بلا چپ چپ نگاهی به اسنیپ انداخت و گفت:
- اصلا تو از کجا میدونی؟ ... تو چه جوری هی از ماموریت های سری محفل خبر داری میشی ؟
همه ی مرگخوارها برگشتن و با چهره ی
بلا رو نگاه کردن.
یکی از آن ها برگشت و گفت:
- خز بازی درنیار دیگه بابا! ... این با ننه ی اون کله زخمی سَر و سِر داره. حتما باید میگفتم؟ ... حتما باید جلوی بچه ها این بحث رو مطرح کنم؟ حتما باید با دهن روزه غیبت کنم؟ ... اه! شِت! ...ر وزم باطل شد. بده من اون بلّه رو!
با دست به لقمه ای که رز در دست داشت اشاره کرد.
- اصلا بینم! ... شما چند تا! ... مگه اذان نگفته؟
دافنه، رز و دیگر بچه های زیر سن قانونی که با جعل شناسنامه اومده بودن مرگخوار شده بودند، با دهنی پر برگشتن و به او انداختن. با همان دهن پر آشا گفت:
- ما روزه کله گنجشکی میگیریم.
اسنیپ برگشت یه نگاهی متعجب به او انداخت و گفت:
- خاله؟
همین یک کلمه کافی بود تا اشا بفهمد منظور اسنیپ چی بود. اینکه " تا حالا به شناسنامت نگاه کردی؟" و " خجات نمبکشی با این سنت روزه میخوری؟"
- چیه خب مگه؟ ... کودک درونم فعال شده بود؟باید روشو مینداختم زمین؟ این طوری باید با یه بچه رفتار کرد؟
- خب چرا سحر پا میشی؟
- این تسترال همه چیزو میبلعین سر سحری! ... برای افطارم که هاگرید وار به سفره حمله میکنین. چیزی میمونه ما بخوریم؟ ... صبح پا میشی یخچال خالی! ... شب تا میای یه لقمه بخوری میبینی از افطار فقط کاسه های حلیم و آشا مونده!
- کسی با کاسه ی تو کاری نداره.
اسنیپ که حالا کارد از استخونش گذشته بود و گردنشو قطع کرده بود، دست کرد تو موهاش تا بکنه اونا رو ولی دستش تو روغن ها گیر کرد و دست به سر شده بود. صدایش را بالا برد و فریاد زد:
- مگه من با شما نیستــــــــــــــم؟ ... هدویگ! ... ماموریت! ... میشنوین چی میگم یا من الکی دارم گل لقد میکنم؟ ... یا الکی دارم با دیوار حرف میزنم؟
لودو گفت:
-بی ناموسا؟
- بی ناموسا!
- قسم بخور!
- به جون ننم! ... به جون ننه ی اون کله زخمی! ... میخوام نباشه اگه دروغ بگم!
لودو کمی تو فکر فرو رفت و بعد رو به ایلین گفت:
- یه فکری به حال پسرت بکن! ... خیال اون مشنگ زاده بدجوری خرابش کرده! ... داره با دیوار حرف میزنه!