*این پست توسط لرد ولدمورت سابق نوشته شده*
نتیجه دوئل پروتی پاتیل و آنجلینا جانسون:امتیازهای داور اول:
پروتی پاتیل: 26.5 امتیاز – آنجلینا جانسون: 26 امتیاز
امتیاز های داور دوم:
پروتی پاتیل: 27 امتیاز – آنجلینا جانسون: 26.5 امتیاز
امتیازهای داور سوم:
پروتی پاتیل: 26.5 امتیاز – آنجلینا جانسون: 26 امتیاز
امتیازهای نهایی:
پروتی پاتیل: 26.5 امتیاز – آنجلینا جانسون: 26 امتیاز
برنده دوئل:
پروتی پاتیل!.....................
تابش شدید نورحتی از پشت پلک های بسته اش هم اذیتش می کرد.
چشمانش را به سختی باز کرد.
سرش سنگین بود و گردنش درد می کرد. با بررسی وضعیتش متوجه شد که این حال و روز کاملا طبیعی است.
تکه کاغذی در دست داشت. یادش آمد که قبل از این که به خواب فرو برود، در حال نوشتن لیست خرید بود. لیست را مچاله کرد و در جیبش گذاشت. چوب دستی اش را که کمی دورتر، جلوی پایش افتاده بود دید ...و ساعتی که در مقابلش قرار داشت!
-واااااای! دیرم شد! من چرا این جا خوابیدم اصلا؟
آنجلینا با چابکی از جا پرید و خودش را به کمد لباس رساند.
-ردام...ردام...ردای مشکیم...کجاس...کجا گذاشته بودمش! مامان! ردام!
حتی فکر این که دیر سر دوئلش با پروتی برسد، وحشت زده اش می کرد. در واقع این فکری بود که هر گریفیندوری ای را وحشت زده می کرد. ترس از فرار...از جا زدن!
بالاخره ردا را پیدا کرد و در یک چشم به هم زدن پوشید. دوان دوان به طرف در خروجی رفت و جارویی را که به دیوار تکیه داده شده بود سر راه قاپید!
چند دقیقه بعد، با موهایی پریشان، و سرو وضعی آشفته، به باشگاه دوئل رسید.
با عجله چوب دستی اش را برای کنترل هویت جلوی ناظر دوئل گرفت و وارد ساختمان شد.
همانطور که حدس می زد، پروتی زودتر از او رسیده بود.
-هه...تو هم ردای رسمی پوشیدی؟ فکر می کردم دوئل با منو زیاد جدی نمی گیری!
پروتی نیم نگاهی به او انداخت و سرگرم بافتن موهایش شد. آنجلینا دستی به موهای نه چندان مرتب خودش کشید. بافتن موها کاملا منطقی به نظر می رسید. ولی می ترسید که او را متهم به تقلید کنند.
-مهم نیست. یه جوری باهاش کنار میام.
ناخودآگاه صحنه ای را تصور کرد که قصد زدن طلسم بیهوشی به پروتی را دارد. با وزش نسیم خفیفی، دو تار مو وارد چشمش می شود و همین برای انحراف طلسم کافیست!
شکست به خاطر دو تار مو!
غرق در افکارش بود که هکتور دگورث گرنجر وارد اتاق مخصوص دوئل کننده ها شد.
-آماده ای پروتی؟
پروتی با چهره ای سرد و جدی سرش را به نشانه تایید تکان داد.
-منم آماده هستم.
هکتور سرش را به نشانه فهمیدن تکان داد. جمله بعدی اش، با قطره اشکی که از روی گونه پروتی سر خورد و روی زمین افتاد، همراه شد.
-به خانوادش خبر دادیم...الان می رسن. مطمئنی می خوای این جا باشی؟ ممکنه برخوردشون خوب نباشه.
-انگار فراموش کردی...منم یه گریفیندوری هستم. فکر می کنم باید بمونم و مسئولیت کاری که کردم قبول کنم.
هکتور از اتاق خارج شد.
آنجلینا گیج شده بود...پروتی چه کاری انجام داده بود؟ اصولا خانواده ها را در جریان دوئل قرار نمی دادند. زیر لب زمزمه کرد:
-قوانین مسخره! اگه وسط دوئل مامانم جیغ بکشه چی؟ آبروم می ره!
احساس سرما کرد. طبق عادت، دست هایش را در جیب ردا فرو کرد. لیست خرید هنوز آن جا بود.
پروتی هم پشت سر هکتور از اتاق خارج شده بود.
کمی نگران شد. تازه داشت متوجه اوضاع می شد.
-خدای من...دیر رسیدم. اینا برای همین اینجوری توهم هستن! وقت دوئل گذشته. لعنتی...چرا باید درست تو همون لحظه خوابم ببره!
از شدت خشم، تکه کاغذ داخل دستش را بیشتر مچاله کرد، و بعد، در اوج ناچاری دوباره بازش کرد که نگاهی به آن بیاندازد.
-حداقل برم کارامو تموم کنم...
کلماتی که روی کاغذ برق می زدند، برایش غریب و ناآشنا بود.
برنده دوئل: پروتی پاتیل...
منتظر جرقه ای در ذهنش بود. ولی این اتفاق نیفتاد. همه چیزگنگ و مبهم بود. چند دقیقه ای سر جایش ایستاد و تمرکز کرد. فکر کرد و فکر کرد.
کم کم همه چیز را به خاطر می آورد. دوئل، ساعتی قبل تمام شده بود. صحنه های مبهمی از طلسم قفل کننده پروتی در ذهنش جرقه زدند. و برخورد غیر قابل کنترل سرش با دیوار...
حالا علاوه بر سرما احساس سبکی هم می کرد. دوئل تمام شده بود. لبخند شجاعانه ای زد.
دیر نرسیده بود...