مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
بورگین تا چشمش به آزکابان افتاد، تو دلش بخاطر اینکه جاروی اسقاطی یهو وسط آسمون خراب نشد، مرلین رو شکر کرد. اما تا اومد یکم برای سالم رسیدن به مقصد ذوق کنه، یهو یه جغد از ناکجا آباد میخوره به جارو.
جارو چند دور میچرخه و اینور اونور پرت میشه و با نهایت سرعت به سمت زمین سقوط میکنه.
بورگین که از خساستش عین تسترال پشیمون شده بود، توی این تکون خوردن ها، روده هاش به هم گره میخورن!
جاکسی و راننده و بورگین، با همدیگه روی کیسه ها آشغال میافتن.
بورگین که الان هم روده هاش به هم گره خوردن و هم کمر و دست و پاش بخاطر افتادن از بالا روی آشغالا درد میکنه، به سختی از جاش بلند میشه.
_آخه من تو رو چیکارت کنم؟ هان؟ مرلین هم تورو، هم اون جاروی پوسیده تو لعنت کنه!
راننده جاکسی، با نهایت پررویی جواب میده:
_مگه زوری سوار جاروم کردمت؟ میخواستی سوار نشی!
-هیچکس داوطلب نمیشه؟
-چراخودت امتحان نمیکنی؟
هکتوربه حالت پوکرفیس درامد,کمی اندیشید...چراهروقت به کسی پیشنهادمیدادمعجونش راامتحان کنداین پیشنهادرابه خودش میدادند؟
-هیچکس داوطلب نمیشه؟
-چراخودت امتحان نمیکنی؟
هکتوربه حالت پوکرفیس درامد,کمی اندیشید...چراهروقت به کسی پیشنهادمیدادمعجونش راامتحان کنداین پیشنهادرابه خودش میدادند؟
آملیا:افرین وینکی خوبه که توبه ریگولوس اهمیتی نمیدی.
هکتوربه حالت پوکرفیس درامد,کمی اندیشید...چراهروقت به کسی پیشنهادمیدادمعجونش راامتحان کنداین پیشنهادرابه خودش میدادند؟
هکتوربه حالت پوکرفیس درامد,کمی اندیشید...چرا هروقت به کسی پیشنهاد میداد معجونش را امتحان کند این پیشنهادرا به خودش میدادند؟
گرینگونتز حتی از متروی لندن هم پایین تر است و از چرخ و فلک دیزنی لند هم پیچ در پیچ تر. اهمیتی نداشت که مرگخواران سال ها و ماه ها در ایفای نقش زحمت کشیده باشند تا شکلکی را برای خودشان به رسمیت بشناسند حالا همه بودند.
- ایستگاه اول! حساب آقای ارسینوس جیگر.
- با گاف مکسور البته.
- ما را مسخره کردی آرسینوس؟ کروات و ماسک؟ کروشیو بزنیم کلاه و ماسکت یکی شود؟
- نه ارباب! من همیشه همینارو نگه می دارم ارباب اینا بزرگ ترین گنیجینه من هستن.
- زیر دشکش می زاره ارباب.
مطمئنا آرسینوس کسی نبود که دامبلدور بخواهد برای او حواله ای بفرستد.
- می رویم خزانه بعدی. رودولف لسترنج!
حاجی تراورز چند بار اطلاعیه را خواند و هر باری که می خواند لبخند عظیم تری بروی لب هایش می نشست.به سمت ردولف بازگشت تا بهش مژده دهد اما ردولف در حال چشم چرونی بود.
فلش بک اول
لرد از پنجره بیرون را نگاه می کرد و به بلا که پشتش ایستاده بود گفت :
-ردولف و تراورز کجان؟خیلی وقته ازشون خبری نیست...فکر نمی کردم بیرون شدنشون توسط من انقدر بی اهمیت باشه...