اول اول! اول پروفسور! پروفسور اول! اول!
1. بازی ای که گفتم رو شرح بدین البته با حضور خودتون! هر چه جالب تر ، نمره بیشتر! (30 نمره!)تیم ساحرگان:دروازه بان: هلگا
مدافعان: پادما - پروتی
مهاجمان: لینی - آلیس - جسیکا
جستجوگر: فلور
تیم جادوگران:دروازه بان: تافتی
مدافعان: باد - خورشید
مهاجمان: فلیت - اوری - گودریک
جستجوگر: آسپ
داور: به دلیل کمبود آدم، خود ِ بازیکنان ِ جوانمرد ِ دو تیم! در انتها گودریک داور میشه!
پروفسور، من از کسایی که تا حالا تو این کلاس شرکت کردن استفاده کردم، جنسیت تافتی به شدت نامعلوم بود و به دلیل کمبود عضو تو تیم پسران، ایشون رو مذکر فرض نمودیم و شما هم برای حفظ شرف ِ پسران آغوش سلنا و ازگی رو رها کردین و به این تیم ملحق شدین.
در نهایت به دلیل کمبود عضو تو پسرا، باد و خورشید داوطلب شدن و به عنوان مدافعین انتخاب شدن. تو تیم دخترا یه مدافع کم داشتیم، پادما به اون یکی قلش گفت بیا، اونم گفت میام! بنابراین پروتی که تو کلاسا نشرکتیده بود به اصرار خواهرش اومد تو تیم دخترا.
و اینک آغاز رول:با بلند شدن صدای 12 سوت از جانب بازیکنان دو تیم (باد و خورشید نتونستن سوت بزنن اما شواهد میگن گویا باد کمی هو هو کرد در این لحظه) بازی رسما آغاز میشه و آلیس درحالیکه کوافلو محکم چسبیده جلو میره.
خورشید با دیدن سرعت ِ زیاد ِ آلیس و جا موندن پسرا، اشعه هاشو روش زوم میکنه و بعد از مقادیری شر شر کردن عرق از سر و روی آلیس، کوافلو به لینی پاس میده.
لینی با خوشنودی میاد کوافلو بگیره که باد میوزه و جهت حرکت توپو عوض میکنه، اما بازم کوافل به دست پسرا نمیفته و این جسیکاس که اونو میقاپه و گــــل! همون موقع صدای گزارشگر بلند میشه:
- تافتی جا میمونه و با کوافلی که وارد حلقه ی سوم میشه حالا نتیجه ی بازی 0-10 به نفع تیم دخترا میشه!
دخترای مهاجم شادی کنان بشکن میزنن و عین خیالشون نیس که کوافل بدست گودریک افتاده و یه تنه داره جلو میره. پادما و پروتی سعی میکنن بلاجرارو به سمت گودریک هدایت کنن اما مدام گودریک با مهارت خاصی جاخالی میده و همچنان جلو پیش میره و بازم گل!
دقایقی به همین شکل بازی ادامه پیدا میکنه و فلیت و اوری یه گوشه میشینن و مشغول تخمه شکستن میشن و به جاش گودریک فرت و فرت براشون گل میزنه.
- دوباره کوافل دست گودریک میفته و حالا دو مدافع تیم حریف پا به پاش جلو میرن.
پادما و پروتی که میبینن پرتاب بلاجر به سمت گودریک دردیو دوا نمیکنه تصمیم میگیرن با چماق به جون گودریک بیفتن که اونم فایده نداره!! بنابراین نا امیدانه و درحالیکه دو طرف ِ گودریکو اشغال کردن فریاد میزنن:
- اصلا چرا فلیت و اوری نباید بازی کنن؟
با این حرف ناگهان گودریک متوقف میشه و پادما و پروتی که متوجه این توقف ناگهانی نمیشن همینطور با سرعت جلو میرن و گودریکو رد میکنن و از وسط حلقه ها عبور میکنن و اون سمت در میان.
- گودریک تو سوتش میدمه و بازی متوقف میشه! اوه مثل اینکه گودریک قراره از بازی کنار بکشه ... بله خب تیم پسرا 6 نفره به کارش ادامه میده و بساط تخمه شکنیه فلیت و اوری از هم میپاشه.
دخترا با خوش حالی لبخندی به هم میزنن و کوافلو میقاپن و برای زدن گل بعدی جلو میتازن. اما اینقدر سریع بین خودشون پاسکاری میکنن که خورشید فرصتی برای نشونه گیری و پرتو افشانی پیدا نمیکنه.
بنابراین باد دست به کار میشه و چنان با قدرت فوووت میکنه که کلهم سه مهاجم ِ تیم ساحرگان از ورزشگاه به بیرون شوتیده میشن.
گودریک به نشانه خطا دوباره تو سوتش میدمه و بعد از بازگشت سه مهاجم ِ مرحوم شده ی ساحرگان، بازی از نو آغاز میشه.
- هلگا با شکمش ضربه ای به کوافلی که اوری پرتاب کرده بود میزنه و اینقد ضربه شدید بود که کوافل سرتاسر زمینو طی میکنه و ... بــلــــه! گل برای ساحرگان! 170-250 به نفع جادوگران! گودریک اینقد برا جادوگرا گل زده که حالا حالاها ساحره ها بشون نمیرسن.
فلور با شنیدن این حرف به خودش میاد و تصمیم میگیره تا برای پیروزی تیمش سریع تر اسنیچو بگیره و خلاص! بنابراین خوب چشماشو تیز میکنه و به دنبال اسنیچ میگرده.
نویسنده همین لحظه به یاد میاره که رول مال خودشه و بیشتر باید از خودش بنویسه بنابراین ...لینی کوافلو میگیره و بلافاصله بعد از برخورد کوافل با دستاش، تمام اتفاقاتی که این سه جلسه براش افتاده بود تو ذهنش تکرار میشن و یادش افتاد که قرار بود این جلسه به شدت جبران کنه. پس به شدت جوگیر میشه و سعی میکنه مثل گودریک یک تنه جلو بره و تنهایی گلی رو به ثمر برسونه.
لینی بی توجه به فریادای آلیس و جسی که دو طرفش در حال پرواز بودن و کله و دست و پا تکون میدادن تا اون کوافلو بشون پاس میده جلو میره، عرق ِ حاصل از تابش ِ سوزناک ِ خورشید رو از رو پیشونیش کنار میزنه، به شدت با باد مقابله میکنه و نمیذاره جاروش منحرف شه ... حالا دروازه بان جلوشه و تنها یه ضربه میتونه اونو پیش چشم ِ پروفسور گودریک خوب جلوه بده.
لینی دستشو به نشونه ی پرتاب کوافل بالا میبره و مثلا میاد سمت راست شوتش کنه و همزمان با شیرجه رفتن تافتی، جاروشو کج میکنه و کوافلو خلاف جهت دروازه بان پرتاب میکنه ... 5 ثانیه تا ورود کوافل به حلقه ها ... 4ثانیه ... 3ثانیه ... 2ثانیه ... 1ثانیه و ...
- پایان بازی! فلور دلاکور موفق به گرفتن اسنیچ میشه و بازی از 170-250 به نفع جادوگران به 320-250 به نفع ساحره ها تغییر پیدا میکنه و تمــــــــــام! پلاکاردای بزرگی با عنوان "Boys r like Jus Bib" در سرتاسر ورزشگاه به اهتزاز در میاد و ساحرگان خوش حال شروع به ویراژ دادن با جارو تو هوا میکنن. ای بابا واسه چی این جادوگرا از پس ِ 7تا ساحره برنیومدن؟
خورشید از خجالت پشت ابرا پنهون میشه و باد اعتراض کنان در یک چشم به هم زدن صحنه رو ترک میکنه. این وسط فقط یک نفره که سرجاش خشک شده ... لینی همچنان به کوافلی که از حلقه رد شده بود اما هیچ کس ندیده بود زل زده بود و با ناامیدی به فلور فحش میداد که "آخه چرا یک ثانیه دیرتر نگرفتی؟
"
در پایان مسابقه و وقتی همه جمع میکنن برن خونه هاشون و البته یه عده هم در آغوش مشنگای خفن فرو میرن تا باهاشون عکس بگیرن، گودریک لینی ِ دپسرده رو وسط جمع پیدا میکنه و آروم میزنه رو شونه هاشو میگه:
- بالاخره موفق شدی!
و میون جمعیت گم و گور میشه. لینی لبخندی میزنه و به بقیه میپونده تا تو جشن پیروزی ساحرگان شرکت کنه!