هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: دیاگون جدید - آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۲ شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۳
#47

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
آلیشیا و هری در حال دعوا هستند که در همین موقع هرمیون سر میرسه
هرمیون:
هری: هی هرمی .. از من نقل قول نیار .. نحوه ی برخورد منو با آلیشسیا به عهده ی خودم بگذار .. . این کل کل منو آلیشیاست فهمیدی ؟ دخالت نکن
هرمیون : باشه خوب ..
آلیشیا : من هم کمک نمی خواهم .. خودم میتونم حال این پاتر را بگیرم ...
هرمیون : به من چه اصلا" .. من فقط اومدم یا آواتار سفارش بدم ..
لیلی : بچه ها برید یک کم اون ور تر دعواهاتون را بکنید .. مگه نمیبینید مشتری اومده ؟ .. خوب .. هرمیون جان چه جور آواتاری میخوای ؟
هرمیون : راستش کاررتونی غیر کارتونیش برام فرقی نداره ... یک چیزی باشه که تمام ابعاد شخصیتی منو در بر بگیره .. جدی مصمم .. پر تحرک .. درسخون .. باهوش .. یک چیزی تو مایه های مال نارسیسا همون که اسلحه داره .. اگه اسلحه دار بگذاری که خیلی هم خوب میشه .. خلاصه همه ازم حساب ببرند دیگه .. ناز و عشوه هم نیاد ..اگ..

لیلی: :YWAIT: خوب هرمی .. میتونی بری کنار چو واستی .. تا من یک آب نمکی چیزی پیدا کنم ..

هرمیون : وای .. میدونستم حتما" برام پیدا میکنی .. :bigkiss:

لیلی:


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: دیاگون جدید - آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۳
#46

آلیشا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۳۳ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 186
آفلاین
آلیشیا از پشت طی یک حرکت ماهرانه(و لات پسندانه ) اون دو نفر رو پخش زمین میکنه بعد چوبدستیشو در میاره و با ورد احضار .......... .........سندا رو در دست میگیره.......و در حالیکه از اونا دور میشه میگه :حالا میتونم بیام اینجا...ها ها ها
لی لی رو به هری:
به خودم گفتم که تو عرضه این کاررارو نداری

و گوش هری رو میگیره و میپیچونو....همون موقع آلیشیا نمیدونم از کجا در میاد و به سرعت خودشو به اونا میرسونه
آلیشیا:نننننننننننننننننننه این کارو نکن لی لی....
و هری رو به طرفی هل میده و دست لی لی از گوش هری ول میشه....
آلیشیا (در حالی که بغض گلوشو گرفته!!! نه اشتباه نکردید این همان آلی است با همان طراوت و....):نه لی لی این کارو نکن بیا و گوش من رو بپیچون!این بچه(اشاره به هری )رنجای زیادی رو متحمل شده....فکرشو بکن بچه ای به این سن و سال......
آلیشیا دیگه نمیتونه ادامه بده و بغضش میترکه:

( )لی لی که تحت تاثیر قرار گرفته آلیشیا رو در آغوش میگیره...........
بعد به طرف هری میره............
لی لی:
هری:

در همون موقع وقتی اوندو به خودشون میان میبینن که آلیشیا داره به آرامی از اونجا دور میشه....
هری:آلیشیا!!!!من در مورد تو اشتباه میکردم.....تو دختر مهربونی هستی!

آلیشیا:( )آره هری تو پسر ابلهی هستی و اشتباه زیاد میکنی!(از اونجایی که لحن آلی خیلی آروم بود هری اینو نشنیده میگیره)خلاصه ما دیگه عادت کردیم....

لی لی:آه آلیشیا من عجب احمقی بودم(من نگفتما)آدم باید مغازشو به آدمایی مثل تو دودستی ببخشه!

آلیشیا که تا اون موقع داشت گریه میکرد:نه! ما به همون دو دنگشم قانعیم!
لی لی و هری:



Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۰:۱۷ دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۳
#45

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
لیلی که فوق العاده عصبی شده میره سمت آلیشیا که هری یه چشمک از پشت آلیشیا بهش میزنه
بعد رو میکنه به آلیشیا: آره راست میگی این مغازه به دستای پر توان تو احتیاج داره اصلا از اولم معلوم بود ما نمیتونیم اینجا رو بگردونیم مامان بیا بریم تا همشو به اسمش کنیم مردم هم راحتترن خیلی بهتره
آلیشیا:
لیلی رو به هری یه چشم غره میره ولی هری یه اشاره میکنه که دارمت بعد هری میره و سند رو میاره میده به آلیشیا تا امضا کنه: خب اینجا رو امضا کنی تمومه
آلیشیا: کوش کجا رو باید امضا کنم زود بده امضا کنم که کار دارم

هری: اینجا... اینجا رو امضا کنی تمومه
آلیشیا سریع امضا میکنه
هری: خب میتونی تشریف ببری
آلیشیا : کجا برم؟ این شمایید که باید برید
هری: نخیر همیشه نمیشه سرو بزندازی پایین و ... از شیوه خودت عمل کنی بعضی مواقعم باید فکر کرد مثلا باید اول بخونی چیزی رو بعد امضا کنی در ضمن اگه در این لحظه پشتتو نگاه کنی میبینی چه اتفاقی داره میافته
دو نفر میان آلیشیا رو میگیرن پرتش میکنن از مغازه بیرون در این حین و وین آواتارشم که پوسیده بود پاره میشه
هری: آره اون سند نبود آلیشیا جان اون کاغذ محتواش این بود که شما دیگه اینجا به هیچ عنوان و به هیچ صورت مزاحم نمیشی و هیچ حقی نسبت به هیچی نداری واقعا دلم به حالت میسوزه بی آواتاریم بد دردیه
الیشیا:
هری: گریه کن دلت وا میشه البته اینا که خنده برات حساب میشه گریه هات مونده حالا آدمی که از راه نادرست و لات بازی بخواد پیشرفت کنه بهتر از این نمیشه عاقبتش


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۸:۲۰ یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۳
#44

مورگان لی‌فای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 105
آفلاین
بفرمایید اینم لی لی
در باز میشه و لی لی میاد تو مغازه یه عده جیغ میزنن یه عده دست میزنن یه عده (فقط الیشیا ) پا به فرار میزارن به هر حال جشن بازگشت لی لی از ازکابان تو مغازه بر پا میشه لی لی تا هری رو میبینه: تو بیا اینجا ..
هری :
لی لی دست میندازه گوش هری رو انچنان میکشه که هری کله اش رو کج میکنه تا کمتر درد بگیره
لی لی : ببینم تو قصد داری که نصف مغازه من رو به نام این دختره ... الیشیا کنی
هری نه بابا مامان جان جانم اگه گوشه رو ول کنی برات تو ضیح میدم
لیلی: نه همین طوری بگو هری در حالی که تمام وزنش رو روی نوک انگشتهای پاهاش نگه داشته میگه: من فقط گفتم که بیاد اینجا کار کنه کمک کنه دختره طفلی بیکاره حوصله اش سر میره دیگه اگ...
یه نفر از را ه میرسه کتی:سلام لی لی.
لی لی: سلام
کتی:راستش آلیشیا از مغازتون خیلی تعریف کرد گفتم یه سر بزنم بد نیست
لی لی:
کتی: میخواستم یه اواتار سفارش بدم لطفا بهترین و زیباترین و حسود کش ترین را بدین درضمن فلوس هم موجوده نگران نباشید
لی لی که اصلا حوصله کار رو فعلا نداره دست میندازه قاطی اواتارها یکی رو در میاره میده به کتی
کتی:
لی لی بر میگرده طرف هری (طفلی هنوز گوشش تو دستای لی لیه): من بالا خره ته و توی این قضیه رو در میارم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جیمزی بیا تا یادت کنم
کودکت را بیارم دائم سوارت کنم


پیوست:



jpg  ioio.JPG (5.95 KB)
626_4205a308c8538.jpg 139X140 px




Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۳
#43

آلیشا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۳۳ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 186
آفلاین
آلیشیا:لی لی!!!!!!!!!!!!!!!! کوشی تو؟
لی لی:جوووووووووووووووووووووونم؟
آلیشیا:هیچی!
..............
بابا لی لی زودتر بیا کار وکاسبی مارو راه بنداز!من رو این 3 دنگ مغازم کلی حساب باز کردم میخوام سرمایه گذاری کنم.
(لی لی: )بابا ما الان این همه وقته عضویم( )(چرا خالی میبندی؟)گیر دادیم به 2 تا دونه تاپیک...و تو داری اونو از من میگیری!میفهمی؟ (جذبه رو حال کردی؟)



Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۷:۵۴ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۳
#42

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۷:۰۸ شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۴
از گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 8
آفلاین
کتی:سلام لی لی خانوم
لی لی: سلام
کتی:راستش آلیشیا از مغازتون خیلی تعریف کرد گفتم یه سر بزنم
لی لی:
کتی:میخواستم یه اواتار سفارش بدم لطفا بهترین و زیباترین و حسود کش ترین را بدین درضمن فلوس هم موجوده نگران نباشید
لی لی:


s_m


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۲ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
#41

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
که در همین لحظه هری از درو پیداش میشه
لیلی: بیا اینجا ذلیل شده باز رفتی دنبال یللی تللی با تریپ مظلوم دختر تور کنی نمیبینی من اینجا دست تنها با این گرگا چی کار کنم
هری: بابا مامان چرا عصبانی میشی مگه پسرت مرده
همشو بزار به عهده من متاسفانه وقتی میری مسافرت در مغازه رو خوب طلسم نمیکنی همین میشه دیگه این پورکای فرصت طلبم میاد جلو اینجام که کلی بیا برو داره همه چشمشون دنبال آواتارای تو
لیلی: مثلا کی
هری یه نگاهی به دور و برش میندازه که یهو الیشیا رو میبینه: چیزه آها مثلا همین آلیشیا که اینجا وایستاده یه ساله همین آواتار تنشه وقتی میخواد بشورتش الکی به همه میگه بی جامه پارتی بودم اونم با این آواتار من میدونم که دیگه با هیچ طلسمی نمیشه وصلش زد.
آلیشیا به هری اشاره میکنه: هری یه دقیقه بیا اینجا
و زیر گوشش میگه: ببین میدونی که تو تیم کویدیچ بابات از من خیلی حساب میبره کاری نکن که کاری کنم توپ جمع کن که هیچی تماشاچیم نشی
لیلی: اونجا چه خبره . هری تو بالاخره اینجا کمکی به من میکنی یا نه
هری: اوه.. مامان آره الان آلیشیا داشت از سختی های زندگیش برام میگفت خیلی دختر کاری و خوبیه من میگم بیا و استخدامش کن این شاگردای تنبل و تن پرور و بنداز بیرون
لیلی: که اولیش تویی ...و پورکا؟
هری: اونو بزار به عهده خودم شب میرم دم محلشون جاسم و گراپم با خودم میبرم همون جا پول داد داد نداد گالیونش میکنیم


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۱ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
#40

آلیشا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۳۳ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 186
آفلاین
لی لی در حالی که از مغازش خارج شده در خیابان فریاد میزنه :من برگشتم!من بر گشتم
اما صدای اون میون سرو صدای جمعیت گم میشه
لی لی به هر کسی که رد میشه نگاهی امیدوار میکنه اما هیچ کس به اون توجهی نمیکنه
لی لی با ناراحتی و نا امیدی میاد دوباره به مغازش برگرده
که همون موقع صدای آشنایی رو از دور میشنوه :هههههههی لی لی!!!!!!
بر میگرده و آلیشیا رو میبینه که داره بهش نزدیک میشه(لبخند روی لبای لی لی میشینه)
آلیشیا:چطوری لی لی؟فکر کنم مجبور شی آواتوراتو خیرات کنی! پس یکیشم واسه من نگه دار!!
لی لی:



Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ چهارشنبه ۲ دی ۱۳۸۳
#39

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
بیرکا جان ناراحت شدی؟ببخشید منظوری نداشتم
این لی لی که نیستش ببینم تو میتونی یه آواتار خوب برام پیدا کنی؟
این آواتار من عکس جنیفر لوپز هست فکر میکنم ربطی به سایت نداشته باشه
اگه زحمت بکشی برام پیدا کنی ممنون میشم


تصویر کوچک شده


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ چهارشنبه ۲ دی ۱۳۸۳
#38

نیک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۴ شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۴
از برج گریفیندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
اگر هستی یه آواتار قشنگ سر نیکلاس بده


GENERAL OBIWAN KENOBY







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.