نقل قول:
سلام سوزانا!
نقل قول:
حالمون خوبه و احوالمون نیز هم!
نقل قول:
بی زحمت هر وقت سرتون خلوت شد پستی که بعد از مدت ها نوشتم رو نقد کنید.
چشم!
نقل قول:
می دونم خیلی طولانی شده (قرار نبود بشه) ولی خب چه کنیم دیگه ...
دیگه وقتی خودش تشخیص داده باید طولانی بشه ما نباید دخالت کنیم. حتما لازم بوده.
بررسی
پست شماره 124 دره سکوت، سوزانا:
بلاتریکس رو توی کل پست، بلاترکیس نوشتی. این می تونه تمرکز خواننده رو به هم بزنه. مخصوصا توی پست جدی اینجور اشتباها مهمن.
نقل قول:
تناقض بین نگاه سرد و پیشانی عرق کرده لوسیوس مانند ترکیب متناقض یخ و آتش ، درون همان یخ های آتشینی بود ،که میشد رد آنها را درون قرنیه ی چشمان بلاترکیس دنبال کرد .
" تناقض بین نگاه سرد و پیشانی عرق کرده" خب بود. بقیه اش کمی قاطی شده. پیچیده شده. خودم دو سه بار خوندم که بفهمم چی شد. به نظر من بهتر بود ساده تر نوشته می شد.همون ترکیب اول و یخ و آتشش قدرت کافی رو داشت. گذشته از این سعی کنین تا جایی که ممکنه یک کلمه و به فاصله کم تکرار نکنین. کیفیت نوشته رو پایین میاره. اینجا "درون" تکرار شده. اگه مجبور بودین مهم نیست ولی اگه ممکن بود یکیش رو با کلمه مشابهی جایگزین کنین.
نقل قول:
یخ های دربرگیرنده آتش درون چشمانش انگار دقیقا میدانستند چه زمانی باید اطمینان ریموس را منجمد و غرورش را ذوب کنند .
اینجاش خوب بود.
نقل قول:
دقیقا در زمانی که این نگاه های خیره داشتند ریموس/لوسیوس را سنگسار میکردند ، ابروان بلاترکیس در هم رفت و برای یک لحظه توجه اش به ساعد منقبض دست راستش که با دست دیگر آن را میفشرد ، منعطف شد .
کلمه سنگسار برای این موقعیت خیلی سنگین و اغراق امیز بود. ولی کل صحنه قشنگ بود. ساده و درست نوشته شده و همین باعث می شه خواننده هم داخل صحنه بمونه و هیجان ریموس رو احساس کنه.
نقل قول:
ریموس هم پیچیدن درد نیزه مانندی را روی ساق دستش احساس کرد ، اما تحمل این درد ناآشنا برای او سخت تر بود .
ساق مال پاست. ساعد مال دسته. ولی بازم کل صحنه و توصیفش قشنگ بود.
شخصیت بلاتریکست خیلی خوب بود. جدیتش، ریاست کردنش و این که می خواد کنترل همه چی رو توی دستش بگیره.
بعضی جاها علامت نذاشتی. دقت کن. آخر هر جمله ای باید علامت باشه.
بیفتد درسته، نه بیوفتد.
نقل قول:
همانطور که بلاترکیس پلکان را طی میکرد ، سوال ها همچنان در ذهن ریموس رژه میرفتند .
" رژه می رفتن" کمی بار طنز داره. برای توضیح های پست جدی مناسب نیست. توی دیالوگ ها می شه استفاده کرد. مثلا:
ریموس با عصبانیت مشتش را روی میز کوبید.
_ بس کن دیگه. بشین. دارم سعی می کنم تمرکز کنم. یک ساعته داری جلوی چشمم رژه می ری.نقل قول:
دوریا درست آن لحظه را به یاد می آورد . دستی که فریادش را در گلو خفه کرده و گونه هایش را فشرده بود ، مطمئنا دست یک گرگینه نبود .
- اون یه ورد خوند ، اما چه وردی؟ زود باش ... زود باش...
بیفایده بود . انگار گرد و غبار های روی ردایش درون روح و ذهنش حلول کرده بودند و اکنون همه ی خاطراتش مه آلود بود .
قشنگ بود.
نقل قول:
صدای جیق وحشتناک ترکه های چوب زیر پایش اورا کاملا هوشیار کرد
جیق نه... جیغ. ولی به هر حال این کلمه برای این قسمت مناسب نبود. بهتر بود با فریاد یا صدا جایگزین می شد. خیلی جاها انتخاب کلمات اشتباه، جو صحنه و جمله ها رو خراب می کنن. مثلا اینجا:
نقل قول:
روبهروی دروازه های مقر ایستاد و همان طور که نفس نفس میزد مشتان سرسختش را به آنها کوبید .
مشتان اصلا انتخاب خوبی نیست. مشت ها کافی بود.
قسمت آخر پست( بخش مربوط به نگهبان و دوریا) خیلی خوب بود.
وقتی ساده تر می نویسی خیلی قشنگ تر و رساتر توضیح می دی. به نظر من سعی نکن سنگین تر یا پیچیده ترش کنی.
سوژه رو خیلی خوب پیش بردی. هیجان انگیز شده. جای خیلی خوبی هم تموم کردی.
شخصیت هات خیلی خوب بودن. بلاتریکس، دوریا و حتی نگهبان در.
اگه اشتباهای تایپی و املایی اصلاح بشن و بعضی جمله ها ساده تر و واضح تر نوشته بشن خیلی بهتر می شه. چون محتوای پست واقعا خوب بود. احساسات شخصیت ها و شکل پیش بردن داستان هم عالی بود.
طولانی بودنش هم اصلا مهم نیست. بخش اضافه یا خسته کننده نداشت.