نام: آلنیس (Alannis)
(پیشتر: لومین (Lumine))نام خانوادگی: اورموند (Evermonde)
جنسیت: ماده
گونه: گرگ شمالگان (Canis lupus arctos)
سن: سه ساله
(که یه گرگ بالغ به حساب میآد.)محل تولد: تایگا - روسیه
رتبه خون: از طرف مادری، از نوادگان فنریره.
(گرگ سیاهی در اساطیر اسکاتلندی) پس فکر کنم دورگه محسوب میشه؟
چوبدستی: چوب کاج سیاه با مغزی پر نشانک - 14 اینچ - انعطافپذیری کم - کمی ناشیانه کندهکاری شده.
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: محفل ققنوس
قابلیتها: انساننما (!)
***
ویژگیهای ظاهری: یه گرگ سفید با چشمهای آبی تیره. پرموتر و کمی بزرگتر از یه گرگ خاکستری بالغه. حالت تهاجمی توی چهرهاش نیست و گوشها و دمش معمولا از سر خوشحالی و هیجان میجنبه! به ندرت به شکل انسان دیده میشه ولی در حالت انسانیش در غالب یه دختر جوان زیبا با موهای مواج سفید ظاهر میشه. لباسهای راحت و بیزرق و برق میپوشه ولی از تزئیناتی مثل گردنبند و گیره مو خوشش میآد. قلاده نداره ولی معمولا دستمال گردن آبیای که صاحبش بهش داده دور گردنشه.
ویژگیهای باطنی: عادت کرده گوشت نخوره و با چیزایی مثل سیب زمینی، هندونه، تمشک و انواع توتها خودش رو سیر میکنه. به انسانها تا وقتی مجبور نباشه حمله نمیکنه. به لطف گرگ بودنش، حواس پنجگانهاش خیلی قویتر از یه انسان عادیه و حتی بعضا میتونه ترس یا دروغ رو بو بکشه. مهربون، بانشاط و وفاداره. کنجکاوی زیادش ممکنه براش دردسرساز بشه. برای یادگیری چیزای جدید مشتاقه. اونقدری توی زندگیش سختی کشیده که هرچیزی به راحتی از پا درش نمیآره.
***
سرگذشت: توی یه روز برفی توی یه غار وسط جنگل به دنیا اومد. مادرش اون رو لومین به معنی نور ماه نامید.
ماههای اول زندگیش رو پیش گله کم جمعیتش متشکل از مادر، پدر و خواهر و برادرهاش سپری کرد؛ ولی قبل از اینکه شکار رو به خوبی یاد بگیره، توسط شکارچیا اسیر شد و به یه ماجراجوی بریتانیایی به اسم آنتونی فروخته شد. کمی طول کشید تا به صاحبش عادت کنه و نیمه رام بشه. آنتونی بهش یه سری از اصول بقا توی طبیعت رو یاد داد که لومین باید از گلهاش یاد میگرفت.
تا دو سالگیش همراه اون بود و با هم جاهای مختلف و بکر دنیا به دور از آدما سفر کردن، تا اینکه یه روز مورد حمله یه حیوون وحشی قرار گرفتن. آنتونی کشته شد و لومین هم به شدت زخمی شد.
چند روز بعد درحالی که خودش رو برای مرگ آماده کرده بود، ریموس لوپین و سیریوس بلک حین ماموریت پیداش کردن و اون رو یه جورایی به سرپرستی گرفتن و اینجوری، لومین به عضویت محفل ققنوس دراومد. ولی اون نمیتونست همیشه به شکل یه گرگ ظاهر شه، پس با کمک آلبوس دامبلدور و مجموعهای از وردها و معجونهای عجیب و پیچیده، اون رو به یه انساننما
(موجودی مثل جانورنما ولی برعکس، یعنی وقتی که یه حیوون میتونه به خواست خودش به انسان تبدیل بشه.) درآوردن. بعد از اون لومین زندگی جدیدش رو با هویت آلنیس اورموند شروع کرد. اعضای محفل هرچیزی رو که لازم بود درباره انسانها و دنیای جادویی بدونه بهش گفتن و به پیشنهاد پروفسور دامبلدور، دانشآموز هاگوارتز شد و 7 سال عمر انسانیش رو کنار جادوآموزان ریونکلاوی زندگی کرد.
بعد از فارغ التحصیلی، تمام و کمال در خدمت محفل بوده و همچنان درحال یادگیری جادو، دنیای انسانها و همینطور حیات وحشه.
جایگزین میکنین لطفا؟ تشکر تشکر.
انجام شد.