نقل قول:
خلاصه (جان عزیزتون هر ۴ -۵ تا پست یه خلاصه بزنید. ):
وزارت، هری پاترو دستگیر کرده فرستاده بازداشتگاه، محفلیا هم در مقابلش وزیر سیریوس بلک رو گرفتن که بتونن مبادلهی زندانی کنن. اینا اینور از اون میخوان حرف بکشن، اونا اونور میخوان از اون یکی حرف بکشن. ریتا هم به رهبری معترضا جلوی وزارتخونه با ممد داره گل کوچیک بازی میکنه که هنوز معلوم نیست نقشهاش چیه!
پروفسور که به شدت سعی میکرد آغوششو از زندانی دریغ کنه، گفت:
- ببین سیریوس، یا به زبون خوش مذاکرات قق+ وز رو یه جوری جفت و جور میکنی که نه سیخ بسوزه نه کباب، یا مجبور میشیم فاوکس رو بفرستیم عملیات انتحاری انجام بده.
فاوکس که روی شونه ی دامبلدور نشسته بود، جیغ کوتاهی کشید و پر زد و از پنجره پرید بیرون که برای خودش مرثیه بخونه.
- آلبوس. به پیر.. به مرلین.. به ارواح خاک همین ننهام.. من بی تقصیرم! اینا همهاش نقشهی اون جیگر و زرزروسه. من از خودتونم.. هری مثل پسرم می مونه.. یا حتی برادرم.. باو ما خیلی رفیقیم با هم. آلبوس.. به یاد گذشته ها، بی خیال من شو برم سر خونه و زندگیم!
ولی یه مرتبه انگار چیزی یادش اومده باشه، ادامه داد:
- عهه اینجا که خونه زندگی خودمه!
از خونه ی من برین بیرون ضد وزارتا.. دشمنای دولت.. عناصر نامطلوب شماره دو و سه و غیره!
از اون طرف هم ننه سیریوس باهاش همصدا شد و خلاصه پسر کو ندارد نشان از مادر.
- تموم شد؟
تو انگار وصیت نامه رو یادت رفته..همه چیو بخشیدی به هری مادر بیامرز!
- کی؟ من؟! من می دونم همه چی سر اون کریچر جونوره!
دامبلدور که انگار نقشهای به ذهنش رسیده باشه، لبخند پیروز آمیزی زد و به بقیهی محفلیا اشاره کرد که تو آشپزخونه جمع شن تا ایدههای درخشان و فوق العاده شو به اونا هم بگه.
=-= در بازداشتگاه وزارت =-=- پاتر!
- اسنیپ؟!
اون سیاهی کیه؟
- من؟ جیگرم... جیـــــگــــــــــرم... جـــــــــــــیــــــــــگــــــــــــــرم! با گاف مکسور!
زندانبان و نصفه وزیر هر دو روبروی پاتر ایستادن که ریلکس روی صندلیش نشسته بود و آهنگی رو با خودش زمزمه میکرد. اسنیپ جیغ کشید:
- هیس.. ساکت! صدات در نیاد! این ورد غیر لفظی چی بود خوندی؟
- ورد غیر لفظی؟
قربون ننهام بری این کجاش ورد بود؟ داشتم یکی از آهنگای دایی مرحوم زنم، گیدیونو زمزمه میکردم. اینطوری شروع میشه..
هری چشماشو بست و دهنشو باز کرد و آمادهی خوندن شد که اسنیپ دوباره جیغ کشید:
- ساکت! نمیخوام بشنوم! نخوووون!
هری ساکت شد، بعد یهو گردنش رو شونهاش کج شد و کف سفیدی از دهنش خارج شد و با تموم هیکل روی زمین افتاد و شروع کرد ویبره رفتن.
- فکر کنم کشتینش جناب وزیر!
- فکر نکنم! این پاتر مدرسه هم میرفت از این فیلما زیاد بازی میکرد. چند دقیقه دیگه درست میشه خودش میگه این دفعه چی شده!
پیش بینی اسنیپ درست بود و هری بالاخره بهوش اومد، البته در حدی که دیالوگشو بگه و دوباره بیهوش بشه:
- سیریوس رو داره شکنجه میکنه! پروفسور دامبلدور به خاطر من، سیریوسو به باد کروشیو گرفته! تماس فرت!!