزرگان مشنگای اونجا به حساب میومد و نمیتونستن لو بدن طرف ساحره س که!

از اون بعنوان بزرگترین قاتل زن تاریخ مشنگا یاد میکنن که برای زیبایی هرچه بیشتر قیافه ش میزده ملتو میکشته و حمامی از خون راه مینداخته و توش خودشو شستشو میداده. اما اون زیبایی تنهارو نمیخواست، جاودانگی رو هم میخواست. برای همین روحش رو دو تیکه کرد و اونو توی شونه ی سنگی ای که در گذشته برا شونه کردن موهاش ازش استفاده میکرده حبس کرده.

وقتی در نهایت ملت ریختن رو سرش و کشتنش، کشته نشد و روحش لطف کرده به فیلم stay alive راه پیدا کرده و واسه خودش کار و کاسبی ای راه انداخته.

اون زیباترین دختر کشورشو که براش دستگیر کرده بودن و آورده بودن رو با همون شونه ی سنگی کشت. با شونه به تیکه پاره کردن بدنش و دست و پا و همه جاش مشغول شد و به دردناک ترین شکل ممکن قربانیشو کشت. در نهایتم روحو به سمت همون شونه ی سنگی هدایت کرد و اونجا حبسش کرد.

تکلیف (2) نوشته ای در هورکراکس تقلبی خطاب به لرد سیاه بنویسید (5 نمره)

لرد سیاه

من از راز نهفته ی شما پرده برداشتم و دریافتم که به بدترین شکل ممکن سعی در جاودانه کردن خودتون داشتین.

احتمالا الان که این نامه رو پیدا کردین دو چیز رخ داده. اولیش اینکه من کشته شدم و دومیشم اینکه یکی سعی در نابودیت داره و به این جان پیچ نیاز پیدا کردی که سراغش اومدی. انشاالمرلین که هلاک شی!

غرض از مزاحمت بیان این حقیقت بود که این هورکراکس شما نابود شده و نمونه ای که در دستتونه تقلبیه. من نابودش کردم و تورو یک قدم به نابودی نزدیک تر کردم.

حالا میتونی با خشمی که تو وجودت بوجود اومده و داره شعله میکشه این نامه رو بسوزونی.

شرت کم!

تکلیف (3) یه راه نابود کردن هورکراکس زهر باسیلیسکه! حداقل 2 راه دیگه پیدا کنید که بتونید یه هورکراکس رو نابود کنید.(8 نمره)

شمشیر گودریک گریفیندور! این شمشیر هم مثل زهر باسیلیسک قدرت های زیادی توش وجود داره و میتونه برای نابودی هورکراکس مورد استفاده قرار بگیره و روح درونش رو از بین ببره.

معجون عشق! میشه با استفاده از یه معجون عشق خیلی قوی (و نه اونایی که فرد و جرج درستش میکردن) از همون توعی که فقط در کتاب های قطور گذشتگان طرز ساختش وجود داره، به جون هورکراکس افتاد.

از اونجایی که روح درون هورکراکس خبیث و بدذاته نمیتونه حضور عشق واقعی رو تحمل کنه و وقتی این معجون روش ریخته بشه روح شروع به جلز ولز کردن میکنه و به طور کلی به فنا سپرده میشه.

تکلیف اضافی اول: کتابی که هرمیون با اون به سر رون زد چه نام داشت؟! (3 نمره)

دفاع در برابر نیروهای اهریمنی فرا انسانی!

یعنی همون روح و جن و پری و این خزعبلات.

تکلیف اضافی دوم: اگر میتوانستید، چه چیزی را برای ساختن یک _ فقط یک_ هورکراکس انتخاب میکردید؟! ( 3 نمره) و آن را کجا مخفی میکردید؟! ( 3 نمره)

منم ترجیح میدادم یه دونه شونه ی ( نه بورس!) سنگی خفن نگین کوب(!) شده رو برا این کار انتخاب کنم. یه کوه پیدا میکردم که توش غار داره و بعد یه جای زمین غاره رو میکندم و اونو توش مخفی میکردم.




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۹:۵۸ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
تحقیق کنید هورکراسس اولین بار توسط چه کسی استفاده شد؟ (5 نمره) او چطور روحش رو دو تیکه کرد؟! (3 نمره)
اولین بار توسط اندرخ فسوفسکی هیولا ساخته شد. چیه؟ مگه هیولا نداریم؟ وقتی جادوگرا هستن لابد هیولا ها هم هستند دیگه!
اندرخ چنگال های قدرتمندی داشت او در جنگ خای بسیاری شرکت کرده بود و تا پای مردن رفته بود. او که از مردن میترسید دستشو کرد تومغزش روحشو کشید بیرون دو تکش کرد یکشو گذاشت تو مغزش اون یکی هم گذاشت تو دندوناش. هیولا ها قدرت های خارق العاده ای دارند.

نوشته ای در هورکراسس تقلبی خطاب به لرد سیاه بنویسید (5 نمره)

دیدی لرد هورکراسی را چگونه رون هورکراسش کرد؟
اینم میذارم!

یه راه نابود کردن هورکراسس زهر باسیلیسکه! حداقل 2 راه دیگه پیدا کنید که بتونید یه هورکراسس رو نابود کنید.(8 نمره)

یه راه دیگش هم دندونای امولیا فامان ساخ هستش. اون هیولا و دشمن اندرخ بود و وقتی از موضوع جان پیچ اندرخ مطلع شد اورا زندانی کرد و بعد دندوناشو در اورد و با دندونای خودش اونو نابود کرد بعدشم اندرخو کشت.
یه راه دیگشم وسیله مشنگی به نام دستگاه جوش هست که هورکراکس رو شلغم میکنه!

تکلیف اضافی اول: کتابی که هرمیون با اون به سر رون زد چه نام داشت؟! (3 نمره)
من تکذیب میکنم. هرمیون منو دوس داره منو نمیزنه! چی؟ زده؟ خیلی بدی هرمیون حالا که اینطور شد با تو ازدواج نمی کنم تا بترشی!


تکلیف اضافی دوم: اگر میتوانستید، چه چیزی را برای ساختن یک _ فقط یک_ هورکراسس انتخاب میکردید؟! ( 3 نمره) و آن را کجا مخفی میکردید؟! ( 3 نمره)
قاشق عتیقه!
میذاشتمش تو بوفه درشم می بستم میگفتم این عتیقه اس دست نزنید و وقتی مردم دزدا میان بدزدنش به اون دست میزنن و من انرژی می گیرم و زنده میشم.


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
غروب دلگیر و غم زده ای بود . این را از چهره ی هرمیون گرنجر میشد فهمید. رون که نیشش تا بناگوش باز بود و داشت حالی به حولی میکرد به هرمیون زد و گفت:

_هی ! چته! این جلسه هم استاد یاد که خیلی خوبه! میریم حیاط پشتی کوییدیچ بازی میکنیم. هری پایه ای؟!

هری که در کلاس یک در میون جینی و چو رو دید میزد، با حواس پرتی گفت: "آره آره!" و به دید زدن ادامه داد!

هرمیون که از رفتار این دو نفر متعجب نشده بود با دلخوری وسایلش رو برداشت و با کتابش به سر رون ضربه ای ز و به سمت در کلاس رفت. ناگهان ضربه ای به در خورد! و دوباره ضربه ی دیگه ای به در خورد! در باز شد و جادوگر جوان و وحشت زده ای لنگ لنگان به داخل کلاس خزید. همهمه ی کلاس ساکت شد.

جادوگر جوان در حالی که با حرکتش در کلاس رد خیسی سردی را برجا میذاشت به سمت تخته رفت و روی تخته نوشت:

جلسه ی چهارم کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه
پروفسور ریگولس بلک



آهی از نهاد کلاس بلند شد. دافنه که همچنان به شکل آواتارش چش گنده به تخته زل زده بود، زیر لب گفت: پروفسور آمبریج چی شد پس؟!

فلور که با حالت بسیار علاقه منده ای به جذبه ی استاد خیره شده بود، ضربه ای به دافنه زد :
_من شنیدم آمبریج همون ریگولوس بوده!

ریگولس بلک به سمت کلاس چرخید. چشمهایش انگار فاصله ی دوری را میدیدند ناگهان فریاد زد:

_هری پاتر!

هری با حالت :worry: دستش را بالا برد. ریگولس به سمتش پرید و یک گردنبند طلایی با یک آویز با نشان s به دست هری داد:
_هری! تو باید این هورکراکس رو نابود کنی تا لرد سیاه دوباره فنا پذیر بشه!

هری که به طور مشخص تو باغ نبود تکونی به خودش داد و گفت:

_ نمنه؟! چی چی میگی داوش! هورکراکس دیگه چیه؟!

ریگولس ضربه ای به پیشونیش زد و با تاسف فریاد زد:

_ یادداشت کنید! هورکراکس یک شی است که یک جادوگر/ساحره با یک جادوی سیاه میتونه قسمتی از روحش رو در اون مخفی و حفظ کنه... حیات اون روح به سالم بودن اون شی هست. تا وقتی هورکراکس سالم باشه، اون جادوگر نمیمیره! تکلیف (1) : تحقیق کنید هورکراکس اولین بار توسط چه کسی استفاده شد؟ (5 نمره) او چطور روحش رو دو تیکه کرد؟! (3 نمره)

و دوباره به سمت هری برگشت . خم شد و گفت:

_من همین الان این رو از غار کنار ساحل در آوردم... اگه لرد بفهمه که این آویز رو برداشتم بدبخت میشیم! باید یه آویز قلابی تهیه کنید و تکلیف (2) نوشته ای در هورکراکس تقلبی خطاب به لرد سیاه بنویسید (5 نمره) و بذارید سرجاش!

ریگولس دوباره صاف شد و نگاهی به بالا انداخت انگار آسمون رو از ورای سقف میدید... فریادی زد و دو دستی شیکمش رو گرفت. مشخصا درد زیادی میکشید. به سختی گفت:

_خب دیگه ... دانش آموزان من! من وقت زیادی ندارم و در حال مرگ هستم (جمعیت ساحره : ) ولی شما باید کار منو تکمیل کنید... اون هورکراکس رو نابود کنید!

آیلین پرنس درحالی که اشک هایش رو پاک میکرد پرسید:

_ اما چجوری استاد؟

ریگولس به سمت در کلاس رفت و به همان شکل گفت: تکلیف (3) یه راه نابود کردن هورکراکس زهر باسیلیسکه! حداقل 2 راه دیگه پیدا کنید که بتونید یه هورکراکس رو نابود کنید.(8 نمره)

ریگولس دستی به موهایش کشید و به در تکیه داد آماده میشد تا در نور به رنگ خون خورشید از صحنه خارج بشه که هرمیون پرسید: ولی استاد اگه شما برید و بمیرید، پس کی نمره هامون رو اعلام میکنه؟!

پروفسور برگشت و یک کروشیو نثار هرمیون کرد و از کلاس خارج شد.

تکلیف اضافی اول: کتابی که هرمیون با اون به سر رون زد چه نام داشت؟! (3 نمره)

تکلیف اضافی دوم: اگر میتوانستید، چه چیزی را برای ساختن یک _ فقط یک_ هورکراکس انتخاب میکردید؟! ( 3 نمره) و آن را کجا مخفی میکردید؟! ( 3 نمره)


(5 + 3 )+ 5 + 8 + 3 + (3+3) = 30 + 3 امتیازی

مهلت تحویل: تا جلسه ی امتحان ترم؛ 15 شهریور


ویرایش شده توسط ریگولس بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۶ ۷:۳۹:۱۸
ویرایش شده توسط ریگولس بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۶ ۷:۴۰:۳۶
ویرایش شده توسط ریگولس بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۶ ۹:۱۶:۳۸
ویرایش شده توسط ریگولس بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۶ ۱۱:۰۲:۲۷

اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱:۵۶ شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۲

اسلیترین

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۴۷:۵۰
از هاگوارتز
گروه:
اسلیترین
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 505
آفلاین
پروفسور آمبریج به من گفتن که امتیاز ها رو بزنم :

امتیازات جلسه دوم دفاع در برابر جادوی سیاه :


گریفیندور :

ریـمـوس لوپـیـن : 27 امتیاز
رون ویزلی : 25 امتیاز

راونکلاو :

پادما پاتیل : 15 امتیاز
فلور دلاکور : 30 امتیاز
چو چانگ : 27 امتیاز
دافنه گرینگراس : 30 امتیاز
لینی وارنر : 30 امتیاز

اسلیترین :

آدریان پیوسی : 28 امتیاز
مورفین گانت : 30 امتیاز
آنتونین دالاهوف : 30 امتیاز
آیلین پرنس : 30 امتیاز

هافلپاف :

-



----
پروفسور تافتی عزیز ، تکلیف رو خوب انجام داده بودی ولی از مهلتش گذشته بود متاسفانه .




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۹۲

پروفسور تافتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۴۳ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹
از آمدنم نبود گردون را سود!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

ماه مبارک رمضان بود و بنده به عنوان یک ساحر و جادوگر مومن و مقید و متقی از خوردن و آشامیدن و تماشای اندام نوامیس ِ جادوگران و فیلم های غیر اخلاقی و بی ناموسی و لجن و مستهجن و متعفن پرهیز میکردم. مثل یک انسان باشعور موقع سحر بیدار میشدم، مثل یک انسان باشعور نماز میخوندم و سحری میخوردم، مثل یک انسان باشعور ادعیه ی منسوب به حضرت ِ مرلین رو میخوندم، مثل یک انسان باشعور تا افطار صبر میکردم و بعد از کوچه ی دیاگون آش میخریدم، و بعد مثل یک انسان باشعور میخوابیدم.

اما همه ی این ها رو گفتم که بگم در یکی از روزهای ماه مبارک شعورم به بازی گرفته شد. ناگهان احساس کردم وجود منحوس ابلیس در اتاق خوابم بر من نازل شد و من رو در شرایط سخت و صعب روزه تحریک به آشامیدن آب هویج کرد. فشار زیادی روی من بود، از طرفی آدم بسیار باشعوری بودم و از شعور مترقی من خارج بود که در هنگام روزه آب هویج بخورم، اما از طرفی چشمان ابلیس رنگ هویج بودن، دماغش شبیه نوک هویج بود، موهاش دقیقن در ایعاد ریشه های هویج بودن، شکمش مثل پیکر هویج بود، چشماش هم انگار خود آب هویج بودن، و به طور کلی از نوک پا تا فرق سرش من رو یاد هویج مینداخت.

در این لحظه ی حساس بود که نفس بی شعور من شروع کرد به تحریک درونی اینجانب. من رو وسوسه کرد. گفت که روزه هیچ خاصیتی نداره. گفت که آب هویج نوشیدنی محبوبته. گفت که با یه لیوان هیچ اتفاقی نمیفته. بعد فشارش رو بیشتر کرد. به کلیه هام فشار آورد، به موهام فشار آورد، به شست پام فشار آورد، به شکمم فشار آورد، به کبدم فشار آورد، گلاب به روی شما و خودم و وزیر سحر و جادو، به مثانه ام فشار آورد، این قدر فشار آورد که من تونستم با استفاده از فرصت خودم رو به مرلینگاه برسونم و در لحظه ی مناسب اون رو از بدنم خارج کنم. و این طوری بود که با سرکوب نفس بی شعورم، ابلیس رو رسمن در حد آب هویج زایل کردم.

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)
الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی

قطعن هیچ کار ِ پروفسور بی تدبیر نیست، خاصه بی تدبیر و امید. و رز ویزلی اساسن خاک پای پروفسور هم نیستن؛ همون طور که هیچ بنی بشر دیگه ای.

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه

حضرت ِ پروفسور آمبریج قطعن وقت خودشون رو با همچین هیاکل ِبی سر و پایی تلف نمیکنن.

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)

همون طور که در سوال اول اشاره شد، نفس بی شعور بعد از وسوسه و تحریک درونی، به قسمت های مختلف بدن فشار میاره تا جادوگر رو تسلیم کنه. جادوگر باید با صبر فراوان اجازه بده که فشار نفس بی شعور در قسمت های مختلف بدن تموم بشه و به مثانه برسه. در این لحظه جادوگر باید بدون فوت وقت خودش رو به مرلینگاه منتقل کنه و فشار رو به سمت قسمت ِ خروجی بدن هدایت کنه. مایعی که در مرلینگاه از جادوگر خارج میشه همون نفس بی شعوره.

برای شکنجه جادوگر باید کمی آب شلنگ رو با نفس بی شعور قاطی کنه. هر چقدر میزان آب شلنگ بیشتر باشه غلظت نفس بی شعور کمتر میشه، و این برای نفس بی شعور بسیار دردناک و سخته. برای اصلاح کلی و کامل نفس بی شعور هم جادوگر فقط باید به خودش زحمت کشیدن ِ سیفون رو بده؛ همین.



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

روزی همراه با جمعی از مرگخوارا، داشتیم تو کوچه ناکترن برا خرید وسایل خفن و سیاه ول میگشتیم که یهو یه چیزی گوشه ی خیابون توجه منو به خودش جلب کرد. وقتی جلوتر رفتیم بدون اینکه کسی متوجه بشه، بیشتر به اون چیز دقت کردم و دریافتم که کیف پولی بس باد کرده و بزرگه!

یک چیزی درون من هی میگفت برش دار، برش دار! این یه سال که ارباب بهت حقوق نداده، اینو بردار بشه حقوق نبودت. منم با کمال میل میخواستم قبول کنم و عمق وجود سیاه مرگخواریم رو نشون بدم، اما یهو لونا از چند قدم جلوتر از من برمیگرده و میپرسه:

- هوی لینی چه غلطی داری میکنی؟ زودباش باید سریع بخریم و برگردیم! :vay:

اینجا بود که نفس بی شعور من بزرگ تر شد و گفت "دوستتو قال بذار، اون پولا فقط مال خودته! اینطوری سیاه تر و شوم تر و مورد ارباب پسندتر قرار میگیری! ".

پس رو به لونا جواب میدم: شما برین، من دست به آبم گرفت بهتون بعدا ملحق میشم.

لونا جلو میاد و میگه: آخه ابله، کجا میخوای کارتو بکنی؟ وسط خیابون؟ پاشو زودی بخریم، برمیگردیم ریدل. دیگه تا اونجا که تحمل میکنی هان؟ ... چـــی؟ خاک بر سرت! بچه دبستانی هم رو خودش کنترل داره و تو نداری! پس همین الان آپارات کن برو ریدل ما بعدا میایم.

منم میگم باشه. اما همچنان لونا وایساده و نمیره.

- د برو دیگه بوقی!

لونا دست به سینه وایمیسه و میگه: میخوام مطمئن شم رفتی و کارتو کردی. آخه از تو بعید نیست همینجا بشینیـ...

- بی شعور!

و با صدای پاقی ناپدید میشم. اینجاس که بر نفس بی شعورم غلبه میکنم و دوباره به اون کوچه برنمیگردم تا کیف پولو بردارم. وای من بر نفس بی شعورم با شجاعت تموم غلبه کردم! افتخار کنین پروفسور!

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)
الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)

نفس بی شعور اصولا علاقه ای به بیرون اومدن از بدن نداره و همونجا سرجاش میمونه و البته هیچ وقتم خسته نمیشه. یعنی هرچقدرم تو بهش نه بگی، بازم در برخورد با مورد بعدی، میاد و وسوسه ت میکنه. تا آخرین لحظه ای هم که از رسما از کادر انجام اون کار خارج نشی، به کارش ادامه میده، بلکه راضی بشیم.

حالا اینکه چطور بیرونش بکشیم. با این اوصاف بیرون اومدنش همچینم ساده نیست. یعنی فقط زمانی بیرون میاد که تو هدفت بیرون اومدن اون باشی و از قصد و نه به خاطر نفس آسفالت شده، باهاش مخالفت کنی، اونم کفرش در میاد و میبینه که در هیچ صورتی راضی نمیشی، خودش دست به کار میشه و میاد بیرون!

شرح بیشترش اینطوریه که اگه یه چیزی خیلی خیلی وسوسه ش کنه و ما هم بی محلی کنیم و هی با لجاجت بهش نه بگیم و ببینه واقعا از جانب ما سودی بهش نمیرسه و اصلا قصد و هدف ما اذیت کردنشه، خودش شخصا میپره بیرون تا بهره ببره! اینجاس که باید سریع پاشو بگیری و به بندش کنی.

وقتی گرفتیمش و به بندش کردیم، اونوقت مرحله پاکسازی شروع میشه. باید با انواع و اقسام روش ها اونو آزار بدیم، تا روحیه ش ضعیف بشه و نتونه با قدرت قبل مارو وسوسه کنه. مثلا میتونیم شلاقش بزنیم، چشماشو از کاسه در بیاریم و دوباره سرجاش بذاریم (نگران نباشین کور نمیشه! قدرت بازسازی داره و یه چیز جاوادانه س و هرگز نمیمیره، تا ما نمیریم اونم نمیمیره). حالا باید اینقدر زجرش بدیم تا یکمی زخمی و خسته و مجروح بشه و این از توان و قدرتش میکاهه. بعد که ضعیف شد، ازش استدعا میکنیم برگرده درونمون، اونم برمیگرده. البته اصرارم نکنیم خودش وقتی ببینه داریم ازش دور میشیم میپره تو بدن چون نمیتونه خارج بدن مدت زیادی دووم بیاره.

وقتی برگشت تو وجود خودمون، یه گوشه واسه خودش آروم میگیره تا اینکه دوباره قوی و نیرومند بشه و به کار قبلیش با قدرت ادامه بده.




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱:۵۱ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
مقش شصخ شصخی دافنه:


1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

خالی بندی نباشه؟ چطوری خاطره بگم پَ؟

هیمن چند روز پیش بود که نفس بیشعور ما حوصله ـش سر رفته بود. قبلا رفته بود فلور رو جهنمی کرده بود و الان می خواست حساب من رو برسه!
من هم که بهش محل نمی دادم. همین روونا می دونه که چند صد بار به رفت پیش مورفین و چند عدد "چیز جادویی" گرفت و جلوشون یه پنکه جادویی گذاشت تا بوی جادویی ـشون به منبرسه و من چیز کش بشم. من توی بد موقعیتی گیر افتاده بودم. اون چیز لعنتی هم که بوی شیر کاکائو ـی جادویی می داد که مقاومت جادویی در برابر ـش خیلی سخت بود.


در حالی که نفس دهن صاف کن می گفت "بشین سر جات دافنه، نرو دافنه، نخورش دافنه..." من به آرومی بلند شدم. بو به شکل یه دست جادویی در اومده بود و بینی من رو کشیده بود و می گرفت و به طرف چیز جادویی می برد.

همون موقعی که داشتم چیز رو می گرفتم و به طرف دهن ـم می بردم؛ نفس دهن صاف کن داد زد "نــــــــــه!" من واقعا ترسیدم و فکر کردم که ممکنه کارم واقعا اشتباه باشه. رو به نفس دهن صافکن جادویی(!) نگاهی انداختم. دوباره به چیز نگاه کردم و بوش رو استشمام کردم.

باور نکردنی بود... نفس بی شعور سرش را با خوش حالی تکون می داد و می گفت: "بخورش. چرا منتظری؟" من واقعا نمی دونستم چی کار کنم. یک دفعه نفس دهن صاف کن دست روی نقطه ضعفم گذاشت! اون داد زد: اثر جانبی این چیز ها، اینه که نمی تونی پسوند "نه" رو تلفظ کنی. مثلا نمی تونی به دافنه بگی دافنه و می گی داف!"

من با وحشت چیز رو به زمین انداختم. نفس بی شعور با ناراحتی به من و با عصبانیت به اون یکی نفس ـم نگاه انداخت. من واقعا از این که از این خطر نجات پیدا کردم؛ خوش حال شده بودم و با خوش حالی نفس دهن صاف کن ـم رو بغل کردم. یه دفعه... نمی دونم چی شد که دهن ـم رفت و یه آسفالت جادویی اومد!



2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)

الف) برقراری نظم در کلاس.
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج.
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن.
د) شوخی دور همی.


کلاس با این چیز ها نظم دار نمی شه؛ پس گزینه الف، پووووف!
معنی کلمه "افشا" رو نمی دونم. برای همین گزینه دو رو بیخیال می شیم!
گزینه سه؟ جریمه؟! تو کمد حبس کردن یه کادو ـست؛ (چون کمد های دنیای جادوگری عایق صدا بوده و از این که رز بیچاره دوباره مجبور به شنیدن صداتون نمی شه!)
شوخی دور همی؟ آره! همین و والسلام!

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)

الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است.
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس.
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد.
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه.

گزینه الف صد در صد!
ترس از اعضای محفل ققنوس؟ نه خیـــــــر... سلاحی به نام امتیاز کم کنی هست که ه محفلی ای رو سر جاش می نشونه.
گزینه ج اشتباه می باشه! سرنوشت یا رولینگ؟
گزینه د هم یه جورایی درست ؟ـه ها!


4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)


با سلام و خسته نباشید خدمت همه دستندرکاران و بینندگان عزیز، لازم دونستم که از معلم خوبم، خانم آمبریج سپاسگذار باشم. از اون جایی که مقاله دیگه طرفدار نداره؛ ما ترجیح می دیم که مستد بسازیم برای این کار ها! همه هم دوبله ـست. خیالتون تخت. همه ـشون هم سانسور جادویی گشته و دارای صحنه خشانت بار خاصی نمی باشه!

تکرار در ساعات 2،3،4،5...24 در شبکه "نفس بیشعور"! تا دقایقی دیگر...

دقایقی دیگر:


راوی: «سال هاست که از نفس بی شعور به عناون بدترین جادو های سیاه نامیده می شه. در تمامی این سال ها انفاس بیشعور(!) در تلاش بودند که کار های بسیار بدی را به نتیجه برسانند. بعضی ها موفق شده و بعضی دیگر شکست خوردند. در بهترین و واضح ترین شکست ها می تونیم به آقای کله زخمی رجوع کنیم.»

راوی برای این که به بینندگان روش های مقابله با نفس بی شعور رو یاد بده؛ به پیش دافنه می آد و از اون تقاضا می کنه که به بینندگان در مرود نفس بی شعور چیز میز بگه.

« بــا سلام و خسته نباشید؛ شصخ شصخی دافنه می باشم. این نفس های بی شعور، بی شعور ـن! حتی یکی از تحقیقات من گفته شده که همه اون ها پیش لی جردن، استاد بدنام رفتار های بد، کلاس می رن.»

در همین قسمت راوی از دافنه تقاضا می کنه که به بینندگان یک نفس بی شعور نشون بده. دافنه بلند می شه و چند قدم از صندلیش فاصله می گیره. بعد چشماش رو می بنده و نفس عمیقی می کشه. در تمام این مدت راوی ساکته و دوربین به طرز وحشتناکی می لرزه. یک دفعه... بـــــعلــــه! تبلیغات نشون داده می شه!

تبلیغات: نفس بی شعور خود را کنترل کنید. آیا می دانستید که شنیدن بسته آموزشی نفس بیشعور دور کن حتی در خواب هم روی نفس بیشعور ـتان تاثیر می گذارد؟ بــــــعـــــله! همین حالا تلفن را بردارید و به شماره جادویی ما 3 را اسمس جادویی بزنید!

بعد از تبلیغات، چند لحظه اتفاقات قبلی نشون داده می شه و بعد دافنه دست هاش رو با سرت می چرخونه. بعد با آرامش تمام چوبدستی ـش رو در می آره و می گه: «بیایوس بیرونیوس نفسیوس جادویوس» نفس بی شعور جادویی بیرون می آد و وقتی راوی در مرود اون حرکات می پرسه؛ دافنه توضیح می ده که جلوه ویژه بودن!

نفس جادویی که با ورد قبل بیرون اومده بود؛ هی شیطونی و بازی می کنه. حتی چند بار، نزدیک بود که یک گلدون رو بشکنه. دافنه از راوی کمک می خواد که همراه اون به نفس بیشعور کروشیو مخصوص بزنه. راوی هی "کروشیویوس نفسیوس بیشعوریوس" را داد می زنه و دافنه هم تکرار می کنه و قدرت و سرعت ـش را بیشتر می می کنه تا شاید به نفس بیشعور بخوره. بعد از چند ساعت، بالاخره یکی از این ها به نفس بی شعور برخورد می کنه و اون می افته زمین و از درد ناله می کنه.

دافنه و راوی با خوش حالی او را با طناب جادویی به شکل جادو واری می بندن. اما چون این نفس، جسم نداشت؛ طناب ها رد می شدن؛ برای همین دافنه با یک جادویی خارق العاده اون نفس رو به داخل بدن یک وزغ جادویی (نه! طعنه نزدم به شما پروفسور!) انتقال می ده. بعد وزغ رو می گیره و اون رو می بنده. حالا هی به وزغ بیچاره کروشیو می زنه. وزغ هی می گه: «کغوشیوغ نغنیغ.» (ترجمه: کروشیو نزنین!) اما دافنه و راوی گوش نمی کنن. بعد از مدتی، کم کم رنگ و روی وزغ می ره و اون تبدیل به یک قورباغه بهشتی می شه. بعد دافنه رو به راوی می کنه. راوی هم به دافنه نگاه می کنه. بعد هم دافنه راوی رو شاهده می کنه. بعد دوباره راوی تصمیم می گیره که دافنه رو ببینه!

خلاصه... دافنه با ورد "هر نفسی هستیوس؛ بیا بیرونیوس" وزغ سابق رو از شر اون نفس بد خلاص می کنه. وقتی نفس بیرون می آد؛ دافنه در مرحله اول اون رو نمی شناسه. بعد که شناختش؛ بعد از کلی احوال پرسی، اون رو به راوی معرفی می کنه و با هم به خوبی و خوشی زندگی می کنن. بعد از روی رنگ و همین طور اخلاق خوب این نفس جدید، می فهمن که این نفس اصلاح شده و نفس دهن صاف کن شده.

راوی بعد از همه ـی ماجرا ها با دافنه خداحافظی می کنه و می گه: « بینندگان عزیز! با تشکر از توجهتون، خداحافظ! روونا تا برنامه بعد نگه دارتون باشه!» راوی در افق محو می شه و سپس فیلم با آهنگ قشنگی و نام تهیه کنندگان و دستندرکاران، تموم می شه!


...

پروفسور، اگه روشن کنین که این "نفس" رو نَفس (nafs) بخونیم یا نَفَس (nafas) من واقعا ممنون می شم!


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.