کـاغـذ پـوسـتـی ، خـنـده، کـلـاه، رنـگ، منظور، پـله، قـدرت، تـردیـد
با صدای مادرم از خواب بیدار شدم✨):
با شور و شوق و "خنده" من رو صدا میزد🌚.......
_ویولت!!ویولت!!بلند شو!!خبر خیلی خوبی برات دارم عزیزم!🕊
چی "منظورت" چیه مامان؟
_بعدا متوجه میشی حالا برو به حمام لباس های اتو شده ات رو بپوش بعدش بیا به سالن اصلی🌱
درحالی که با شک و "تردید" به مادرم نگاه میکردم رفتم تا اماده شم🦋.....
دوش گرفتم لباس "رنگ" سیاه برند اتو شده ام رو پوشیدم و اروم اروم از "پله"
ها پایین رفتم
همه اونجا بودن مادرم پدرم دریکو و پدر و مادرش و خیلی خوشحال بودن🧚🏼♀️
_ویولت اومدی!!!بیا عزیزم ببین برای تو و دریکو چی اومده!!
ی "کاغذ پوستی" بود ولی نمیدونستم چیه تا وقتی بازش کردم نامه ی هاگوارتز بود🦉!!
_شما دوتا دیگه یازده ساله شدین بهتره که به مدرسه ی هاگوارتز برین تا بتونین از "قدرت" هاتون درست استفاده کنین.
روز موعود رسید.🧙🏻♀️):
من و دریکو از قطار پیاده شدیم.
وقتی رسیدیم پرفسور مک گوناگل اونجا بود و داشت بهمون توضیح میداد که قراره گروه بندی بشیم.....
(اسمم رو صدا زدن)
_ویولت ملفوی✨
با اعتماد به نفس زیاد رفتم و روی صندلی نشستم.
"کلاه" گروهبندی صحبتی نکرد و همون لحظه توی دو ثانیه گفت...
_«اسلیترین🐍»
خوشحال شدم. و به طرف میز اسلیترین رفتم💚...
خیلی خوب بود. فقط یکم تو رعایت نکات نگارشی و ظاهر پست مشکل داشتی. مثلا حتما لازمه که جملاتت با علائم نگارشیای مثل نقطه پایان پیدا کنن. اما نمیخوام همه نکات رو اینجا بهت یاد بدم. وقتی وارد ایفای نقش بشی و درخواست نقد بدی، به مرور زمان یاد میگیری.
تایید شد.
مرحله بعد: گروهبندی