هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

واگاواگا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۸ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 274
آفلاین
مرگ بر تروریسم و سازمان edns!!!!

همونطور که متوجهیدید عکس های میتینگ طی ی عمل ضد بشری به دستور مقامات خیلی بالا لینک سوز گردیده و عمراً نمی تونید ببینیدشون...اون هایی هم که عکس ها رو سیو کردن دیگه به من چه مربوطه!!! ... و اما اینکه چگونه میتوانید عکس ها را ببینید...هیچجوره!!!...بی خیال بگردید و اگر می خواهید ما را ببینید بروید باغ وحش!!!(اشتباه نشه! ما دیروز آنجا بودیم و کلی هم حال داد شما هم بروید آنجا از حیوانات بپرسید ما چه شکلی بودیم بهتان میگویند!!!...لذا توصیه می شود در میتینگ جدید شرکت نموده از دیدن این عجایب خلقت نیم سوز گشته با حالتی افقی به خانه برگردید!!!! من دیگه حرفی ندارم...اگرم ناراحتین برین یخه ی همان مقامات پنت هاوس را گرفته و خفشان کنید که ما هم خنک بشیم!!! ...


تصویر کوچک شده


Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

فرانک لانگ باتمold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۰ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۴۰ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
از سنت مانگو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
منم هستم البته اگه قطعی باشه
چون قبلی رو که نیومدم سوختم


عضو تیم دراگون (کوییدیچ)
تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده
مدیر کتابخانه ی گریفیندور ( خصوصی و محرمانه)


Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۴:۳۰ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
من که طبق معمول اگه با حاجي هماهنگ شده باشه وزير نظر مديران باشه پايم...کجاش رو هم بقيه بگن...البته بهتر بود مثل زاخي استکبارانه خودت يه جا رو مي گفتي همه چي رو هم تعيين مي کردي...ولي من هستم در هر صورت ...سيريوس اگه مي توني بندازش سشنبه دشنبه چهارشنبه و پنجشنبه درم مدرسه ها شلوغه...نميدونم ولي کلا هرچي زود تر باشه که نزديک به شروع سال نشيم بهتره


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
خوب دوستان عزیز مژده دارم برای کسانی که در میتینگ قبلی شرکت نکردند و کسانی که شرکت کردند و دوباره میخوان حالی ببرند میتینگ گودبای پارتی تابستون چهارشنبه همین هفته ای که میاد مکان به دلایل امنیتی به دواطلبان گفته میشه و از امروز چهار روز وقت دارید به من پی ام شخصی بدید آمادگی خودتون رو اعلام کنید
اهداف جلسه:
1آشنایی با اعضای سایت
2بحث در مورد کتاب شیش جاودانه سازها و غیره...
3بحث در مورد کتاب هفت و سرانجام کتاب های هری پاتر


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۸:۱۰ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
حالا انقدر بگویید پیام تا پیام های سایت به این وضعیت بی افتند که پستهای من منفی 1 بشود حالا که همه گزارش دادند من چرا ندهم ...وقتی به محل رسیدم دیدم دوستان سمتی مخالف جهت یاد شده را انتخاب کردند و ایستاده اند و من فهمیدم که این دلایل امنیتی داشت و اصلا به این مربوط نمیشد که سمت چپ و راست را بلد نبودند در هر صورت من هم به خاطر امنیت بیشتر به آنان پیوستم زیرا احتمال یک خطر سخت را حس نمودم در احوال پرسی با قاصدک و تئودون و کرام همی بودم که جمعیتی معلوم الحال عیان شد و ما دیدیم که آنها هم خطر را احساس کرده و به سمت ما آمدند چندی بعد دیدیم که حاجی بیامد البته نمیدانم چرا حاجی دو تا شده بود و بعد حاجی برفت و باز بیامد و این آمد و رفت 3 بار تکرار شد طوری که ماموران منکرات قزوین که با این مینی بوس ها منتظر بودند جلسه جادوگران را به آزکابان بکشانند بدجوری به حاجی زل زده بودند پس حاجی برفت و در این زمان بود که زاخی و یک سری برادران دیگر رسیدند و بعد از سلام و علیک متوجه شدیم که نه این بار دگر واقعا حاجی بیامد پس سر را به دنبال برق گرداندیم تا شاید جریان ضعیفی الکتریسیته نام از پیام به ما برسد که چه بسیار هم رسید و از آن پس همش به دنبال پیام بودیم و جای شما خالی برق بسیار فشار قوی بود و پس از آنکه راه افتادیم پیام همچون رعد البرقی از آسمان ظاهر گشت و ما هنوز به دنبال پیام بودیم و نپرسید چرا؟؟؟من که بسیار خوشحال بودم که به سمت بوفه میرویم متوجه نشدم کی آن برادر چفیه به دست که دوربینی که احتمالا توطئه امریکا بود نیز به چفیه بسته بود به ما اضافه گشت و جمع ما را به عدد محبوب تریلانی رساند در هر صورت در بوفه نشستیم و شرح ان را زاخاریاس نوشت لذا اضافه بر آن سخنی نمیرانم مگر آنکه آن بوفه مورد منکراتی داشت و مورد عنایت بزرگان قرار نداشت و حتی عکس های بد به در آن بود که هرچه هشدار دادیم موثر واقع نشد و ریش مریلین به دادمان رسید که به ته چاه فساد سقوط نکردیم و به ریش که یک سرش به آفتابه ای همان اطراف متصل بود آویزان شدیم و بس بسیار پس از خوردن متوجه شدیم که شخصی همان برادر حمید بود خواسته با همان وسیله تهاجم فرهنگی نشان دهد که ما بسی بسیار مدرنیم که نشد وبحث به ویلیام کشید و من بسیار شیفته ایشان شدم که میخواست با ارث باباش سایت را بخرد و من فهمیدم او یک اوه مای فاوریت بود بالاخره یا پایین ما نفهمیدیم آخر کی شد که تصمیم بر آن شد که به سوی بوف برویم ودر جایی بهخ یک عدد خیابان رسیدیم از آنجا که همه درجه فرهنگ بالا بود به فرمان پلیس پشت چراغ ماندند الی من که سریع به دنبال پیام از خیابان رد شدم ولی کسی نگرفت لذا منتظر بقیه علمای دین بر جایی که پلیس راهنمایی می ایستد نشستم به چشم انتظار دگران و جناب سروان هم که مرا بدید من هم او را بدیدم و اندکی مرا نگاه کرد که از رو بروم اما من که خودم سنگ پا یا همان اسکوریای قزوین بودم همچنان بدو خیره شدم لذا خجالت کشید و گفت شما همان جا بنشین و خستگی در کن و من هم گغتم باشه و نشستم و به آنسو به سوی علما خیره شدم و در ذهن به فکر الهامات ناگهانی که از دست رفته بود و پیام های نادیده گرفته شده می اندیشیدم چه بسا و برفتیم با رفتار مشکوک حاجی به بوف همانجا که نزدیک بود مدیر بوف از دیدن ما سکته کند که ای بابا فکر کرده بودیم این ها را دگر نمیبینیم ولی وضع به گونه ای پیش رفت که حاجی جدا بی افتاد و مشکوک زد گرچه من از حذف شناسه نمیترسم ولی از بس آیکیو بودم نفهمیدم حاجی چه شد و چه کرد هر چه بود به وارکرافت مربوط بود و اصلا خوب نبود ومن در یک اخطار سری با گراپ قرار گذاشتم که با حاجی رازو نیازی بکنیک تا ببینیم قضیه چه باشد در این جا لازم میبینم که یک نکته اساسی را یاد آور شوم که هیچ مدیری به خوبی زاخی نبود و اعضای زحمتکش جلسه عبارت بودند از کرام زاخی و نیش نیش که بسیار برای رسیدن به مودمش خالق(شما بخوانید کریتیو)نام ذوق مال بود و همش بحث بر سر تاپیکی امر به معروفی داشت و من بسیار استقبال نمودم و گفتم حتما از جاسم و نورممد دعوت به همکاری خواهم کرد و کرام نیز با این قضیه بسیار موافق بود و بعد هم زاخی تاییدیه خود را داد و قرار بر این شد که دو عدد نوشابه برای خود باز کنیم و کمی هم خود را تحویل بگیریم و لذا بدین منوال بود که زاخی فرم هایی مقابلمان بنهاد و گفت بنویسید برای گزارش سایت ومن که به فکر اجتماع بوف بودم توصیه هایی نمودم که نمیدانم چرا لو رفت و توصیه های من از ته دل بود و دوست داشتم یک واحد توالت اضافی باز شود که نشد که بشود من باز هم یادآوری میکنم زاخی چه مدیری بود ای کاش تمام مدیران مثل او بودند در هر صورت من که حاضرم هر بار او مدیر باشد بعد به بحث به سوی پایتخت همام پاتوق قدیمی خودمان رفتیم و تمام ویترین ها را 60 بار دید زدیم و فروشنده ها که میدیدند یه هو قرار است 7-8 نفر جادوگر وارد هجره هایشان شوند سریع در ها ببستند و متواری شدند و هنوز 110 به دنبال ایشان است که کجا رفتند آنهم ساعت 9 شب بماند گه یادم رفت بگویم یک چندی نفری قبل از پایتخت از ما جدا شدند که در شرح دوستان از گزارش برفت و در این حین بود که ما گیم نت نامی را به دنبال گشتیم و هر چه بیشتر جستجو کردیم کمتر یافتیم و ایمان آوردیم جوینده یابنده بود اگر ویلیام ادوارد بود ولی باز هم نتوانستم پیامی بیابم که جویای سند و ریسیو باشد چون ولتاژ بسیار بالا بود به سمت میدان ونک برفتیم و در آنجا بود که کلی در راه اراجیف و سخنان گهر بار گفتیم و حاجی هنوز مشکوک بود و من بیشتر از همه از کرام وزاخی در مورد جادوگران واز حاجی در مورد وارکرافت شنیدم و بحث بدانجا کشید که گیج شدم و نفهمیدم ما که اینقد خدا داریم پس چرا در هری پاتر یکیش هم نیست و اصلا دامبل چرا مرد و گراپ چه شد طفلک گراپ که رولینگ فقط غم هایش را به تصویر میکشد خلاصه عزم جزم شد که جدا گردیم و من به طرف شهرک آمدم و دیدم که بقیه هم بوق سوار برفتند و برفتند تا به جلسه بعد برسند شاید هم به پیام های نهانی که ضمیر انسان را روشن کند و نخود نخود آخر جلسه همه رسیدند خانه خود
نکات اخلاقی:پیام خوب بود
مینی بوس توطئه استکبار بود یا دوربین
زاخی بهترین مدیر جلسات
کلی خندیدیم
کرام و نیش نیش از همه برای سایت بیشتر تلاش میکردند
و حاجی اصلا به فکر سایت نبود البته شایدم بود


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۷:۱۷ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
من همه حرف هاي وزير فراري رو تکذيب مي کنم کي گفته جو غمگين بر جلسه حاکم بوده...من از دست پويان و ميلاد انقد خنديدم صبح بعدي عضلات شيکمم درد گرفته بود...کجا جو غمگين بود؟ ...يه فرد مشکوک خالي بندي کرده ...نه ولي بي شوخي خوش گذشت اصلا هم بد نبود


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۳:۲۲ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
در مورد حرف حاجي بايد بگم كه همون جا كه عكس ميگرفتين بايد به عواقبش هم فكر ميكردين
به هر حال شمارو كه بقيه ديده بودن!ما بايد اين حرفو بزنيم كه اولين باره عكسمونو گذاشتن!
تويه ميتينگ هم يه چند صد بار داد زديم:اي ملت آسلامي جادوگران!عكسها در سايت قرار ميگيره ها!گزارش كامل نوشته ميشه ها!هر چي بگين گزارش داده ميشه ها!
به هر حال ديگه گذاشتن!
اينجا و گالري هم فرقي نداره!بعدا تو گالري هم بزارين!
-------------------------------------------------------------------
*مژده****مژده*

به سه تا پست پاييني(يعني پست حميد)دوباره نگاه كنيد ويرايش شد با عكس سرژ و حميد.
برين و حالشو ببرين.البته به پست منم نگاه كنيد(دو تا بشمارين پايين تر)نكاتي از عكسها كه از ديد حميد خوابالو! پنهان ماند!
-------------------------------------------------------------------



Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲:۴۰ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
معمولا رسم بر اینه که عکس ها رو در محل عمومی نمی ذارن و برای اعضا شخصی پست می کنند...
و صد البته بازم رسم بر اینه که از اشخاص اجازه گرفته بشه بعدا عکسشون رو بذارن


!ASLAMIOUS Baby!


مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۰:۴۴ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
ويرايش خفن شد!
بچسبون به گزارش تصويري پايين!
----------------
عكس اول::
چون برادر آسلامي ما خواب تشريف داشت من يك بار ديگر همه را از سمت راست به چپ معرفي ميكنم!(خواهشا مثل ميتينگ چپ و راستتون رو اشتباه نگيريد!):
كاراگاه ققنوس-سام وايز(آلبالوي فعلي!)-لانگدون-كالين-ارني مك ميلان-تئودن-حاجي(معلوم الحال!)-نيش نيش(سالازار اسلايترين)(خدا رحمتش كنه!)-قاصدك(جاسوس زيرآبيوس به گفته ي دوستان!)-ايليدان(پيام)-كرام-خودم!
----
عكس دوم::
نكات ديگري از اين عكس:
1-كرام به من اشاره كرده و نيش نيش به سمت ديگر!اين چه معني اي دارد؟
2-حاجي در حال خنديدن و گفتگو با خود است!نگاه كنيد به همه چيز پي ميبريد!
--------
عكس سوم::
1-حاجي جدا از ما قدم ميزند!(اين بود همان حاجي مشكوكي كه گفتم!)
2-ميني بوسي كه در سمت چپ تصوير مشاهده ميكنيد همان اتوبوس منكرات قزوين است‌!
3-كرام:اوا خواهر!
4-كالين به كدامين سو نگاه ميكند؟!
------
عكس چهارم::
باز هم بدون شرح!!
--------
عكس پنجم::
حاجي كو؟؟؟!!!!!
-------------
عكس ششم::
آن پست را نگاه كنيد!
پيام!پيام!پيام!
---------------
عكس هفتم::
كاراگاه ققنوس با يك نگاه عاشقانه!
---------------
عكس هشتم::
هيچ سوژه اي را نيافتم!
------------
عكس نهم::
اينم مدركم!(قلمرو حاجي!)
======================================
نقل قول:

سيريوس نوشته:
آخه چرا به من میگی 5 شنبه میتینگه؟؟مگه تو مدیریت جلسات حضوری رو نداری خیر سرت؟؟

خوشبختانه يا بدبختانه اين دفعه مديريت نصيب من شد!
نقل قول:

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه فقط اگه تونستین عکس هاش رو برای من هم بفرستید

عكسهارا من فعلا خبري ندارم ولي به احتمال يقين در گالري سايت قرار ميگيرد كه همين جا به همه ميگيم برين نگاه كنين!البته من چند نكته در بين اين عكسهاي اسلامي گيزر آوردم كه شخصا همين جا بعد از قرار گرفتن عكسها در گالري قرار ميدهم!
نقل قول:

جاني جوركينز نوشته:
معلومه که خوش گذشته ولی بچه ها عکس بدید در ضمن موضوع ویلیام رو باز تر کنید بیشتر توضیح بدید

متاسفانه از اين يكي ديگه معذوريم!چون كه اولا بحث آنقدر در مورد اين بشر زياد بود كه اگر بخوايم بگيم تا فردا صبح طول ميكشه!
دوما شما بايد تو ميتينگ بودي و ميشنيدي اينجا نميگيم تا دلتون آب بشه!
نقل قول:

سرژ تانكيان نوشته:
نامردا..چرا اينجوري گزارش دادين تازه به ميتينگ رسيده ها
ولي واقعا متاسفم كه يه رازي بود كه زاخارياس و عده كمي ميدونستند و من ميخواستم به گوش سام وايز نرسه كه به نظر ميرسه رسيد و به همين ترتيب فكر كنم همينجور بگزره همه بفهمن
قابل توجه اوناي كه نميتونن راز نگه دارن...شما همون پيتر پتي گروه بيش نيستيد كه بدرد راز نگه داري نميخوريد

خب سرژ جان ما اين شكلي نوشتيم كه دل شما آب بيفته ديگه!همين كارو ميخواستيم بكنيم!(به دلايلي كه نميشه ذكر كرد)
خوشبختانه نه من چيزي رو لو دادم نه كس ديگري!
من نميدونم اين سرژ چرا اين حرفو زد ولي به جون خودم من چيزي نبود كه بخوام به كسي بگم!(خالي بندي رو نگاه كن جون خودت!يعني بود ولي نگفتم!)



Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۰:۰۴ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
مرگ بر زاخارياس،حميد،كرام،امپرازور(هويي...حق كپي رايت چي شد؟اولا امپرازور نه امپراظور..اين همه فكر كردم يه لغت پيدا كرده بودم كه به حاجي بخوره..كپي رايت يادتون نره)،كالين،سام،ققنوس،و همچنين بقيه بربوچز كه بهشون خوش گذشت...ايشالا همين فردا تهران زلزله بياد از دماغتون اين ميتينگ در بياد...

اين حرف جديه:نامردا..چرا اينجوري گزارش دادين تازه به ميتينگ رسيده ها...ميخواين دل ماو آب كنين...مطمئن باشين كه اگر من تهران بودم تو ميتينگ همه شمارو شخصا مورد عنايت قرار ميدادم و بعد اباد سازي روتون انجام ميدادم تا بفهمين كه وقتي مني كه نتونستم بيام خب..دوست داشتم..گفتيم گزارش بدين كه چه صحبتهاي شد كه ما باخبر بشيم نه اينكه دل مارو آب كنين...

ولي واقعا متاسفم كه يه رازي بود كه زاخارياس و عده كمي ميدونستند و من ميخواستم به گوش سام وايز نرسه كه به نظر ميرسه رسيد و به همين ترتيب فكر كنم همينجور بگزره همه بفهمن
قابل توجه اوناي كه نميتونن راز نگه دارن...شما همون پيتر پتي گروه بيش نيستيد كه بدرد راز نگه داري نميخوريد

پيشنهاد:
اقا ميتينگ بزارين تو مازندران،ساري،روبروي شيشصد دستگاه،كوچه شقايق،پلاك20...بيايين خونه ما..البته شمارو راه نميدم خونه....همون جا زنگ ميزنم يه ميني بوس بيارن سوار شيم بريم دريا...صفا كنيم...جدا ميگم...خونه ما خيلي نزديكه...ميريم دريا حاجي رو پرت ميكنيم تو آب غرق بشه...بعدش اغفالتون ميكنم ميبرموتون يه جاي خفن تر از گيم نت.....بعد از خوشگزورني همه مياين خونه ما از كامپيوتر من برين هر كدوم تو سايت ،همه اي پي ها بشه يكي......ولدمورت هم جو زده بشه بزنه همرو حذف كار بر كنه

براي برادر حميد هم بگم همسايمون خيلي اهل بيتين..ميتوني بري اونجا صفا كني.
بعد اخره شب دوباره ميريم دريا....تا ساعت 3...از دريا برميگرديم....اگر تو راه تصادف نكرديم(چون تا اونجاي كه ميدونم هر كي ساعت 3 از جاده در يا برگشت تصادف كرد مرد) همه خواب خونه ما....يه پرده ميزنم وسط اتاق خودم...ساحره ها اون ور...جادوگرا اون ور...(غلت زدين رفتين طرف ساحره ها پاي خودتونه و من هيچ مسوليتي ندارم)وقتي همه خوابند هم دوباره ميتونيم بريم تو اينترنت و در سايت هاي بي ناموسي تا صبح بگرديم.
بعد صبح هر كي ديفرانسيلش خوبه ميشينه يه خورده با من ديفرانسيل كار كنه....
بعد ساعت 11 ميريم پارك افتاب تاب و سرسره سوار ميشيم
بعد ميريم خان خان(رستوران با كلاس ما )يه كوفتي ميخوريم پول خودتون... ميشينيم خيابون فرهنگ ديد ميزنيم تا يكي رو گير بياريم...بــــــــــــــــــــــوق...كششششششششششششششش
الوو..الو..صدا مياد...
خب..اخره شب هم شمارو ميبرم جنگل(اگر ساحره ها بودند) ساحره هارو ميترسونيم و ميخنديم.بعد يه خرس مياد فرار ميكنيم...
بعد ميشينيم تا صبح سيستم او ا دون گوش ميديم
خلاصه تا يك هفته همين كار ها...

كي پايه هست؟
كي مياد؟

سرژ:اول...اول



(در مورد اون راز خيلي ناراحت شدم)








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.