هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴
اولش میخواستم به همه گروه ها امتیازی رو بدم که عضو ضعیف تر میگیره ولی دیدم جلسه آخره گفتم از من خاطره خوشی در ذهن ها بمونه. بنابر این میانگینشو گرفتم!


سلستینا واربک و فیلیوس فلیت ویک: 27


آرگوس فیلچ و مونیکا ویلکینز: 23


رون ویزلی و جینی ویزلی: 24


رز زلر و لاکرتیا بلک: 26


دراکو مالفوی و ورونیکا اسمتلی: 26

گریفندور: 29

راونکلا: 32

هافلپاف: 31

اسلیترین: 34



ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۰ شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴
سوژه دوئل آرگوس فیلچ و مونیکا ویلکینز: مجازات!

برای ارسال پست در باشگاه دوئل ده روز (تا دوازده شب چهارشنبه 18 شهریور)فرصت دارید.

جان سالم به در ببرید.

با درخواست تمدید وقت دوئل ریگولوس بلک و آلبوس دامبلدور هم موافق می شود!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴
اورلا و ورونیکا؛

سلام!

پیرو پست اولی که ورونیکا زد جمع مدیران همه جوانب امر رو سنجید و بعد از اینکه فعل سنجیدن رو به طور کامل صرف کرد ما به این نتیجه رسیدیم که نیازی به وجود شخصیت های ساختگی وجود نداره. به دلایلی که الان براتون ذکرش میکنم.

اول همه دلیل که حتی اورلا هم خودش گفت! ما تو لیست شخصیت ها خیلی شخصیت هایی رو داریم که فقط در حد یک اسم هستن و هیچ اطلاعاتی از اون ها در دست نیست! شما خیلی راحت با انتخاب اون ها میتونید همون شخصیتی رو که میخواین به اون اسم بدید و اون چیزی رو که میخواید ازش در بیارید. خیلی از شخصیت ها هم هستند که فقط در حد یه سوژه کوچیک ازشون اسم برده شده!( از جمله شخصیت خودم که تنها توضیحش اینه که موسس انجمن معجون سازان خبره بوده. که من حتی اون رو هم تقریبا نادیده گرفتم.)

مورد و دلیل بعدی رو باید اینطوری شرح بدم که به طور مثال ما این گونه شخصیت های ساختگی یا وام گرفته از سایر کتاب ها رو آزاد کردیم. فردا یک نفر اومد و گفت من لردلاس هستم اینم معرفی شخصیتم! ما هم گفتیم خوش اومدی به ایفای نقش و تاییدش کردیم. ایشون از اونجایی که لرد لاس هستش و بسیار قدرتمند میاد میره در یک تاپیک رول میزنه و با یک اشاره انگشت میزنه دویست نفر رو پودر میکنه! خب به نظرتون این جذابه؟ ما اون موقع چه ایرادی میتونیم بهش بگیریم؟ خودمون تاییدش کردیم و اجازه دادیم این باشه! وجود شخصیت های هری پاتری و غیر ساختگی یه جورایی جلو این موارد رو میگیره.

ممکنه بگید خب زمان معرفی شخصیت جلو همه اینا رو میشه گرفت که چنین شخصیتی معرفی نکنن. بله تو معرفی شخصیت میشه ولی همون طوری هم که میدونید بیشتر شخصیت پردازی فرد بعد از ورود به ایفا و قرار گرفتن در جو ایفای نقش صورت میگیره و وقتی فرد و شخصیتش وارد ایفا شد کسی نمیتونه بگه اینطوری شخصیت پردازی نکن. میتونه بعد از ورود به ایفا بیاد بگه من تو معرفی شخصیتم نگفتم ولی من پسر زئوس کبیرم. پلک که بزنم جای زمین و آسمون عوض میشه. باز هم اونجا نمیشه بهش ایراد گرفت. خودمون تاییدش کردیم!

اینا آشکار ترین و بزرگترین معایب و دلایلی بود که ما تصمیم گرفتیم این خواسته رو رد کنیم. امیدوارم تونسته باشم قانعتون کنم.

موفق باشید.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۸:۰۹ سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴
شرح امتیازات جلسه سوم معجون سازی:


نکات رو اول پستم میگم چون اون آخر رو کسی نمیخونه!
اول: از اونجایی که تکلیف این جلسه سخت بود نمرات در سطح بالاتری داده شد و زیاد سخت گیری نکردم در موردشون.
دوم: هر کدوم از دوستان محترم که خواستن پستشون به طور کامل نقد بشه(علاوه بر نکاتی که اینجا تو تاپیک مطرح میکنم) میتونن از طریق پیام خصوصی به من اعلام کنن براشون همونجا نقد میکنم.
سوم: پست ویولت دقیقا و دقیقا همونی بود که منظور من بود! تو یه پست کل شخصیت ویولت رو نشون داد بدون اشاره مستقیم بهشون. توصیه میکنم حتما و حتما پستش رو بخونید.



رون ویزلی:25

در طول ترم پیشرفت خوبی ازت دیدم رون. همچنین تلاشت رو هم میبینم. توی پستت یکی از ویژگی های شخصیتی رون رو به تصویر کشیدی. کارت خوب بود ولی من نظرم اینه که بهتر بود کمی وقت بیشتری برای پستت بذاری مطمئنم که خیلی بهتر از این می تونست باشه.

فنگ:27

چی بگم؟

رز زلر:26

تعدادی غلط املایی دیدم. در مجموع پستت نسبتا خوب بود با این حال به نظرم بهتر بود سوژه مناسب تری رو انتخاب کنی براش.

لاکرتیا بلک:27

اون هم به دو دلیل لاکرتیا! اول اینکه یکی دو مورد ایراد تایپی دیدم. مورد دوم هم اینکه به نظرم میتونستی مفصل تر در مورد شخصیت لاکرتیا صحبت کنی.

ویولت بودلر:30

بنفش!
رولت خیلی خوب بود! حرفی ندارم بزنم! قاصدکت هم بگیر سمت خودت رفت تو چشمم! ناگتت هم بردم باهاش معجون درست کنم!

فیلیوس فلیت ویک:25

موضوعت به دید من کمی گنگ اومد ولی تلاشت تو هم در طول ترم برای من کاملا واضحه. در مورد تو هم مثل رون به نظرم اگر بیشتر وقت میذاشتی خیلی بهتر از اینا میشد. پستت رو خیلی خیلی با سرعت پیش بردی. حس کردم دارم یک فیلم رو با دور تند میبینم. میدونی وقتی سریع میری جلو از خیلی از جزئیات میگذری و نمیبینیشون. با من موافقی؟

گریک الیواندر:25

فکر میکنم خیلی بیشتر از این ها جا داشت که روی پستت کار کنی. هم روی ظاهرش هم در مورد سوژه و نحوه پیشبردش.

ورونیکا اسمتلی:29

بهت کامل ندادم اون هم فقط به یک دلیل اون هم اینکه میتونستی یه سوژه پیدا کنی که فانش(!) بیشتر باشه!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: تابلوي شني امتيازات
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴
نمرات جلسه سوم معجون سازی:


گریفندور: 28


رون ویزلی:25


هافلپاف: 35

فنگ:27

رز زلر:26

لاکرتیا بلک:27


ریونکلا: 33


ویولت بودلر:30

فیلیوس فلیت ویک:25


اسلیترین: 32

گریک الیواندر:25

ورونیکا اسمتلی:29





ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
سلام ویژه بر مدیریت مدرسه!

با توجه به صحبتی که با خودت انجام دادم و با توجه به دلیلی که ازش خبر داری من فردا نمیتونم پست تدریسم رو ارسال کنم بنابراین با توجه به اینکه میتونم استاد مهمان معرفی کنم، تصمیم گرفتم استادِ وزیرِ مدیر، آرسینوس جیگر رو به عنوان استاد مهمان این جلسه معرفی کنم اگر امکانش باشه.

با تشکر

پ.ن: یه لیوان معجون تازه دم هم برات آوردم!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دارالمجانین لندن
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴
ملت مرگخوار به دنبال آخرین سوال ورونیکا، هر یک به دنبال محو شدن، مخفی شدن یا کوچک شدن بودند. حتی در بعضی موارد دیده شد که مرگخوارانی برای رهایی از چاقو و قمه های ورونیکا ادای سوسک، چوب لباسی یا درخت را در آوردند.

بلاخره پس از ثانیه هایی که بسیار کش دار به نظر میرسید، ورونیکا که صبرش سر آمده بود، هوای دکتر سلاخی بودن برش داشت و داد و بیداد کرد:
- یا نظر میدید یا همتون رو به اجزای سازنده تقسیم میکنم بعد از بینش انتخاب میکنم!

مرگخوار ها که اوضاع را مناسب نمیدیدند از حالت سوسک و درخت و سایر موراد خارج شدند و شروع به دادن پیشنهاد کردند.
- ناخن های مورگانا!
- سیبیل رودولف!
- دم آشا!
- موهای اسنیپ!
برای مرگخوار آخر بلیتی یک طرفه به مقصد جزایر بالاک صادر گردیده و تاکنون از وی خبری در دست نیست.

همچنان که همه در تفکر بودند مرگخواری تازه وارد که هنوز جوهر علامت شومش خشک نشده بود، ویبره زنان با حسی خود خفن پندارانه وسط پرید و گفت:
- دماغ ارباب!
جماعت مرگخوار با شنیدن این جمله همگی به سمت فرد مذکور چرخیدند و با نگاه هایی قفل به او خیره شدند. فرد که زیر این همه توجه در حال انفجار از شدت ذوق بود گفت:
- پیشنهادم خیلی خوب بود؟ میدونم، میدونم... میتونیم همین الان شروع...
پیش از اینکه نام برده بتواند فرصتی برای ادامه صحبت داشته باشد، هر یک از مرگخواران طلسمی سبز روانه او ساخت که پس از برخورد همه طلسم ها به او جز کپه ای خاکستری اثری از وی نماند.

در کسری از ثانیه پس از این اتفاق، به خواست نویسنده و بی هیچ دلیل منطقی در باز شد و شکم یک فرد جلوتر از خودش وارد اتاق شد.
- یکی بهم گفت اینجا یه شرط بندی برقراره! خب کو اون که پایه است؟ :sharti:

ورونیکا با رضایت به شخص پیش رویش خیره شد و با خنده ای شیطانی از او استقبال کرد:
- آره لودو بهت درست گفتن. بچه ها فکر کنم نفر بعدی رو پیدا کردم! خودِ خودشه!

پیش از آنکه لودو فرصت تجزیه و تحلیل جمله ی ورونیکا و فضای اتاق را داشته باشد، ملت مرگخوار بر سرش ریختند و دقایقی بعد لودویی دست و پا بسته روی تخت ورونیکا بود!

هکتور که این همه خون و خونریزی و بیرون کشیده شدن دل و روده هیچ تاثیری روی ویبره زدنش نداشت جلو رفت و گفت:
- حالا چی کارش میخوای بکنی ورونیکا؟
- شکمشو با گیوتین میزنیم میدوزیم به پشمک!

لودو که ابهتش را در خطر میدید داد و بیداد کنان تقلا میکرد از دست این ملت خونخوار رهایی یابد.
- با شکم من چی کار دارید؟ من حاضرم همه معجون های هکتور رو بخورم ولی این بلا سرم نیاد!

ورونیکا بی توجه به همه این حرف ها به مرگخوار ها اشاره کرد تا شکم لودو را زیر گیوتین گوشه اتاق بگذارند. آرسینوس و هکتور دست های لودو را گرفتند و شکم او را در محل گردن زنی گیوتین قرار دادند.
- با شماره سه دکمه رو میزنم! یک... دو... سه!

خـــــــــــــرچ

با شنیده شدن صدایی شبیه قاچ شدن یک هندوانه بسیار شیرین و به هوا رفتن داد و هوار لودو، یک عدد شکم بزرگ که بسیار تمیز بریده شده بود روی زمین افتاد. ورونیکا با اشتیاقی خاص شکم را برداشت و آن را به بدن دامبلدور دوخت.

سپس در حالی که مشتاقانه به شاهکارش خیره بود، گفت:
- من فکر میکنم باید براش دنبال یه جفت چشم باشیم. کی رو پیشنهاد میکنید؟


ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۲ ۱۳:۱۷:۳۵

ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴
دقایقی بعد- آزمایشگاه هکتور

هکتور که پس از نوش جان فرمودن کروشیویِ متعلق اسنیپ، به سختی خودش را به آزمایشگاهش رسانده بود، در حالی که مشخص نبود مخاطبش کیست (و یا حتی چیست!) روی زمین آزمایشگاه نشسته بود و داد و بیداد می کرد.
- اونا به چه جراتی با معجون ساز و چتر دار مخصوص ارباب اینطوری رفتار میکنن؟ این قابل تحمل نیست! باید براش فکر بکنم.

نیمه بدتر از بدِ درون هکتور با شنیدن این صدا فرصت را مناسب دید و در حالی که می کوشید ویبره نزد تا در اثر ترکیب با نیمه ی بدِ هکتور نیمه ای ناخالص به وجود بیاید، گفت:
- به همشون معجون لرد نَشوندگی بده، اینطوری همشون به حالت عادی بر میگردن!

هکتور متفکرانه این تصمیم را بررسی می کرد که نیمه بدش پیشنهاد دیگری را ارائه داد:
- هکتور به اون گوش نکن بذار دوستانت یه مدتی در این حالت بمونن. خودشون به حالت عادی برمیگردن.
- نه هکتور به پیشنهاد من عمل کن!
- نه، پیشنهاد من گزینه بهتریه!
- مال من شیطانی تره.
- مال من....

- سااااااااااااااااااااکت!

هکتور که از کشمکش بین نیمه بد و بدترش خسته شده بود با این فریاد آن ها را ساکت کرد و گفت:
- اصلا به حرف هیچکدومتون عمل نمیکنم! طبق آخرین و به روز ترین نوشته های خودم که نتیجه تحقیقات اخیر منه ضد معجون هر معجونی، در واقع معجونی با رنگی متضاد با معجون قبلیه و محتوا کاملا بی ارزشه! البته نمیدونم در نمونه های آزمایشیم چرا موراد استثنا خیلی بیشتر از موارد نتیجه من بود ولی مهم نیست. کاری که من باید بکنم اینه که به هر کدوم از مرگخوار های ارباب معجونی با رنگی متفاوت با شخصیتشون بدم.

نیمه بدِ هکتور:
نیمه بدترِ هکتور:
هکتور:

و دقایقی بعد هکتور در حالی دیده شدکه با یک سینی پر از معجون های رنگارنگ و خاصیت های گوناگون در دست داشت از آزمایشگاهش خارج میشد...


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۴
دوست گرامی، آقای پرودفوت!

مطابق قوانینی که به خوبی اون ها رو بلدید فکر کنم این رو هم بدونید که من در حد همون پست وظیفه ام رو در برابر توضیح به شما انجام دادم و از حالا به بعد دارم اضافه بر اون براتون توضیح میدم. بنابراین از اون جایی که من سرم واقعا شلوغ هستش و در شرایط مناسبی نیستم برای زدن پست به یک سری از موارد براتون اشاره میکنم و به همین اکتفا میکنم. بعد از اون شما یا به نمره ای که بهتون دادم اعتراض دارید که همینجا اعلام میکنید و من نمره نهایی رو اعلام میکنم یا اینکه شما به نحوه امتیاز دهی من معترضید که باید مراتب رو به مدیر مدرسه در دفتر مدیریت اطلاع بدید و بنده به ایشون پاسخگو خواهم بود.

نقل قول:
این متن تکلیفیه که دادید. نمیدونم دقیقا منظورتون چی بوده ولی چیزی که اینجا مهمه، چیزیه که شما توی پست تدریستون درخواست کردید.


من تعجب میکنم که در اون جمعی که در کلاس من حضور داشتن همه متوجه منظور من به طور دقیق و کامل شدن. به جز دو نفر که یکیشون شما بودید! اگر توضیحات من مبهم بود مطمئنا باقی دوستان هم برداشت اشتباهی میکردن از موضوع.

نقل قول:
در مورد پاراگراف اول که اشاره کردید، طبق نقد لرد ولدمورت پاراگراف دوم که ایشون گفته بودند برای شروع بهتره رو به جاش گذاشتم و پاراگراف اول رو حذف کردم.


بله ایشون این رو گفتن ولی اگر جمله رو تا آخر بخونید این رو هم ذکر کردن که بعدش به فضاسازی بپردازید ولی پاراگراف دوم پست اصلی و پاراگراف اول پست تکلیف عینا مثل هم هستن و من چیزی تحت عنوان فضاسازی ندیدم که به پستتون اضافه کنید! خوبه که اگر چیزی رو اجرا میکنیم به طور کامل اجرا کنیم وگرنه همون اجرا نکردنش بهتره!

نقل قول:
توضیح نورانی بودن پرنده، در جمله ی بعدی قرار داره.


توضیحتون از دید من که باید در مورد پستتون قضاوت کنم ناکافی بوده. همون طوری که از دید شما توضیحات من در مورد تکلیفم و اونچه در ذهنم بوده ناکافی بوده. بنابراین این امر کاملا بستگی به خواننده داره!

نقل قول:
اون جمله یه حالت طعنه داشت در واقع.


همونطوری که در نقدتون هم مشاهده میکنید گفته شده که دلیلتون باید توضیح داده میشد!


نقل قول:
غلط های املایی رو قبول دارم.


موجب شادی منه که با این مورد مخالف نیستید!

نقل قول:
معمولا به خاطر غلط های املایی یک نمره اگر بیشتر از یکی دوتا باشه کم میکنن و اگر خیلی زیاد باشه، نهایتا دو نمره.


همونطوری که احتمالا چندین و چند بار براتون ذکر شده نمره دادن یک امر سلیقه ایه! تشخیص من اینه که شما به عنوان ارشد گروهتون و ناظر یک تالار نباید کلماتی چنین بدیهی و ساده رو اشتباه بنویسید دوست عزیز و لازم میدونم بابت تک تکشون ازتون نمره کم کنم تا دیگه این مورد رو مشاهده نکنم!


موفق باشید.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۴
قبل از شروع باید نکته ای رو که قبلا در کلاسم و در پست امتیازات ذکر کردم رو تکرار کنم! من زمان امتیاز دهی افراد رو با هم مقایسه نمیکنم! هر فردی باید با خودش مقایسه بشه و سطح توانایی که داره. از برخی افراد انتظارات بیشتری میره و از برخی دیگه انتظار کمتر. شما ارشد گروهتون هستید و ناظر تلار خصوصی ریونکلا انتظار از شما به مراتب بیشتر از سایرین هستش.

ریز نمرات گلرت پرودفوت:

مورد اول:

طبق لینک نقدی که خودتون قرار دادید، به پاراگراف اول شما ایراد هایی وارد شده و من در تکلیفم گفته بودم که پستتون رو ایراد گیری کنید نه بازنویسی! شما ایرادهای این پاراگراف رو نگرفتید، بلکه حذفش کردید. همیشه نباید ساده ترین راه رو انتخاب کنیم.

مورد دوم:

طبق نقد:

نقل قول:
مثلا این "نور پرنده آبی رنگ"...پرنده چرا باید نور داشته باشه؟ می دونم که این توصیف دلیل خاصی داره. ولی حتی اگه دلیل داشته باشه هم باید همین جا توضیح داده بشه. قبل از این که ذهن خواننده درگیر این موضوع بشه که چرا پرنده نورانیه!


در پستی که برای تکلیف نوشتید:

نقل قول:
...گویی در میان نوری که از پرنده ی آبی رنگ بالای سرشان ساطع میشد...


این مورد هم درست نشده!

مورد سوم:

نقل قول:
...و حالا پرنده ی آبی در حال نشان دادن محل مرگخواران به مامورین وزارتخوانه بود؛ مانند یک سگ شکاری برای شکارچی!


غلط املایی دارید! وزارتخانه درسته!

مورد چهارم:

نقل قول:
...از جایش برخواست...


باز هم غلط املایی دارید! از جایش برخاست!

مورد پنجم:

در برخی موارد در جمله بندیتون اشکالاتی دیده میشه. مثل اینجا:

نقل قول:
این سوال نیز دیری نپایید که پاسخ داده شد.


مورد ششم:

نقل قول:
که یکی از همراهانش او را با طلسم شکنجه مورد اثابت قرار داد. مرگخوار بر روی زمین افتاد...


و باز هم غلط املایی! اصابت درسته!

در کل ایرادات ریزی هم به پستتون وارده، که براتون مثال میزنم:

نقل قول:
آن چوب اصلاً شباهتی با این چوب نداشت!


مورد بالا یک مثال بود، که بگم از این نمونه ایراد ها در پستتون دیدم.

موفق باشید.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.