در خانه ی ریدل ها!!مرگخواران حسابی خانه ی ریدل را تمیز کرده بودند و منتظر نمایندگان محفل بودند .
پس از حدود 2 ساعت که البته در این مدت لرد به خاطر عصبانیت 3 نفر را کشته بود!!! نمایندگان رسیدند .
نمایندگان با خوشحالی برای مرگخواران دست تکان میدادند و یک کتلک خوشگل هم می انداختند به مرگخواران!!!
در افکار مرگخواران و لرد: عجب بابا اینا خیلی دیگه دیوونه ان!! ولی خوب مجبوریم تحملشون کنیم دیگه.
در افکار گودریک و رون: حالا کجاش رو دیدید اینا که چیزی نیست!!!
بالاخره گودریک شروع به صحبت کرد: خوب دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه حالا اینا رو ولش کن شام چی داریم ؟؟
مرگخواران:
در همین حین هم لرد داششت تک تک مو های نداشته اش را از عصبانیت میکند!!!
وقتی که بالاخره شام آماده شد ...
مرگخواران برای اینکه جلوی محفلی ها کم نیاورند خیلی با کلاس و شیک غذا میخوردند!!
اما محفلی ها که هم میخواستند ثابت کنند دیوانه هستند غذا را مستقیم زدند توی صورت لرد!!!
بدیهی است که لرد از عصبانیت قرمز شد!!! و پنج نفر را به قتل رساند!!!
در همین حیین خانه ی شماره دوازده گریمولد:روفوس و لودو نشسته بودند وسط آشپز خانه و داشتند فوتبال یبازی میکردند.
محفلی ها: عجب غلطی کردی اینا رو راه دادیم ها!!!
لودو و روفوس:
و دوباره خانه ی ریدل:دو محفلی زئدتر از همه غذا را خوردند( یا درواقع ریختند رو سر و کله ی لرد و مرگخوارا)
رفتند مستقیما توی اتاق لرد و مشغول طناب بازی با نجینی شدند!!( در واقع از نجینی به عنوان طناب استفاده کردند) و سپس رفتند روی تخت با شکوه و بزرگ لرد خوابیدند ...
پس از چند دقیقه لرد وارد اتاق شد ولی آنقدر متعجب بود که نتوانست هیچ چیز بگوید.
لرد با دیدن نجینی ابتدا قرمز شد سپس سبز شد سپس نارنجی و سپس بنفش و در کل به هر رنگ ترکیبی و غیر ترکیبی ای که وجود داشت در آمد و عاقبت با یک عربده محفلی ها رو از خواب نازشان پراند و داد و بی داد شدیدی راه انداخت.
لرد که پس از حدود 5 ساعت عربده زدن صدایش دورگه شده بود گفت: حالا برید توی اتاق خودتون بکپید.
دو محفلی:
لرد: ای خداااا یا اینا رو بکش یا منو از دست اینا نجات بده!!!
خانه ی شماره دوازده گریمولد:لودو و روفوس تمام پنجره ها را با توپشان شکسته بودند و حالا هم داشتند روی تبلوی مادر سیریوس سبیل میکشیدند!!!
در همین حین هم مادر سیریوس انواع و اقسام رکیک ترین فحش ها را به تمام آنها میداد...
محفلی ها: ای خداااا ای مرلین ما چه گناهی مرتکب شدیم که افتادیم دست این جونورا..
اکنون لودو رفته بود توی تخت ریموس و و روفوس هم حدود 3 ساعت توی مرلینگاه بود.
محفلی ها: فکر کنم خوابش برده بچه ها مجبوریم در رو بشکنیم.
کل ملت محفلی:
ماکسیم بمباردا!!!
پس از انفجار در ملت محفلی دیدند که...