تزیینات و آذین بندی سقف کاذب سرسرای بزرگ خبر از مراسم مهمی میداد.
- هاگرید؟ چرا انقد خلوته؟
- فک کنم نباس ظهر دیزی سنگی با پیاز و دوغ میدادیم. لش شدن ... همین یخده هم که نفس میکشن بو پیاز سالنو ورداشته!
- اینجوری که نمیشه خوب!
من به اسپانسر قول دادم ... تو بلندگوها اعلام کن مدیر سخنرانی مهم داره!
- بلندگوهارو که پوکوندن رفت! ناسلامتی داری مسابقه برگوزار میکنی که خرج همین خسارتا دربیادا! ولش کن بذا خلوت باشه اینجوری خاکی تره.
حضور افراد ناآشنایی در میان اساتید، توجه معدود دانشآموزان حاضر در سرسرا را به خود جلب کرده بود. هوریس ایستاد و درحالی که شکمش پشت جسمی پنهان شده بود، شروع به صحبت کرد.
- اهم اهم! باید به اطلاعتون برسونم که امشب در خدمت دو تن از همکاران خارجی بنده هستیم ... آقای حمید خاکستری، مشاور و مسئول پرورشی مدرسه علوم جادویی علاّمه حلّی تهران و خانم موتسیو موریزاکی، معاون مدرسه علوم و فنون جادوگری شائولین. خواهشمندم با تشویق خودتون بهشون خوشآمد بگید.
هوریس منتظر ماند تا تشویق حضار به پایان برسد. در این فاصله اساتید از جای خود بلند شدند و به نوبت با این دو مهمان خوش و بش کردند. آقای خاکستری با رسیدن به اساتید مونث، از دست دادن سر باز میزد و به آنها به سبک ژاپنی احترام میگذاشت و این امر، باعث دلخوری خانم موریزاکی شد که تصور میکرد او قصد تمسخرش را دارد!
- اما شاید بپرسید مناسبت حضور این عزیزان در جمعمون چیه؟ ماه آینده مسابقات جام آتش به میزبانی مدرسه علامه حلی و با شرکت این سه مدرسه برگزار میشه و من با توجه به تحقیقاتی که در مورد مدارس ایران داشتم، تصمیم گرفتم خیلی به این دوستان مهمون نوازمون زحمت ندم و این همه آدم پانشیم بریم خراب شیم سرشون!
بنابراین نماینده هاگوارتز در این مسابقات رو در حضور این عزیزان انتخاب خواهیم کرد ...
این نماینده نقدا 30 امتیاز برای گروهش کسب میکنه و بعدا به ایران اعزام میشه و میهمان مدرسه علامه حلی خواهد بود که از همین الان براش آرزوی سفری خوش رو دارم.
از
پروفسور موتویاما تقاضا دارم از جام رونمایی کنن.
تاتسویا که دانشآموزان تفاوتی در چهره او و خانم موریزاکی نمیدیدند، از جا بلند شد و با یک حرکت سریع کاتانایش، پردهای را که جام مقابل هوریس را پوشانده بود کنار زد.
- باید اشاره کنم مدیرای قبلی تا پارسال گولتون میزدن!
از هر گروه یه قهرمان انتخاب میکردن و یه مسابقات غیررسمی برگزار میکردن که هیچ کشور خارجی درش شرکت نداشت ... امسال با تدبیر مدیریت جدید، از این خبرا نیست و مسابقات کاملا رسمیه و حضور بزرگترین مدارس جادوگری نشون دهنده همین موضوعه!
مدیریت اخیرا متوجه شده دو تا از دانشآموزا مولتی هستن و در واقع یک نفرن! هر دانشآموز ازشدی که میخواد قهرمان هاگوارتز باشه، یک رول در این مورد بنویسه، رولش رو لوله کنه، و تا پایان هفته بندازه توی جام! پروفسور موتویاما به وسیله کاتانای نسوزشون یک رول از جام آتش بیرون خواهند کشید که صاحبش قهرمان هاگوارتز خواهد بود. قیمت کاتانای نسوز 300 گالیونه، اما اگر همین الان جغد بفرستید و کد دانش آموزی هاگوارتزون رو زیرش قید کنید، میتونید به قیمت فوق العاده 299 گالیون اون رو دریافت کنید.
ورود جغدی به سرسرا که مستقیما به سمت میز اساتید حرکت میکرد، باعث پرت شدن حواس دانشآموزان شد. جغد بالای سر آقای خاکستری متوقف شد و نامه عربده کشی روی سرش انداخت.
- آقای خاکستری ... شما به دلیل اختلاف فرهنگی، اقدام علیه امنیت ملی و مصافحه با زنان اجنبی از سمت خودتون عزل شده و ممنوع الورود هستید. مرگ بر منافق! مرگ بر خائن وطن فروش!
- من که دست ندا ... هی! این پشه هه مونث بود؟
هاگرید برای جلوگیری از حملهی پیکسی عصبانی به مدیر مخلوع، او را روی هوا گرفت.
- به دل نگیر پروفسور ... دنیا دو روز بیشتر نی ... این بنده مرلین الان ... عه؟ له شدی که!
فدای سرت ... گفتم دو روز بیشتر نیسّا! دیدی؟
- ای بابا ... افسرده شدم.
هوریس جان خوابگاه پسرانتون جا داره من امشبو اینجا بمونم؟
- شرمندتم ... اما میتونی تو کلبه هاگرید بمونی.
-
- تعارف نکون حمید جون. بلند شو بریم.