هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۰۹ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۲ پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 77
آفلاین
ارشد هافلپاف ( برای پی بردن به اینکه چرا تازه وارد محسوب نمیشم به کتاب اخلاق مرلینی، باب "فضائل بی موقع سخن نگفتن" مراجعه کنید!)

پرودفوت که بعد از تمام شدن کلاس، مشغول استراحت در اتاق خود بود با صدای در، از جا پرید.

تق تق تق .... تق تق تق ...

- الان ساعت ملاقاته؟! من وسط استرا... اهم، وسط مطالعات پژوهشی هستم!

صدای نازک و دخترانه ای از پشت در به گوش رسید: استاد یکی از بچه ها له شده! یکی از بچه ها توسط ویزنگاموت تحت تعقیبه! بعد کلاستون یه سری اتفاقا افتاد..

پرودفوت با چهره ای متفکر و در عین حال نگران در را باز کرد. چو چانگ ریونکلاوی همیشه در صحنه، پشت در ایستاده بود و سراسیمه به نظر می رسید.

پرودفوت در حالی که پالتوی خاکستری رنگش را به تن می کرد گفت: خوب شد که اومدی ... باطل کردن اون طلسما کار هر کسی نیست. بریم چو! تا دیر نشده اون طفل های معصوم رو نجات بدیم!

- امممم...نه پروفسور، راستش اومدم بهتون خبر بدم الان شما توی بلک لیست ویزنگاموتید! طلسم ممنوعه آموزش دادید و اینا... خلاصه الان دنبالتونن!

- چی؟!

پرودفوت هنوز جملات چو چانگ را هضم نکرده بود که دو نفر جادوگر گردن کلفت با سبیل های از بنا گوش در رفته وارد شدند و بدون هیچ گونه مقدمه چینی، یقه ی گلرت را گرفتند و بردند.

- نهههه... منو کجا می برید ؟! من فقط آشنایی دادم نهههه...رد صلاحیتم کردید، به خاک سیاه نشوندینم... ویزنگامووووت...

فلش بک

پرودفوت تکلیف را روی تابلو نوشت و از کلاس خارج شد. مثل همیشه، همهمه کلاس را فرا گرفت و خیل عظیمی از شاگردان که انگار تنها آرزویشان خروج از کلاس بود، به سمت در سرازیر شد. دو دانش آموز نسبتا تنومند به هم برخورد کردند و نقش زمین شدند.

- هوووی! نویل! حواست کجاست؟! نمی بینی من دارم رد میشم؟
- تو حواست کجاست؟ کراب خیلی رو باز کردیا! می زنم یه جوری لوی کورپوست می کنم له شیا!
- منو تهدید به لوی کورپوس می کنی؟! بزنم ریداکتیوت کنم؟! پودر شی در فضا به حالت تعلیق در بیای؟!
- هههه... همین دیگه! شوتی! استاد گفت ریداکتیو روی "اجسام بی جان" تاثیر داره! :grin:

بچه ها با شنیدن حرف نویل زیر خنده زدند، چرا که بر خلاف مدارس ماگلی که درس نخواندن نوعی افتخار محسوب می شد، در جو هاگوارتز اشتباهات درسی از بزرگترین حقارت ها به شمار می آمدند!

کراب در حالی که سرخ شده بود چوبدستی اش را به سمت نویل نشانه گرفت و فریاد زد: لوی کورپوس!

نور بنفش رنگی فضا را روشن کرد و نویل از پا در هوا آویزان شد. بقیه ی دانش آموزان که احساس خطر می کردند به سرعت پراکنده شدند.

نویل در ذهنش : اون طلسمه بدن بند چی بود؟! پترفیکوس توتالوس؟! خفاش-مف؟! اههه... من بین این دو تا شک دارم! اینقدر بدم میاد بین دو تا گزینه شک داشته باشم! همیشه غلط می زنم! ولی فکر کنم خفاش-مف بود!

نویل در حالی که همچنان آویزان بود چرخی زد و طی حرکت ژانگولری ، چوبدستی اش را به سمت کراب نشانه رفت: خفاااااش-مف!

برای چند لحظه سیاهی اتاق را پر کرد و صدای بال خفاش و متعاقبا ضجه های کراب به گوش رسید!

فوقع ما وقع!


کراب به شدت زخمی شد و تا مدت ها در سنت مانگو بستری بود و با وجود عمل های زیبایی پی در پی ، هیچ گاه زیبایی پیشین خود را باز نیافت!

نویل لانگ باتوم توسط ویزنگاموت تحت تعقیب قرار گرفت، نتیجتا در جنگ هاگواتز حضور نداشت تا به طرزی حماسی سر نجینی را با شمشیر گریفندور قطع کند. بنابراین هری و ولدمورت با هم سخت جنگیدند و اکسپلیارموس و آواداکداورایشان به هم وصل شد و در نهایت طلسم لرد به خودش برگشت، ولی چون نجینی زنده بود و لرد یک جان اضافه داشت، از فرصت healing استفاده کرد و به بازی بازگشت و زد هری را له و لورده کرد. مرگخواران بر جامعه حاکم شدند و جبهه سفیدی شکست خورد! به یمن این پیروزی لردسیاه که قبلا کتاب هفت را خوانده بود و میدانست قرار بود است در هاگوارتز شکست بخورد گلرت را پس از سیزده سال که در آزکابان به سر برده بود آزاد کرد و به عنوان پاداش خدمتی که به جامعه کرده و سرنوشت ملت را عوض کرده او را به عنوان دست راست خود به جای سیوروس مرحوم منصوب نمود!


ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۸ ۱۸:۱۶:۰۴

وقتی توی خونه ات موش رخنه میکنه، خونه رو دور نمی ریزی! موش رو بیرون میکنی!


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴

گریک الیواندر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۰ پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۱ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴
از بچه های اهواز بترس ...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 31
آفلاین
آخه چطوری از این طلسما استفاده کنم؟ من با هر کی دوئل کنم میفرستتم پیش مادر مرحومم! من که دوئل بلد نیستم! اینا اصلا حد خودشونو نمیدونن! نمیدونن که باید به یه پیرمرد نحیف احترام بذارن که اگه اون نبود اینا هنوز داشتن از چوبدستی های بدقلق قدیمیشون استفاده میکردن . نیست... رفته... احترام به بزرگترو میگم... اونا قدر منو نمیدونن... نمیدونن که اگه من نبودم... وایسا ببینم... اون لاکهارت پر مدعا اونجا وایساده! هیچی هم که بلد نیست... چطوره... نه... بهتره به روی خودم نیارم. این چیزی جز دردسر برای من نداره... دفعه ی قبل به خاطر این که گاو نما شده بود تنبیه شدم. اونم به خاطر این که خودش نیت پلید داشت، وگرنه اون معجون کاملا بی نقص بود!

- خیلی وقته ندیدمت الیواندر!

من که امیدوار بودم توجه گیلدوری بهم جلب نشه، با شنیدن اسمم در دل "نـه"ی بلندی میگم و سعی میکنم چهره ناراضیمو پنهان کنم- البته مستحضرید که چهره من در هر حال زیباست.

- اوه! گیلدروی! سلام... اتفاقا میخواستم...
- تو هنوز یاد نگرفتی به من بگی جناب آقای لاکهارت؟

تمام زوری که زده بودم تا خودمو خونسرد نشون بدم با این حرف از بین میره و با عصبانیت میگم:

- تو هنوز یاد نگرفتی پابرهنه ندوی وسط حرف مردم؟ نکنه پول نداری کفش بخری اومدی به من آویزون شی؟ اگه فکر کردی با این کارا میتونی از من پول زور بگیری و منو با اون لبخند مسخره ت گول بزنی باید بگم که سخت در اشتباهید اقا! من از اون کسایی نیستم که با این چیزا گول بخورم. بله... چی فکر کردی؟ فکر کردی من با این چیزا گول می خورم؟

گیلدروی با قیافه ای حق به جانب دست به سینه وایمیسه و تهدیدکنان جواب میده:

- اینطوری کارمون به دوئل میکشه ها!
- خب بکشه ! تو منو از دوئل میترسونی؟ بیا دوئل کنیم. نکنه میترسی؟ باید حدس میزدم که همه ی شهرتت چیزی جز شهرت نیست. بله ... آه! من چقد ساده بودم که به تو اعتماد کردم.
- چی؟ تو کی به من اعتماد کردی؟
- واقعا که! تو معنای یک جمله ی ساده رو هم درک نمی کنی. یعنی شهرتت پوچ و بیهوده ست و هیچ پایه و اساسی نداره. باید میدونستم که تو یه متقلبی! باید...

ناگهان گیلدروی که نگرانی تو چشماش موج میزد وسط حرفم میپره و میگه:

- نه ... خب یعنی ... چیزه ... نه این که فکر کنی من میترسم از دوئل ها...
- اتفاقا همین فکرو می کنم. وگرنه چه دلیلی باعث میشه که از دوئل با من طفره بری؟ واقعا تو فکر میکنی من ابلهم؟ تو واقعا نمی تونی یه پیرمرد نحیف...

لاکهارت بدون توجه به حرف من ادامه داد:

- من فقط نمی خوام به دوست قدیمیم صدمه ای وارد بشه.
- نه بابا! این طوریه؟ اگه این طوریه که من بیشتر باید نگران تو باشم. تو لازم نیست نگران من باشی. اگه ناراحتی خودم شروع می کنم. لویکورپوس!

و لاکهارتو از پا تو هوا آویزون نگه داشتم. لاکهارت همینطور که تو هوا معلق بود مرتب دست و پاشو تکون میداد.

- نـــــه!! نـــــــه!! بزارم زمین!! چطور جرئت میکنی منو از مچ تو هوا نگه داری؟ میدونی اگه...

با بیخیالی جواب میدم:
- چه تسترالی میخوای هوا کنی مثلا؟

گیلدوری که خودشم میدونست کاری از دستش برنمیاد به سرعت از حرف خودش پشیمون میشه و میگه:

- هیچی بابا غلط کردم خوبه؟
- خیلی خوب بابا.
- حالا که اینجوره... ریداکتو!

مغزش در حد تستراله! این چه طلسمیه دیگه...

- ایمپیدیمنتا!

و جلوی طلسم لاکهارت رو گرفتم. جدا این چی بود آخه؟ اون منو چی فرض کرده؟

- شما منو چی فرض کردین آقا! هر چی فرض کردین اشتباه فرض کردین آقا! من از اون چوبدستی ساز و فروش هایی نیستم که طلسما رو نشناسم! بله! شاید در سرعت عمل ضعیف باشم ولی این دلیل نمی شه که طلسمو از طلسم تشخیص ندم و گول یک سری انسان های نالایق رو بخورم که استعداد جادوییشون از تسترالم کمتره. من از این مسئله به راحتی نمیگذرم. من از شما شکایت میکنم . بله ! چی فکر کردید؟ فکر کردید من از حق خودم میگذرم و میذارم به راحتی پایمال شه؟ نه خیر جانم... نه خیر... شما خیلی اشتباه فکر کردید که فکر کردید میتونید به این راحتی منو گول بزنید. من با شما صحبت دارم.

گیلدروی که حسابی اعصابش خورد شده بود میگه:

- خود درگیری داری گریک؟
- نه خیر! اون کسی که خود درگیری داره شمایید آقا! بعدم مگه خودتون نمی گید که شما رو آقای لاکهارت صدا کنم؟ پس چرا خودتون منو به اسم کوچیکم صدا می کنید؟ اصلا شما به چه حقی به من گفتید خوددرگیر؟ شما چه فکری کردین همچین طلسم پیش پا افتاده ای رو برای من فرستادید؟ من مطمئنم که شما قصدی غیر از بی احترامی به من نداشتید که این طلسمو فرستادید. این هم بخاطر این که فکر نکنید من از حقم میگذرم. بله! پتریفیکوس توتالوس!

و لاکهارت رو به همون صورت بدن قفل شده(!) به حال خودش رها کردم. من که میدونم شما سردرد نگرفتید! حرفای من اونقدر دل نشینه که مطمئنم کسی غیر از اون لاکهارت فکر نمی کنه که من خوددرگیری دارم! شما هم نگران نباشید. درسته به من برخورده ولی اون با این حرفش شخصیت خودشو نشون داد. اگه دیگه ازش توی رول هام نام بردم. اون نمی دونست چه سعادتی نصیبش شده. شما هم به خاطر من خودتونو ناراحت نکنید. پیش میاد. انسان های نالایق همه جا هستند متاسفانه.


چون حکایتی مگو رفته ام ز یاد ها...برگ بی درختمُ در مسیر باد ها
نیشها و نوشها چشیده ام...بس روا و نا روا شنیده ام
هرچه داغ را به دل سپرده ام...هرچه درد را به جان خریده ام
.... در مسیر باد ها....
هرچه داغ را به دل سپرده ام...هرچه درد را به جان خریده ام
.... در عبور سال ها.....
نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی...نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی

تصویر کوچک شده




باسیلیسک ها می آیند...





پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

تری  بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۲ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 474
آفلاین
ارشد ریونکلاو


لینی با عصبانیت دست به سینه می ایستد. به ریونی هایی که دو به دو پچ پچ میکنند نگاه میکند، بالاخره صبرش تمام می شود و بلند داد میزند.

- اینجا چه خبره؟ چرا تالارو به هم ریختین؟ این چه وضعشه؟

ریونی ها لحظه ای دست از پچ پچ کردن بر میدارند و به لینی نگاه می کنند. اما طولی نمی کشد که پچ پچ ها دوباره شروع می شود.

در با صدای قیـــــــژی باز می شود و دافنه با سر و وضع به هم ریخته، صورت سیاه و کبود و ردای سوراخ شده وارد می شود.

- عه! داف! چی... چی به سرت اومده؟

داف به ریونی ها نگاهی می اندازد. متوجه می شود کسی چیزی به لینی نگفته و او کاملا بی خبر است. لینی که رنگش از عصبانیت کم کم به قرمز متمایل می شود، به سمت دافنه می رود و در حالی که محکم شانه هایش را تکان می دهد، منتظر جواب می ماند.

- عه بسه دیگه حالم به هم خورد اینقدر منو تکون نده!

- میگی چی شده یا نه؟ هان؟ میگی یا نه؟

- خب... امم... راستش... از یه دوئل شروع شد. الآنم تری تحت تعقیبه!

- چــــــــــی؟!

" فلش بک "

همه جا تاریک بود. نور اندکی از چوب دستی های دو دانش آموز ریونی که مقابل هم ایستاده بودند، و دانش آموز دیگری که کمی آن طرف تر ایستاده بود، سو سو میکرد.

- هی بچه ها! بیخیال شید! تری، من بهت دو برابر اون شکلاتی که داف ازت دزدیده رو میدم، بیاین برگردیم تالار!

- نـــــه! نمیشه! اون شکلات منو برداشته!

داف قهقهه ای زد، نور چوبدستی اش را خاموش کرد و با اعتماد به نفس گفت:

- من تو رو به یه دوئل دعوت میکنم تری!

تری که از شدت عصبانیت می لرزید، همانند داف با زمزمه کردن طلسمی نور چوبدستی اش را خاموش ، و بلافاصله دوئل را آغاز کرد.

- لویکورپوس!

فلور از ترس جیغی زد اما چون دست تری بر اثر عصبانیت بیش از حد می لرزید، طلسم به دافنه برخورد نکرد. دافنه که اوضاع را خطرناک میدید و اعتماد به نفسش هم که در حال از بین رفتن بود، جعبه ی شکلات تری را به سمتش پرتاب کرد.

- بیا، نخواستیم مال خودت! شیکموی عصبانی!

- ریداکتو!

تری بر خلاف میلش جعبه ی شکلات را پودر کرد و دهان دافنه و فلور از تعجب باز ماند. تری که داشت لرزش دستانش را کنترل میکرد و از این دوئل لذت می برد، چوب دستی اش را مقابل دافنه محکم تر از قبل گرفت و طلسم خفاش-مف را داد زد.

دافنه با یک حرکت غلطی زد و از برخورد با طلسم در امان ماند، فقط چند نقطه از ردایش پاره شد. ناگهان همه جا پر از خفاش شد. فلور جیغی زد، اما نه از ترس خفاش ها. دافنه و تری به دیواری که تا چند لحظه قبل دافنه در چند قدمی اش ایستاده بود، خیره شدند. سوسکی روی دیوار مورد اصابت طلسم خفاش-مف قرار گرفته بود.

- تــــــــــــــری! فرار کن! تو دیگه از الآن تحت تعقیبی!

فلور این را گفت و از حال رفت.

"پایان فلش بک"

لینی :


ویرایش شده توسط تری بوت در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۴ ۱۸:۳۰:۲۲

Only Raven!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
ارشد راونکلاو


*
لینی بعد از کشیدن نفسی عمیق، چشم‌هایش را می‌گشاید و خودش را وسط کلبه‌ای قدیمی اما بزرگ می‌یابد. تری نیز رو به رویش ایستاده بود و چوبدستی‌اش را محکم در دستش می‌فشرد. لینی سعی می‌کند برای آخرین بار هشدارهای لازم را به تری بدهد.
- تری می‌خوری به در و دیوار، کج و کوله می‌شی، کبود می‌شی! پیشنهادم اینه که بیخیال دوئل بشی!

اما تری لجبازتر از این حرف‌ها بود که کوتاه بیاید.
- نـــه من همیشه در آرزوی یه دوئل واقعی بودم. تو باید خوش‌حال باشی که نقشی تو برآورده شدن آرزوی من داری!
- دوئله دوئل! و دوئل شوخی سرش نمی‌شه.

تری دست از فشردن چوبدستی‌اش برمی‌دارد و حالت آماده‌باشی که به خودش داده بود را به کل به هم می‌زند و در عوض دست به سینه می‌ایستد.
- با دشمنت که دوئل نمی‌کنی، با من می‌کنی! می‌تونی ملایم‌تر باشی.

تری با دیدن چهره‌ی نه چندان راضی‌ِ لینی، شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و می‌گوید:
- باشه اصن می‌رم به اون پسر خپله که می‌خواد سر به تنم نباشه پیشنهاد دوئل می‌دم. مطمئنم قبول می‌کنه!

و وانمود می‌کند که قصد دارد به سمت در برود و از آن خارج شود. لینی به سرعت جلو می‌آید و دست او را می‌گیرد.
- نرو! خیله خب... خودمون دو تا دوئل می‌کنیم. ولی دقت کردی داور نداریم؟

تری با لبخندی که اینقدر گشاد بود که کم مانده بود از پهنای صورتش بیرون بزند، برمی‌گردد و بشکنی می‌زند. در یک چشم به هم زدن از تمامی سوراخ سنبه‌های موجود در کلبه تعداد زیادی جادوگر و ساحره و فشفشه و روح و حیوون و ... از نوع ریونی سرازیر می‌شن و شروع به کف، دست، هورا کردن جهت ایجاد هیجان بیشتر می‌کنن.

لینی:
تری: کار خودمه.

فلور بعنوان داور از جمع خارج شده و از دوئل‌کنندگان یعنی تری و لینی می‌خواهد که قواعد لازم برای شروع دوئل را اجرا نموده و آماده‌ی شلیک اولین طلسم شوند. لینی کارهای لازمه را انجام می‌دهد و چوبدستی‌اش را آماده نگه‌می‌دارد تا به محض شروع دوئل، اولین کسی باشد که حرکت موفقیت‌آمیزی انجام می‌دهد.
بالاخره صدای فریاد فلور به هوا برمی‌خیزد و لینی و تری بی‌معطلی اولین طلسم خود را بر زبان می‌رانند.
- اکسپلیارموس!
- اکسپلیارموس!

طلسم لینی و تری با هم برخورد کرده و هرکدام به سویی کمانه می‌کند. تری غرغرکنان از آن‌سو فریاد می‌زند:
- چرا کمونه کرد؟ چرا مث لرد و هری... ایمپدیمنتا!

لینی بی‌توجه به تری که دوئل را به کنار گذاشته بود و با آسودگی در حال صحبت‌کردن بود، طلسمی را به سمتش شلیک می‌کند. طلسم لینی با طلسم تری برخورد کرده و سرجایش متوقف می‌شود. چند ثانیه قلب لینی با این خیال که طلسم تری به قدری قدرتمند انجام شده‌است که طلسم خودش را برگشت داده و اینبار او را نشانه می‌گیرد، رو به ایستادن می‌رود؛ اما با از بین رفتن هردو طلسم، نفس راحتی می‌کشد و صدهزار مرتبه روونا را شکر می‌گوید که تری در مورد انجام این طلسم به قدر کافی مهارت ندارد.

تری که تازه جدیت ماجرا را درک کرده است، زیرلب طلسمی را زمزمه می‌کند و کوزه‌ای را به سمت سر لینی پرتاب می‌کند. لینی که غافلگیر شده است، به سرعت سرش را خم می‌کند تا از برخورد سرش با کوزه در امان بماند. اما این کوزه تنها وسیله‌ای نبود که به سمتش پرتاب می‌شد. تری به صورت رگباری اشیای مختلف حاضر در خانه را به سویش پرتاب می‌کرد و لینی فقط جاخالی می‌داد یا پشت میزی پناه می‌گرفت.

اما این جاخالی دادن‌ها با پرتاب میزی به سمتش خاتمه می‌یابد. از میز به این بزرگی که نمی‌توانست جاخالی دهد! بنابراین سرجایش محکم می‌ایستد و در مغزش به دنبال طلسمی مناسب می‌گردد... و آن را می‌یابد!
- ریداکتو!

در مقابل چشمان حیرت‌زده‌ی تری و فریاد شادی یا هوهوی ریونی‌ها، میز همینطور که بین زمین و هوا و در حال حرکت رو به جلو بود، پودر شده و همچون بارانی بر زمین زیر پایش(!) می‌بارد.

لینی لبخندی می‌زند و با غرور دست‌هایش را برای جمعیت تکان می‌دهد! تری که هنوز بیخیال نشده است، یک قدم به جلو برمی‌دارد.
- پتریفیکوس توتالوس.

طلسم با تکان لینی از لا به لای موهایش عبور کرده و می‌رود که به درِ پشت سرِ لینی برخورد کند، اما باز شدن در همانا و برخورد طلسم با شخص وارد شونده نیز همانا! با برخورد طلسم به پروفسور فلیت‌ویک که از پچ‌پچ‌های ریونی‌ها و پناه‌آوردنشان به این کلبه بو برده بود، نفس همه به سرعت در سینه حبس می‌شود.

برای چند دقیقه همه‌ی حضار با چشم‌هایی که سایزشان به دو برابر حالت عادی در آمده‌‌بود، به پروفسور فلیت‌ویکی زل می‌زنند که همچون مجسمه پخش زمین شده‌بود و فقط چشم‌هایش بود که در حدقه می‌چرخید. بالاخره بعد از مقادیری خیره‌ماندن، همه به خودشان آمده و لینی و تری نیز به دوئل خود پایان می‌دهند و به سمت پروفسور فلیت‌ویک خیز برمی‌دارند.

تری با دستپاچگی طلسمش را خنثی می‌کند و به کمک بقیه می‌شتابد تا او که صورتش همچون لبو سرخ شده‌بود را از زمین بلند کند. از گفتن ادامه‌ی داستان و مواخذه‌شدن ریونی‌ها شدیدا معذورم زیرا که امری است خصوصی و دیگر تالارها نباید بویی از آن ببرند.

پایان.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۴ ۱۸:۴۳:۳۵



پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴

گلرت پرودفوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۳ یکشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱
از قلعه ی نورمنگارد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 512
آفلاین
کلاس 2E مانند همیشه پر سروصدا بود. دانش آموزانِ منتظر، در صندلی های خود مشغول پچ پچ با بقل دستی هایشان بودند. اگر استاد تا پنج دقیقه ی دیگر نمی آمد، آنها اجازه ی ترک کلاس را پیدا می کردند و با تمام وجود برای این کار به درگاه مرلین دعا می کردند.

هنوز چند دقیقه به پایان زمان مقرر باقی مانده بود که پروفسور پرودفوت در را باز کرد و شاگردان را در اوج امیدواری، ناامید نمود. او برعکس همیشه پالتوی خاکستری رنگی به تن داشت که اصلا مناسب تابستان به نظر نمی رسید. در یکی از دستانش کلاسوری بود و در دست دیگرش چوب جادوی قهوه ای رنگش را نگه داشته بود. با این که از ظاهرش به نظر می رسید روز سختی را پیش رو داشته، پر انرژی و شادان می نمود.

پروفسور کلاسور موضوعات تدریسش را بر روی میز گذاشت؛ پس از معرفی خود، بحث را اینگونه شروع کرد:

- درسی که ما اینجا میدیم، در مورد طلسمات و وردهای جادوییه ولی من توی این کلاس ذره ای از قسمت های مختلف جادو که مرتبط با موضوع کلاس هستند رو هم به شما نشون میدم. حالا... کی می تونه چندتا طلسم سیاه رو نام ببره؟

مثل همیشه دستِ شاگردان ریونکلاوی پیش از بقیه بلند شد. به همین دلیل، پرودفوت به یکی از آنها اشاره کرد و اجازه ی پاسخ داد.

- طلسم های سیاه مثل... طلسم مرگ، طلسم شکنجه، طلسم فرمان... و... و طلسم سکتوم سمپرا!

- بله دوشیزه لاوگود. کاملا درسته. ولی کسی می تونه طلسمی غیر از این چهارتا رو نام ببره؟!

کلاس برای چند دقیقه در سکوت فرو رفت. پروفسور پرودفوت که انتظار این را داشت، به ادامه ی صحبت هاش پرداخت.

- طلسم های سیاه قسمت اعظمی از طلسم های مبارزه ای رو شامل میشن. تعداد زیادی از طلسم هایی که شما میشناسید در واقع طلسم های سیاه هستند. به صورت کلی، طلسم های سیاه به سه گروه تقسیم میشن. جینکس ها، که ضعیف ترین نوع اونها هستن بیشتر برای شوخی به کار میرن و نسبت به دو گروه دیگه، میشه به عنوان یک جور بدشانسی بهشون نگاه کرد. البته همین طلسم ها هم اگر درست استفاده بشن، میتونن نتیجه ی یک دوئل رو تغییر بدن. از نمونه های این بدشانسی ها (جینکس ها) طلسم ایمپدیمنتا و لویکورپوس هستش. کسی کارکرد این طلسم ها رو میدونه؟!

از گوشه ی کلاس یکی از دانش آموزان گریفیندوری که اصلا شباهتی به شاگردهای مدرسه نداشت و حداقل باید پنجاه سال در این کلاس مردود میشد که بتوان او را هنوز شاگرد تصور کرد، در حالی که با یک دست، ریشِ سفید رنگش را می خاراند، دست دیگرش را بلند کرد.

پروفسور پرودفوت پس از شکست در یافتن داوطلبی دیگر، به شاگرد گریفیندوری اجازه ی صحبت داد.

- پروفسور، در مورد طلسم لویکورپوس، تاثیر این طلسم مثل این میمونه که فرد رو با یه طناب نامریی از مچ پا در هوا آویزون کنیم. در مورد طلسم ایمپدیمنتا، این طلسم یکی از موثرترین طلسم ها برای افرادیه که دوئل می کنن؛ چرا که در صورت برخورد، سرعت حرکت هر چیزی که باهاش برخورد کنه رو کم میکنه. البته اگر این طلسم به اندازه ی کافی قدرتمند انجام بشه، توانایی متوقف کردن و حتی به عقب پرت کردن هدف خود رو هم داره.

گلرت پرودفوت که از جواب کامل سوالش شوکه شده بود، از شاگرد خواست که خود را معرفی کند و شاگرد کسی نبود جز پروفسور مرلین کبیر که با توجه به رای مدیریت، اجازه ی شرکت در کلاس ها و کسب امتیاز برای گروهش را یافته بود!

پروفسور پرودفوت پس از خارج شدن از این شوک، به تدریس ادامه ی مطلب پرداخت و توضیحاتی در مورد گروه هکس ها داد. او توضیح داد که گروه هِکس ها دومین گروه از سه گروه طلسم های سیاه است و تاثیرات آن نسبت به بقیه شبیه به بلایی گذراست و اینکه از نمونه های این گونه از طلسم ها، طلسم های خفاش-مُف و پرتاب کننده هستند. سپس پرسید آیا شخص دیگری بجز پروفسور مرلین کاربرد این طلسم ها را می داند یا خیر.

از هر گوشه ی کلاس دستی بلند بود و هرکدام متعلق به یکی از اساتید محترم هاگوارتز بود. حتی برخی از اساتید مانند پروفسور اسکیتر هر دو دستشان را بالا برده بودند و برای جواب دادن بال بال می زدند!
گلرت پرودفوت در حالی که از اعماق وجود می خواست سرش را به دیوار بکوبد، خودش پاسخ سوال را گفت.

- طلسم خفاش-مف، آب بینی طرف مقابل رو تبدیل به گروهی از خفاش ها می کنه که از بینی قربانی خارج می شوند. اجرای این طلسم بر روی موجودات غیر انسان جرم بوده و بر روی برخی از آنها مرگبار نیز می تواند باشد؛ و در صورت انجام بر روی حیوانات، شخص اجرا کننده ی این طلسم، توسط ویزنگاموت تحت تعقیب قرار خواهد گرفت. طلسم پرتاب کننده، انجام شخص رو از روی جارو به زمین پرتاب می کند.

پرودفوت میخواست کلاس را به پایان برساند و در اتاقش کمی استراحت کند اما هنوز قسمتی از وقت کلاس باقی بود و موضوعاتی را هنوز در این جلسه توضیح نداده بود. نفس عمیقی کشید و در حالی که تلاش می کرد خود را روی پا نگه دارد، به تدریس باقی ماده ی درس پرداخت.

"سومین و قوی ترین گونه از این طلسم های سیاه، کِرس ها هستند. این گونه از طلسم ها همان نفرین ها هستند و طلسم های نابخشودنی نیز در این گروه از طلسم ها قرار دارند. به جز نفرین هایی که لونای عزیز در ابتدای کلاس نام برد، طلسم هایی مانند طلسم بدن بند کامل (پتریفیکوس توتالوس) و طلسم پودر کننده (ریداکتو) در زمره ی معروف ترین این طلسم ها هستند. طلسم بدن بند کامل، همونجور که از اسمش پیداست، توانایی حرکت رو از رقیب می گیره و برای مدتی بدن اون شخص بدون حرکت باقی می مونه... و طلسم پودر کننده، در صورت برخورد با اجسام جامد غیر زنده، اون ها رو به پودر تبدیل می کنه!"

او کارش را انجام داده بود. از همان جا با چوبدستی، موضوع تکلیف شاگردان را بر روی تابلو نوشت و پس از تیک زدن چیزی در کلاسور توی دستش، از کلاس خارج شد.

تکلیف:
رولی بنویسید و در آن سه طلسم از شش طلسمی که در طول درس توضیح داده شدند(لوی کورپوس، ایمپدیمنتا، خفاش-مف، طلسم پرتاب کننده، طلسم بدن بند کامل و طلسم پودر کننده) را استفاده کنید. (30 نمره)


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴

سیوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۲۸ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 499
آفلاین
کلاس طلسمات و وردهای جادویی با تدریس پروفسور گلرت پرودفوت- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوراتز

برنامه درسی و زمان بندی این کلاس در طول ترم به شرح زیر خواهد بود:

نقل قول:
جلسه اول= پنجشنبه 11 تیرماه 94
جلسه دوم= پنجشنبه 25 تیرماه 94
جلسه سوم= پنجشنبه 8 مرداد ماه 94
جلسه چهارم= پنجشنبه 22 مرداد ماه 94
جلسه پنجم= پنجشنبه 5 شهریور ماه 94


تذکر: لطفا قوانین را به دقت مطالعه کنید.

با آرزوی موفقیت برای ایشان.



پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
1. دو ویژگی اوراد دفاعی باستانی و دو ویژگی اوراد دفاعی مدرن را بیان کنید.

استاد، به مرلین ما تمام جلسات شمارو شرکت کردیم، تازه حواسمونم به کلاستون جمع بود، اما نمیدونیم چرا اصن چنین چیزیو به یاد نداریم.

اما حدس ما اینه که اوراد دفاعی باستانی، دشوار ترین، قدرتمند ترین و کارساز ترین ورد ها و طلسمارو در برگرفتن که تنها معدود جادوگرانی، فشار و زحمت انجام این وردو حاضرن بپذیرن و دقیقا به همین دلیله که موارد استفاده شون کمتره و به اندازه ی وردای مدرن بین جادوگرا و ساحره ها شهرت ندارن.

اما اوراد دفاعی مدرن، فشار و زحمت کمتری رو به انجام دهنده ی جادو وارد میکنن و جادوگرا و ساحره ها در اجرای این نوع وردا راحت تر هستن و بیشتر ازشون استفاده میکنن.

از طرفی با وجود اینکه طلسما و وردای مخوف زیاد مدرنی وجود داره، اما بازم درجه ی مخوفیتشون و قدرتی که دارن، کمتر از اوراد دفاعی ـه باستانی ـه. همینه که اوراد دفاعی باستانی رو مخوف میکنه!

2. سه راه متفاوت برای مقابله با خون آشام ها را نام ببرید. [ دو راه به صورت ورد و دیگری به صورت انجام یک عمل ؛ با توضیح ]

1. ورد بلادیوس: که باعث میشه که خون آشام یک لذت کاذب رو تجربه کنه که مملو از خون هست؛ پس شما فرصت فرار رو پیدا می کنید.

2. ورد اتنداندی: وردی هست که اجراش مرسوم نبوده ولی بسیار قدرتمند هست و باعث میشه خون آشام دارای توهم بشه!

3. شخصا دست به کار بشیم و چوب نوک تیزی تو دستامون بگیریم و با نزدیک شدن خون آشام ـه عزیز چوب رو درون قلبش فرو کنیم تا بمیره! البته میتونیم قبل از کشتنش مقادیری تیر چوبی به سمتش شلیک کنیم تا ضعیف شه و مبادا قبل از فرو کردن چوب تو قلبش، اون مارو قورت بده.

3. علت اینکه از ورد اتندای استفاده زیادی نمی شود چیست؟ [ منطقی فکر کنید اما خلاقیت را فراموش نکنید. ]

این ورد فقط باعث میشه خون آشاما توهم بزنن و تو عالم هپروت غرق شن و شاید حتی به فضا برن، خب اینا خوبه چون باعث گیج شدن خون آشام ـه میشه و میتونه حواسشو از ما پرت کنه و درگیر توهماتش بشه، که این میتونه فرصت فرارو برای ما مهیا کنه. اما همچینم راهکار 100% نیست.

اصن یه وخ دیدی توهمش مربوط به تو بود، یه وخ تو رو تو تخیلاتش یه لیوان پر خون ببینه و به جا اینکه با این ورد نجات پیدا کنی، برعکس شپلخ بشی.

البته خب این اتفاق دومی بسیار نادره، ولی همون گیج زدن خون آشام هم درسته که میتونه نجاتت بده و وقت فرار پیدا کنی، اما تا وقتی وردا و طلسمای بهتری هست، چرا باید خودمونو درگیر این ورد کنیم؟

4. فشفشه ها به چه دلیل توانایی انجام جادو را ندارند؟

دلیلش ذره جادوهه! حالا ذره جادو چیه؟ ذره جادو یک گوی بسیار ریز و نامرئی در سه نقطه از بدن است؛ نخاع و مغز (پیشانی) و کف دستان. این گوی نامرئی با برقراری پیوند میان این سه نقطه وردی را اجرا و طلسمی را انجام می دهد.

فشفشه ها هم همچون ما جادوگران دارای ذره جادو هستند. ولی تا سن 11 سالگی این ذره به اندازه یک جادوگر 11 ساله رشد پیدا نکرده. به همین دلیل است که فشفشه ها تنها می توانند عناصر جادویی را حس و یا در مواردی ببینند و یا حتی ورد یا طلسمی رو اجرا کنن.

5. روند تکمیل و تکامل یک ورد را بنویسید.

ورد: پدرسوخته در بیاریوس!

سازنده: سالازار اسلیترین

کاربرد: می تونه در یک آن کل جد های شوما رو از دماغ ـتون در بیاره! ورد ـی بسیار درد ناک که فرد مورد نظر را بد بخت می کند. تنها مورد ها ـی گزارش شده استفاده این ورد، توسط مرگ خواران بوده.

تا اینجا تاریخچه نبودا، داشتم طلسمو معرفی میکردم، از اینجا به بعد بشمارین پنج خط!

تاریخچه توسط دافنه گرینگراس در همون تاپیک مذکور شرح داده شده:

تاریخچه: روزی سالازار اسلیترین معروف، در اثر کل کل زیاد با فرد ـی خلاف کار، به نام جیمز سیریوس که از خاندان بدنام "پاتر" ها می باشد؛ اعصاب ـش خورد شد و تصمیم به فوش دادن گرفت. «ابـــــــــله! پدر سوخته ـت رو می دم در بیارن!» بعد یک اتفاقی افتاد و سالازار فریاد زد:«پدرسوخته در بیاریوس!» و بعد تمامی اجداد جیمز (هری- جیمز-...) دیده شده اند که از دهان جیمز به صورت "سوخته" در می آید!

در نهایت جادوگرای سیاه از این حرکت خوششون اومد و گفتن چه جالب میشه اگه واقعا بتونیم طرفو زجر بدیم. اینجاس که طلسم کروشیو ساخته میشه و به شکلی که امروز میبینیم مورد استفاده قرار میگیره.




پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۱۲ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین


جلسه آخر طلسم ها و ورد ها
[/center]

آزمون :

1. دو ویژگی اوراد دفاعی باستانی و دو ویژگی اوراد دفاعی مدرن را بیان کنید.

2. سه راه متفاوت برای مقابله با خون آشام ها را نام ببرید. [ دو راه به صورت ورد و دیگری به صورت انجام یک عمل ؛ با توضیح ]

3. علت اینکه از ورد اتندای استفاده زیادی نمی شود چیست؟ [ منطقی فکر کنید اما خلاقیت را فراموش نکنید. ]

4. فشفشه ها به چه دلیل توانایی انجام جادو را ندارند؟

5. روند تکمیل و تکامل یک ورد را بنویسید.








دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۵۲ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
1. سوال طرح کنید. 8

1) نام و علت نام گذاری وردی که پروفسور استفاده نمودند را شرح دهید!
2) چگونگی ساخته شدن ورد مذکور را توضیح دهید!
3) چند مورد استفاده در تاریخ از این ورد تا فقط نام ببرید!
4) نام مخترع ورد و تاریخچه ی زندگی وی را بنویسید!
5) کلیه ی وردها، طلسم ها و اشیاهای مشابه که باعث غیب شدن موقت یا دائمی یا تغییر مکان یا زمان می شوند را نام ببرید!
(مثلا همون زمان برگردان یا آپارات کردن یا شنل جادویی یا ...)

2. انتقاد کنید. 5

هیچی پروفسور! مگه انتقاد زوریه؟

فقط همینکه نن جون هافلپاف مطرح کردن رو ما نیز تایید میکنیم! بخصوص تو جلسات اول خیلی این مورد برجسته بود که البته به مرور درست شد و رفع شد و ما بسیار حال نمودیم و ...

3. دو ورد پرتگو و اکستراتانگتوم رو با هم مقایسه کنید. 10

ورد اکستراتانگتوم (اوه چه سخته تلفظش!) همونطور که اصلا از اسمشم مشخصه اجرا کردنش کار ساده ای نیست و حرکت چوبدستی برا ادا کردنش نیازمند دقت و تمرکز زیاده.

اما گفته شد که این ورد خطرناک و البته دارای عوارض جانبیه. علت خطرناک بودن این ورد اینه که اگه موقع اجرا کردن اون دچار اشتباهی بشی، ممکنه طلسم جور دیگه ای عمل کنه و نه تنها ازت محافظت نکنه و بعنوان یه ورد دفاعی مورد استفاده قرار نگیره، بلکه به خودت هم آسیب بزنه!

درست مثل وردی که برای غیب و ظاهر شدن استفاده میکنیم و اگه درست اجرا نشه موجب جا موندن یا تیکه تیکه شدن بدنمون میشه، این ورد اکستراتانگتوم هم دقیقا به همین شکله و خلاصه اینکه خوب باید حواسمونو موقع اجراش جمع کنیم دیگه! به قدرت جادویی زیادی هم نیاز داره!

و اما عوارض جانبی! به قدری قدرت محافظت ِ این ورد دفاعی زیاده که باعث میشه به بدن خود شخص هم فشار وارد بشه. یعنی درسته که میتونه از ما در مقابل دیگر طلسما و وردا محافظت کنه اما آسیب هایی رو هم ممکنه به خودمون بزنه. فشار ناشی از این ورد میتونه موجب تنگی ـه نفس و کند شدن ضربان خون و اینا بشه.

ورد پرتگو هم به نسبت بالایی هم تلفظ راحت تری داره و هم حرکات چوبدستی برا اجراش راحت تره و کلا هرکسی با یکم تمرکز و دقت میتونه اونو براحتی انجام بده.

اما مسلما قدرتش بسیار کمتر از اون ورد اکستراتانگتوم ـه و توانایی دفع یک سری از طلسم های قوی مثل آواداکداورا و سایر طلسم های نابخشودنی رو نداره و مدت مونگاریش هم کمتره و نیاز به تجدید قوا داره. بنابراین نمیشه ازش برا حفظ جون استفاده کرد اما برای حفاظت در برابر شیطنت های سایر هم کلاسی ها و اینا بسیار مناسبه و شدیدا پیشنهاد میشه.

4. چند ورد مدرن دفاعی و باستانی رو با توضیح کوتاه نام ببرید. 7

ورد کولیاپی! این ورد یه هاله ی محافظتی ـه کاملا رنگی دور ما بوجود میاره که سایر اشخاص به وضوح میتونن اونو ببینن و کاملا متوجه میشن که ما از یه ورد دفاعی استفاده کردیم. این ورد هم کاربردی مشابه پروتگو داره و میتونیم وقتی کتابخونه و بین یک مشت آدم شر نشستیم ازش استفاده کنیم و بدون نگرانی از بابت آسیب دیدن، با خیال راحت درسمونو بخونیم. شاگردان ریونی باش آشنایی خوبی دارن.

ورد ماگولتا: خیلی خطرناکه حسن! اجرای این ورد به شدت دوشواره اما نه تنها هاله ی محافظتیش نامرئیه، بلکه میتونه هر طلسمی اعم از آواداکداورا یا سایر طلسمای مرگبار و شوم رو منعکس کنه! بله! این ورد نه تنها باعث میشه تو آسیب نبینی، بلکه بازتابش هم میده و چه بسا ممکنه یکراست به سمت اونی که طلسمو بهت زده برگرده و خود ـه طرف بپکه! واسه همینه که خطرناکه چون ممکنه اطرافت جادوگرا و ساحره های بی گناهی باشن که طلسم بازتابیده به اونا برخورد کنه.

پس باید حواسمون باشه که کجا و چه وقت ازش استفاده میکنیم!




پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۱۱ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۱۴ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 211
آفلاین
1. سوال طرح کنید. 8

الف) با استفاده از چه وردی پروفسور غیب شدند؟
ب) این ورد چگونه اجرا می شود؟ کلامی یا غیر کلامی؟
پ) 3 وردی که برای غیب و ظاهر شدن به کار می رود را نام برده و توضیح دهید.

2. انتقاد کنید. 5

اولاً خسته نباشید عرض می کنم خدمتتون برای این کلاس های خوبی که برگزار کردید.
به نظر من یکی از مشکلات کلاس شما تکالیف بود.
اصولاً حجم تکلیف باید با نمره ی اون تناسب داشته باشه، یعنی وقتی بقیه ی استاد ها برای یک رول، 30 امتیاز یا اکثراً بالای 25 امتیاز میذارن، کسی نمیاد برای 10-15 امتیاز یه رول بنویسه و به 3-4 تا سوال دیگه هم جواب بده.

تکالیف سنگین رو کمتر بچه ها دوست دارن که انجام بدند، مگه این که یه چیز فوق العاده باشه.

3. دو ورد پرتگو و اکستراتانگتوم رو با هم مقایسه کنید. 10

همونطور که مشخصه ورد اکستراتانگتوم بسیار سخت تره و مهارت بیشتری برای انجام دادنش نیازه، اما در عوض از ورد پروتگو بسیار بسیار قوی تره. به شکلی که در اکثر مواقع حتی دفاعی برای ورد آواداکداورا هم هست.
اما ورد پروتگو با این که آسون تره و تقریباً همه می تونن از اون استفاده کنند، ولی درجه ی دفاعی بالایی نداره و فقط یا شدت طلسم را کم می کنه یا سرعتش رو.

4. چند ورد مدرن دفاعی و باستانی رو با توضیح کوتاه نام ببرید. 7

از ورد های باستانی که به پروتگو و اکستراتانگتوم اشاره شد.
اما ورد های جدید رو می توان به موفلیاتو که به علت مخفی کردن، خودش یک نوع دفاع محسوب می شود، اشاره کرد.
ورد دیفنسو هم یک سپر آهنی ایجاد می کنه که با استفاده از اون میشه طلسم رو منحرف کرد. این ورد هم از ورد های مدرن هست.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.