هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۶
#54

بورگینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۸ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
از دژ مرگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 518
آفلاین
نقل قول:
سلام به همگی .
اگه بخواییم عوض دسته ی شما بشیم باید چکار کنیم.؟

خوب مسلماً باید یک رول طنز میزدید ولی حالا چون فصل امتحانات هست و دسته عضو کمی داره شما تایید شدی!

پیوز عزیز به زودی آرم شما رو میدهد و شما را در جریان کار دسته اوباش ( البته بعد از امتحانات ) می گذارد.

با تشکر



Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۶
#53

الیور وود قدیم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۱ یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴
از دور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 321
آفلاین
سلام به همگی .
اگه بخواییم عوض دسته ی شما بشیم باید چکار کنیم.؟


این روزها که می گذرد
شادم
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد
این روزها
شادم
که می گذرد...

«قیصر»


Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۶
#52

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
خلاصه ای از کل ماموریت شماره 1

اوباش متوجه میشن که لودو بگمن صاحب جدید کافه سه دسته جارو باجشون رو نداده. اونها به کافه میرن و با مرگخواران و آبی پوشان مواجه میشن که اونها هم از لودو طلبکارند. همان موقع هافلپافی های اصیل از راه میرسند و از لودو همایت می کنند.
اوباش علیرضا رو گروگان می گیرند و هافلپافی های اصیل هم ریموس لوپین یکی از بهترین اعضای اوباش رو. اوباش از کافه فرار می کنند و به وسیله اتوبوس شوالیه خوشون رو به مقر شون تو هاگزمید می رسونند.
فردای آن روز اوباش میرن به کافه پاتیل درزدار و تصمیم می گیرند که با یک مدال طلسم که افراد رو ظاهر می کنه ریموس رو ظاهر کنند. اما همون وقتی که تازه دارن کمی استراحت می کنند هافلپافی های اصیل سر می رسند. اوباش بدون اینکه دیده بشند فرار می کنند و میرن کوچه دیاگون و مستقیم میرن مغازه لوازم جادوی سیاه هوکی !
در اونجا با هوکی کمی در گیر میشن و وقتی جای اون طلسم رو می پرسند هوکی میگه که قول شرف داده و باید پاش وایسه ، پس فقط راهنمایی می کنه که اون مدال در یک جای سرده ! اوباش مغازه رو می گردند و یک زیر زمین بسیار سرد پیدا می کنند و میرن و مدال رو از اونجا در میارن !
ولی فقط نصف مدال اونجاست. هوکی میگه که نصف دیگرش در شیون آوارگانه و تا حالا کسی نتونسته اون رو پیدا کنه !
اوباش میرن به شیون آوارگان و مدال رو پیدا می کنند و ریموس رو نجات میدن. سپس میرن به پاتیل درزدار و تام میگه که هافلپافی های اصیل رفتند به کافه تفریحات سیاه تا با یکی از دوستان ماندانگاس فلچر سعی کنند که ریموس رو پس بگیرند. اوباش میرن به کافه تفریحات سیاه و پول های زیادی رو با اون گورکن معاوضه می کنند و سر انجام باز می گردند به مرکز ...
پایان ماموریت اول ...


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶
#51

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
جمع امتیازات ماموریت شماره 1

ادوارد بونز:7
پیوز:280
جرج ویزلی:10-
ریموس لوپین:21
زاخاریاس اسمیت:6-
ویکتور کرام:5/4
ویولت بودلر: 10-

-----------------------------------------------

خوب دوستان ماموریت شماره 2 هم طبق صحبت هایی که با بورگین داشتم طرحش مشخص شد ... تاریخ دقیقش بعدا اعلام میشه !


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۳ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶
#50

بورگینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۸ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
از دژ مرگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 518
آفلاین
خوب بعد از یک تاخیر خیلی خیلی کوچولو نمرات ماموریتی که تو تاپیک کافه تفریحات سیاه بوده رو بدم هرچند فقط یکی از اعضای فعال این گروه در این تاپیک پست زد!

ریموس لوپین پست شماره 93 :
نقد : پست خوبی بود ، سوژه رو در روال عادیش جلو برده بودی و دیالوگ هات هم مناسب بود فقط یکمی فضا سازیت مشکل داشت که اونم با کار کردنت حل میشه!
امتیاز : 5/3 از 5

ریموس لوپین پست شماره 95 :
نقد : این پستت بهتر از پست قبلی بود هر چند باز هم فضا سازیت لنگ میزد...! ولی دیالوگ هات طبق معمول همیشه خوب بود و همچنین به سوژه دست نزده بودی و گذاشته بودی برای نفر بعد که پست میزنه!

همچنین پیوز عزیز نیز دو پست زدند ولی چون ایشان معاون بنده هستن ، امتیازی به ایاشون تعلق نخواهد گرفت زیرا که بالاترین امتیاز را دارد



Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۲۱:۱۷ شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۶
#49

پروفسور سینیستراOld


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۲ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۳ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۱
از وقتی ایرانسل اومده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 256
آفلاین
-زارپ ...!
بورگین دستمالش را جمع می کند و رو به پیوز می کند و می گوید:
-نیگاه کن پسر .. اول باید خلوص نیت داشته باشی.. بعد یه نیگاه به به قوطی ها می کنی .. بعد دستمالو جمع می کنی و بعد هم زارپ !!!
پیوز بادی به غبغب می اندازد و می گوید:
-حلللههههههههههه....

تق تق تق...
بورگین از پشت در پاتوقشون نگاهی از لایی در به بیرون می اندازد و می گوید:

-کیه این وقت ظهری ! ممد صد بار بهت نگفتم پشت این در کوفتی بنویس بسته !لامصب کجا موندی ؟!ور پریده این دفعه ی سُیمه که دارم بهت می گم !باز رفتی چپیدی تو این دستشویی داری به موهات ژل مل می مالونی بچه؟!صد بار بهت نگفتم از این روغن نباتی ها بزن به موهات !قوت داره !د ِ لامصب کجا موندی ؟!

حاجیه خانوم سینیسترا سرفه ی خفیفی می کند و می گوید:
-اهم..اهم .. جناب آقای بورگین لطفا" در را همی باز کنید کاری داشتم !مسالتی است که باید با شما در میان بگذارم!

بورگین یه نگاهی به پیوز می کند و می گوید:
-باز کن درو ببینم این کالین باز کیو فرستاده واسه ما!

پیوز در را باز می کند و سینیسترا با حالتی آسلام مابانه وارد می شود بورگین در ابتدا تنها یک عدد عبای بلند به چشمش می خورد و جامه ی سفیدی که زیر آن پوشیده و روی آن بارنگ فسفری نوشته شده " Aslam & Aslamion".و یک عدد تسبیح جیگری که زیر انگشتانش سر می خورد و ذکر بسم رب المرلین که زیر لب شنیده می شود.سینیسترا لنگ لنگان وارد می شود و روی یکی از صندلی های نزدیک در می نشیند .
-السلام علیک یا ذا البورگین !کیف حالک ؟!

بورگین چوب کبریتی که گوشه لبش گذاشته را به طرف دیگر لبش هدایت می کند.دستمالش را توی هوا چرخ می دهد .نگاهی به پاهای سینیسترا می کند و می گوید:
-سللللللللام !کیف میفو نمی دونم ما اگه ولی فندک خواستی در خدمتیم !آبجی چرا لنگ می زنی ؟! بنال بشنفیم چی می گی؟

سینیسترا که همچنان زیر لب استغفار می کند لبخندی آسلام گونه بر لبش می نشاند و دستی به پاهایش می کند و می گوید:
-آه انگشت شصت پای چپم را در یکی از دیدارهام با مرلین جا گذاشتم !امانتی بود که داده بود چند وقتی نگه داری کنیم ! حال به او بازگرداندیم! آه چه دورانی بود !بگذریم ! غرض از مزاحمت همی اندرز دادن شما و رهنمون کردن شما به آسلام و آسلامیون می باشد ! چنان که مرلین گوید چو صدبار توبه شکستی باز ای ،آغوش آسلام برای تو باز هست !و مرلین در جای دگر عرض می کنند که اگر تو یه گام به سوی ما بیای ما با موتور سیکلت امیکوبه سوی تو می آییم! آ.. آ... آمیکوووووووووو......

بورگین یه فوت به چاییش می کند یه قند گوشه ی لبش می گذارد می گوید:
-ببین ابجی ..این کالین هم واسه ما نفر می فرسته که ما را به آسلام دعوت کنه !آخه آبجی خودت قضاوت کن..همینجوری کشککی که نمی شه آسلام آورد..ً یه معجزه ای چیزی آخه...
سینیسترا رساله ی مرلین و ادبا و غرر الحکم و دررا الکلم مرلین را روی میز می گذارد ! رو به بورگین می کند و می گوید:
-همی تو را معجزه ای نشان می دهم تا به قدرت آسلام آسلامیون پی یبری ...

پس چنین شد که سینیسترا دست در عبای خود بکردی و بیرون اوردی و نوری چنان از آن شروع به تابیدن کرد که همگان دست بر چشم بگذاشتی و بعد از آن نور از بین برفت !پس بورگین چون آن نور بدید از کرده ی خود با آسلام و اسلامیون پشیمان شد و بدین سان به آسلام گروید !

--------صحنه ی آخر----------

سینیسترا در حالی که یک لامپ شونصد ولت را از عبایش باز می کند و رو به بابا برقی می کند و می گوید:
-اجرت با مرلین !


ـ «خدا را دیدی؟»

ـ «خدا؟… دیوانه شده­ای؟… کجا ست؟»

ـ «همین که می­پرسی «کجاست؟»، یعنی نخواهی دید!… بگذریم!…»


Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۳ شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۶
#48

بورگینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۸ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
از دژ مرگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 518
آفلاین
نقل قول:
مرا هم از لیستتان خط بزنید. زیرا که من نمی توانم در ماموریت ها شرکت کنم. حالا دلیلش بماند! ولی گروه خوبیه موفق باشین!
این پست هم واسه این زدم چون بورگین گفته بود هر کی نمی تونه شرکت کنه، بگه.


موفق باشی دوست عزیز!
از حضور پر شوقت فیظ بردیم!
بازم از این کارا بکن!



Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۱:۵۰ شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۶
#47

لارتن کرپسلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲
از یو ویش!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 471
آفلاین
مرا هم از لیستتان خط بزنید. زیرا که من نمی توانم در ماموریت ها شرکت کنم. حالا دلیلش بماند! ولی گروه خوبیه موفق باشین!
این پست هم واسه این زدم چون بورگین گفته بود هر کی نمی تونه شرکت کنه، بگه.


ویرایش شده توسط لارتن کرپسلی در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۲۲ ۱:۵۲:۴۷

نارنجی رو بخاطر بسپار!

طنز نویسی به موجی از دیوانگی احتیاج داره...

چه کسی بود صدا زد : لارتن!؟


Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۱۳:۳۰ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۶
#46

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
ماموریت شماره 4-1 هم تمام شد.
ببخشید این پست رو یک ذره دیر زدم اما ما هم مثل خیلی از شما امتحان داریم.
این آخرین ماموریت قبل از امتحانات بود. ماموریت شماره 2 بعد از امتحانات مدارس ( از دانشجو ها عذر می خوام ) آغاز میشه ، احتمالا از روز 25 خرداد یا 1 تیر


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دسته اوباش بورگین و رفقا!
پیام زده شده در: ۱۵:۲۷ سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۶
#45

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
نقل قول:

اما دابز نوشته:
سلام
ببخشيد، من نميتونم اونطور که بايد در خدمت دسته باشم بنابراين از عضويت دسته استعفا ميدم!

متشکرم؛
موفق باشيد


خوش باشی اما جان ... توی این مدت از عضویت فیض بردیم ( گرچه یک پست بیشتر نزدی )
امیدوارم موفق باشی ...
---------------------------------------------
در ضمن بقیه اعضا به یاد داشته باشن که ماموریت 4-1 هنوز در جریانه !!


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.