هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۲۵ جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور تافتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۴۳ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹
از آمدنم نبود گردون را سود!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
1. اگه می خواستید یه اسمی برای این جانور بزارید، اون اسم چیه و چرا؟ ( 5 نمره )

والا اسمشو میذاشتم ادسون شخلک وارو دهان عربده!
آخر هر کلمه با سکون خونده بشه پلیز.

دلیل خاصی نداره استاد جان، اصن چرا اسم من پروفسور تافتیه استاد جان؟ اصن تافتی اسمه استاد جان؟ اصن دلیلی داره استاد جان؟

قیــچ ویـــج میـــج... استاد ِ عزیز بزرگ و خوگشل، ملت بی دلیل به من میگن تافتی، من بی دلیل وارد کلاس ِ شما میشم، شما بی دلیل هوا رو جوانمردانه گرم میکنی، جیمز بی دلیل جیغ میکشه، آقـــــا! اصــــن یکی بیــــاد منو توجیــــه کنه دلـــیـل یعنی چــــی؟ استـــاد جان، شوخـــی ندارم بنده! دلیل اصلن وجــود دارد آیــــا؟ فیـــلم نیا واســـه ما اســـتاد، ما مستـــندیم خودمـــون...

والا D: !

2.به نظر شما سگ پر چه نوع غذایی دوست داره؟ ( 5 نمره )

نهنگ! ما خعلی فکر کردیم استاد، خعلی به مغزمون فشار آوردیم، خعلی در مرلینگاه نشستیم... ناسلامتی پروفسوریم خو !

هیچی دیگه استاد، به این نتیجه رسیدیم یک حیوان با همچین ظرفیت دهانی و لبان کمانی و شیطنت نهانی فقط میتونه نهنگ رو به عنوان غذا دوست داشته باشه.

3. سگ پر رو در کجا ها میشه یافت؟ ( 5 نمره )

کنار دریا، ساحل، زیر آب، روی آب، بالای آب، توی آب، کنار آب، اصولن هر جا نهنگ باشد!

4. فرض کنید جای من هستید، وقتی به دنبال سگ پر رفتم او چجوری به من حمله کرد و من چجوری رامش کردم؟ به صورت رول ( 15 نمره )

ویلبرت کنار ساحل قدم میزد، هوا هم مثل ِ پست تدریس همچنان جوانمرد باقی مونده بود و گرم هم بود و ملتی هم عریان و لخت گرمای فضا رو تشدید میکردن. این ملت عریان و لخت کنار هم بودند و اجناس ِ مخالف لب هاشون روی لب های هم بود و با نگاهشون با هم دیالوگ برقرار میکردن و فضا طوری که اصلن تصورش ناممکن است عجقی بود و بیناموسی!

ویلبرت اطراف رو دقیق میپایید و منتظر بود یه سگ پر سر پرسه، اما سوال اینه که وظیفه یه منتظر ِ واقعی چیست؟ آیا یه منتظر نباید برای تعجیل در فرج و ظهور اقدامی بکند؟ جایگاه منتظر در جهان امروز و در تقابل با غرب و آستاکبار چیست؟ هر سوال سه نمره !

ویلبرت قلم و کاغذشو درمیاره و شروع میکنه که به سوالا پاسخ بده، اما حین نوشتن پاسخ ِ سوال ِ دو یک عدد سگ پر که مشغول پریدن بوده یک فقره کثافت کاری ِ تیره رنگ رو روی سر ویلبرت آزاد میکنه؛ و همانا خداوند پاداش ِ منتظران را خواهد داد !

ویلبرت سرشو تکون میده تا شاید از شر کثافت کاری راحت بشه، اما به طور اصولی کثافت کاری ها خعلی چسبنده و لزج هستن، و از قضا این سگ پر گویا مبتلا به آسهال بوده... بگذریــم، تصویر سازی از کثافت کاری اشاره شده رو به ذهن پویای مخاطب وامیگذاریم...

- هـــی! سگ پــر! بیا ایــنجا بینم، باس ببرمت سر ِ کلاس.

خوب شما چی فکر میکنین؟ فکر میکنین سگ پر به همین راحتی گرفتار میشه؟ فکر میکنین اگه بهش بگیم بیا میخوام بگرمت میاد که بگیرینش؟ الکی جو نده خواننده عزیز، پاسخ مثبته!

بعد از فرمان ویلبرت، امداد غیبی ِ حق تعالی دهان آستاکبار رو خورد میکنه و منتظران ِ واقعی رو حمایت میکنه! دهان دشمنان آسلام رو هم عنایت میکنه! بوف های کور رو هم هدایت میکنه! حق تعالی درجا دست به معجزه میبره و تا ویلبرت فرمود بیا، کاری کرد که بیاد، چی بیاد؟ آب که پا نداره بیاد دوست من، سگ پر میاد دیگه! عهه!

به همین راحتی! به همین خوشمزگی! یه جو ایمانـم بد چیزی نیس به ریش ِ مرلین. اون پیراهن پاره هم ظاهر سازی بوده... ربـــنا لا تزغ قلوبنا!



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
1. اگه می خواستید یه اسمی برای این جانور بزارید، اون اسم چیه و چرا؟ ( 5 نمره )

قازقلنگ! قزمیت!

اصن هرچی اسم زاقارته(زاغارت؟) شما میتونی برداری و روش بذاری. اصن همین زاقارت هم میتونه یکی از اسماش باشه. بس که الدنگ و کج و کوله س این حیوون! اصن یه ذره طبیعی نی! هیچیش به بچه آدم با طبیعت جور در نمیاد اصن. بی شک جادوییه و متعلق به دنیای خودمونه.

با اون دهن ِ گشادش و هیکل ناقص و ناجورش. مرلین وکیلی این حیوونو از کجا پیدا کردین پروف؟ با این قیافه ش بی شک چنین اسمایی شایسته و برازنده شه.

2.به نظر شما سگ پر چه نوع غذایی دوست داره؟ ( 5 نمره )

با اون دهنی که شونصد متر وا شده، بعید نی هرچی جلو دستش بیاد میل بفرمایه و به هیچی نه نگه! ولی خب طبیعتا اصلی ترین غذاش گوشت حیواناته که کاملا با دندونای تیزی که مشاهده میکنیم جور در میاد.

میتونه یه خرگوشو یه لقمه چپ کنه و با یه حرکت ببلعه و نوش جان کنه. غذای اصلیش حیوانات کوچیکی هستن که با جثه ش جور در بیان و یکهو و کلهم بدنشون تو دهن مبارکش جا بشه. اما اگه گشنگیش خیلی زیاد باشه، ممکنه یه جونور بزرگ تر از خودشم مورد حمله قرار بده و یه گاز بزنه و یه تیکه از بدن طرفو بکنه و بخوره و بپره بگریزه.

3. سگ پر رو در کجا ها میشه یافت؟ ( 5 نمره )

برفای انبوهی مشاهده میکنیم که نشون میده از جنگلای مناطق سردسیری مثل سیبری و قسمت شمالی کانادا و امثالهم برمیخیزه و به حیاتش ادامه میده.

حالا چرا در قطب شمال و جنوب یافت نمیشه؟ چون به هر حال تیکه ای از وجودش پرنده س دیگه، پرنده هم به درخت نیازمنده که بره و روش بشینه و تو عکس هم میبینیم. اما قطب شمال و جنوب که درخت نداره، داره؟

نه دیگه نداره، حالا داشته باشه هم مهم نیست، مهم اینه که از اونجاهایی که نام بردم برخواسته و فقط اونجاها یافت میشه. تو جنگلای سرسبز و گرمسیر استوا هم عمرا پیدا بشه چون پوست بدنش برای محافظت ازش متناسب با سرما و برفه و تو این جنگلا به خاطر رنگش بدنش سریعا لو میره و چون خیلی هم نمیتونه بپره (پرواز کنه) طعمه ی شیر و ببر و پلنگ میشه.

4. فرض کنید جای من هستید، وقتی به دنبال سگ پر رفتم او چجوری به من حمله کرد و من چجوری رامش کردم؟ به صورت رول ( 15 نمره )

ویلبرت با هیجان زیاد و کوله باری از تجربه مواد مورد نیازش تو جنگلای سیبری ول میچرخه و به دنبال موجود جالبی میگرده که بتونه سر کلاس بیاره و باهاش فک همه بچه هارو روی زمین بندازه و حسابی اونارو غافلگیر و شگفت زده کنه.

در همین حین که جلو میره و حواسش به شدت جمعه که مبادا خودش طعمه ی جانوری بشه، صداهای عجیبی میشنوه و متوقف میشه. بعد از یکم گوش دادن متوجه میشه که اینا صدای یه سری انسان البته از نوع بچه س که به گوشش میرسه.

بنابراین راهشو کج میکنه و صدارو دنبال میکنه و در نهایت به چهارتا توله تارازن بچه ی جنگلیه کوچیک میرسه که دور هم جمع شدن و گویا کلاغ پر بازی میکنن. ویلبرت بدون اینکه توجه اونارو به خودش جلب کنه، یه گوشه میشینه و مشغول تماشای بازی اونا میشه و یه چندتا عکس هم ازشون میگیره تا براش خاطره بشه.

- کلاغ!

- پر!

- تسترال!

- پر!

بچه ها متوجه حضور ویلبرت میشن و در حالیکه همگی سرشونو چرخوندن و به ویلبرت زل زدن به بازیشون ادامه میدن.

- سوسک!

- نپر!

- هیپوگریف!

- پر!

- مانتیکور!

اما جوابی با محتوای "نپر" به گوش ویلبرت نمیرسه و به جاش دهنای کف کرده ی بچه هارو میبینه که با وحشت به ویلبرت و شاید پشت ویلبرت، زل زدن!

- نپر! مانتیکور موجود بسیار خطرناکیه که درجه بندی اون توی کتاب جانوران شگفت انگیز و زیستگاه اونا ...

- سگ پر!

- نه نه نه! ببینین بچه ها! اول مانتیکورو یاد بگیرین بعد برین سراغ سگ.

- سگ پر!

- خیله خب اصن بیخیال مانتیکور. سگ هم نمیپره! یه موجودیه که هم تو دنیای مائه و هم مشنگا و حتی اون مشنگا هم میفهمن که سگ نمیپره اونوخ شماها ... اوپس!

بچه ها جیغ و ویغ کنان در عرض یک ثانیه صحنه رو ترک میکنن و ویلبرت میمونه و یه جونوری که از پشت رداشو جر داده.

- واق جیک واق جیک! (افکت صدای سگ پر! ترکیب شده از سگ و گنجیشک!!)

ویلبرت با وحشت "لوموس" میگه و با چوبدستش سعی میکنه سگ پرو بترسونه و برونه، اما این موجود نفهم تر از این حرفاس و یه بار دیگه بهش حمله ور میشه و مچ ویلبرتو نشونه میره و از اونجا که پروفسور ما خیلی حرفه ایه، متوجه میشه و تا جونوره میاد بجهه جاخالی میده اما سرعت سگ پر بیشتر از این حرفاس و باز از پشت به رداش میچسبه و یه تیکه دیگه رو جرواجر میکنه.

همینطور کشمکش بین سگ پر و ویلبرت ادامه پیدا میکنه و گیس و گیس کشی ای بوجود میاد و ویلبرت هی "استیوپفای استیوپفای" میکنه بلکه طرف بیهوشه، اما اثر نداره. در نهایت در حالیکه جونوره فکشو دو متر باز کرده و کله ی ویلبرتو نشونه رفته، ویلبرت در یک حرکت سریع چوبدستیو میکنه تو حلقش!

- استیوپفای!

سگ پر اندرون زمین و هوا و تو راه بلعیدن کله ی ویلبرت، بیهوش میشه و رو زمین میفته. ویلبرت عرق صورتشو پاک میکنه و میگه:

- قازقلنگ! عجب زبون نفهمی بود.

ویلبرت جونورو تو یه قفس محکم میچپونه و درحالیکه راه برگشت به هاگوارتزو در پیش گرفته با خودش میگه:

- اونا هی میگفتن سگ پر. با همین اسم به بچه ها معرفیش میکنم اما بهتره یه اسم واقعا درست حسابی براش پیدا کنیم. اینو میسپارم به عهده خود بچه ها ببینم چه میکنن.




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۲۳:۴۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
1.اگه می خواستید یه اسمی برای این جانور بزارید، اون اسم چیه و چرا؟ ( 5 نمره )

استاد ما کلا جسارت نمی کنیم رو این جونور...نه موجود دوست داشتنی نامی بذاریم!نام گذاری الزامیه؟ام...باشه...باشه...عصبانی نشین قاعده این موجود لطفا!
سنگوئن!که مثل وجود نامیزونش...نه منظورم وجود زیبا خوشفرمش ترکیبی از نام سگ و پنگوئنه... س که ابتدای کلمه سگه مثل کله ی مبارک جهش یافته ش اول کلمه قرار گرفته و بقیه هم که مشتق شده از نام پنگوئن!بهش خیلی میاد نه استاد؟ البته به نظر من به مناسبت اون دهان عمیق و ژرفش می تونیم نام غار متحرک رو هم براش در نظر بگیریم!

2.به نظر شما سگ پر چه نوع غذایی دوست داره؟ ( 5 نمره )

والا از احوالات این جاندار برمیاد کلا براش فرقی نداره چی جلوش بذارن. به نظر میاد همه چیزو به عنوان یه خوراکی خوشمزه و قابل خوردن می بینه و با اون دهنی که من می بینم بعید می دونم این هیولا سیرمونی داشته باشه! با این همه اگه بخوایم علمی به قضیه نگاه کنیم ظاهر دندون های نوک تیزش نشون میده عموما به خوردن گوشت علاقه منده و در واقع یه گوشت خوار حرفیه ایه. هرچند شما در مورد اندازه و اینا توضیحی ندادین تا بتونم بگم بیشتر دنبال چه جک و جونورایی میکنه! هرچند بیشتر از اون غذای مورد علاقه ش باید پیراهن پروفسور اسلینکرد باشه!

3. سگ پر رو در کجا ها میشه یافت؟ ( 5 نمره )

سالازارو شکر از ظاهر این عکس برمیاد جزو اهالی قطب شمال باید باشه و این دور و برا پیداش نمیشه! هرچند من هنوز تو کف این موضوع موندم چه جوری سگ مزبور فریب این پرنده های بی چشم و روی محلی رو خورد و این هیولارو خلق وبه بازار عرضه کرد! ظاهرش به سگای قطبی نمی خوره آخه...شبیه نژاد بولداگه. چه می دانم!لابد سگ یکی از همین پروفسورای مشنگ بوده برای اکتشاف رفته بوده طرفای قطب و در برهه ای از زمان که پروفسوره با کمک همکاراش خواسته یه پنگوئنو برای آزمایشاتشون ذبح کنه! پنگونه رفته رو مخ سگ پروفسوره و اینگونه بوده که در پایان بی توجه به ضرب المثل مشهور تسترال با تسترال و اینا پنگوئنو و سگه با هم کردند پرواز! و سگ پر طی یک جریان حماسی هندی سیاسی در شکل های و اندازه های گوناگون تولید و چون بلایی آسمانی عرضه گردید!

4. فرض کنید جای من هستید، وقتی به دنبال سگ پر رفتم او چجوری به من حمله کرد و من چجوری رامش کردم؟ به صورت رول ( 15 نمره )

استاد...التماس می کنم با من این کارو نکنین...من بچه دارم بچه م یتیم میشه. کلا گناه دارم نگام کنین بلکه دلتون به رحم بیاد...نیومد؟ خب آخه چرا 15 نمره؟چرا 10 نمره نه؟ استاد! بازم نه؟ داره حوصله تون سر میره؟ باشه عصبانی نشین!

ویلبرت شنل سفریش را به سختی دورش پیچید و دستهای پوشیده در دستکشهای پوست اژدهایش را بیهوده ها کرد ولی نفسش نرسیده به آنها در هوا یخ زد و سپس با صدای دنگی روی زمین افتاد و هزار تکه شد.
ویلبرت آهی کشید که آن هم به سرنوشت قبلی دچار شد. در نتیجه ویلبرت کلا بیخیال آه کشیدن و ها کردن شد و با سنگینی به راه افتاد. هوا غیر از اینکه بس ناجوانمردانه سرد بود ناجوانمردانه کولاکی و برفی هم بود و ویلبرت دو قدمیش را هم به سختی می دید. با این همه مصرانه در آن هوا به دنبال یافتن یک عدد سگ پر به راهش ادامه میداد. به خوبی می دانست که محل زندگی این جانداران بیشتر بر بلندی ها و ارتفاعات است تا ناجوانمردانه تر از هوا از همان ارتفاع بر سر شکار بخت برگشته شیرجه بزنند و آن را طعمه کنند. اما چون ویلبرت مورد نظر از فرط اشتیاق یافتن این جاندار خطرناک علاوه بر چشم ظاهرش چشم باطنش هم کمی دچار کم سویی! شده بود بی توجه به این موضوع که کمی صبر کند بلکه هوا اندکی از ناجوانمردانگی دست بکشد بی هوا وارد دره ای شد که دیواره های یخ زده آن محل زندگی سگ پرها بود!
شاید تنها شانسی که ویلبرت آورد این بود که شب گذشته قبیله سگ پرها مهمانی رفته بودند و در نتیجه شب را دیر به خواب رفته و در آن لحظه حساس به منظور جلوگیری از افزایش طول پست همگی در خواب به سر می بردند. مگر یک توله سگ پر تخس که در آن لحظه به منظور رسیدن نویسنده به هدفش از نگارش این پست و اخذ نمره از خواب بیدار شده بود و ورود ناگهانی مهمان ناخوانده را به محدوده زندگیشان می دید. توله سگ پر مزبور به دلیل بی تجربگی مفرط و بی توجه به این نکته که نژاد آنها به صورت دست جمعی به شکار حمله می کنند دچار جوگرفتگی مفرط شد و حتی زحمت آن را به خود نداد تا با سر و صدا کردن هم نوعانش را از ورود یک لقمه غذایی چرب و نرم مطلع سازد و بی هوا از همان بالا بر سر ویلبرت از همه جا بی خبر شیرجه زد و پیش از آنکه استاد درس حیوانات جادویی بفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است دندانهای سی سانتی متریش را به امید چشیدن طعم گوشتی گرم و لذیذ درون ردا و شنل ویلبرت فرو برد و همانگونه که به سمت پایین سر می خورد آثار دندان هایش را روی لباس های پروفسور ما جا گذاشت. ویلبرت زمانی به خود آمد که متوجه شد پای چپش تا مچ درون حلق توله سگ پر فرو رفته است اما چون پوتین چرم اژدها به پا داشت دندان های سگ پر در آن فرو رفته و توله جسور را گرفتار کرده بودند بی آنکه آسیبی به ویلبرت رسیده باشد ویلبرت متفکرانه به تلاش های سگ پر خیره شد.
- هوم...پس سگ پری که میگن اینه؟چقدر زشته!
سگ پر مزبور با شنیدن این جمله کوشید دندان هایش را از درون پوتین بیرون بکشد و حق ویلبرت را کف دستش بگذارد. اما تنها چیزی که موفق شد ببیند برق چوبدستی ویلبرت و خنده ی شیطانی بود که روی لب هایش می رقصید!




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۹:۱۹ دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
۱.اگه می خواستید یه اسمی برای این جانور بزارید، اون اسم چیه و چرا؟ ( 5 نمره )

آقا اجازه! اینی که من می‌بینم مگه میذاره ما براش اسم بذاریم؟ این نه تنها واسه خودش اسم میذاره، کلا اسم ما رو هم از صفحه روزگار محو میکنه و دوباره واسمون اسم میذاره!!
حالا من یواشکی ازش اسمشو پرسیدم، گفت اسمش اژدر پوست پنگوئنی قطب آبادی شاقول تپه‌ی بالاست...چراشو جرئت نکردم بپرسم ولی حدس میزنم ا‌ژدر پوست پنگوئنی اسم کوچیکشه و قطب‌ابادی شاقول تپه فامیلش که اشاره به محل زندگیش داره که اهل قطبه اونم ناحیه شاقول تپه‌ی بالا!!

2.به نظر شما سگ پر چه نوع غذایی دوست داره؟ ( 5 نمره )

شما بگو چه نوع غذایی دوست نداره! نه شما نگو، من خودم میگم لامصب ۵ نمره داره کم نیس که

دهن سگ‌پر در حالت عادی ابعادش یک متر در نیم متره و در حالت غیر عادی ده متر در ده متر! یعنی تا یه فیل آفریقایی هم تو دهنش جا میشه. ولی اینکه غذای محبوبش چیه بین جانورشناسای خاورمیانه و خاور دور اختلافه که دسته اول میگن کله پاچه رو بیشتر دوست داره، دسته دوم میگن سوشی رو!

3. سگ پر رو در کجا ها میشه یافت؟ ( 5 نمره )

خب اصالتا که از همون قطب میان... ولی به خاطر مشکلات اقتصادی و سیاسی که داشتن کم کم به همه جای دنیا مهاجرت کردن و بعد آب و هوای بعضی از اون جاها بهشون نساخت و منقرض شدن اونجاها ولی بعضیا از این شوک فرهنگی سالم بیرون اومدن و موندگار شدن و زاد و ولد کردن و حتی اقامت اونجاها رو هم گرفتن و کلا تو همون ‌آسیا زیاد پیدا میشن.. بخصوص یه کشور مشنگ‌پروری که نقشه‌اش شکل گربه است!‌

4. فرض کنید جای من هستید، وقتی به دنبال سگ پر رفتم او چجوری به من حمله کرد و من چجوری رامش کردم؟ به صورت رول ( 15 نمره )

سگ پر: عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااع

ویلی قبل اینکه بتونه از خودش دفاع کنه تا کمر توی حلق سگ پر بود و تا لوزالمعده‌ی یارو رو می‌دید. میگید چطوری؟ خب تصور کنید که ویلی رو داره از سر میخوره و فقط پاهاش بیرونه! تصور کردین؟ خب تموم شد..استاد کلهم تو شکم سگ پر بود که به اندازه ی شکار بزرگ میشد.

- لوموس.

با روشن شدن چوبدستی ویلی نه تنها سگ‌پر هم عینهو چراغ روشن شد، که استاد قصه‌ی ما تونست هم سلولیش رو ببینه که همانا یک فروند پرنده ی کیوی بود.

- ‌آخی.. چه پرنده ‌ی نازی... طفلکی.. لابد چون نمی‌تونی بپری طعمه‌ای این شدی، نه؟

کیوی سرشو بالا پایین برد که یعنی بله، اینطوریاس که میگی.

- چه خوبه اینجایی! میدونی من اصلا فکر نمیکردم اینجا همسایه داشته باشم ولی از اون عجیب‌تر اینه که فکر نمیکردم اینجا شام هم سرو بشه.

-

لحظه ای بعد کیوی پوست کنده، و قاچ شده تیکه تیکه تو حلقوم ویلی میرفت. وقتی که خوب جون گرفت تازه مغزش هم شروع به کار کردن کرد و روشهای رام کردن سگ‌پرها رو مرور کرد. بعد کیفشو که اونم تو معده‌ جونوره بود باز کرد و توی یه دستش ظرف سوشی رو گرفت و تو یه دستش قابلمه کلپچ رو!

- بیا سگ پر.. بی ببین برات چی آوردم... سوشی پاچه‌ی فرد اعلا... عطرش کل جنگلو برداشته ها!
-

اینجا بود که طمع کار دست سگ پر داد... واسه اینکه بتونه سوشی پاچه رو بخوره باید به معده‌اش می‌رسید .. شلوار پشت و رو دیدین که بعضی وقتا یه لنگش درسته یکیش درست نیست؟ سگ‌پر هم وقتی سعی کرد سرشو بکنه تو حلقش تا به معده ش برسه پشت و رو شد استاد ویلی از توش زرتی پرید بیرون! ویلی هم یادداشت‌هاش رو کامل کرد و چنین نوشت:

- یک سگ‌پر رام، یک سگ‌پر پشت و رو شده است!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۴:۱۳ دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
1. اگه می خواستید یه اسمی برای این جانور بزارید، اون اسم چیه و چرا؟ (5 نمره)

"سگ پدر" یا "پدرسگ"
فوش ندادیما استاد! طبیعتا این موجود حاصل ازدواج سگ با یکی از پرندگانه، اما چرا "مادرسگ" نه؟! خوب طبیعتا پرنده که زورش نمیرسه با سگ صمیمیت کنه، سگ زورش میرسه


2.به نظر شما سگ پدر چه نوع غذایی دوست داره؟ (5 نمره)

والا ای با ای دهن گشادش چی دوس نداره! بیاد منم بخوره دیگه!
اگر طبعش به مادرش رفته باشه باس دونه بخوره اما خو شما تصور کن دونه بریزی واسش، لامصب چجوری دونه هارو از رو زمین برچینه؟ اصن حالیش میشه؟ اینه که با این استدلال طبعش به پدرش رفته و پاچه میگیره و گوشت خواره، استخون هم دوست داره.


3. سگ پدر رو در کجا ها میشه یافت؟ (5 نمره)

در جنگل های توریستی! خانواده های مشنگ پامیشن میرن جنگل صفاسیتی بعد چون مشنگن و بی شعور سگشون رو جا میزارن! اونجا هم که سگ و اینا پیدا نمیشه ... سگ بیچاره مجبور میشه بره با پرنده ها ازدواج کنه.


4. فرض کنید جای من هستید، وقتی به دنبال سگ پدر رفتم او چجوری به من حمله کرد و من چجوری رامش کردم؟ به صورت رول (15 نمره)

هوا بس ناجوانمردانه شخمی بود! یعنی خوراک شخم زدن بود، مناسب ترین زمان فصل ... ویلبرت داشت واسه خودش همینجوری تو مزرعه قدم میزد که دید اون دور دورا صدای غار غار محزونی میاد ... چجوری تشخیص داد غار غارش محزونه؟! خوب معلم مراقبت از موجودات جادویی بود به هر حال! کنجکاو شد و جلو رفت و دید کلاغ شیطون، شده زار و پشیمون، نشسته یه گوشه داره غاه غاه گریه میکنه و با بالش میزنه تو سر خودش.

ویلبرت رفت جلو و گفت: چرا گریه میکنید خانوم کلاغه؟

ویلبرت دیوونه نبود! بلکه به زبان کلاغ ها غار غار کرد و ما ترجمه شو براتون آوردیم که در جریان قرار بگیرید. چرا ویلبرت غارزبانه؟ اون بالا یه ساعت واستون قصه اسلین کُرد شبستری تعریف کردم؟! معلم مراقبت از موجودات جادوییه خوب وارده دیگه

کلاغ دست از زاری برداشت و گفت: همشون همینن بی شرفا همه ی نرا عین همن ... پرنده و خزنده و پستاندار سر و ته یه کرباسن! اولش عاشق پیشه ان، خوش برخوردن، خرشون که از پل گذشت همه چی تمومه ... میگم خوب بیا این توله ات رو وردار ببر خودت بزرگ کن میگه مال شوهر کلاغته به من چه، این توله کجاش شبیه کلاغه؟ میگه چمیدونم شایدم مال اون تمساحه اس، رابطه ما تموم شده خدافظ برای همیشه.

ویلبرت که حسابی مشتاق شده بود سعی کرد تیریپ همدردی ورداره که به هدفش برسه، قیافشو محزون کرد و با بغض گفت:

- چه بانوی ستمدیده و وفاداری حالا اون نامرد چه جونوری بود؟

- سگ!

- واو میشه فرزند برومندتون رو ببینم؟

- کدوم؟ جوجه کروکدیل پرنده هه؟ جوجه کلاغه؟ مار بالداره؟

- چه فعال! همین توله سگ رو عرض کردم.

- من چمیدونم کدوم گوری رفته! عاقبت بچه ی طلاق همینه دیگه، پدر که بالاسرش نباشه یا با گرگینه ی همسایه میره چیزکشی یا مست میکنه و میاد لونه رو به هم میریزه ...

- بله خوب، سگ ها برخلاف تصور مشنگ ها اصلا باوفا نیستن و بسیار خیانتکارن ... برا همین موجوداتی مثل بچه ی شما همیشه با مشکلات تربیتی و عقده های دوران کودکی بزرگ میشن و بسیار وحشی و درنده خو هستن.

درسته که ویلبرت معلم مراقبت از موجودات جادوییه و غارزبانه و کلی مهارت های دیگه، ولی چشاش انقدر تیز نیست که بتونه اشاره ها و ابرو بالا انداختن های کلاغ رو تشخیص بده دیگه ... خلاصه فرزند برومند کلاغ همون لحظه وارد منزل شده بود. جالب میشد اگه شاخ و شونه بکشه که کی عقده داره و این حرفا بعد حمله کنه ولی خوب خیلی اعصاب نداشت و بلافاصله از پشت پرید و پاچه ویلی رو گرفت!

- هــــــوی! هـــــــــوشّــــه! ول کن پدسّگ!

- ولش کن مادر قربونت بره ... ول کن آقارو عزیزم

ویلبرت بالاخره موفق شد چوبدستیشو بکشه بیرون و ...

- قفسیوس!

پدرسگ مذکور در قفس قرار گرفت.


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۲۲ دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
سؤال اول!

دهن‌گشاد ِ بی‌مصرف!

استاد جسارت نشه، به جان شما با شما نبودیم. منظورمون همین جونـ... چیز... همین حیوون محترمیه که آوردید سر کلاس. استاد شما نظاره بنمویید آخه. دهنش که گشاد هست، یه‌نمور بی‌مصرف هم که می‌زنه، ما اگه بودیم اسمشو می‌ذاشتیم دهن‌گشاد ِ بی‌مصرف!

سؤال دوم!

استاد عرضمون به حضور عنبر و انورتون که، ما بسیـــــــــــار جادوآموز ِ دقیقی هستیم. یعنی استاد، اصلاً یه چیزی ما می‌گیم، یه چیزی شما می‌شنوید. ای‌قده که دقیقیم، ای‌قده که باهوشیم!

استاد ما با نگاهی اجمالی به سر و وضع شما متوجه شدیم که سگ‌پرها به گوشت ِ خام ِ جادوگرها علاقه دارن.

خیلی باهوشیم استاد، نه؟!

سؤال سوم!

استاد این جانور رو در جاهای بی‌بو می‌شه یافت. استاد عهه... می‌خندن! نخند خانوم! نخند آقای محترم! چه معنی داره آدم به مصائب حیوونا بخنده؟! مگه من با شما شوخی دارم؟!

آخه استاد شما گوش کنید، این حیوونا، نه که مادر بگرید، حاصل یه جهش ژنتیکی‌ن یه نمور، این بنده های خدا مماخ‌های خیلی خیلی خیلی حساسی دارن. از این رو معمولاً جاهایی زندگی می‌کنن که بویایی‌شون آسیب نبینه. مثلاً دشت‌ها، درخت‌های خیلی بلند. استاد... خیــــــــــــــلی! بلــــــــند!

سؤال چهارم!

- چخه.. چخه حیوون‌کوچولوی ملوسک ِ ...
- دیسگارد! لفظ ِ " چخه " برای دور کردن ِ حیوونا به کار می‌ره. اونم گربه و اینا. این سگ‌پره.

ویلبرت همینطوری که اینو می‌گفت، با خودش فکر می‌کرد چرا این دستیار خنگ رو با خودش برای شکار ِ سگ‌پر آورده. به هر حال بنده خدا به نتیجه‌ی خاصی هم نرسید. در حالی که گوشت خریداری شده رو با دقت توی تله‌ی مخصوص ِ سگ‌پر جاسازی می‌کرد، صدای دیسگارد پنجاه‌متر از جا پروندش:
- هووووشـــــــــــَـــــــه! سگ‌پـــــــــــــــر!

که ویلبرت دیه قاطی کرد:
- دیسگارد! ابله! " هوش " رو به چهارپا می‌گن! حتی اگه سگ رو هم جزو چهارپایان ِ گیاهخوار حساب کنی، این سگ‌پره! لعنتی! سگ‌پر! سگ‌پــــــر!

و با یک حرکت حرفه‌ای، دیسگارد رو با صدای پاقی به نقاط دوردست [ مثلاً تبت اینا! ] تبعید کرد تا دیه جلوی چشمش نباشه. دقیقاً در همین لحظه...

-آآآآآآآآی!

سگ‌پر به وضع فجیعی حمله کرد به استاد و توی همون حمله‌ی اول، رداش رو به شکلی بسیار غیرآسلامیک تیکه و پاره کرد. ویلبرت چوبدستی‌ش رو به سمت سگ‌پر نشونه رفت ولی قبلش سگ‌پر پرواز کرده بود سمتش...

-
- عوووو عووو عووو...

ویلبرت دستشو از جلوی چشمش آورد پایین، دید سگ‌پر افتاده جلوش داره عوعو می‌کنه و با بالش دماغشو پوشونده. یه ذره فکر کرد، یادش اومد بویایی ِ این جونم‌مرگ‌شده عجیب حساسه. بیشتر فکر کرد...

- مرسی کباب‌فروشی صفدرچماق و برادران و دو‌جین پیاز ِ بغل ِ کبابتون!

نتیجه‌ی اخلاقی: همیشه قبل از شکار سگ‌پر، پیاز بخورید.



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

ویلبرت اسلینکرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۲ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۹:۱۱ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
از م ناامید نشین.. بر میگردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
به نام او و برای او که هرچه داریم از اوست!


تدریس جلسه سیّم مراقبت از موجودات جادویی
با تدریس پروفسور اسلینکرد


هوا بس جوانمردانه گرم بود! خیلی هم گرم. تمامی بچه ها با زیرپوش و رکابی و این مدلی ها وارد کلاس شده بودند.
زنگ کلاس خورده بود ولی پروفسور اسلینکرد نیامد. 15 دقیقه، نیامد! 30 دقیقه نیامد! 45 دقیقه، نیامد! 1 ساعت، نیامد! و ده ها یک ربع دیگر گذشت و پروفسور نیامد. بچه ها دیگر خوش حال بودند. کلاس داشت تعطیل میشد! پس از 2 ساعت و اندی، در اتاق باز شد و مردی به آهستگی درون کلاس قدم گذاشت.
پیراهن پاره ای بر تن داشت ولی خیلی قیافه اش آشنا بود. قفسی آهنی در دست داشت. درون قفس چیزی نهفته بود که مطمئنا این بلا را سر پروفسور اسلینکرد آورده بود.

پروفسور شروع کرد:
- اهم... اهم... نگاها اینجا! آفرین! با عذر خواهی از همه ی شما! می دونم دیر کردم و بنابراین سریع میرم سر اصل مطلب! امیدوارم این جانوری که براتون آورده باشم خیلی جالب باشه.

سپس اسلینکرد سوتی زد و حیوان درون قفس چرخید!
تعدادی از دانش آموزان جیغ کشیدند! تعدادی غش کردند! تعدادی هم خرابکاری کردند و کلا کلاس متحول شد!

تصویر کوچک شده


یکی از دانش آموزان توانست لب خود را به آب دهان خودش تر کند و بپرسد:
- این... چیه؟

- این، عجیب ترین جانور دنیاست! اسم مشخصی نداره ولی بهش میگن " سگ پر " یا " پر سگ " اسمش از اونجایی اومده که ترکیبی از سگ و پرنده هستش! اینا مثل سگ ها هستند فقط کمی وحشی تر هستن و فکر کنم با دیدن سر و وضع من بفهمید چه قدر کار کردن با این حیوان خطر داره! امید وارم که گیرش نیفتید. سوالا رو هم آسون دادم، چون توضیح خاصی نداره! من رفتم تا به سر و وضعم برسم! تا دیداری دیگر بچه ها!


« سوالات »


1. اگه می خواستید یه اسمی برای این جانور بزارید، اون اسم چیه و چرا؟ ( 5 نمره )

2.به نظر شما سگ پر چه نوع غذایی دوست داره؟ ( 5 نمره )

3. سگ پر رو در کجا ها میشه یافت؟ ( 5 نمره )

4. فرض کنید جای من هستید، وقتی به دنبال سگ پر رفتم او چجوری به من حمله کرد و من چجوری رامش کردم؟ به صورت رول ( 15 نمره )


« نمرات جلسه ی قبل »


از گریفیندور:
آلیس لانگ باتم: 5 + 5 + 5 + 15 = 30

از هافلپاف:
پروفسور تافتی: 5 + 5 + 5 + 15 = 30

مروپ گانت: 5 + 5 + 5 + 15 = 30

رز ویزلی: 5 + 5 + 5 + 15 = 30

از راونکلاو:
لینی وارنر: 5 + 5 + 5 + 15 = 30

فلور دلاکور: 5 + 5 + 5 + 15 = 30

از اسلیترین:
هیچ کس شرکت نکرد!




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۲ جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
1.دلیل تنبل بودن جانور تنبل چیست؟ ( 5 نمره )
آغــا من به دلیل حس همذات پنداری شدیدی که با این جانوران دارم اومدم این کلاس شرکت کنم! مادرمان الآن اومده این کلاس هر روز که من پونزده ساعت خواب روزانمو میام کامل کنم بهم میگه جانور تنبل...
اخه واقعا این حرکت زشت نیست؟!
مادر مارو با چنین جانورای ملوس و نازی آشنا می کنین؟!
این جانوران در حقیقت اصلا و ابدا تنبل نیستند! بلکه در مصرف انرژی صرفه جویی می کننــ! با مصرف انــرژی بیش از حد جهان رو به اغتشاش و نا آرامی میره... و این جانداران خوشگل ملوس گوگولی مگولی، متوجه این موضوع شدن!
بده ما یه تنه داریم در برابر همه ی جهان مقاومت می کنیم؟!
این جای تشکرتونه؟!


2.تنبلی چه فایده ای به حال جانوران تنبل دارد؟ ( 5 نمره )
داشتم می گفتم که سوالو عوض کردین!
بــلــه...
جانوران تنبل متوجه شدند که با مصرف انــرزی بیش از حد جهان رو نا آرامی و اغتشاش میره در نتیجه کلا به هم میریزه! این جانوران برای حفط بقای خودشون و تمام جهان تلاش می کنند!
بــعــد این ملت بی سواد بهشون میگن تنبل! ما در حقیقت صرفه جو در انرژی هستیم! نه تنبل! صرقه جو در مصرف انـرژی!
3. ( از دو سوال زیر به یکی از آنها پاسخ دهید! ) ( 5 نمره )

الف) فرض کنید که جانور تنبلی دارید. عکسی از جانور تنبل ذهن خود رسم کنید و اطلاعات ظاهری آن را بنویسید؟
تصویر کوچک شده


1. چشمان بزرگو غمگین به علت این نام شرم آور "جانور تنبل"!
2. الیاف روی بدن!
3. روشن تر بودن قسمت میانی بدن!
4. بزرگ بودن گوش برای شنیدن صدا های مختلف اعم از نزدیک شدن انواع دشمنان!
5. پاهای کوچک و تپل گوگولی مگولی!
6.دست نسبتا کشیده!

4. خودتون رو جای تنبل ها بزارید. دنیا رو برای یک روز (24 ساعت ) از چشم های یک جانور تنبل ببینید و رولی درباره ی فعالیت هاتون بنویسید؟ ( 15 نمره )
چــشــامو باز می کنم... اه چند بار به مامان گفتم وقتی بیدار میشه برگارو نکشه؟! متنفرم از این کارش... فقط یه ساعت زودتر بیدار میشه! اما تو همین یه ساعت تمام برگارو به هم میکوبه، و فوت می کنه تا همه از خواب بیدار بشیم! یه ساعت خواب راحت هم ندارم تو خونه! خصوصا که اتاقم رو بالاترین شــاخس در نتیجه نور خورشید بیشتر اذیتم می کنه... میکوبه این شاخرو به اون شاخه!
خـــدایــا... می خواد نهار درست کنه یا ارکسـتــر شاخه ها برگزار کنه؟

ولی خودمونیما... چه گرمه آفتاب... برگی که روم گرفتم داغ شده... وووییی... خمیازع!

شش ساعت بـعــد
این انسان های بی شعور نه که خیلی خیر به ما رسوندن، حالا ما باید بریم مدرسه نظریه هاشونو یاد بگیریم...
واقعا درک نمی کنم! وقتی به ما میگن تنبل، چرا ما باید در مورد انیشتین و نسبیت بدونیم؟ البته اضافه می کنم که مدرسه همون شاخه بغلیه! ولی من خوابم میاد! از مدرسه خوشم نمیاد... واقعا مگه میشه با وجود این نوازش نسیم نخوابید؟ بالاخره مامان هم ساکت شده... یکم بخوابم... فقط یکم...

شش ساعت بعد
خــدایا لطفا!
-مــــــــــــــــــــــــــــــــــامــــــــــــان اینو از کناره من بردار!

من نمیدونم واقعا چرا خواهرکوچیکم باید تو اتاقه من بخوابه؟ اون خیلی گرمه! خیلی لگد میزنه! تازه نمیذاره من لگد بزنم! نمیذاره من بخوابم!
-اوووومممم...

کوفت و اوم! دختره ی ورپریده! تو خواب حرف هم میزنه! خیلی گرمه... چرا اینقد به من می چسبه؟ چرا هر چی من میرم اینور دنبالم میاد؟ یکی منو نجات بده! دارم می افتم از شاخه!

شش ساعت بعد
زندگی وقتی شیرینه که تو اتاقه خودت شام بخوری! شایدم نهار... شایدم صبونه! درک نمیکنم چرا باید اینقد راه رفت تا رسید به نهار خوری! همین جا خوبه دیگه! تازه میتونم ذخیره کنم یکم از غذارو برای میان وعده! زندگی خوبه نه؟!

شــش ساعت بعد
خب از خواب بیدار شدم! کسی کاری با من داشت؟!



پیوست:



jpg  vhb.jpg (17.95 KB)
32692_52e28fddd789f.jpg 300X160 px


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
1.دلیل تنبل بودن جانور تنبل چیست؟ ( 5 نمره )

تنبل ها، متوجه شدن که با تنبلی هم نیازاشون برطرف میشه. پس چه کاریه تنبل نباشن؟
مثلا چه کاریه هر روز پاشی بری اینور اونور، وقتی میتونی هر دو سه روز یه بار یه دو سه سانت خودتو رو درخت بکشی بالا یه میوه ای چیزی بکنی بخوری. تازه خیلی شکمو باشی دو سه روز یه بار! وقتی کلا تکون نخوری و حد اکثر حرکتت حرکت ماهیچه های چشمت باشه، غذا هم نیاز نداری خب!
نه جدیا. چه کاریه واقعا؟
حیف شده ما از این جونورا نیستیما.
وگرنه من می نشستم همین جا، نهایت حرکتمم خم شدن انگشتای دست راستم بود که با گوشی کار میکرد! :|

2.تنبلی چه فایده ای به حال جانوران تنبل دارد؟ ( 5 نمره )

واه! چه سوالا! تنبلی یکی از بهترین کارای دنیاس. اصن تنبلی باعث میشه اندام آدم خوب بشه. ماهیچه های آدم قوی بشه. خیلی فواید مهمی داره! ملت جا به جات کنن همه ش. نگرانی نداشته باشی. ایول اصن!
مثلا نمونه عینیش همین انیمیشن دایناسور، یه مشت شبه تنبل نشستن پشت اون دایناسور بدبخت، اونم هی از اینور به اونور، از اونور به اینور. بمیرم الهی.

3.
الف) فرض کنید که جانور تنبلی دارید. عکسی از جانور تنبل ذهن خود رسم کنید و اطلاعات ظاهری آن را بنویسید؟


تنبل من یه تنبلِ تنبله! یعنی از بقیه ی تنبلا تنبل تره و به جای آویزون بودن از درخت دراز می کشه رو شاخه قشنگ! بعدم که پوستش..امم... یعنی موهاش سفیده. چشماشم که زرده. دیگه اینکه... آهان! دمش بسیار بلنده. و انگشتای کشیده ای هم داره. گوشش بسیار با مزه و یه نیم دایره ی کامله. گفتم گوشش و نگفتم گوشاش، چون اون یکی گوشش در اثر برخورد با یکی از برجستگی های تنه ی درخت کنده شده
و بینی ش... بذارین در موردش صحبت نکنم!

4. خودتون رو جای تنبل ها بزارید. دنیا رو برای یک روز (24 ساعت ) از چشم های یک جانور تنبل ببینید و رولی درباره ی فعالیت هاتون بنویسید؟ ( 15 نمره )


ساعت هفت صبحه. درخت رو بغل کردم و به رو به رو خیره شدم. به چی خیره شدم؟وا! مگه آدم حتما باید به چیز خاصی خیره بشه؟ به شکل مبهم و تقریبا بدون اینکه چیزی ببینم خیره شدم به رو به روم خب. یه مدل خواب با چشمای باز.
دو ساعتی به همین منوال می گذره تا اینکه یه اتفاق ناخوشایند باعث میشه از حالت خلسه ی دوست داشتنیم بیام بیرون. نمیدونم چی باعث شد روی شاخه به این زبری دو سه سانت لیز بخورم پایین. شانس نیس که
دو سه روز پیش بود که بعد از سه هفته تلاش رسیده بودم بالای درخت ها...
بهتره آروم آروم و میلی متر به میلی متر برم به سمت راست تا حدودا 4 ساعت بعد بتونم برم روی یکی از شاخه ها...

6 ساعت بعد

یه کمی بیشتر از اونی که فکر میکردم طول کشید. ساعت چنده؟ چی؟ خودم ساعت دارم؟ واقعا چه انتظار ها دارید. مچمو بچرخونم؟ گردنمو بلند کنم ساعتو ببینم؟ واقعا متوجه نیستید که من داشتم خودمو با زحمت و مشقت می کشیدم رو شاخه؟
هوا هم گرم شده اصن... یه کمی استراحت کنیم با هم...

4 ساعت بعد


صبح شما... اهم... از خورشید پیداس که غروبه... هر چی که هست. حال نداریم مخ بترکونیم! همون بخیر!
به امید مرلین میخوام غلت بزنم و به پشت بخوابم...
به پشت چیکار کنم؟ بخوابم... بخوا... بخـ...

6 ساعت بعد


اوه چی بود منو نصفه شبی بیدار کرد؟ جیر جیرک بی تربیت...
احساس میکنم سمی چیزی به خوردم دادن... خوابم نمیاد آخه! در عوض ویبره م میاد... ولی حالشو ندارم ویبره برم... این کرمه که توی شاخه درخته میگه روح یکی دیگه داره درونم حلول میکنه انگار. حوصله فک کردن و تئوری بافتن داره ها.
اوه... ماه چه ویوی قشنگی برای خیره شدن درست کرده... خیره بشیم بش یه مدت...

چی شد؟ اصلا متوجه نشدیم کی دوباره هفت صبح شد. هفت صبح شد؟! زود میگذره زندگی ها... حال نداریم خودمونو با این سرعت گذر هماهنگ کنیم...



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۰ شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین

1.دلیل تنبل بودن جانور تنبل چیست؟ ( 5 نمره )

مگه تنبل بودنم دلیل داره. سیستم بدنشون اینجوریه. در نظر اونا خودشون زیاد تنبل نیستن بلکه ما زیادی سریعیم. این سوال مثل این میمونه که بگیم چرا خفاشها پرواز میکنند در عین پستاندار بودن.

2.تنبلی چه فایده ای به حال جانوران تنبل دارد؟ ( 5 نمره )

همان طور که خودتون اشاره کردید، چون تحرک زیادی ندارند، انرژی زیادی هم مصرف نمیکنند. به همین دلیل لازم نیست غذای زیادی بخورند. همچنین تنبل بودنشون باعث میشه، کسی انتظار زیادی ازشون نداشته باشه.

الف) فرض کنید که جانور تنبلی دارید. عکسی از جانور تنبل ذهن خود رسم کنید و اطلاعات ظاهری آن را بنویسید؟

این جانور دارای موهای زبر سفید و قرمز و سبزی است. چشماشو مثل چشمای ژاپنیا و شایدم بیشتر بسته و من هیچوقت نفهمیدم از کجا میبینه. برخلاف صاحبش رو صورتش به خاطر اخمایی که همیشه رو پیشونیشه، خط خطی شده. موهاش تازه کوتاه شده ولی رشد موهاش اونقدر زیاده که دوباره همون شده. ناخناش پنج سانتی متر و بیست و پنج صدمه. دماغشم روبه بالاست. گردنش به دلیل زیاد آویزون موندن کش اومده.

4. خودتون رو جای تنبل ها بزارید. دنیا رو برای یک روز (24 ساعت ) از چشم های یک جانور تنبل ببینید و رولی درباره ی فعالیت هاتون بنویسید؟ ( 15 نمره )

چشم هایم را میگشایم. ( کپ لینی) چیزی مانع خوابیدنم شده است. قطره های بارون به صورتم برخورد میکنند. (فکر کردین الان میگم نور خورشید)

به آسمان نگاه میکنم. هوا چقدر گرفته است. خوب تو این هوا که نمیشه کاری کرد، پس یه سه ساعتم بخوابم.

پنج ساعت بعد

باز چشمهایم را میگشایم. باران قطع شده است. رنگین کمان تشکیل شده است. خوب نور رنگین کمان میزنه تو چشمم، نمیشه کاری کرد پس یه دو ساعتم بخوابم.

سه ساعت بعد

باز چشمهای خمارم را میگشایم. نه از باران خبری هست نه از رنگین کمان. ولی خورشید که هست، پس...

چهار ساعت بعد

چشمهایم را باز میکنم. به دنبال روزنه امیدی و دلیلی واسه خوابیدن میگردم، اما دریغ از یک دلیل. یک آن خواستم به ابرها گیر بدهم اما بی خیال شدم. تصمیم میگیرم دو ساعتی آویزان شوم و به حرکت دل انگیز ابرها خیره شده و در اعماق نعمت های خدادادی غرق شوم.

سه ساعت بعد

با خودم فکر میکنم چند روز است که غذا نخوردم. دو هفته ای میشه. پس با بیحوصلگی به سمت بالای درخت راه میفتم.

دو ساعت بعد

به بالای درخت رسیده ام. شروع به خوردن میوه های بالای درخت میکنم. اه، خسته شدم. کی تموم میشه پس. خوب نصفشو خوردم، بقیشم هفته بعد.باز به پایین درخت و شاخه ی موردعلاقه ام میروم.

دو ساعت بعد

به شاخه میرسم و باز میخوابم.

پنج ساعت بعد

باز همان آش و کاسه.



تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.