- چه خرابکاری؟؟ اصلا تا حالا شده که بزرگترین جادوگر قرن، لرد ولدمورت کبیر،لرد سیاه، سرور و ارباب تو خرابکاری کنه؟
- اما ارباب یه نگا به قیافه ی اونا بندازین.
لرد سیاه سریع برگشت و نگاهی به صورت مرگخوارانش انداخت. هیچ کدام رنگ به چهره نداشتند. با آن روش جادویی آنها همه ی خون درون بدن مرگخواران را ، دست کم بیشتر آن را، غیب کرده بودند.
- حالا باید چیکار کنیم بلا؟توی اون کتابت چیزی ننوشته؟
- چرا نوشته باید بهشون خون تزریق کنیم. اینکار باید کاملا بدون جادو انجام بشه.اما اول باید به کمک جادو گروه خونی شونو بفهمیم.پس باید یه مقدار همون یه ذره خونی که براشون مونده رو در بیاریم و سریع براشون با اون گروه خونی خون گیر بیاریم.
- اممم... بلا.. آخه من از خون...
-
- هیچی کارو ادامه بده. زود باش براشون خون جور کن.
بلا دست به کار شد و لرد سیاه فقط گوشه ای ایستاد و نگاه کرد. همین که خون از بدن چندین نفر بیرون آمد و تلالو آن در سرنگ نمایان شد، سر لرد سیاه گیج رفت و مجبور به نشستن شد. پس از انجام تحقیقات مشخص شد که خون همه ی مرگخواران o است. یعنی از هیچ کس غیر از کسی با خون o نمیتوانند خون بگیرند. آزمایشات انجام شد و مشخص شد که تنها جادوگر در دسترس که دارای خون o میباشد لرد سیاه است.
-هومممم.... ارباب... چیزه.... میگم من به یکم از خونتون نیاز دارم.
- خون من؟چطور جرئت میکنی به خون من نیاز داشته باشی؟ میخوای خون پاک و مقدس ارباب رو بدی به این بی لیاقت ها؟
- ارباب...اما اگه میخواین زنده بمونن باید یه کم یعنی در حدود 1 لیتر از خونتونو بدین به من تا من تزریق کنم به یکیشون. بعد با جادو فرایند تولید خونشون رو سریع کنم و از هم دیگه بهشون خون بدم.
- خب پس بیا زود باش تمومش کن.
لردسیاه آستینش را بالا زد. صورتش را به سمت راست گرفت و چشمانش را بست. خون بیرون کشیده شد و لرد سیاه در دم از هوش رفت. بلا که در چند دقیقه ی گذشته بار ها این صحنه را دیده بود اهمیت نداد و خون به رز تزریق شد. فرایند تولید تسریع شد و پس از یک ربع همه ی مرگخواران به هوش آمدند. لرد سیاه در حالی که سرش که از برخورد آخر به زمین قرمز شده بود را می مالید گفت:
- سربازان تاریکی!!! حالا که شما به هوش اومدین و دیگه کوچکترین اثری از اون سم ملعون توی بدنتون نیس، باید دست به کار شید تا بساط انتقام رو جور کنیم!!