آمادهاید شاهد یکی از بزرگترین و نفسگیرترین رقابتهای تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و اینبار نهتنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانهای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار میگیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همهچیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود میگیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته میشود و تنها یک گروه میتواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پستها را بخوانید، از خلاقیتها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!
سلام. می شه لطفا جمله ی زیر رو به ویژگی های ظاهریم اضافه کنین؟ "او همیشه عادت دارد چوبدستی اش را در استوانه ی باریک چرمی ای بگذارد و با یک نوار چرمی از کمرش آویزان کند."
بله. انجام شد.
ویرایش شده توسط لینی وارنر در 1402/11/27 18:01:44
با یه کتاب میشه دور دنیا رو رفت و برگشت، فقط کافیه بازش کنی.
نام: آماندا amanda تاریخ تولد: 13 آپریل محل تولد: لندن ملیت: انگلیسی تایپ شخصیتی: Ixtj
گروه هاگوارتز: ریونکلاو رده ی خونی: اصیل زاده پاترونوس: عقاب چوب دستی: چوب درخت گردو و ریسه ی قلب اژدها
ویژگی های ظاهری: چشمان خاکستری و موهای سفید. کمی رنگ پریده. بیشتر اوقات رداهای آبی می پوشه. اخلاقیات: باهوش و زیرکه و بیشتر چیزها رو زیر نظر داره. تعادل رو دوست داره و سعی می کنه آدم متعادلی باشه. یکمم قدرت طلبه.
علاقه مندی ها: ریونکلاو، کوییدیچ. سرگذشت: در یه شب پر ستاره به دنیا اومد. کم کم بزرگ شد و فهمید که کارای عجیبی می تونه بکنه. مردد بود که به والدینش بگه که کارای عجیبی می تونه بکنه یا نه. آخه اون هنوز خیلی کوچولو بود. پنج شیش سالش بیشتر نبود. اما تصمیم گرفت که به مامانش بگه. وقتی که به مامانش گفت فهمید که مامان و باباش جادوگرن و اونام می تونن کارای عجیبی بکنن.
وقتی آماندا بزرگ شد و یازده سالش شد، تو روز تولد یازده سالگیش نامه ی هاگوارتز براش اومد. اونم با مامان و باباش به کوچه ی دیاگون رفت و وسایلشو خرید. بعد هم به هاگوارتز رفت و اونجا در گروه ریونکلاو افتاد. اون توی درس ها خیلی ماهر بود. به خاطر همین توی امتحانات سمجش همه رو o گرفت. چند سال بعد با نمره های خوب، از هاگوارتز فارغ التحصیل شد و زندگی خوبی رو آغاز کرد.
تایید شد. خیلی خوش اومدی!
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در 1402/11/21 19:36:18
نام: آلنیس (Alannis) (پیشتر: لومین (Lumine)) نام خانوادگی: اورموند (Evermonde) جنسیت: ماده گونه: گرگ شمالگان (Canis lupus arctos) سن: سه ساله (که یه گرگ بالغ به حساب میآد.) محل تولد: تایگا - روسیه رتبه خون: از طرف مادری، از نوادگان فنریره. (گرگ سیاهی در اساطیر اسکاتلندی) پس فکر کنم دورگه محسوب میشه؟ چوبدستی: چوب کاج سیاه با مغزی پر نشانک - 14 اینچ - انعطافپذیری کم - کمی ناشیانه کندهکاری شده. گروه هاگوارتز: ریونکلاو جبهه: محفل ققنوس قابلیتها: انساننما (!)
***
ویژگیهای ظاهری: یه گرگ سفید با چشمهای آبی تیره. پرموتر و کمی بزرگتر از یه گرگ خاکستری بالغه. حالت تهاجمی توی چهرهاش نیست و گوشها و دمش معمولا از سر خوشحالی و هیجان میجنبه! به ندرت به شکل انسان دیده میشه ولی در حالت انسانیش در غالب یه دختر جوان زیبا با موهای مواج سفید ظاهر میشه. لباسهای راحت و بیزرق و برق میپوشه ولی از تزئیناتی مثل گردنبند و گیره مو خوشش میآد. قلاده نداره ولی معمولا دستمال گردن آبیای که صاحبش بهش داده دور گردنشه.
ویژگیهای باطنی: عادت کرده گوشت نخوره و با چیزایی مثل سیب زمینی، هندونه، تمشک و انواع توتها خودش رو سیر میکنه. به انسانها تا وقتی مجبور نباشه حمله نمیکنه. به لطف گرگ بودنش، حواس پنجگانهاش خیلی قویتر از یه انسان عادیه و حتی بعضا میتونه ترس یا دروغ رو بو بکشه. مهربون، بانشاط و وفاداره. کنجکاوی زیادش ممکنه براش دردسرساز بشه. برای یادگیری چیزای جدید مشتاقه. اونقدری توی زندگیش سختی کشیده که هرچیزی به راحتی از پا درش نمیآره.
***
سرگذشت: توی یه روز برفی توی یه غار وسط جنگل به دنیا اومد. مادرش اون رو لومین به معنی نور ماه نامید. ماههای اول زندگیش رو پیش گله کم جمعیتش متشکل از مادر، پدر و خواهر و برادرهاش سپری کرد؛ ولی قبل از اینکه شکار رو به خوبی یاد بگیره، توسط شکارچیا اسیر شد و به یه ماجراجوی بریتانیایی به اسم آنتونی فروخته شد. کمی طول کشید تا به صاحبش عادت کنه و نیمه رام بشه. آنتونی بهش یه سری از اصول بقا توی طبیعت رو یاد داد که لومین باید از گلهاش یاد میگرفت. تا دو سالگیش همراه اون بود و با هم جاهای مختلف و بکر دنیا به دور از آدما سفر کردن، تا اینکه یه روز مورد حمله یه حیوون وحشی قرار گرفتن. آنتونی کشته شد و لومین هم به شدت زخمی شد. چند روز بعد درحالی که خودش رو برای مرگ آماده کرده بود، ریموس لوپین و سیریوس بلک حین ماموریت پیداش کردن و اون رو یه جورایی به سرپرستی گرفتن و اینجوری، لومین به عضویت محفل ققنوس دراومد. ولی اون نمیتونست همیشه به شکل یه گرگ ظاهر شه، پس با کمک آلبوس دامبلدور و مجموعهای از وردها و معجونهای عجیب و پیچیده، اون رو به یه انساننما (موجودی مثل جانورنما ولی برعکس، یعنی وقتی که یه حیوون میتونه به خواست خودش به انسان تبدیل بشه.) درآوردن. بعد از اون لومین زندگی جدیدش رو با هویت آلنیس اورموند شروع کرد. اعضای محفل هرچیزی رو که لازم بود درباره انسانها و دنیای جادویی بدونه بهش گفتن و به پیشنهاد پروفسور دامبلدور، دانشآموز هاگوارتز شد و 7 سال عمر انسانیش رو کنار جادوآموزان ریونکلاوی زندگی کرد. بعد از فارغ التحصیلی، تمام و کمال در خدمت محفل بوده و همچنان درحال یادگیری جادو، دنیای انسانها و همینطور حیات وحشه.
جایگزین میکنین لطفا؟ تشکر تشکر.
انجام شد.
ویرایش شده توسط لینی وارنر در 1402/11/17 12:00:38
Together we do whatever it takes We're in this pack for life We're wolves We own the night!
Hell is empty And all the devils are here William Shakespeare
نام : دراکو نام خانوادگی : مالفوی مادر : نارسیسا بلک-مالفوی پدر : لوسیوس مالفوی رده ی خونی : اصیل زاده جنسیت : جادوگر محل تولد : بریتانیا سال تولد : ۵ ژوئن ۱۹۸۰ محل زندگی : لندن / عمارت مالفوی ملیت : بریتانیایی فرزند : تک فرزند تایپ: INTJ_A ( خداییش تایپم همینه😂 )
مشخصات جادوگری
محل تحصیل : هاگوارتس گروه : اسلیترین جارو : نیمبوس ۲۰۰۱ چوبدستی : چوب زالزالک با مغز موی تک شاخ پاترونوس : طاووس وضعیت درسی : از دانش اموزان برتر، ارشد گروه جبهه :ارتش تاریکی / مرگخواران
مشخصات ظاهری
رنگ مو : بلوند یخی رنگ چشم : خاکستری مایل به آبی کمی هم نقره اس سبک استایل : معمولا کت و شلوار سیاه برند سبک مو : موهای شونه شده و چتری
ویژگی های اخلاقی
قلب پاکی دارد ولی معمولا زود قضاوت می شود. متنفر از خانواده اش. از بیرون خودخواه ولی با دوستان واقعی اش مهربان و بامزه. به شدت شوخ طبع. با کسی که دوستش دارد خجالتی:)
علایق
جادوی سیاه معجون سازی خواندن رمان طراحی جنگل معمولا تنهایی، ولی بودن با یک دوست واقعی روهم دوست داره رنگ سبز
تنفرات
ماگل ها گندزاده ها کسایی که لیاقت مرکز توجه بودن رو ندارن پانسی پارکینسون هرماینی گرنجر خائنان خون
استعداد
پیانو همه ی دروس هاگوارتس جستوجوگر حرفه ای تدریس مقاله نویسی رمان نویسی طراحی
از اونجایی که دراکو یه شخصیت شناخته شدهست و اطلاعات بیشتری ازش موجوده، لطفا در اولین فرصت برگرد و معرفی شخصیتتو کاملتر کن. منظورم یه توضیح کوتاه از زندگی یا خصوصیات دراکو هست و نه صرفا اطلاعاتِ گزینهای که نام بردی.
اما به هرحال فعلا...
تایید شد. خوش اومدی!
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در 1402/11/13 4:51:00
نام: اسکارلت نام خانوادگی: لیشام جنسیت: مونث تایپ شخصیتی:INTP محل تولد: بریتانیا گروه خونی :اصیل زاده کد ملی:
گروه: اسلیترین چوب دستی: چوب گردوی سیاه با ریسه ی قلب اژدها پاترونوس: زاغی جبهه: اگه سالازار بخواد، تاریکی
ویژگی های ظاهری: موهای لخت کوتاه مشکی و چشم های آبی تیره، پوست سفید استایل: هرچی دم دست باشه فقط رنگ های سرد و تیره
ویژگیهای اخلاقی: خصوصیت اصلیش منطقی بودنه. عصبی و درونگرا، اغلب به بی احساس بودن متهم میشه ولی اینطور نیست. به شدت شوخ طبع، پایه هرگونه خلاف. علاقمندیها: کتاب ها، جادوی سیاه، حیوانات جادویی، تنهایی، اقیانوس و بارش برف سنگین
سایر توضیحات: از روزی که اسکارلت لیشام چشم به جهان گشود، سرنوشت او با جادو در هم تنیده شد. او برای یادگیری جادو منتظر دعوت هاگوارتز نماند و زودتر از همسالان خود، جادو های اولیه را آموخت. این باعث شد که اسکارلت در طول دوران تحصیل خود در هاگوارتز، فرصت یادگیری وردها و طلسم های دیگر را داشته باشد و از این کار نهایت استفاده را هم برد و به جادو های بسیار کاربردی و نابخشودنی مسلط گشت. در سال های پس از هاگوارتز، او تصمیم گرفت که به مرگخواران بپیوندد و در جبهه لرد سیاه به شکوفایی بپردازد که طبق اخرین خبرها او هنوز هم در حال تلاش است.
نام : دراکو نام خانوادگی : مالفوی مادر : نارسیسا بلک-مالفوی پدر : لوسیوس مالفوی رده ی خونی : اصیل زاده جنسیت : جادوگر محل تولد : بریتانیا سال تولد : ۵ ژوئن ۱۹۸۰ محل زندگی : لندن / عمارت مالفوی ملیت : بریتانیایی فرزند : تک فرزند
مشخصات جادوگری
محل تحصیل : هاگوارتس گروه : اسلیترین جارو : نیمبوس ۲۰۰۱ چوبدستی : چوب زالزالک با مغز موی تک شاخ پاترونوس : طاووس وضعیت درسی : از دانش اموزان برتر، ارشد گروه جبهه :ارتش تاریکی / مرگخواران
مشخصات ظاهری
رنگ مو : بلوند یخی رنگ چشم : خاکستری مایل به آبی کمی هم نقره اس سبک استایل : معمولا کت و شلوار سیاه برند سبک مو : موهایی شانه شده و چتری
ویژگی های اخلاقی
قلب پاکی دارد ولی معمولا زود قضاوت می شود. متنفر از خانواده اش. از بیرون خودخواه ولی با دوستان واقعی اش مهربان و بامزه. به شدت شوخ طبع.
علایق
جادوی سیاه معجون سازی خواندن رمان طراحی جنگل معمولا تنهایی، ولی بودن با یک دوست واقعی روهم دوست داره رنگ سبز
تنفرات
ماگل ها گندزاده ها کسایی که لیاقت مرکز توجه بودن رو ندارن پانسی پارکینسون از پاتح نه بدش میاد نه خوشش میاد
استعداد
پیانو همه ی دروس هاگوارتس جستوجوگر حرفه ای تدریس مقاله نویسی رمان نویسی طراحی
لطفا مراحل ورود به ایفای نقش رو به ترتیب طی کن. درسته که بازی با کلمات رو تایید شدی، ولی هنوز باید برای گروهبندی بری.
★ وفاداری : خانواده لاوگود خانواده اسکمندر محفل ققنوس ارتش دامبلدور مدرسه هاگوارتز
جزییات :
★ ویژگی های ظاهری : او حدود ۱.۵۸ متر قد دارد. موهای بلوند کثیف و چشم های نقره ای رنگ. همونین دارای اندام ظریف و لاغر و پوستی رنگ پریده است.
★ اخلاقیات : لونا دختری نامتعارف بود که خلق و خوی آرام و باورها و ویژگیهای عجیب و غریبی داشت. او فردی کاملا ناسازگار بود؛ اما ترسی نداشت که نشان دهد واقعا چه گونه فردی است. لونا همچنین باهوش و بهطوری غیرمعمولی دارای ادراک بود. اگرچه بسیاری فکر میکردند او عجیب و غریب است، اما هری پاتر، هرماینی گرنجر، رون ویزلی، نویل لانگباتم، جینی ویزلی، دین توماس و اولیواندر از جمله افرادی بودند که او را بسیار دوست داشتند. رفتار و صدای لونا اغلب دور و رویایی بود و از مکالمههایی که برایش جالب نبود به سادگی دور میشد. با این حال هر وقت که کسی پدرش یا مجلهی او را مسخره میکرد، وضعیت رویایی صدای او ناپدید و صدایی محکم و عصبانی جایگزین آن میشد. او روش عجیبی برای ایجاد ناراحتی برای دیگران داشت که از طریق صادق بودن و صراحت بود. هری پاتر این خصیصهی او را «توانایی در صداقت شرمآور» توصیف کرده است. او همچنین به ندرت مضطرب یا تحت فشار به نظر میرسید، حتی در شرایط سختی مانند زندانی شدن در عمارت مالفوی این موضوع دیده نشد. لونا همچنین در تسلی دادن به دیگران بسیار خوب بود که آن را به خوبی در تسلی دادن به هری پس از مرگ پدرخواندهاش نشان داد.
★ تاریخچه : لونا لاوگود در (۱۳ فوریه ۱۹۸۱) متولد شد. در ۹ سالگی مادرش را بر اثر خطا در آزمایش از دست داد و با پدرش زندگی کرد. از سال (۱۹۹۲) تا (۱۹۹۹) در مدرسه جادوگری هاگوارتز تحصیل کرد و در گروه ریونکلاو قرار گرفت. او در سال چهارم تحصیلش به ارتش دامبلدور پیوست و یکی از اعضای مهم آن شد، سازمانی که هری پاتر تدریس و هدایت آن را بر عهده داشت. لونا در نبرد دپارتمان اسرار (۱۹۹۶) و نبرد برج ستارهشناسی (۱۹۹۷) شرکت داشت و زمانی که هاگوارتز تحت مدیریت سوروس اسنیپ سقوط کرد و در اختیار لرد ولدمورت قرار گرفت، لونا در رهبری کردن ارتش بازسازی شده دامبلدور کمک کرد. لونا به دلیل فعالیت های سیاسی که پدرش داشت، توسط مرگ خوران ربوده شد و به منظور باجگیری ماهها در سیاهچالهای کاخ مالفوی زندانی شد. در بهار سال ۱۹۹۸ او به همراه چند زندانی دیگر توسط دابی آزاد شدند و او تا زمان شروع نبرد نهایی از جنگ دوم جادوگران در شل کاتج باقی ماند. پس از پایان این جنگ، لونا به یک جانورشناس جادویی تبدیل شد و به کشف و دستهبندی بسیاری از گونههای جادویی جدید پرداخت. در همین حین با پسر خانواده اسکمندر، رولف اسکمندر آشنا شد و سر انجام با او ازدواج کرد و صاحب دو پسر دوقلو شد. هری و جینی پاتر به افتخار او نام دختر خود را لونا گذاشتند.
تایید شد.
ویرایش شده توسط Lavida در 1402/10/28 16:07:51 ویرایش شده توسط لینی وارنر در 1402/10/28 16:17:49
نامهای دیگر: «سِو» که نام مستعاری بود که لیلی روی او گذاشته بود، «زرزروس»، نامی که جیمز برای مسخره کردن او به کار می برد ; «شاهزاده نیمه خالص» جناسی که اسنیپ با نام خانوادگی مادرش ساخته بود.
مو : سیاه، تا شانه ها و تا حدی چرب که شایعه شده بین موهاش موجودات جادویی سیاه قایم شدند.
چشمها : سیاه.
رنگ پوست : زردرنگ، همچنین رنگ پریده توصیف شده است.
ویژگی های اختصاصی : بلند، بینی خمیده، ترشرو
گروه:اسلیترین
چوبدستی : پر ققنوس (ققنوس دامبلدور باید به یکی ارث میرسید بالاخره ) و چوب درخت بید (البته فقط پاتر رو کتک میزنه، با من خیلی رابطه خوبی داره چوبشو همینجوری میده )
مهارت ها : معجون سازی ، طلسمهای سیاه، سفید، قرمز، بنفش ... ، چفت شدگی، ذهنخوانی، می تواند بدون جارو پرواز کند .
سپر مدافع : گوزن ماده
توضیحات شخصیتی: بعد از سالها که همچنان عاشق لیلی بودم، یه روز ولدمورتی رد میشد از کنار هاگوارتز و منو کشت. حالا رفتم اون دنیا، جان پیچ هم که تو بدنم ندارم مثل پاتر برگردم، مجبورم که مذاکره کنم. بعد از کلی بحث بالاخره راضی شدن که فرصت دومی بهم بدن ولی بهم گفتن که شرط این جون اینه که دیگه زندگی رو جدی نگیری و بری عشق و حال. حالا ما هم از استاد هاگوارتز و سختگیری تبدیل شدیم به اسنیپی که کنار ساحل زندگی میکنه و کارش آفتاب گیریه. البته خشونت، سختگیری، جدیت و گیجی بین سفیدی و سیاهی هنوز کامل از نرفته که خب امیدوارم صدای موج دریا این ها رو هم بهبود بده.
---- این اکانت از ابتدا با شخصیت اسنیپ درست شد، ولی بعدها به لاکهارت منتقل شد که خب چون شخصیت ها بسیار متفاوت بودن الان اکانت داره تلاش می کنه به شخصیت اولیه اش برگرده
همم... پروفایلتو چک کردم و به نظر میاد مدت زمانی که گیلدروی لاکهارت بودی بسیار کوتاه بوده و همونطور که خودت گفتی اکثرا این شناسه با شخصیت اسنیپ فعالیت داشته. پس مشکلی برای بازگشت دوباره به اسنیپ وجود نداره. فقط نمیدونم اون کدوم مدیری بوده که اجازه داده اسنیپ یهو لاکهارت بشه بدون نیاز به ساخت اکانت جدید.