هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۳

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
ساعت 9 شب- حكومت نظامي به روايت ويكي

ويكتور سوار بر جيپ پرنده با تعدادي نيروهاي نوشابه اي در خيابانها به دنبال اثري از اشخاص ميگردند كه بيرون هستند..
ويكتور: بپيچ توي اين كوچه!
راننده موفرفري نوشابه به دست: چشم!
ويكتور: همين جا نگه دار. خونه‌ي مرلينه.. بايد ببينم خونست يا نه.
راننده موفرفري نوشابه به دست: چشم!
ويكتور از جيپ پرنده به پايين ميپره و سوار بر دسته جارو ميشه و به سمت بالاي برج كج شده حركت ميكنه... تا به بالاي برج ميرسه و چوب برافروختشو به سمت داخل برج ميگيره.. ناگهان يه صدايي مياد: هوي! مگه خودت خونه نداري؟ اي مردم ببينيد! روز روشن تو خونه مردم سرك ميكشن
ويكتور: كه اين طور! تو ديگه كي هستي؟ مرلين كجاست؟ حتما بيرون از خونشه.. حكم اعدامش فردا حاضره.. تو كي هستي؟
: اسكات كبير! شاگرد معاون دوم وزير.. مرلين كبير ..
شپلق! كرام كشيده اي به گوش اسكات ميزنه... : اگه يه بار ديگه اون پير خرفت رو معاون صدا بزني حكم اعدام تو رو هم ميارم!
كرام به سمت جيپ حركت ميكنه و سوار ميشه..: برو!
راننده موفرفري نوشابه به دست: چشم!
----------
ساعت 10 شب

مرلين در يكي از خيابانها مشغول ور رفتن با يك سگ سياه: برو اون ور آشغال!.. من غذام كجا بوده.. گيزر نده.. برو حوصلتو ندارم.. حكومت نظاميه اين ماموراي بي مروت شكم ميان ميكشنتا..
سگ: هاپ هاپ..
مرلين: اي خدا! بزن اين شكم رو بكش! من از دست اين چي بگم؟
صداي ماشين گشت كرام به گوش ميرسه و جيپ به مرلين نزديك ميشه..
همه نيروهاي نوشابه اي از جيپ پايين ميپرن و شيشه نوشابه هاي گازدارشونو به سمت مرلين نشونه ميرن..
كرام: موهاهاهاها.. بالاخره گيرت آوردم... خيلي دلم ميخواست وقتي داري قانونو زير پا ميذاري بگيرم و در جا بكشمت
مرلين: با اين نوشابه ها؟
كرام:‌آْره پس چي فكر كردي...
مرلين به مارك نوشابه ها نگاه ميكنه و ميخنده: اين نوشابه هاي زمزم ماله ايرانه! از هر چهار تاش يكيش گازداره كه اونم محاله از طبقه اول ريشاي من رد بشه
كرام: شليك!!!


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۹:۵۵ دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
زمان:یک هفته پس از حکومت نظامی
مکان: لندن
ماشین گشت داره تو خیابون ها حرکت میکنه و با نور افکن قوی همه جا رو میگردن
مامور شماره ی 1: اونجا یک چیزی تکون خورد
مامور شماره 2: مسلسل رو بگیر اون طرف
پس از 30 ثانیه آتش به نقطه ی مذکور
مامور شماره ی 1: اه لعنتی این که فقط یک بچه بود
مامور شماره 2: باید به بالا بگیم برامون تانک بفرستن این مسلسله خیلی بچه بازیه کلی رو هدف باید نگه داری تا تیکه پاره بشه
مامور شماره 1: بزن بریم امرو زهم چیزی گیرمون نیومد


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۳

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
همه جا حکومت نظامیه که ناگهان :
یک ناشناس به آرامی طوری که هیچ کدوم از گارد ها نفهمند بی سر و صدا یک اسپری رنگ در میاره رو دیوار دفتر معاون مینویسه :
مرگ بر اسموت
نگهبانا سر میرسند : بگیریدش .. اوناهاش .. دنبالش کنید ..
مرد ناشناس فرار میکنه
نگهبان ها هم تعقیبش میکنند .


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۲:۴۴ یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
به دنبال اظهار وجود چند عنصر شورشی و اراذل اوباش!!!توسط اینجانب حکومت نظامی اعلام میشود
----------------------------------------------
1-تمامی عناصر ضد وزارت و ولایت دستگیر و روانه آزکابان خواهند شد

2-چنانچه فردی از ساعت شش به بعد در خیابانها دیده شود تحت طلسم آوداکادورا قرار میگیرد

3-هر کی ما در افتاد ور افتاد

4-آزکابان آماده پذیرائی از شماست!!!!

5-اگه ازکابان کمتونه......میتونیم با طلسمها نابخشودنی جادوتون کنیم!!!

6-تحمل هم حدی داره

7-من دیگه تحمل ندارم

8-ما از ولایت دستور میگیریم!!!حاجی دارکی با ماست!!!

9-منظور از ماست در بند هشت ماست لبنیاتی نبودا!!!!

10-اینم جنبه ای که میخواستید!!!!

11-ببینم کی میخواد به دستورات عمل نکنه!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۰:۵۶ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

کرنليوس فاج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۱ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۴۱ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
من:هری با ماست ،دوغ ،پنیر ،لبنیات
شیکم:نخیرم هری با خودمه
من:مگه تو سوات نداری پستشو بخونی که علیه توئه
شیکم:
من:اصلا من من /تو تو قبوله؟
شیکم:آره خوبه
بیگانه:منم بازی منم بازی! :fan:
شیکم: :chomagh:
من:خب شروع میکنیم:من من
شیکم:تو تو
من: کشیدم دلوروسو دلوروس ... بیا اینجا
شیکم:من من
من:تو تو
شیکم:منم کشیدم ویکتورو......بدو پسر بابا الهی فدات شم چه قشنگ میدوه (قربون صدقه های شیکم برای ویکی جونش)
من:من من
شیکم: تو تو
من:هوممم مرلین بدو
شیکم:هوووووووم خب کیو بردارم؟
کرام:بگو بیگی بگو بیگی
شیکم با بی میلی:بیگی
من:آقا دو تا دوتا حوصله ندارم هرمی و هری
کرام:ولی این نامردیه
من:موهاهاهاها فقط هرمی میتونه حالتو بگیره
دو ساعت بعد و پس از اتمام یار کشی:
شیکم:حالا گردو شکستم
من:باشه گردو
شیکم:شیکستم
من:گردو
شیکم:شیکستم
من:گردو
شیکم:شیکستم
من:منم پاتو شیکستم
همه ی طفای ما:
من:
شیکم و یارانش:(یوگی و دوستان ):

من: خب حالا ما میریم وسط
هرمی: وایسا ببینم مگه وسطیه؟ تازه من که نباید طرف شما ها باشم هری هم همین طور!
نمید:هوی خانوم شما به چه حقی اسم هری جون منو میاری؟
کرام:ببین خانوم بفهم داری با کی حرف میزنیا میدونی ایشون با من ......
هرمی:تو هم همش از آب گل آلود ماهی بگیر
هری:ببین کرام کاری نکن از سایت شوتت کنم بیرونا با خانوم من درست حرف بزنا
من:جلوی وزیر از این حرفا؟
شیکم: وزیر خودمم
دلوروس:عمرا اگه بذارم
دولاهوف: برو بابا پیرزن!

مرلین:هوی آقا بفهما نباید با همکار من اینجوری حرف بزنی
سوسک:همتون سوسکید
سوسک کش: اومدم همتونو بکشم
آبرفورث:چی میگین شماها آخه؟
ولدی2: منم بازی
بیگی: بیا ما بریم با هم بازی کنیم
غریبه:تو باز از خونه رفتی بیرون بیگی؟

همه:
:chomagh

:chomagh
:chomagh

:chomagh


:chomagh

و این داستان ادامه دارد..........


[i][size=medium]


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
هری: آقا پس اینجوریه خب
پس حالا که اینطوریه مام نظام سلطنتی برگزار میکنیم شاه دیکتاتور مطلق وزیر کیلو چنده فاج چی کارس هرماینی کیه اینجا کدوم جهنمیه یادش بخیر شاه خدا بیامرز رو شما که یادتون نیست سنتون قد نمیده ( ترجمه: سن شماها به اندازه سن عزیز و جون و زندگی من نمید جونمه) چه دوران خوبی بود با این پدر بزرگ دامبل دستش ده بازی میکردیم ...
کینگزلی: هوی نینی کوچولو ، شناسنامت اگه همراهت نیست دستاتو ببر جلوی دهنت یه ها بکن بعد از روی بوش تشخیص میدی کجای کاری بعد چرندیات بباف ، من دامبل نیستما هر خالی بندی و مزخرفی گفتی با یه پند و اندرز زیر ریشی ردش کنم
هری: در هر حال من به اندازه 10 برابر سنم تجربه دارم و از همین جا میگم نظام دیکتاتوری آشکار شاهنشاهی به از نظام دیکتاتوری نهان در دموکراسی هستش
هرماینی: آهین؟ میشه یه بار دیگه اینا رو که گفتی دوباره بگی؟ اینو یاد داشتش کنم
هری: د بابا ول کن اون یاد داشتا رو الان وقت عمل رسیده باز این تو دفتر و دستک سیر میکنه من دارم میگم بابا بیاید بگردیم شاه خودمونو پیدا کنیم فرشته چو اومد تو سرویس کرد همرو در نتیجه دیو درآید بهتر است

ویرایش:
هر گونه ارتباط چو با فرشته یا فرشته بودن چو یا رابطه من با یکی از این دو نفر تکذیب میشود. امضا هری پاتر

نمید: خب حالا خوب شد دیگه تو نوشته هات از این اسما نبینما
هری: چشم... چشم تو فقط بگو کجا رو امضا کنم چی رو پاک کنم کدوم پستو ویرایش کنم کدوم عضو دیلیت کنم تو کدوم نظر سنجی دست ببرم خلاصه هر چی تو بگی


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
کرام:بذا بزنمش.....
دالاهوف:ولش کن کرام!
کینگزلی:کرام ولش کن....من اونو به سزای اعمالش میرسونم
کورنلیوس فاج:شانس بیارید فقط دلورس نیاد......
آمبریج از راه میرسه....
آمبریج: چی شده!!....وای خدای من...!
آمبریج:استیوپفای!
کرام:آخ.خ.خ......
کینگزلی:
کینگزلی:پروتگو!
آمبریج:آخ......
دالاهوف:اکسپلیارموس....!
همه ی چوبدستی ها به راحتی میاد تو دست دالاهوف!
کینگزلی:دالاهوف چوبدستیمو بده!
کرام:چوبدستی من هم بده!
فاج:دالاهوف چوبدستیمو بده!
آمبریج:چوبدستی منم بده!
دالاهوف: عمرا اگه چوبدستی تو پیدا کنی!
آمبریج:بهت اخطار میکنم دالاهوف!
فاج:منم همینطور دالاهوف بهت اخطار میکنم!
دالاهوف:بیش بین با حال نریم!
آمبریج:
فاج:
دالاهوف:چی....حالا سر من داد میزنید!
دالاهوف همه ی چوبدستی ها رو میگیره طرف فاج و آمبریج و میگه:
دالاهوف:استیوپفای!
پرتو های قرمز از نوک همه ی چوبدستی ها میاد بیرون و میخوره تو سینه ی فاج و آمبریج!
فاج:
آمبریج:
دالاهوف:
کرام:کارت حرف نداشت دالاهوف!
دالاهوف:
کینگزلی:عالی بود دالاهوف
دالاهوف:انجام وظیفه بیده


تصویر کوچک شده


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

کرنليوس فاج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۱ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۴۱ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
تق تق تق
بیگی:کسی خونه نیست
_ بابا درو باز کنین من عذادارم
بیگی:درو باز میکنه:وای چی شده؟
من:اسی یه بار دیگه مرد
بیگی: خب چرا اینو اینجا میگی؟
من:مثلا اینجا دفتر معاون اول منه ها
بیگی:حالا که چی؟
من:هیچی برو به مرشدت بگو بیاد
بیگی:ویکتووووووووور!آهای ویکتور یه دقه بیا
ویکی:جانم بیگی جان؟
بیگی:این استار
کرام:کو کو؟
من:سلام ویکی!
کرام: ببین به من نگو ویکی
_ بله ویکتور!میگفتم ببین من یه پیشنهاد خوب برات دارم
کرام:
من:ببین حالا که آمبریج رفته...........
5 مین بعد:
کرام:تو دوست هرمی بودی دیگه آره؟
من:آره همون!
کرام:باشه روش فکر میکنم
من:خوبه ببین یادت باشه ها هدف ما فقط تنوع دادن به سایته .....اصلا من میرم دوباره استار میشم ....تو بیا فاج شو که ببینی راست میگم
کرام:باشه فکر خوبیه!
من:البته من فاج بیشتر بهم میادا
کرام:روش فکر میکنم
صدای هرماینی در گوش کرام پخش میشه:نهههه اغفال نشو نهههههههه
کرام:پس بعدا در موردش صحبت میکنیم کرنلیوس
من:باشه حتما


[i][size=medium]


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
آ آآآ آها (صدای تارزان)
ملت: اون چی بود؟
- ارتش سرخ چین؟
- یک ..
- نه بابا!! خودم بگم؟ نوبادی..
نوبادی: خوب کینگ بحث سر چیه؟
کینگ: تو حرف نزن تو معلوم الحالی .. تو (..) .. نامرد {..} آدم فروش .. خیانت کار .. {..}
نوبادی: ببین چیزه .. من توضیح میدم !
کینگ: برو (..)از جلو چشم .. توضیح میده !
نوبادی : بابا تو بگذار توضیحمو بدم: .. بیبین ما یک عده خنگ کور کچل احمق اععم از : هرمیون و هرماینی و هرمی اونینی و هرمانی و هرمی اونینی و هرماینی و هرمیون و بقیه ی بروبچ هرمی تصمیم گرفتیم بیایم سایت را از نو بسازیم ..اینطوری که بیایم اول شخصیت ها را به کتاب نزدیک کنیم و بعد دوباره شخصیت هامون را از نو بسازیم ..همین . بعدش بلا شد آمبریج. گفتیم خوب فاجم بیاریم جمع کامل شه که سایت از جو قبلی در بیاد به اصطلاع تنوع .. . بعد که شروع کردیم ملت از همه جا بی خبر ریختن با چوب ما رو زدن ..
این قدر کتک خوردیم ....فین.....تا آخر قضیه را توضیح دادیم . راضی شدن ..
کینگ: خوب حاشیه نرو حرفت را بزن
نوبادی: ببین شیکم ما نظارت کامل و این چیزا نمیخواستیم ..فقط ارم میخواهیم که به جای اسم کینگ اسم فاج بیاد همین ... این فقط یک اسمه .. ما نگفتیم سایت دست ما باشه ..اهداف را هم که گفتم .. حالا اگه به نظرت فکر بدیه پس میگیریم . اگه هم میگی نه .. خوب شروع میکنیم کل کل نمایش .. که وزارت را بگیریم .. هان چی میگی؟

کینگ: برو بیرون تا لت و پارت نکردم ...
نوبادی یک چشمک میاد: جون نوبادی...
کینگ: نگذار فاجی بشم ها !!
نوبادی : رفتم بابا رفتم چرا میزنی؟
در ضمن من هرگونه رابطه با لاوند را تکذیب میکنم اون تو گروه هرمیون و هرماینی و هرمی اونینی و هرمانی و هرمی اونینی و هرماینی و هرمیون نبود .
کینگ:
نوبادی الان میرم ..خوب برمیگرده از در بره محکم میخوره به دیوار ....


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: دفتر معاون اول وزیر سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
آی خانوم...
خانوم کوچولو!
آره با تو ام!
اینجا دفتر معاونه وزیره نه مهدکودک!
هی به این پیرمرد میگم این بچه هارو تو هاگوارتز رو نده ها!
تو برو فکر کن ببین توی جشنای هاگوارتز باید چی بپوشی زیاد فکرتو مشغول نکن واسه سلامتیت خوب نیست!
آفرین دختر گلم!


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.