تصاويري از دوئل نابرابر مرلين و ويكتور كراممجري: اين تصاوير به صورت پنهاني و شكار لحظه ها از زيرزمين خانه كرام گرفته شده.. گويا قرار بوده است كرام با مرلين دوئلي داشته باشند.. با هم ببينيم..
مرلين سمت راست تصوير مشغول تميز كردن آستين ردايش زيرچشمي به كرام نگاه ميكند.. كرام در حالي كه باد غرور گردنش را كلفت كرده به مرلين خيره ميشود..
مرلين: خب اي جوون! خودت خواستي با من در بيفتي.. اگر از همون اول كه بهت پيشنهاد همكاري دادم ميومدي به سمتم شايد الان چيزي بيش از يك انسان پست بودي!
كرام: بيش بينيم باا حال نريم!!
تو با اون ريشاي چپل چولت اومدي واسه ما ادعات ميشه؟ زود باش بيا باهام بجنگ!يه اواداكداورا كورت ميكنه!
مرلين: براي بار آخر بهت توصيه ميكنم.. تو جووني نا پخته اي.. گول حرفاي كينگزلي رو خوردي.. پس فردا كه كينگزلي قدرتش بيشتر بشه ديگه به تو احتياجي پيدا نميكنه! اون وقت ممكنه براي زنده بودن زندگي رو انتخاب كني!
كرام: ببين.. تو حساب كردن بلد نيستي... ادبياتتم كه مزخرفه! يادم باشه برم توي پيام امروز بنويسم.. زود باش دوئلو شروع كنيم.. خيلي دوست دارم لحظه اي رو ببينم كه جسدتو جلوي كينگزلي ميندازم..
مرلين: من هر چي بگم در دل سنگ تو فرو نميره! جووني! جون خودتو به اين راحتي از دست نده... الان وقت لجبازي نيست... به فكر همسرت هرميون باش.. زندگي كه ممكنه به خاطر لجبازي تو نابود بشه!
كرام: ديگه ور نزن.. ميترسم وسط دوئل دستشوييت بگيره..
مرلين: خيلي خوب .. خودت خواستي...
3... 2...
كرام واندشو در مياره و : آواداكداورا!! نور سبزرنگ از نوك چوب كرام به بيرون ميجهه و يكراست به سمت سينه مرلين ميره و از اون عبور ميكنه!!... مرلين اونجا واينستاده!
مرلين از پشت سر كرام به حرف مياد: اين يه بازي بچه گونه نيست... يعني تابحال به فكرت نرسيده من به اين راحتي شكست نميخورم؟
(توضيح: مرلين غيب شده و در پشت سر كرام ظاهر شده)
كرام بلافاصله برميگرده و : سورنونكورالو!!!
نور بنفش به جايي كه به ظاهر مرلين قرار داشت برخورد ميكنه و صداي شكستن شيشه ميآيد...
آينه اي كه مرلين در آن پيدا بود خورد ميشود..
(توضيح: اين يكي از كلكهاي قديمي است كه در دوئل هاي حرفه اي به كار برده ميشد.. در اين روش جادوگر خود را درون آينه قرار ميدهد و همزمان از آن نقطه ميتواند حريف را تحت نظر بگيرد و از آسيب تير او در امان باشد.. زيرا تمام قدرت افسون به آينه برخورد خواهد كرد)
مرلين: دست بردار! فايده اي نداره..
كرام: كدوم گوري هستي؟ نكنه فرار كردي؟ يادم باشه توي پيام امروز ثبت كنم كه مرلين از چنگ من فرار ميكنه...
صداي مرلين از بالاي سقف شنيده شد: نه عزيزم.. چشمان تو نياز به عينك داره.. من بالاي سرتم!
كرام بشكني ميزنه و دسته جارويش رو احضار ميكنه و سوار شده و به سمت سقف پرواز ميكنه...
مرلين روي زمين منتظر بازگشت كرام ايستاده!
مرلين: ديگه حوصلمو سر بردي.. امروز سنت مانگو ميهمان عزيزي خواهد داشت!
شپلق... كرام از آن بالا به پايين پرتاب شده و متلاشي ميشود(نگران نباشيد زندس.. فقط چند تا استخونش شيكسته!)
مرلين: فكر ميكنم يه شب زجر كشيدن برات كافي باشه.. الان گيلدروي مياد
كرام: نه! جون خودت گيلدي رو صدا نكن!
كرام به طرف واندش خيز برميداره كه واند در دست مرلين قرار ميگيره...
مرلين سوت ميزنه و گيلدروي از سوراخ كليد وارد ميشود..
گيلدي: به به كرام جون خودم
كرام:
گيلدروي: اوه انگار دستا و پاهات شكستن! .. بذار يه نگا بندازم..
كرام: جون خودت بيخيال شو... چيزي نشده يه خراشه..
گيلدروي: هووومك! يه خراش؟ من قبلا هزار بار اين ورد رو اجرا كردمم درد نداره.. الان همه استخونات به هم ميچسبن.. 1... 2...
كرام: نههههههههه
تمام نقاط شكسته شده بدن كرام(شامل دو دست يك پا و كتف و استخوان لگن) شل و وا رفته ميشود..
مرلين: خب حالا نوبت دكتر بلاتريكسه كه شما رو ويزيت كنه
اميدوارم شب خوبي رو داشته باشي جوونه كم عقل!
در اينجا مرلين و گيلدروي كرام رو از زيرزمين به بيرون ميبرند و ديگر دوربين ما توان فيلم گرفتن اتفاقات درون حياط را نداشت.. اما كرام شب در سنت مانگو به سر ميبرد و خوابهاي طلايي(همراه با درد) ميبيند... به اميد ديدار شما و برنامه اي ديگر خدا يارتان باد پيروز باشيد.. جادوگر تي وي JTV
هرگز نمیتوانی از کسی که تو را رقیب خود نمیداند ببری