آقای الیواندرنقل قول:
دو رودی دوباره لردا
ما بازگشتیم چون مطمئن بودیم دلتون تنگ شده لردا
دورود دیگه چیه! دو عدد رود؟
ما دلی نداریم که تنگ بشه...دلامونو جلوی در تحویل دادیم.
بررسی
پست شماره 550 زندگی به سبک سیاه، گریک الیواندر:
نقل قول:
بلا وقتی حرف سو رو شنید اخم کرد، آستیناشو بالا زد، توی دستاش آب دهن ریخت و به هم مالید و گفت:
بلاتریکس!
در قسمت های غیر دیالوگ اسم ها رو مخفف نکنین. از لقب ها استفاده نکنین. مثلا این که بگین پروف چوب دستیشو برداشت هم درست نیست. یا یه مرگخوار بگه ارباب به اتاقش رفت! اینم درست نیست.
صحنه، خیلی برای بلاتریکس مناسب نبود. ولی در حدی هم نبود که آزار دهنده باشه یا منطق داستان رو از بین ببره. این که توجه خواننده رو جلب می کنه به این دلیله که در شروع پسته. اگه وسط پست بود اینقدرا به چشم نمیومد. ولی اشکال شخصیت های پست های قبلی شما پررنگ تر از این بود. در نتیجه همچین اشکال ریز و کوچیکی اصلا اهمیتی نداره. حتی ایراد محسوب نمی شه.
نقل قول:
- بلایی هستید خشمگین و جذاب!
- تازه می فهمم ارباب چی می کشن.
- چی؟... ارباب چیزی می کشن؟... سنتی یا صنعتی؟
در حالت عادی می گفتم دیالوگ آخر جایی بود که باید متوقف می شدین. چون قبلا این اشکال رو داشتین که جایی که باید متوقف می شدین، ادامه می دادین و این کار باعث می شد تاثیر و جذابیت جمله های قبلی کمتر بشه. ولی یه ویژگی دیگه دارین که گاهی این اشکال رو جبران می کنه. اونم اینه که از همین جمله اضافه، بعدا استفاده خوبی می کنین. که اینو پایین تر می گم.
نقل قول:
ارباب در همون لحظه درِ خانه ی ریدل هارو باز کرد.
این همون لقبه. این جا هم باید بگین لرد...لرد سیاه...لرد ولدمورت...
چون اینا رو نویسنده می نویسه. این توضیحات مال شخصیت نیست. گاهی سبک پست یه جوریه که می خواییم جبهه مونو مشخص کنیم. مثلا می نویسیم:
لرد سیاه نقشه را پاره کرد و تکه های آن را روی میز ریخت! او هرگز فریب نمی خورد. اربابی بود باهوش و زیرک.اینا هم از طرف نویسنده اس. ولی هم جبهه مشخص شده و هم از لقب استفاده شده. دلیلش سبک نوشته اس. این جا اشکالی نداره. ولی در حالت عادی از اسمای کامل استفاده می کنیم.
نقل قول:
سو قبل از اینکه بلا چیزی بگه، گفت:
- اربابی هستید معتاد؟
این همون چیزیه که بالا اشاره کردم و گفتم پایین تر می گم. از همون جمله اضافه استفاده کردین و طنز خوبی نوشتین.
اینم در حالا عادی دیالوگی بود که نباید نوشته می شد. این که یه مرگخوار زل بزنه به لرد و بگه شما معتادین؟
ولی حالت عادی وقتیه که براش زمینه سازی نکرده باشیم یا سبک پست مساعد نباشه. شما از یه دیالوگ قبلی استفاده کردین. این همون زمینه سازی ای بود که لازم داشتیم. همین باعث شده که هم اون دیالوگ و هم این قسمت "خوب" محسوب بشن.
فقط شکلک بهتر بود حذف یا عوض بشه. لرد کلا شخصیتیه که کمترپیش میاد بشه احساس خاصی رو تو صورتش دید. عصبانی می شه، خوشحال می شه، تعجب می کنه...ولی حالتش تو یه محدوده ثابت می مونه.
نقل قول:
لرد که دوباره اون پلک هارو دید در شرف گلاب به روتون بود که بلا اومد بین سو و لرد قرار گرفت و گفت:
- ارباب، مرگخوارا خیلی چاق شدن... اونقدری چاق شدن که دیگه جارو توان بلند کردنشون رو نداره ... برای همین من گفتم که ورزش کنن تا به وزن ایده آل برسن.
لرد نگاهی سریع به شکم مرگخوارا انداخت و گفت:
- حق با توست بلا... واقعا چاق شده اند.
این جا یه ایراد کوچیک وجود داره.
در پست شروع سوژه گفته شده:
نقل قول:
بلاتریکس به سمت جارویی که به نظر می اومد خالیه رفت.
- بانز توم اضافه وزن داری فک کردی نامرئی نمی فهمیم! اصلا همتون باید وزن کم کنید. از امروز رژیم و تمرینات سخت شروع میشه وای به حالتون! قبل از اینکه ارباب بفهمن باید لاغر کنید!
و در پست شما مرگخوارا خیلی راحت همه چیز رو به لرد گفتن.
حالا ایرادش چیه؟
فهمیدن لرد فایده ای برامون نداره. گذشته از این که شخصیتش هم زیاد برای وارد شدن به همچین سوژه هایی مناسب نیست.
ولی ندونستنش می تونه مفید باشه. این که مرگخوارا مجبور باشن قضیه رو از لرد پنهان کنن سوژه هاش بیشتره. مثلا سر میز غذا رو نخورن...لرد بهشون شک کنه که جریان چیه؟ غذا ایرادی داره؟ یا غذا رو دور از چشم لرد بریزن دور...
یه اتفاق خوبی که افتاده اینه که بلا فقط در مورد ورزش کردن حرف زده. در مورد غذاشون چیزی نگفته. برای همین ایده های غذا رو بازم می شه اجرا کرد.
هیچوقت از خراب کردن سوژه نترسین. همونجوری که فکر می کنین خوبه ادامه بدین که تجربه کسب کنین. هیچ سوژه ای کلا خراب نمی شه. سوژه های کلا خراب شده رو هم می شه دوباره اصلاح کرد. بعضیا کلا با ترس می نویسن...نباید اینجوری باشه. در جا زدن تو سوژه ها کار خوبیه...ولی تعیین مسیر و ادامه دادن و جلو بردن سوژه هم کاریه که باید یاد بگیریم. در نتیجه حتی اگه به مسیری که دارین می رین شک دارین، ادامه بدین. بنویسین. تجربه همینجوری کسب می شه.
شما معمولا توضیح نمی دین. قبلا هم بهتون گفتم که این یه نقص نیست. کم و زیاد بودن دیالوگ با فضاسازی، با توجه به نوشته تعیین می شه. طولانی و کوتاه بودن پست هم همینطوره.
به شما که قبلا گفتم...ولی این جا یه بار دیگه برای بقیه هم بگم. هیچ معیار دقیقی برای سنجش توضیح و فضاسازی و دیالوگ وجود نداره.
دو پست بهتون نشون می دم که کلا از دیالوگ تشکیل شدن. یکی رو من نوشتم و یکی رو رودولف:
اولیدومیاینا توضیح لازم نداشتن.
برای همین هیچوقت بدون خوندن پست نمی شه گفت دیالوگش زیاده یا توضیحش کمه. کسی هم نباید احساس اجباری کنه که دیالوگم زیاد شد...برم کمی توضیح بنویسم.
پست های شما احتیاج به توضیح خاصی ندارن. دیالوگ ها برای فهمیدن همه چیز کافی هستن. ولی توضیح دادن هم چیزیه که باید تمرین بشه. شاید جایی لازم شد توضیح بدین. برای همین به نظر من سعی کنین یه موقعیت و سوژه ای پیدا کنین که بشه در موردش توضیح داد. سوژه ای که شخصیت زیادی توش نباشه. مواظب توضیحاتتون باشین که طولانی و جدی و خسته کننده نشن. همونطور که دیالوگ طنز می نویسیم، صحنه هم می تونه طنز باشه. مثلا قراره خونه یا اتاق یه نفر رو توصیف کنین. با توجه به شخصیتش می شه سوژه های مناسب برای نوشتن توضیحات رو پیدا کرد.
نقل قول:
هکتور که تازه از خواب بلند شده بود و به سمت حیاط اومده بود گفت:
- معجون لاغری دارم، بدم!
قسمت از خواب بیدار شدن هکتور یه حالت ساده و بامزه ای داشت. دیالوگش رو شاید بهتر بود کمی متفاوت می نوشتین. حتی یه تفاوت کوچیک هم می تونست جالب ترش کنه. مثلا:
معجون لاغری دارم...ندم؟فرقش حالت گیج و منگیه که "ندم" به جمله داده و با هکتوری که از خواب بیدار شده هم متناسبه. یا می شد کلا عوضش کرد. مثلا معجون لاغری دور از چشم ارباب دارم...معجون لاغری بدون هیچ گونه فعالیت بدنی دارم...
روی این سوژه ها اگه کمی فکر کنیم، می تونن جالب تر و متفاوت تر بشن.
مهمترین اشکال شما "متوقف نشدن" بود. کیفیت نوشته تونو پایین میاورد. این جا اون حالت وجود نداشت. این خیلی خوبه. قسمت های اضافه که حذف بشن، فقط قسمت های خوب باقی می مونه.
این که یه چیزی می نویسین و بعدا ازش استفاده می کنین خیلی خوبه. نشون می ده که پست حساب شده و برنامه ریزی شده نوشته شده. نویسنده به جزئیات توجه می کنه.
سوژه رو پیش نبردین. فقط در مورد دیالوگ های رد و بدل شده بین شخصیت ها نوشتین که کار خیلی خوبی بود. مخصوصا برای شما. چون برای شما شناختن شخصیت مرگخوارا مهم تره. اخلاقشون...سوژه هاشون...اینا موقع نوشتن بیشتر به دردتون می خوره.
از شخصیت ها خوب استفاده می کنین. یه بلا داریم که تهدید می کنه...یه سو داریم که چشمک می زنه و از لرد تعریف می کنه...یه هکتور داریم که کلا از جریان پرته و فقط می خواد معجون بده.
اشکالاتتون خیلی کمتر شدن. خیلیاشون کلا برطرف شدن. نوشته هاتون عوض شدن و رفته رفته دارن بهتر می شن. این عالیه.
تشریف ببرین!