ملت اسلی:
لرد سیاه:
لوسیوس در زیر جماعت اسلی:
لرد سیاه که سکتوم می زدی خونش جاری نمیشد نعره زد:
- کجاست این لوسیوس که هوس کرده دختر منو کباب کنه و بخوره؟ خودش با پای خودش بیاد جلو!
بلاتریکس که به کمک نارسیسا و آیلین تلاش می کرد تا روی ساحره ها چادر بکشد و آنها را از نگاه کنجکاو دوربین مخفی نگاه دارد مبادا پای منکرات و حراست به تالار باز شود با نگرانی گفت:
- مای لرد؟مطمئن باشین سوتفاهم شده...لوسیوس رفته مشقای دراکو رو بنویسه. مگه نه سیسی؟
نارسیسا که به سختی می کوشید به جمع فداییان نجینی ملحق شود در حالیکه پایش را روی دماغ بارتی می گذاشت تا از آن تپه بالا برود گفت:
- بله ارباب...همونطور که می بینین لوسیوس رفته مشقای دراکو رو بنویسه...اصلا هم ما قصد نداشتیم تا بریم از طریق حفره از آشپزخونه غذا بدزدیم و لوسیوس هم اصلا نمی خواست نجینی رو بخوره تا ما مجبور شیم دسته جمعی بریزیم سرش!
ملت:
لرد با سوظن به تپه پیش رویش نگریست. آیلین را که برای اما قلاب می گرفت تا از تپه بالا برود از نظر گذراند. و نگاهش لحظه ای روی سلسیتنا که به سختی از پای کراب آویزان شده بود ثابت ماند.
زمزمه وار گفت:
- عجیبه...پس این پستای قبلی چی بودن؟
مورفین که با فراغ بالی بر فراز تپه پر جنب و جوش انسانی لمیده و مشغول قلیان کشیدن بود پاسخ داد:
- چیزی نیشت دایی ژون!لوشی داشت خوابای ترشناک میدید شیشی بیدارش کرد فرشتاد بره مشقای این بشه رو بنویشه!
لرد مشکوکانه به حرکت بسیار آهسته تپه به طرف دیگر سالن خیره شد:
- اینا چرا دارن همچین می کنن؟ اصلا این تپه چه جوری داره حرکت میکنه پس؟
صدای سالازار از اعماق تپه انسانی به طرز خفه ای به گوش رسید:
- گیر ندهیه دیگر نوه ی باشکوه سیاهیم!این جماعت تسترالان خواستیند تفریح کنیند به این شکل بی ناموسانیه درآمدیند و زیرش هم چرخ گذاشتین تا لیز لیزک بازی کنیند!
لرد ابرویی بالا انداخت. در حالیکه به نظر می رسید قانع شده باشد چوبدستیش را غلاف کرد. سپس چرخید و به درون اتاق بازگشت. بلاتریکس با نگاهی مشتاق و شیفته و در عین حال مضطرب رفتن لرد به داخل اتاق را نگریست. سپس رو به تپه اصیل زادگان پیش روی گفت:
- زود باشین تا مای لرد دوباره نیومدن برای یه چیز دیگه بهمون گیر بدن این وضعیتو درست کنیم بعد بریم آشپزخونه!