هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ یکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰
آمیکوس جان
یه چند هفته ای میشه برای من مشکل پیش اومده و نمیتونم طبق روال قبل سایت بیام بنابراین سایر دوستان عزیز مدیر مجبورن وظایف منو انجام بدن که باید ازشون تشکر کنم.



Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۲:۱۸ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰
مالی ویزلی ساعت ها فکر کرد و در آخر باین نتیجه رسید که بهترین راه نگه داشتن این چارتا مرگخوار در اونجا اینه که با دستپخت خوبش نمک گیرشون کنه، طوری که اشتیاقشون برای موندن در اونجا بیشتر بشه. پس آستینارو بالا زد و مشغول درست کردن یه شام مفصل و خوشمزه شد.

از اونطرف ایوان و آنتونین پشت در آشپزخونه خانه شماره دوازده کمین کرده بودند و کارای مالی رو مخفیانه زیر نظر داشتند. درسته این خانه نمودارناپذیر بود ولی ایوان و آنتونین قبلا اونجارو بواسطه تعقیب لینی و لونا و و رز و آگو پیدا کرده بودن.

بعد از چند دقیقه ایوان گفت:
_ آنتونین فک کنم مالی میخواد یه شام خوشمزه برا اینا بپزه و اغفالشون کنه.
آنتونین: _ آره درسته منم همین فکرو میکنم.
ایوان: هوووم بنظر من بریم دو تا جاروی پرنده آذرخش بیاریم و مستقیم بریم تو شیشه آشپزخونه و با طناب بپریم پایین و جا در جا صاف با چوبدستی یه آوداکداورا بزنیم تو سر مالی و بعدم ورش داریم ببریم تو دریا بندازیمش و بریم!
آنتونین: باز تو نشستی اخبار مشنگارو دیدی؟ بابا مگه میخوایم اسامه رو بیگیریم؟ بدبختی داریما! خدایا منو از شر این خلاص کن!
ایوان: خف بیمیر بابا، خب خودت اگه طرحی داری بده!
آنتونین: معلومه که دارم! خودت خف بیمیر، مرتیکه با بزرگترت درست صحبت کن.

در همین لحظه مالی متوجه سر و صدای پشت پنجره آشپزخانه میشود و با خیال اینکه گربه اومده چند تا طلسم اونطرفی پرتاب میکنه که ایوان و آنتونین جاخالی میدن و از اونجا فرار میکنن.
بعد از اینکه از اونجا دور میشن، ایوان میگه:
_ حالا نقشه ت چیه بابابزرگ؟!
آنتونین: یه خرده به دو گوله ت فشار بیار، شکل جانورنمای تو چیه؟
ایوان: من؟ خب معلومه خفاش
آنتونین: حالا شکل جانورنمای من چیه؟
ایوان شیشکی میکشه و میگه: سوکس سیاه بالدار
آنتونین: مـــــــرگ! خب حالا چه نتیجه گیری ای میکنی؟
ایوان: اینکه شکل جانورنمای جفتمون سیاهه! خفاش و سوسک!
آنتونین: ای خدا، ای مرلین ... نتیجه گیری اینه که ما میتونیم به شکل جانورنماهامون دربیایم و غذای امشب مالی رو خراب کنیم!



Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ جمعه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۰
آنتونین(همان اندروی مشنگ): به نام خدا، آنتو... چیز ... اندرو هستم. مجردم، چهل ساله، از دو تا خیابون پایینتر اومدم
ایوان(همان رابرت مشنگ): به نام مرلین، ایوا ... چیزه ... رابرت هستم. مجردم، سی و نه ساله، از همون خیابون اندرو اینا اومدم

لینی در حالی که موهای لونا رو فر میداد، گفت: خب آقای رابرت معلومه شما در مورد جادوگرا از آقای اندرو اطلاعات بیشتری دارید چون گفتید به نام مرلین، فقط من نفهمیدم دلیل نیشخند شیطانیتون چی بود؟

آنتونین محکم زد پشت کله ایوان و گفت: شما ببخشیدش این از بچگی جنسش خرده شیشه داشت همش بچه کوچولوها رو وشگون میگرفت و زیر معلما بادکنک بی تربیت میذاشت. کلا وجودش ناخالصی داره. اومدیم اینجا که درست بشیم دیگه.

در همین حین ایوان هم محکم زد پشت کله آنتونین و گفت: شمام اینو ببخشید کلی با هم در مورد جادوگرا تحقیق کرده بودیم ولی دوباره یادش رفت بگه به نام مرلین.

لونا: آخــــــی، چه با نمک. میگم شما در مورد جلبک های انرژی منفی معلق در هوا هم اطلاعات دارید؟
(آگوستوس و لینی و رز هر سه زیر لب گفتند: باز این شروع کرد! )

ایوان: چی میگه؟

آگوستوس: هیچی من براتون توضیح میدم بعدا. شما لطفا فعلا برید از "اعضای محفل، از جلو نظام" دو تا فرم بگیرید پر کنید و بیارید تا بقیه مصاحبه رو انجام بدیم.

ایوان و آنتونین بلند شدن برن که آنتونین در گوش ایوان گفت: بگیم دیگه قضیه رو بشون، چرا معطلی؟
ایوان: نه صبر داشته باش بابا! باید اعتمادشونو جلب کنیم و بعدا بگیم.

آنتونین، حساب گوش تیز خانما رو نکرده بود و بهمراه ایوان برگشتن خدافظی کنن و برن که دیدن لونا و لینی و رز در فاصله دو سانتی متریشون! ایستادن و خیلی ملیح و تند تند مژه هاشونو به هم میزنن

رز، یه کم من من کرد و گفت: آقای رابرت چرا نمیذارید آقای اندرو حرف دلشونو بزنن. شاید جوابشون مثبت باشه. کی میدونه شاید الانم اعتماد ما رو جلب کرده باشید.

ایوان که دیگه قاطی کرده بود گوش آنتونینو گرفت کشید و به زور از خونه بردش بیرون و بهش گفت:
_ خدا لعنتت کنه فقط همین مونده بود که اینجوری سوء تفاهم و قوز بالاقوز بشه.
آنتونین که از شدت گوش درد چشماشو بسته بود گفت:
_ به جای خدا باید میگفتی مرلین.
ایوان: خفه بابا. وسط دعوا نرخ تعیین نکن کله چوبی گوش مخملی!



Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
سلام به جسیکا پاتر

امیدوارم حالتون خوب باشه. یادمه اوایل عضویتم و با شناسه اولم که در گریفندور بودم شما جزو بهترین و فعالترین نویسنده های سایت و گریفندور و محفل بودید. یه تجدید خاطره شد برام الان یاد اونموقع ها افتادم.:دی

سوالات:
1) بهترین و بدترین خاطره تون در سایت در طول این دوران طولانی عضویتتون چیا هستند؟
2) بهترین دوست و بدترین دشمنتون کیا هستند؟
3) این آقای ریگولوس چه رفتاری با شما در دنیای حقیقی دارند؟ ما که خیلی از دستشون راضی ایم.

در همه مراحل زندگی موفق باشید


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۵ ۲۳:۳۵:۱۰


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
در مورد پیشنهاد بلیز زابینی تو انجمن مدیرا داره صحبت میشه و نتیجه ش بعدا اعلام میشه ولی من میخوام بعنوان یه عضو سایت(نه یک مدیر) که در جریان امور سایت هست چند تا مطلبو در این مورد بگم تا در موردش فکر کنید و اگه مطلبی دارید رو بگید:

بنظر شما اگه یه هری پاتر جدیدم به ایفا اضافه بشه چه تغییر محسوسی قراره رخ بده؟ بنظر من که تغییر خاصی رخ نمیده. ما در این مدت اخیر یه دامبلدور کاملا فعال در ایفای نقش داشتیم ولی هیچ تغییر محسوسی در محفل ققنوس ایجاد نشد. گفتم دامبلدور چون دامبلدور جزو اصلی ترین شخصیت هاست.
اینم اضافه کنم که این یه بدعت گذاری نادرست میشه که ما دو شناسه با یک شخصیت رول پلینگ در ایفا داشته باشیم.



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ یکشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰
به بلید عزیز (و همه کسانی که از ایفا خارج شدن):

لطفا در تاپیک معرفی شخصیت پست بزنید.
بلید جان چون قبلا با همین شناسه در ایفا بودید مشکلی نداره و دوباره میتونید با همین شناسه وارد بشید.

با تشکر از شما



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
جرج عزیز

شخصی که الان شناسه هری پاتر رو داره اولین عضو این سایت و تامین کننده مالی سایت و کسیه که تا زمانی که بوده بیشترین تلاشو برای پیشرفت سایت کرده، از نظر فنی و اخبار گرفته تا بحث های هری پاتری و مالی و غیره. در همین مشکل فیــلتری که یه مدت پیش برای سایت پیش اومد تقریبا همه کارها رو خود ایشون کرد.

در واقع ایشون صاحب سایت هستند. این شناسه آزاد نمیشه و برای ایشون میمونه. البته چند سال پیش یه بحثی مطرح شده بود در این مورد که خود ایشون هم قبول کرده بودن شناسه رو واگذار کنن ولی با بحثی که در انجمن مدیران شده بود نتیجه گیری شده بود این شناسه برای ایشون بمونه و آزاد نشه که هر چند وقت یک بار سر گرفتن این شناسه بحث و جدل نشه.



Re: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲:۱۱ پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
نقل قول:
بلا نشانه گیری کرد و آماده ی بر زبان آوردن طلسم فرمان شد ...


_ بفرمان!
دامبلدور:
بلا: بفرمـــان!
دامبلدور:
بلا: بفرمـــــان لا مصب!
دامبلدور:

بلا نفسی تازه کرد، خستگیشو در کرد و به دامبلدور گفت:
_ پیری، چرا طلسم فرمانو روت اجرا میکنم میخندی؟

دامبلدور: عزیزم، بلای نازنینم، من دیگه ضد ضربه شدم از بس از این طلسما روم اجرا کردن. فقط قلقلکم میشه و خنده م میگیره. آخه دلم جوونه.

بلا: عجب بدبختی ای گیر کردیم. حالا من با این پیرمرد دل مشنگ چیکار کنم!

در همین لحظه روفوس و لودو که دمب یک مار رو به لرد ولدورت داده بودن و سرشو گرم کرده بودن به پیش بلا اومدن و قضیه رو سوال کردن و بعد اینکه متوجه شدن پیشنهاد کردن بجای دامبلدور طلسم فرمانو روی لرد اجرا کنن چون بالاخره یکی از این دو تا باید از خر شیطون پایین بیاد تا هر دو آزاد بشن.

اما بلا که روی لرد غیرت داشت بهیچ وجه اجازه اینکارو نمیداد و حتی با بر زبان آوردن این پیشنهادم غیرتی شد و دنبال لودو و روفوس انداخت و کروشیو رو مسلسلی بسمتشون شلیک میکرد ...

خلاصه لود و روفوس و بلا از اونجا رفتند و باز لرد و دامبلدور تنها شدند. لرد یه کم چپ چپ به دامبلدور نگاه کرد و گفت:
_ هی
دامبلدور: جانم؟
لرد: دامبلی یادته اون موقع که تو هاگوارتز بودیم یه روز از خواب بیدار شدی و دیدی ریشات دل پیه رویی کوتاه شده و همونجوری مجبور شدی بیای و کلاسای اون روزو برگزار کنی؟
دامبلدور: آره تامی جون یادمه
لرد: خب اون کار من بود!
دامبلدور: آره؟ اینجوریاس؟ تامی یادته روز اولی که تو یتیم خونه دیدمت زدم کمدتو آتیش زدم همینجوری چارچنگولی مونده بودی؟
لرد: بیشین بینیم باااااااو
دامبلدور: خودت بیشین بینیم باو
لرد: آآآآآآآآآآآی
دامبلدور: خودت آآآآآآآآآآآی
لرد: آآآآآآآآآخ، نه خنگه دیوار داره تنگتر میشه یالا زودباش ازم معذرت بخواه وگرنه له میشیم
دامبلدور: اوووووووخ، نخیر خودت معذرت بخواه من سنم از تو بیشتره
لرد: وااااااااااای
دامبلدور: اووووووووی



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۱۳ شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰
به گودریک گریفندور:

در مورد تاپیک گفتگوی اعضا:

من کاری با اون تاپیک نداشتم ولی با استرجس موافقم که در آینده مشکل ساز میشد. پست های اون تاپیک هنوز موجوده و اگه خواستین براتون کپی میکنیم تا ببینید که عملا تبدیل به چت باکس شده بود. شما اگه منظورتون بحث در مورد سایت و ارائه پیشنهاد هست فکر میکنم همچین تاپیکایی وجود داشته باشه بگید تا بهتون لینک بدم یا اگه نبود اون تاپیکو ایجاد کنید ولی واقعا در مورد سایت بحث بشه نه جک و خنده. چون برای جک و خنده مسنجر و چت باکس الانم وجود داره و دیگه تاپیک زدن صورت خوشی نداره.

در مورد پیشنهادتون برای نوشتن فن فیکشن های هری پاتری:
الانم انجام مطالب اشتراکی هست و میتونید داستان هاتونو اونجا قرار بدید یا اگه بخواین میتونید از قسمت ارسال برای سایت استفاده کنید و به عنوان داستان بفرستید.

به چارلی ویزلی
ما یه زمانی همکار بودیم و من همیشه خاطره خوبی از اون زمان در ذهنم هست پس قصد و غرضی در کار نبوده. کلا دسترسی اعضایی که خیلی وقت فعالیت نکرده بودن در ایفا گرفته شد. به شخصه خوشحال میشم دوباره وارد ایفا بشید فقط لطفا در تاپیک شخصیت خودتونو معرفی کنید پست بزنید.

به لینی وارنر و گلرت گریندل والد:

کاش قبل از پست زدن به صفحه درباره ما میرفتید و میدیدید که قبلا پیشنهادتون در راستای ایجاد همون تالار یادبودها انجام شده و لیست مدیران ویرایش شده.(البته من انجام ندادم)

به لینی وارنر و بلیز زابینی:

در مورد اینکه گفتید یکی از مدیران با استرجس تماس گرفته و ...:
موضوع رو بیش از حد تخیلی و جنایی کردید دوستان عزیزم. من یکی که شماره استرجس رو ندارم و کلا ما اگه نیاز باشه هماهنگ کنیم در انجمن مدیرا هماهنگ میکنیم و صحبتامونو انجام میدیم.

به بلیز زابینی و مینروا مک گونگال:
اگه پیشنهادی دارید لطفا دوباره مطرح کنید یا لینک بدید که بررسی بشه دوباره. چون من الان حضور ذهنی ندارم منظورتون چه پیشنهاداتی هست.

--------

قبلا، یه لیست از اصلاحات و ادغاماتی که قرار شد روی انجمن ها انجام بشه و در انجمن مدیرا مطرح شد و با اون ها موافقت شد اینجا گذاشتم تا اگه خواستید ببینید و شما هم نظرتونو بگید. اون کارها هم به زودی انجام میشه.



آیا شخصیت های کتاب های هری پاتر، الهام گرفته شده از شخصیت های واقعی هستند؟
پیام زده شده در: ۱۷:۲۷ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
یک قسمت از خبر بی بی سی فارسی پیرامون اینکه "آیا بریتانیا در ترور لنین دست داشت؟" و در مورد شخصیتی به نام لاکهارت که دیپلماتی بریتانیایی در شوروی سابق بوده:

نقل قول:

لاکهارت که یک اسکاتلندی بود، شخصیت جالبی داشت. او عاشق شراب، زن و ورزش بود و در عین حال ادعا می کرد می تواند پنج کتاب را به طور همزمان بخواند.


اگه گیلدروی لاکهارت کتاب دوم هری پاتر، خاطرتون باشه میبینید که لاکهارت واقعی دقیقا شخصیتی مطابق لاکهارت کتاب های هری پاتر داشته که خودپرست و پرمدعا و هوس باز بود و در ضمن ظاهر خوبی داشت. مضاف بر اینکه رولینگ خودش هم اسکاتلندیه.

بنظرتون با استناد به این مطالب میشه گفت که حداقل بعضی از شخصیت های کتاب های هری پاتر از شخصیت های حقیقی الهام گرفته شده اند؟ حداقل شخصیت هایی اسکاتلندی یا بریتانیایی که رولینگ طبیعتا با آنها بیشتر آشنایی دارد.

من در جای دیگه ای دو عکس از دابی(جن خانگی) و ولادیمیر پوتین، نخست وزیر فعلی و رییس جمهور سابق روسیه دیدم که در این دو عکس واقعا دابی شبیه پوتین بود.

حالا اگه خودتون عکساشونو بذارید بغل هم بیشتر میتونید شباهت هاشونو ببینید. اون خبر مربوط به چند سال قبل بود و در یکی از خبرگزاری های معتبر بود.

آیا شما نمونه دیگری از این شباهت ها سراغ دارید؟







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.