جلسه سوم (آخر) کلاس آموزش دوئل
جادوـموزان پس از گذراندن هفته ای مشقت بار، سلانه سلانه خود را به کلاس، آموزش دوئل رساندند؛ اما پس از مشاهده کردن
فردی غیر از استاد راکارو، دوباره نگاهی به شماره کلاس انداختند، تا مطمئن شوند کلاس را اشتباهی نیامده اند.
- کلاس رو درست اومدین جادوآموزان عزیز!
من معلم جایگزین درس آموزش دوئل هستم.اگه منو پروفسور مون صدا کنین ممنون می شم. پس از اتفاقاتی که جلسه پیش در کلاس پروفسور راکارو افتاد، واسه پاره ای از توضیحات باید می رفت دفتر مدیر، پس اینجام که جای ایشون رو پر کنم.
کسی که خود را "پروفسور مون" نامیده بود، دستی به کت پر زرق و برقش کشید و پس از صاف کردن صدایش ادامه داد:
- خب پروفسور راکارو به من گفتن که چه مبحث هایی رو از سر گذروندین، امروز می خوام مبحث مهم خون آشام ها رو باهاتون کار کنم!
جادوآموزان که از این حرف سردرگم شده بودند، به یکدیگر نگاهی انداختند.
- پروفسور! فکر کنم واقعا کلاس رو اشتباه اومدین! چون اینجا کلاس دوئله.
- بله فکرش رو می کردم همچین حرفی بزنید؛ باید بگم که اشتباه نمی کنم و می دونم اینجا کلاس دوئله، از نظر پروفسور راکارو، شما باید واسه دوئل با خون آشام ها آماده باشید.
یکی از جادو آموزان که به نظر علامه دهر می آمد با تردید دستش را بلند کرد.
- مگه هر کسی در زندگیش چند تا خون آشام می بینه که بخواد باهاشون دوئلم داشته باشه؟
پروفسور مون سینه اش را فراخ کرد.
- یکیشون درست روبه رو تون وایساده!
ولی قیافه پروفسور مون، شبیه دیگر خون آشام ها نبود، در واقع بیشتر شبیه مردی بود که یک مقام اشرافی دارد.
- همونطور که جادوگر ها نژاد ها و قبیله های مختلف، حتی مکان های مخفی برای زندگی کردن دارن، خون آشام ها هم به همین صورت زندگی می کنن، ما حتی ملکه خودمون رو هم داریم!
پروفسور مون سخنش را قطع کرد تا ببیند تاثیر حرف هایش روی جادو آموزان چگونه بوده است؛ اما وقتی دید که، حرف هایش آنقدر که باید روی آن ها تاثیر نداشته، ادامه داد:
- هر کدوم از نژاد ها و گونه های مختلف، جادو و ویژگی های خاص خودشون رو دارند تا وقتی که از نقطه ضعفشون و نژادشون باخبر نشین، تقریبا شکست ناپذیرند.
این بار گویی حرف های پروفسور مون تاثیر لازم را گذاشته بود، این از صورت های وحشت زده جادو آموزان مشخص بود.
پروفسور مون که کاملا مشخص بود، از این موضوع لذت می برد، با طمانینه ادامه داد:
- برای همینه من امروز این مبحث رو به شما آموزش می دم تا وقتیکه خواستین با یه خون آشام دوئل کنید به مشکل برنخورید.
جادوآموزان گیج تر از قبل شده بودند.
- خب چرا شما باید نقطه ضعف گونه خودتون رو به ما آموزش بدین؟
پروفسور مون سرش را خاراند.
- چون بعضی از خون آشام ها عادت بدی دارن من می خوام این عادت بدشون رو ترک بدم تا فکر نکنن، خیلی حالیشونه!
پروفسور مون دل پُری از "بعضی خون آشام ها" داشت.
- خب اگه سوال بیشتری ندارین تا باهاش کلاس و بپیچونین، بریم سراغ ادامه درس.
پروفسور دست هایش را بهم زد و نوری از ناکجا آباد تخته را مانند پروژکتور روشن کرد.
نقل قول:
سه گونه کلی خون آشام داریم: خون آشام های تاریک، خون آشام های جنگلی و خون آشام های انسان نما.
پروفسور درحالی که دور کلاس قدم می زد، با حرکت انگشت اسلاید بعدی را پدیدار کرد.
نقل قول:
خون آشام های تاریک، همانطور که از اسمشان پیداست، در جاهای تاریک زندگی می کنند. فرقی ندارد، ممکن است در تاریک ترین نکته خیابان محل زندگیتان، یافت شوند؛ ولی بیشتر در کشور های شمالی اروپا که شب های طولانی دارند دیده می شوند.
جادو آموزان با دقت نکته های درون اسلاید ها، را یادداشت می کردند، چون اصلا معلوم نبود که پروفسور جایگزین چه نقشه ای برایشان چیده است. احتمالا این نوشته ها به درد بلایی که دیر یا زود قرار بود سرشان بیاید، می خوردند.
نقل قول:
همانطورر که در جاهای تاریک زندگی می کنند، از نور گریزان اند، هنگامی که خواستید شکستشان بدهید، حتی با باریکه ای از نور جلوی صورتشان، سریع بیهوش می شوند و شکستشان هستند.
نکته مهمی که در موردشان وجود دارد ان است که پوست بسیار روشن و رنگ پریده ای دارند، دارای گوش های تیزی هستند و همیشه سعی در مخفی کردن آن ها دارند و در آخر چشم های کهربایی آنها بسیار معروف است و گاها توسط انسان ها به خاطر چشم هایشان شکار می شوند.
پروفسور نگاه نافذی به تک تک جادآموزان انداخت تا مطمئن شود، نکته ها را را تمام و کمال یاداداشت می کنند.
نقل قول:
نوع دوم، خون آشام های جنگلی اند، همانطور که از اسمشان هویداست درون جنگل ها و منطقه های جنگلی یافت می شوند، از اغراق درمورد مهارت هایشان لذت می برند و اگر متوجه شوند خون آشام نیستید، امکان دارد که سریع محل را ترک کنند. ناخن های تیزی دارند که باید از آن ها دوری کرد. قد بلند هستند، پوستی تقریبا گندمی دارند و معمولا مو قرمز هستند که یکی ویژگی های بارز آن هاست، برای شکستشان سعی کنید به بحثی علاقه مندشان کنید و هرگز نگذارید که متوجه خون آشام نبودن شما شوند؛ در غیر این صورت سریع فرار خواهند کرد، در واقع می شود گفت، موجودات خجالتی ای هستند.
پرفسور نفس عمقی کشید و اسلاید بعدی را نشان داد:
- بریم سراغ آخرین گونه، که گونه خودمم هست.
نقل قول:
خون آشام های انسان نما، بیشترین گونه موجود در بین خون آشام ها را در بر می گیرند. آن ها معمولا در میان مردم عادی در تمامی قسمت های جهان زندگی می کنند، به گونه ای که از انسان ها تمیز داده نمی شوند. حتی ممکن است، خانواده، دوستان و اطرافیانتان، دون آنکه شما بدانید، جزو این گونه خون آشام باشند. تنها راه تشخیص آن ها از راه خون است؛ به دلیل شامه تیزشان بو خون (حتی متعلق به یک جانور) را به سرعت تشخیص داده و چشم هایشان قرمز می شود. برای شکست دادن این نوع خون آشام پس از تمیزدادنشان از انسان کاری ندارد، فقط کافی است یک دوئل معمولی داشته باشید.
پرفسور درحالی که خمیازه می کشید، در ادامه اسلاید آخر گفت:
- فراموش نکنین که هرگز کنار یه خون آشام، خونریزی نکنین چون سریع بهتون حمله ور می شن و شاید اتفاقات ناگواری واستون بیوفته. برای تشخیص یه خون آشام انسان نما از یک انسان، باید از خون یه حیوون استفاده کنید.
پرفسور پس از زدن دست هایش بهم، رو به جادوآموزان کرد.
- خب این از درس امروزتون امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه، تا بعد!
جادو آموزان با تردید بهم نگاهی انداختند. جادو آموزی که به نظر چاپلوس می آمد و در هر کلاس دست کم یکی از آن ها یافت می شود، دستش را بلند کرد.
- آقا! پس تکلیفمون چی می شه؟
- عه تکلیفم داشتیم؟ اها راست می گینا!
پس از گفتن این حرف با یک بشکن پرفسور مون، مکان کلس درس به جنگلی مخوف که برای جادو آموزان بسیار آشنا می آمد، تغییر کرد.
- خب فکر کنم که فهمیدید الان کجاییم!
جادوآموزان با نگاه های سوالیشان به پرفسور فهماندند، که اصلا نمی دانند کجا هستند.
- ما تو جنگل ممنوعه هستیم!
صدای کلاغ ها که به سرعت پرواز می کردند، سکوت جنگل را شکست.
- درسته گونه های خون آشام های مختلف، محل زندگی متفاوتی دارن، اما همه اون ها تو جنگل ممنوعه یافت می شن و البته باید بگم که این گونه ها کمی وحشی تر هستنن و شکستشون سخت تره.
پرفسور چانه اش را خاراند.
- از پرفسور راکارو بهرین تمرین دوئل با خون آشام ها، تو همین جنگل ممنوعه بود.
بله! هر چه دردسر بود از زیر گور پرفسور راکارو بلند می شد حتی در غیبتش!
- در هر صورت تکلیفتون اینه:
نقل قول:
1. شما در جنگل ممنوعه صدرصد با یکی از گونه های، فوق روبه رو می شین، پس باید باهاشون دوئل کنید و این رو به صورت کامل شرح بدید، اینکه چجوری بهشون برخوردید، از چه روشی برای تشخیص و شکستشون استفاده کردید.( نه به صورت رول به صورت گزارشی و خاطره وار.20 نمره)
2. پس از شکست خون آشام، باید روی خون آشام تحقیق کنید و ویژگی های دیگه ش رو که پرفسور نگفته رو شرح بدید. این ویژگی ها می تونن هر چیزی باشن؛ از ویژگی اخلاقی تا ظاهری گرفته یا توانایی ها و قدرت هاشون(10 نمره)
هر چقدر پاسختون خلاقانه تر باشه نمره بیشتری بهتون تعلق می گیره. پس نترسید و خلاقیت خرج کنید.
پرفسور مون همانطور که با یک بشکن مکان را تغییر داده بود، با یک بشکن دیگر خود را غیب کرد.
- چرا همه ما رو تو مکان های عجیب و غریب با موجودات عجیب و غریب تنها می ذارن؟
یکی از جادوآموزان که از ترس به خود می لرزید این را گفت.
تکیف و ماجراجوی دشوار دیگری، در انتظار جادو آموزان بود.