1.به نظر شما، دلیل ترکیدن وزغ ها چیست؟ آیا نظریه ی ماچمن درست است؟ توضیح دهید؟ ( 5 نمره )خب استاد جز نظریه ماچمن نظریه دیگه ای در دست نیست تا بتونیم بگیم غلطه یا درست! وقتی همین یه نظر موجوده و بقیه نتونستن اظهار وجود کنن اجبارا باید سرمونو تکون بدیم و بگیم که بله درسته درست میگه آقای ماچمن!ولی به نظر من آقای ماچمن این وسط به یه چیزی دقت نکرد و اون اینکه اگه وزغ ها که طی یه واکنش دفاعی بدنشونو باد می کردن چطوری می ترکیدن وقتی بدنشون سوراخ بوده؟
خب استاد شما یه بادکنکو در نظر بگیرین وقتی سوراخه اصلا باد نمیشه و به فرض محال هم اگه بتونه باد بشه به خاطر وجود اون سوراخی که رو بدنه اش وجود داره باید بادش خالی بشه نه اینکه بترکه! در اینجا چند فرض پیش میاد استاد!1. یا آقای ماچمن فیزیک دبیرستانو پاس نکرده 2- قوانین فیزیک تو این چند وقتی که من از دبیرستان اومدم بیرون عوض شدن 3- ماچمن شام سنگین خورده بوده و هذیون بعد از اون بوده 4- علت دیگه ای وجود داشته...اصلا هم این کار من نبود و اصلا هم من نیاز به کبد نوع خاصی از وزغ برای تهیه معجونم نداشتم و هرگونه انفجار وزغ های دو دریاچه در آلمانو بنده انکار میکنم. کلا من منکر رفتن به آلمان برای رو به رو نشدن با سازمان حمایت از محیط زیست بریتانیا میشم و در نهایت هم به وزغ مورد نیازم دست پیدا نکردم و توقف انفجار وزغ ها در سال بعد هیچ ربطی به جستجوی من نداشت که به سرانجام رسیده و نیازم برطرف شده بود و در نتیجه دست از سر کله بی موی وزغ های آلمانی برداشتم! زاغی هم اصلا بهم تو این کار کمک نکرد و کلا بنده منکر هر گونه رابطه با این قضیه میشم!
2. الف) انواع وزغ ها را نام برده؟ ( حداقل 2 مورد )... ( 2.5 نمره )وزغ سبز( Bufo Virdis Laurent)
وزغ پا بیلچه ای سوری( Pelobates Syriacus Syriacus)
وزغ پا بیلچه ای( Pelobatidae Bloulenger )
وزغ بی گوش خال حلقه ای( (Bufo Surdus Annulatus
وزغ بی گوش(اسم علمیش یافت نشد!)
وزغ بلوچی (Bufo Olivaceus )
وزغ سبز تورانی ((Green Tooranian Toad
وزغ سبز خراسانی ( Green Khorasanian Toad )
وزغ سبز عربی(Green Arabian Toad)
وزغ سبز معمولی(Changeable Toad or Green Toad)
وزغ سبز کرمانی (Green Kermanian Toad)
وزغ لرستانی (Lorestanian Toad )
وزغ معمولی (Common Toad)
وزغ معمولی قفقازی(Caucasian Common Toad)
وزغ کویری((Kavir Toad
بسه استاد؟یا ادامه بدم؟
3) نظرتان درباره ی کلاس چه بود؟ راضی بودید؟ ( 2.5 نمره )واو!به خاطر یه نظر سنجی 2.5 نمره؟؟ب
اشه باشه....خیلی خیلی خوب بود به ویژه قسمت منفجر شدن وزغ ها که برام تجدید خاطره ای بود... البته بنده هرگونه ارتباط با قضیه انفجارشونو رد میکنم همون نظریه ماچمنو شما قبول داشته باشین!
استاد حالا که تعریف کردم بیشتر بهم نمره میدین؟!
4. چهار مورد از کاربرد های وزغ ها را در صنعت و تجارت نام ببرید؟ ( اعم از پوست، گوشت، ظاهر، معده، روده و ... ) ... ( 5 نمره )
صادرات گوشت اين جانور به صورت تازه، منجمد و كنسروي، تهيه چرم از پوست، توليد كودهاي كمپوست با كيفيت بالا از اندام هاي داخلي و كمك به كاهش استفاده از كودهاي شيميايي، اشتغال زايي، صادرات و درآمدزايي و...
5. یک خاطره از زبان خودتان یا آشنایان ـتان درباره ی وزغ ها بنویسید؟ ( رول نویسی ) ... ( 15 نمره )اونروز رو قرار بود صرف تهیه یه معجون برای رشد موی ارباب کنم. برای همین به دخمه م واقع در خانه ریدل رفتم تا کارم رو شروع کنم. می دونستم لرد از تاخیر هیچ خوشش نمیاد برای همین در حالیکه با سرعت از پله ها پایین می رفتم تو ذهنم مواد لازم برای تهیه معجونو مرور می کردم:
تخم اژدها،اشک چشم بچه گربه یتیم، روده سوسک سیاه آمریکایی، تخم قورباغه لجن زار کاستاریکو، زهر نیش مار حلقه سیاه دریایی و کبد وزغ یه ماهه بی گوش آلمانی.وقتی در دخمه سردمو باز کردم اولین کار بررسی قفسه مواد اولیه تهیه معجون ها بود. قفسه بزرگی که در انتهای دخمه ام تقریبا عرض دیوار ضلع جنوبی اتاقو به خودش اختصاص داده بود.قفسه ای پر از مواد اولیه تهیه معجونی که همه در بسته ها و شیشه های مختلف تو قفسه ها به ترتیب چیده شده بودن. با این همه هیچکس نمی دونست که این قفسه در واقع پوششی بر روی انبار واقعی گنجینه منه که پشت این قفسه تعبیه شده...انبار مخصوص نگهداری مواد اولیه معجون های من که درب ورودیش شیشه چشم های مارم بود. کافی بود این شیشه یا اهرم به سمت بیرون کشیده بشه تا انبار بی نظیر مواد اولیه م که مطمئن بودم تو کل انگلستان هم یافت نمیشه از پشتش بیرون بیاد. بهش خیلی افتخار می کردم و می دونستم نه تنها تو کل خانه ریدل بلکه کل بریتانیا همه عاشق سرک کشیدن و نانک زدن به موادی هستن که من در طول سالهای مختلف تو این انبار جمع آوری کردم. تو این انبار مخصوص که یه جورایی آزمایشگاه مخفی من هم می تونست به حساب بیاد همه جور موادی یافت میشد. از شیر تسترال گرفته تا مغز سر انسان ماده عصر نئاندرتال!
ولی اونروز وقتی نداشتم تا مقابل قفسه های بی شمار انبار قابل ستایشم بیاستم و با تحسین نگاشون کنم. باید هرچه سریعتر معجونو آماده می کردم. از بین قفسه های ردیف سه و چهار پیچیدم داخل و شروع کردم به شمردن... ردیف دوازده...سیزده...چهارده...همینجاست!
با عجله طبقه سوم قفسه چهاردهم جنوبی رو بررسی کردم...
تخم اژدهای سبز ولزی منجمد شده...نوزاد مانتیکور شور...چشم افعی درختی آفریقایی...خرزهره....خودشه...کبد وزغ یه ماهه بی گوش آلمانی! با دیدن ظرف خالی پاهام بی حس شدن طوریکه نتونستن وزنمو تحمل کنن و همونجا زیر پایین قفسه روی زمین نشستم...آه سالاارا!ارباب منو خواهد کشت!
به زندگی کوتاهم فکر کردم و...کارایی که کردم.توبیاسی که برای پیوستن به لرد سیاه کشتم و نبردهایی که داشتم. مهمتر از همه پسرم...سیوروسم! با یادآوری پسرم اشک چشمامو سوزوند...قسم خورده بودم تا دوباره به راه کج! هدایتش نکنم دنیارو ترک نکنم و حالا...این اصلا منصفانه نبود که برای چندتا دونه کبد بی ارزش وزغ با زندگی خداحافظی کنم...
در افکار سیاهم غوطه ور بودم که صدای ناهنجار قارقار زاغ وفادارم از بالای قفسه ای که زیرش زانوی غم بغل کرده بودم رشته افکارمو پاره کرد. زاغم بال و پر زنان روی شونه م فرود اومد. در اون لحظه اصلا حال و حوصله کسی یا چیزی رو نداشتم ولی باز هم زاغی فرشته نجاتم شده بود!این زاغچه پرنده باهوشیه و مطمئنم که با من یه جور ارتباط تلپاتیک داره که به این سرعت متوجه مشکلم شد...برام از مرداب هایی در آلمان گفت که می تونستم اونجا به چیزی که می خواستم برسم. مرداب هایی پر از انواع وزغ!