بررسی
پست شماره 284 اتاق تسترال ها، دای لوولین:
نقل قول:
کراب با خود فکر کرد. او به تسترال قول داده بود که شجاع باشد.
پست قبل با دیالوگ شروع شده و این بخش از داستان به کمی تجزیه و تحلیل احتیاج داشت. قبل از این که کراب جوابی بده، خواننده باید می فهمید که تو ذهنش چی می گذره. شروع خوبی داشتین.
نقل قول:
کراب لشکری از لوازم آرایشی اش را داشت. کراب شاید یک اسلیترینی مکار بود، شاید جدیدا بر طبق قولی که به تسترال داده بود کمی از رگه های گریفندوری بودن در او دیده می شد، اما کراب هر چه بود راونی نبود و نمی فهمید که اگر بگوید پیشگویی کار تسترال هاست دیگر خودش پیشگوی اعظم نمی شد.
سوژه ها رو خوب گرفتین. از سوژه های سایت و کتاب بصورت همزمان استفاده کردین که این ترکیب خیلی خوبی ایجاد کرده. ممکنه این همه سوژه پشت سر هم سنگین به نظر برسه، ولی این سوژه ها اساس داستان بودن. هوش ریونکلاو و شجاعت گریفیندور و... .برای همین خواننده راحت هضمشون می کنه.
نقل قول:
- به جون هک فحش ندادم ارباب. تسترال ها پیشگویی کردن. :zogh:
تنها مرگخواری که می شه به راحتی براش از این شکلک استفاده کرد احتمالا همین کرابه!
نقل قول:
- تسترال!
- چی؟
- به جون هک فحش ندادم ارباب. تسترال ها پیشگویی کردن.
- کراب! احتملا رنگ موی جدیدت رو مغزت تاثیر گذاشته. تسترال ها حرف نمی زنن.
- جون هک حرف می زنن ارباب. پیشگویی کردن هر کی این معجون هکتور رو بخوره مثل کلاغ غارغار میکنه.
این سوژه کمی جدی شده...در حالی که نباید می شد. البته این اتفاق در پست قبلی افتاده و در پست شما هم ادامه پیدا کرده. این که کراب این چیزا رو از کجا می دونه، با توجه به این که مجبوره راستش رو بگه موضوع جدی ایه! این اول سوژه اس...هنوز خیلی مونده تا به اون مرحله برسیم. به نظر من این قسمت باید سرسری رد می شه. دو سه بار تکرار و روش تاکید شده. خیلی چیزا هست که کراب می تونه مجبور باشه بگه...و این خیلی چیزا خیلی جالب تر از اصل سوژه هستن.
نقل قول:
کلاغ ها هرگز غارغار نمی کردند. کلاغ ها قارقار می کردند. ولی خب قارقار کلاغ ها هرگز زیرنویس نداشت. پس شاید اصلا غارقار می کردند. کلاغ ها کلا موجودات بدبختی بودند. کلاغ ها هرگز به خانه خود نمی رسیدند. ای مادر بگرید برای کلاغ ها
اینجاش خوب بود. قضیه غار قار کردن کلاغا و احساساتی و حتی جوگیر شدن نویسنده! شکلک رو اصولا باید برای دیالوگ بزنیم ولی اینجا شکلک هم جالب بود. چون نویسنده از کنترل خارج شده بود!
نقل قول:
چند دقیقه بعد به جای کراب غرق در لوازم ارایش، یک غار بود که به طرز عجیبی قارقار می کرد.
سوژه بالا جدی شده...و اینجا منحرف شده! از مسیرش خارج شده. سوژه این بود که کراب می تونه پیشگویی کنه و مجبوره مثل یک مرد واقعی رفتار کنه! و الان با خورده شدن این معجون سوژه حداقل موقتا منحرف شده و اینجور انحراف ها می تونن ادامه پیدا کنن. یعنی نفر بعدی بی خیال سوژه اصلی بشه و همینو ادامه بده...که زیاد جالب نیست.
سوژه های فرعی بدین...ولی مواظب باشین که سوژه فرعیتون از سوژه اصلی جلو نزنه...این سوژه رو می شد فرعی نگه داشت. به این شکل که این اتفاق در وسط پست شما میفتاد...و در پایان سوژه رو به حالت اولش بر می گردوندین که نفر بعدی از همونجا ادامه بده.
شخصیت هاتون خوبن. مشخصه که با شخصیت های سایت و سوژه هاشون آشنا هستین. این موضوع مهمیه. شکلک هاتون هم خوبن. فقط کمی مواظب سوژه باشین.
_________________
اورلانقل قول:
بگین اگه اون یه دقیقه دیر نمیشد حدود چند میگرفتم تو دوئل؟
این کار فرقی با امتیاز دهی نداره. متاسفانه اینو نمی تونم بگم. کاری که می تونم انجام بدم اینه که نقد کنم...استثنائا! چون شما جای دیگه ای هم درخواست نقد دادین و اصولا نباید نقد می کردم. ولی چون دوئلتون رو با یک دقیقه از دست دادین نقد می کنم. همیشه احتمالات رو در نظر بگیرین. انجام کاری مثل دوئل رو نذارین برای دقایق آخر...هر اتفاقی ممکنه بیفته که نتونین پستتونو ارسال کنین.
بررسی
پست شماره 340 باشگاه دوئل، اورلاکوییرک:
نقل قول:
بستنی! این کلمه برای خیلی از مردم معنای خوشمزه و خوبی دارد.
اون "بستنی" اول خیلی تاکید آمیزه. و وقتی اینقدر تاکید می کنیم باید یه مکثی بعدش داشته باشیم...و مکث در نوشته یعنی فاصله. به نظر من باید می رفتین سر خط. و حتی یک سطر فاصله می ذاشتین.
"معنای خوشمزه" عبارت درستی نیست. منظورتون این بود که کلمه بستنی حس خوبی در فرد ایجاد می کنه. می شد به شکل دیگه ای بیانش کرد.
نقل قول:
و او جملاتی از قبیل "نه مرسی بستنی دوس ندارم" و حتی "از بستنی متنفرم" بگوید.
این دو جمله باید جابجا می شدن. به دلیل کلمه "حتی"! حتی رو وقتی می گیم که بخواییم موضوع یا کاری رو توصیف کنیم که احتمالش کمتره. و اینجا احتمال شنیدن جمله اول کمتره. چون ملایم تره. یعنی احتمال کمی وجود داره که کسی از بستنی متنفر باشه و حتی می شه گفت که احتمال کمی وجود داره که کسی بستنی رو دوست نداشته باشه.
نقل قول:
- به دلیل یه سری از مشکلات، وزارت خانه تصمیم گرفته اداره ی کاراگاه را برای مدتی طولانی تعطیل میگردد. لزا از شما کاراگاه عزیز خواهش مندیم تا برای خود کاری فراهم کنید. اه با این کاراشون ما رو دق میدن. الان من کار از کجا پیدا کنم؟
نامه تون چرا اینقدر اشتباه داشت؟! وقتی یکی برای اولین بار بخونه به احتمال زیاد این اشتباها توجهش رو جلب می کنن...نه محتویات نامه. لذا درسته. و این جمله هم همونطور که می بینین اشتباهه:
نقل قول:
وزارت خانه تصمیم گرفته اداره ی کاراگاه را برای مدتی طولانی تعطیل میگردد.
نقل قول:
با دیدن دستکش های بلند و آبی رنگش در یک لحظه به این فکر کرد که شاید برای تهیه ی پول دستکش هایش را بفروشد
آهان! خیلی وقت بود دنبال این فرصت می گشتم! پیداش کردم.
این جمله تاثیر بسیار بدی روی من (خواننده) داشت. می دونین دلیلش چیه؟ چت باکس!
شما این سوژه رو برای خودتون انتخاب کردین...ولی دو تا اشکال وجود داره.
اولیش اینه که دستکش به تنهایی نمی تونه یه سوژه باشه. حتما باید ویژگی خاصی داشته باشه یا به دلیل خاصی ازش استفاده بشه. مثلا اورلا وسواس داشته باشه. از آلودگی و میکروب وحشت کنه!
دومیش اینه که خیلی زیاد این سوژه رو تکرار می کنین. اونم بطور مستقیم. این خیلی زود تاثیر عکس روی اعضا می ذاره. هر دفعه وارد چت باکس می شین یک جمله درباره دستکش ها می گین. این کار اعضا رو حساس می کنه. سوژه اینجوری جا نمیفته. سوژه باید ریشه داشته باشه که جا بیفته.
گذشته از این موضوع، ایده فروش دستکش ها خوب بود...این که اورلا اونقدر احساس بیچارگی می کنه که حاضره از دستکش های عزیزش صرفنظر کنه.
نقل قول:
اورلا با حرکت سرش جواب مثبت. کمی اضطراب داشت ولی میتوانست برا آن غلبه کند. چهره فلورین کمی باز تر شد و با خوشحالی گفت:
- شما استخدامین!
اورلا با شندین این جمله خوشحال شده بود که حد نداشت. درحالی که نزدیک بود فلورین بغل کند پرسید:
- همین شکلی الکی الکی؟
- نه کاملا؛ یه تست ازتون میگیرم. باید یه بستنی برام درست کنین.
برای منم دقیقا همین سوال پیش اومد. "همین شکلی الکی الکی؟"... که جوابش رو دادین. ولی بهتر بود نمی گفتین استخدام شد. چون نشده. بعد از تست ممکنه استخدام بشه.
نقل قول:
اینم مثل "معنای خوشمزه" درست نیست...روشن یا آفتابی بهتر بود. ولی اشکالی نداره. کمی طول می کشه که آدم بتونه سریعا بهترین کلمه و صفت رو برای اون موقعیت پیدا کنه.
نقل قول:
اورلا خواندن نامه را تمام کرد. کمی به فکر فرو رفت. میدانست بستی ای که مشنگ ها میخورند خیلی خوشمزه است و از آن طرف هم میدانست که بازرس از خودن چنین طعم بی نظیری شوکه خواهد شد پس تصمیمش را گرفت.
بستنی با طعم خاص! در یک دنیای جادویی!
این یعنی خلاقیت بدون محدودیت...یعنی ذهنتون می تونه تا دور دست ها پرواز کنه. شما( و خیلیای دیگه) جلوشو می گیرین. در شعاع یک متری خودتون دنبال سوژه می گردین. چرا؟ ایده های خیلی عجیب و غریبی می شد برای این بستنی پیدا کرد. با هر ماده ای...لازم نبود حتما ماده خوراکی باشه. اینا جادوگرن...کسایی هستن که افکارشونو میریزن تو قدح! از خیلی چیزا می تونستن استفاده کنن. کمی...حیف شده! استفاده از دستور و مواد مشنگی نتیجه رو خیلی ساده کرده:
نقل قول:
اورلا سه تخم مرغ را شکست و زرده و سفیده ی آن را داخل کاسه ای سفید رنگ ریخت و دوباره از روی کتاب آشپزی شروع به خواندن کرد.
- تخم مرغ ها را با همزن برقی هم میزنیم. پودر وانیل و شیره ی آلبالو را اضافه کرده و دوباره هم میزنیم. کمی شیر و چند قطره از آب میوه ی کاکتوس را اضافه میکنیم.
نقل قول:
حتی دستکش هایش هم سفید و بلند بودند.
نقل قول:
درواقع دستکش های سرمه بودند و لباسش آبی.
آخ قلبم!
نقل قول:
سپس کاسه را که ماده ی درون صورتی رنگ بود را داخل فریزر گذاشت.
جمله هاتون رو بخونین...اشتباهن! کلمه ها هم همینطور:
هزامین بار- لزا- میتوانست برا آن غلبه کند- با شندین این جمله- سواحل استرلیا- بستی ای- سرمه بودند- بسایر شور بود- شوک شده بود- زیر رلب حرف میزد- طعطیله.
نقل قول:
اورلا زیر رلب حرف میزد:
- آها اون روز که مغازه داره بهم گفت به جای شکر نمک برداشتی...
این قسمت احتیاج به توضیح داد...خب چرا اورلا این کارو انجام داد؟ یا باید اشتباهی به جای شکر نمک بر می داشت و یا دلیل خاصی برای این کار داشت.
سوژه بد نبود...ولی خیلی ساده بود. متفاوت فکر کنین...متفاوت ببینین. ایده های متفاوت تری پیدا کنین.
موفق باشید.